『 صحرا 』
در آن سوی صحرا و بیکران قلب ها
فریادی و شاید آه و چنگی به گوش میرسد
همه جا میغ باران میشود و دیدهگاه تار
هوش ها مبهوت و حیران
رنگ نیلگون پراکنده در متن درون
آسمان معرکه ساز میشود و زمین تاریخ ساز
خبری از حال پریشان نیست؛
خبری از ان سوی امید نیست
همگان غرق در تهی و بوم مغزشان خاموش.
و شاید سکوتی است از سر دلتنگی.
و شاید نویسنده:
#خودم
https://eitaa.com/string_theory/39
آموختهام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیاندیشم میتوانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم؟!
چارلی چاپلین
「اندر نهان」
یک سرزمین و یک خیال
یک تصویر و صدها نگاه
یک رویای بیانتها،
یک زندان و سالها چشم انتظار
یک آرزو،یک خیال،یک رقیب تبهکار
یک میدان جنگ و سپر تیر و نیرنگ رقیب
فریبکاری بیرقیب،دوستِی عمیق
پرتویی عجیب،گیسویی عمیق
فریادی رشید؛
اقلیمی عجیب،ترسی دریغ
قلبی بینوا،غمی نهان
جنگی بیصدا میان او و غمگُسار...)
وشاید نویسنده:
#خودم
https://eitaa.com/string_theory/43
کاش می شد
تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را
در آغوش کشید،
برایشان چای ریخت، کنارشان نشست
و با چند کلامِ ساده ،
به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید
و حالشان را خوب کرد...
کاش می شد این را قاطعانه
و آرام در گوشِ تمامِ آدم ها گفت؛
که غم و اندوه، رفتنی است
و روزهایِ خوب در راه اند،
که حالِ همه مان خوب خواهد شد.
#نرگسصرافیانطوفان
«کاغذ و مداد را برداشتم، میخواهم بنویسم. نمیدانم چه. یا اینکه مطلبی ندارم و یا از بس که زیاد است نمیتوانم بنویسم. این هم خودش بدبختی است.»
زنده بهگور/صادق هدایت.
سیاهی تمام فضا را گرفته بود،همچون شب هنگامی که در مه غلیظی فرو رفته،
ستارگان گمشده و خبری از چاه های عمیق ماه نیست.
به مانند رویای نهفتهی درونم محو،بیصدا و خاموش است.
-