💥💥💥💥💥💥💥💥
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
مشکل خویش برِ پیرِ مُغان بردم دوش
کو به تاییدِ نظر حلّ معما میکرد
دیدمش خرم و خندان، قدحِ باده به دست
واندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم: «این جام جهانبین به تو کِی داد حکیم؟»
گفت: «آن روز که این گنبد مینا میکرد»
بیدلی، در همه احوال، خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور «خدایا» میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد اینجا
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
گفت: «آن یار، کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد»
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
گفتمش «سلسلهٔ زلف بتان از پی چیست؟»
گفت: «حافظ گلهای از دل شیدا میکرد!»
💕کانال ذهن موفق💕↙️
@successmind
❤️انگیزشی
معروف است که یوزپلنگ از هر ده بار تلاش برای شکار، تنها در یکی از آنها موفق می شود. وقتی یوزپلنگ نُه بار تلاش می کند و نتیجه نمی گیرد با خود نمی گوید که من برای این کار ساخته نشده ام، من شکارچی نیستم، بهتر است بروم علف بخورم. او برای دهمین بار نیز تلاش می کند. او آنقدر تلاش می کند تا به نتیجه دلخواه خود برسد. اگر ناملایمات مسیر تو را خسته کردند از تلاش دست برندار، زیرا تو هیچ وقت نمی دانی تا چه اندازه به موفقیت نزدیک شده ای. یادت نره که هیچ موفقیتی بدون درد و رنج نیست.
💕کانال ذهن موفق💕↙️
@successmind
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزقرآن(عجیبترین آیه قرآن)
(پشه)
ببینید!!!
💕کانال ذهن موفق💕↙️
@successmind
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کی کریمه؟!!!
لطفاببینید ارزش دیدن رادارد
💕کانال ذهن موفق💕↙️
@successmind
حکایت حاج علی بغدادی.docx
28.2K
حکایت حاج علی بغدادی وتشرف به محضرامام زمان علیه السلام
💕کانال ذهن موفق💕↙️
@successmind
کینه.
🔑 کینهٔ هیچکس را به دلتــان راه ندهید چون آدم را آلوده می کند؛
کینهٔ هیچکس در دلتان نباید باشد چون ما خبر نداریم که آن بیچاره چرا آن کار را انجام داده، اگر از دل او باخبر شوید و بفهمید در چه شرایطی قرارگرفته، شاید دلتان برای او خواهد سوخت. "رحمة للعالمین" باشید. ما اگر کینه ای بخواهیم بورزیم باید به آن بدیهایی که در درون خودمان هست کینه بورزیم.
💕کانال ذهن موفق💕↙️
@successmind
🥀🥀 فوت کاسه گری را نمی داند
کوزه گری بود که کوزه و کاسه لعابی میساخت. خیلی
هم مشتری داشت. این کوزهگریک شاگرد زرنگ داشت.
چون کوزهگر شاگردش را خیلی دوست داشت ازیاد دادن
به او کوتاهی نمیکرد.چند سال گذشت وشاگرد تمام کارهای
کوزهگری و کاسهگری را یاد گرفت و پیش خودش فکر
کرد که حالا میتواند یک کارگاه جدا درست کند. به همین
جهت بهانه گرفت وبه استادش گفت: «مزد من کم است»
کوزهگرقدری مزدش را زیاد کرد ولی شاگرد بازهم راضی
نشد و پس از چند روز گفت : «من با این مزد نمیتوانم
کار کنم» کوزهگر گفت :«آیا در این شهر کسی را میشناسی
که ازاین بیشتر به تومزد بدهد ؟» شاگرد گفت : «نه !
نمیشناسم ولی خودم میتوانم یک کوزه گری باز کنم»
کوزه گر گفت :«بسیار خب ولی بدان من خیلی زحمت
کشیدم تا کارهای کوزهگری را به تو یاد دادم انصاف نیست
که مرا تنها بگذاری» شاگرد گفت : «درست است ولی
دیگرحاضر نیستم اینجا کار کنم» کوزهگر گفت : «بسیار
خب حالا بیا شش ماه هم با ما بساز تا یک شاگرد پیدا کنم»
شاگرد گفت :«نه ! حرف مرد یکی است» و بعد از آن
رفت و یک کارگاه کوزهگری باز کرد و مقداری کوزه و
کاسههای لعابی ساخت تا با استادش رقابت کند و بازار
کارهای استادش را بگیرد.ولی هرچه ساخت دید بیرنگ
و کدر است و مثل کاسههای ساخت استادش نیست.
هرچه فکر دید اشتباهی در درست کردن آنها نکرده ولی
کاسهها خوب نشدهاند. بعد ازفکر زیاد فهمید که یک چیز
از کارها را یاد نگرفته. پیش استادش رفت و درحالی
که یکی از کاسههایش دستش بود به استادش گفت :
«ای استاد عزیز! حقیقت این بود که من میخواستم با تو
رقابت کنم ولی هرچه سعی کردم کاسههایم بهتراز این
نشد.آیا ممکن است به من بگویی که چرا اینطور شده ؟»
کوزهگر پرسید :«خاک را از کدام معدن آوردی ؟» گفت
: «از فلان معدن» استاد گفت :«درست است، گل را
چطور خمیر کردی ؟» گفت : «اینطور ...» استاد
گفت :«این هم درست، لعاب شیشه را چطور ساختی ؟»
گفت :«اینطور ...» استاد گفت :«درست است آتش کوره
را چه جورروشن کردی ؟» شاگرد گفت :«همانطور که تو
میکردی» استاد گفت :«بسیار خب، تو مرا در این موقع
تنها گذاشتی ودل مرا شکستی من از تو شکایت ندارم چون
هرشاگردی یک روزباید استاد شود ولی اگر بیایی ویکسال
دیگر برای من کار کنی یاد میگیری» شاگرد قبول کرد
و به کارگاه برگشت ولی دید تمام کارها همانطور مثل
همیشه است.یکسال تمام شد.شاگرد پیش استاد رفت.
استاد گفت :«حالا که پسر خوبی شدی بیا تا یادت بدهم»
استاد رفت کنار کوره و به شاگردش گفت :«کاسهها را
بده تا درکوره بچینم وخوب هم چشمانت را بازکن تافوت
و فن کار را یاد بگیری». استاد کاسهها را از دست
شاگرد گرفت و وقتی خواست توی کوره بگذارد چند تا
فوت محکم به کاسهها کرد و گرد و خاکی را که از
آنها بلند شد به شاگردش نشان داد و گفت : «همهی
حرفها درهمین فوتش هست. تو این فوت را نمیکردی»
شاگرد گفت :«نه من فوت نمیکردم ولی این کار چه
ربطی به رنگ لعاب دارد ؟» استاد گفت :«ربطش اینست،
وقتی که این کاسهها ساخته میشود چند روز در کارگاه
میماند و گرد و خاک روشان مینشیند وقتی چند تا فوت
کنیم گرد وغبار پاک میشود و رنگ لعاب روی آن
روشن و شفاف میشود و جلا پیدا میکند. حالا برو
و کارگاهت را روبراه کن.
💕کانال ذهن موفق💕↙️
@successmind
افراد موفق بر راه حل ها تمرکز میکنند، اما افراد متوسط به فردی که مشکل را ایجاد کرده است فکر میکنند.
💕کانال ذهن موفق💕↙️
@successmind
3 راه برای تقویت قدرت باور
💥 ۱ - فقط به موفقیت فکر کنید نه به شکست. 😊
همیشه بگوئید من برنده خواهم شد. هنگام رقابت با دیگران به خود بگوئید " من از بهترینها هستم ". 😃
فکر کردن به موفقیت ذهن شما را عادت می دهد تا برنامه هایی طراحی کنید که منجر به موفقیت می شوند و فکر شکست دقیقا بر عکس عمل می کند. 😐
💥 ۲ - مرتبا به خود یاد آوری کنید که شما از آنچه که فکر می کنید بهتر هستید. 😚
افراد موفق از آسمان نیامده اند. برای موفقیت نیازی به نبوغ خارق العاده نیست. هیچ چیز اسرارآمیزی هم در مورد آن وجود ندارد. به شانس هم ربطی نداره. 😎
افراد موفق، جماعت عادی هستند که فقط باور به خویشتن و اعتقاد به اعمال خویش را در خود پرورش داده اند. هرگز تحت هیچ شرایطی خودتان را به بهای اندکی نفروشید.
💥 ۳ - باورهای بزرگ داشته باشید. 😇
میزان موفقیت شما، بستگی به میزان اعتقادتون داره. با اهداف کوچک، انتظار دستاوردهای بزرگ نداشته باشید. به اهداف بزرگ فکر کنید تا به نتیجه های بزرگ برسید.
😉👍
گر در طلب گوهر کانی کانی
ور زنده ببوی وصل جانی جانی
القصه حدیث مطلق از من بشنو
هر چیز که در جستن آنی آنی
فقط آن چیزی را در ذهنتان راه بدهید که دوست دارید اتفاق بیافتد
💕کانال ذهن موفق💕↙️
@successmind
❤️داستانک
فردی به مدت چندین سال شاگرد نقاش بزرگی می شود و تمامی فنون و هنر نقاشی را می آموزد و استاد به او می گوید که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم و آن شاگرد نیز فکری به سرش رسید و سه روز تمام وقت صرف کرد و یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در شلوغ ترین میدان شهر قرار داد و مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت ضربدر بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد و از وی گله مند شد و استاد شرح ماجرا را پرسید و او دقیقا بازگو کرد و استاد به او گفت آیا می توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شلوغ شهر قرار داد، ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که از رهگذران خواهش کرده بود اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید. غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده و این تابلو یک هفته در آنجا بود ولی هیچکس هیچ نکته ای را اصلاح نکرد، حتی صاحبنظران در رشته نقاشی. و استاد به شاگرد گفت: حالا فهمیدی که من همه چیز را به تو آموزش داده ام. اما مهمتر اینکه تمام مردم می توانند انتقاد کنند ولی کسی پیدا نمی شود که اصلاح کند.
💕کانال ذهن موفق💕↙️
@successmind