eitaa logo
نسل آفتاب
866 دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
7.3هزار ویدیو
188 فایل
تنها رسانه مستقل کانال اصلی کپی کلیه مطالب آزاد است حرف دلتان رو به صورت ناشناس بفرستید https://harfeto.timefriend.net/17322071138633
مشاهده در ایتا
دانلود
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واقعیت‌هایی راجع به سیرک امپراطوری بیل کوپر در سال ۲۰۰۱ با شلیک گلوله کشته شد نسل آفتاب
ایران دیگر شیعه‌خانه نیست روزنامه‌های مطرح عربستان سعودی ضمن خوشحالی زیاد در حرکتی هماهنگ اقدام به انتشار مقاله با این عنوان کردند: بر اساس نسبت رشد فرزندآوری خانواده‌های اهل تسنن نسبت به شیعه، حداکثر تا ۳۰ سال آینده اکثریت جمعیت ایران نیز سنی خواهند بود یا فرزندآوری خواهید کرد یا از ایران کوچ داده خواهید شد نسل آفتاب
فرزند خاخام معر‌وف صهیونیست‌ها در ۸۸ سالگی از همسر۵۶ ساله‌اش به دنیا آمد، ‏فرزندآوری خوبه یا بد؟ ‏خودشون در ۸۸ سالگی بچه‌دار میشن ولی رسانه‌ها و دنیا مخصوصاً کشورهای اسلامی و علی‌الخصوص ایران را پر کردن از اینکه جمعیت دنیا زیاد شده و باید زاد و ولد‌ها را کم کنی ‏و جالب‌تر اینکه سازمان صهیونیسی بهداشت جهانی به خانم‌های ایرانی القاء می‌کنه بعد از ۳۵ سالگی بارداری خطرناکه نسل آفتاب
امروز توی هیئت یک جوان بهم گفت من خودم به پزشکیان رأی دادم و شش نفر رو هم با خودم همراه کردم پرسیدم چرا؟ گفت: چون جلیلی یک بار به وجود گرانی‌ها در دوره شهید رئیسی انتقاد نکرد و افزایش شدید قیمت‌ها توی اون دوره رو نادیده گرفت و اون رو طبیعی نشون داد و در این نشانه‌هایی است… امان از گرانی‌ها… امان از دوری و نشناختن مردم… نسل آفتاب
هدایت شده از نسل آفتاب
۴۴ روز تا یا اباعبدالله به ما توفیق شهادت و حضور در بین اصحاب شهیدتان بدهید… اگر شهید نشویم می‌میریم نسل آفتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واقعیت زندگی در بازی شطرنج قسمت اول خواب دیدم از آسمون پرتم کردن پایین سقوط کردم و افتادم وسط یه صفحه شطرنج خیلی بزرگ با مهره‌هایی که انگار انسان بودن متعجب و حیرت زده داشتم مهره‌ها و صفحه رو نگاه می‌کردم که شاه سفید صدا زد هی تو چرا اونجا خشکت زده؟ بازی الآن شروع میشه یکی از رُخ‌های ما کمه برو جای مهره رخ وایسا با حالت بهت‌زده گفتم من؟ گفت آری دستور می‌دهیم به جای رُخ چپ انجام وظیفه کنی حیرت‌زده رفتم و جای رخ واسادم بازی شروع شد و سربازهای سیاه‌وسفید فداکارانه جلو می‌رفتن و قلع‌وقمع می‌شدن چه طرف سفید و چه طرف سیاه حذف شدن سربازها اهمیتی براشون نداشت و اصلاً براشون مسئله نبود و این به شدت من رو غمگین می‌کرد که بیشتر زحمت و فداکاری این بازی به گردن سربازهاست ولی کسی به موجودیت اونها اصلاً اهمیتی نمی‌ده و انگار اصلاً وجود ندارن و مهره‌های تزئینی این بازی هستن توی این فکرها بودم که متوجه سربازی شدم که با دلاوری و شجاعت جلو رفته بود و به دو قدمی آخرین خانه حریف رسیده بود و اگر می‌تونست پا به آخرین خانه حریف بذاره دیگه یه سرباز نبود و می‌تونست به وزیر یا هرچیزی که دوست داشت تبدیل بشه ولی قلعه دشمن در کمینش بود اما هیچ‌کدوم از مهره‌های ما ازش حمایت نمی‌کرد جایگاه خودم در نزدیکی شاه رو رها کردم و خودمو به سرباز رسوندم و قلعه رو زدم و جون سرباز رو نجات دادم از سربازهای باقی مانده بر صفحه شطرنج فریاد شادی بلند شد حتی به وضوح می‌دیدم که سربازها سیاه هم دارن منو تشویق می‌کنن توی عمرشون ندیده بودن که یه مهره‌ی بالا به جون اونها اهمیتی بده حالا من برای سربازها یه قهرمان بودم قهرمانی که برای اونا ارزش قائل شده بود اما بقیه مهره‌ها با بهت‌وسکوت منو نگاه می‌کردن تو چهره بعضیشون مث وزیر و شاه و فیل ناراحتی و خشم دیده می‌شد سرباز رو به جلو رفتن تشویق کردم و گفتم برو نترس من هوای تورو دارم و پشتتم فقط یه خونه دیگه مونده و این حق تو هستش که پیشرفت کنی سرباز که روحیه گرفته بود رو به جلو حرکت کرد و فقط یه خونه دیگه مونده بود که دیگه سرباز نباشه یه دفعه شاه صدا زد: رخ چپ فرمان می‌دهیم که به جایگاه خویش برگردید گفتم ولی پادشاه ما در آستانه پیروزی هستیم و این سرباز به حمایت نیاز داره گفت وزیر از او حمایت خواهد کرد گفتم ولی شاید وزیر نتونه حمایت کنه گفت امر‌ ملوکانه همان بود که فرمودیم یه لبخند امیدوارانه به وزیر زدم و سر جام برگشتم تو حرکت بعدی مهره‌های سیاه یه سرباز خودشون رو انتحاری و احمقانه جلو فرستادن و وزیر به بهانه زدن اون سرباز جای خودشو تغییر داد و سرباز جلو رفته‌ی ما پشتش خالی شد و دیگه کسی ازش حمایت نمی‌کرد ادامه در پست بعدی نسل آفتاب
ادامه پست قبلی فیل حریف که انگار از قبل منتظر همین حرکت بود جوری از سر کینه سرباز شجاع مارو زد که از صفحه شطرنج به بیرون پرتاب شد و برای همیشه شکست پر از خشم شدم نسبت به این بازی و چرخه نفرت انگیزش وزیر رقیب از جای خالی مانده‌ی وزیر ما استفاده کرد و شاه مارو کیش و مات کرد ما بازی برده رو باختیم چون بزرگان این بازی نمی‌خواستن یه سرباز لایق‌رو به جمع خودشون راه بدن به اون سرباز دلاور خیانت شد خیلی غمگین بودم چون احساس می‌کردم که منم با خوش باوریم سهمی در اون خیانت داشتم یکی از سربازها گفت به احترام شجاعت سرباز فداکارمون قبل از شروع دور جدید بازی یک دقیقه سکوت کنیم گفتم کار خوبیه ولی بیاین بعدشم دو دقیقه هم در مورد اینکه چرا اینها حاضر بودن سربازمون کشته بشه ولی پا به جمع بزرگان نذاره حرف بزنیم همهمه‌ای بین سربازها افتاد و همه با شک و تردید به وزیر نگاه کردن رخ راست چیزی در گوش یکی از سربازها چیزی زمزمه کرد سرباز جلو اومد و گفت تو داری حرف از خیانت بزرگان ما میزنی چیزی که هرگز بین ما نبوده گفتم احمق کل این بازی و چرخه خیانت به امثال شماهاست چرا فیل و وزیر و قلعه تا هر کجا که دلشون بخواد می‌تونن برن جلو ولی تو فقط می‌تونی یه خونه بری جلو؟ همهمه بین سربازهای دو طرف افتاد و حتی سربازهای سیاه که دشمن حساب می‌شدن هم حرف منو تأیید کردن فیل گفت این قوانین و سنت‌های بازیه که از اول بوده گفتم پس چرا این قوانین و سنت‌ها همیشه به سود شماهاست؟ چرا همه شما هروقت وضعیت رو خطرناک می‌بینید می‌تونید رو به عقب برگردین و عقب‌نشینی کنین ولی سرباز بیچاره حق نداره حتی یه خونه هم رو به عقب بیاد که از خطر جون سالم به در ببره؟ چرا تو قوانین شما باید سربازها کشته بشن ولی شاه هیچ وقت کشته نمی‌شه؟ صدای تشویق سربازها بلند شد و همه تأیید کردن یکی از سربازها گفت داره درست میگه ما از این وضعیت خسته شدیم رخ راست اومد جلو و مقابل من قرار گرفت و گفت این حرف‌ها که تو می‌زنی خیلی احمقانه‌س اینجوری که دیگه نمی‌شه بازی کرد تو یه رخ ابله هستی و با این افکارت بیشتر از اینکه بهت بخوره رخ شطرنج باشی به نظر می‌رسه خر شطرنج باشی با این حرف رخ، همه قهقهه زدن و خندیدن حتی خیلی از سربازها خر شطرنج برچسبی بود که بهم چسبید و منو تخریب کرد از اون به بعد هر حرفی که می‌زدم احمقانه به نظرشون می‌رسید و کسی حرف‌هامو جدی نمی‌گرفت چون من دیگه یه آدم عادی نبودم و خر شطرنج بودم و از من چهره یه موجود بی فکر که می‌خواد همه چی رو بهم بزنه برای همه ساخته بودن بعد از اینکه تخریب‌ها کار خودشو کرد شاه که تا الآن خودش رو بی‌طرف نشون داده بود رو کرد به سربازها و گفت شماها سرباز هستید و پدران شما سرباز بودن و به این افتخار می‌کردن و من خودم اگر وظیفه شاه بودن به روی دوشم‌ نبود دوست داشتم یه سرباز باشم و دوشادوش شماها بجنگم اما حیف که از توفیق این سعادت محرومم سربازها همه شروع کردن به افتخار شاه متواضع و خاکی کف زدن و سوت کشیدن شاه ادامه داد و گفت من دوست ندارم چیزی رو که شماها در مورد رخ ما می‌گین رو بهش بگم و بگم خر شطرنج، اما این اسمیه که خود شماها براش انتخاب کردین و من به انتخاب شما احترام می‌ذارم این دفعه صدای قهقهه و کف زدن با هم بلند شد شاه ادامه داد و گفت دوستان من خر شطرنج آدم دلسوزیه و واقعاً می‌خواد از شما حمایت کنه ولی چون نمی‌فهمه داره به ضرر شما عمل می‌کنه و داره افتخار شما و افتخار پدران شمارو از بین می‌بره ما بر علیه اون اقدامی نخواهیم کرد اما به نظرم خود شما بهتر می‌دانید با او چه کنید بعد از این حرف‌ها سربازان دو طرف به سمتم حمله کردن و دست و پای منو گرفتن و از صفحه پرت کردن بیرون از خواب پریدم و خدارو شکر کردم که این فقط یه خواب بود ولی وقتی که ماشینمو روشن کردم و رفتم سر کارم هرکی رو سوار می‌کردم به شکل سربازهای سیاه و سفید شطرنج می‌دیدمش فهمیدم که زندگی واقعی خودمون رو خواب دیده بودم فقط خدا می‌دونه که تو طول تاریخ چه تعداد از این آدم‌های دلسوز ما که تلاش کردن این نظام طبقاتی رو بشکنن و مارو هم داخل آدم حساب کنن رو به دست خودمون حذف کردیم نسل آفتاب
می‌گوئیم نرخ دلار را پائین بیاورید می‌گویند نمی‌شود می‌گوئیم لااقل مواد اولیه ایرانی را به ملت ایران به دلار نفروشید می‌گویند نمی‌شود می‌گوئیم پس حقوق و دستمزد ملت را هم به دلار حساب کنید می‌گویند نمی‌شود ظاهراً ما موضوع بحث را اشتباه انتخاب کرده‌ایم باید بر سر درست نبودن سیاست له کردن ملت بحث کنیم نسل آفتاب
چرا ملت خدانشناس و ملحد گاهی به اهداف خود می‌رسد ولی ملت خداشناس، نه؟ وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ تا مبادا از اندازه درگذريد وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ و وزن را به انصاف برپا داريد و در سنجش مكاهيد لقد ارسلنا رسلنا بالبینات‌ و انزلنا معهم‌ الکتاب‌ والمیزان‌ لیقوم‌ الناس‌ بالقسط پیامبران‌ خویش‌ را با دلایل‌ روشن‌ فرستادیم، و با ایشان‌ کتاب‌ و میزان‌ (مقیاس‌ و معیار حق‌ و عدل) نازل‌ کردیم‌ تا مردمان‌ به‌ قسط‌ و دادگری‌ برخیزند آیت‌الله حایری شیرازی خلق پول بدون پشتوانه‌ ریشه و علت و انحراف و اشتباهی است که موجب عدم توازن تراز در اقتصاد کشور شده آیت‌الله حائری شیرازی: ربا توازن متعادل جامعه را از بین می‌برد حال اگر در ایران چنین مورد مخربی را در کشور بانک‌ها اسمش را تغییر دهند (سود مشارکت صوری ربا) و خلق پول بدون پشتوانه، ماهیت آن تغییر نخواهد کرد و فقط باعث دلخوشی آن‌هاست نسل آفتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشریح سلطه نظام ۱۰۰% ظالمانه و ربوی بانکی کشور و پول اعتباری ریال جمهوری اسلامی توسط یک دختر نوجوان کانادایی غیرمسلمان ملازم، هم‌زاد و هم‌افزای یکدیگرند نسل آفتاب