🍃هنگامی که حضرت موسی با خداوند مناجات می کرد، خداوند فرمود: 🪴ای فرزند عمران، دروغ می گوید کسی که خیال می کند مرا دوست دارد وقتی که شب شد می خوابد. زیرا نباید هر دوستداری خلوت کردن با حبیب را هم دوست بدارد؟ 🪴ای فرزند عمران، من از وضع دوستدارانم آگاهم که وقتی شب تاریک می شود، چشمان آنها در قلبشان جا می گیرد و عذاب من در جلو چشمانشان مجسم می شود. مرا مانند این که می بیند مورد خطاب قرار می دهند و با من مثل این که مرا در آنجا حاضر می بیند حرف می زنند. 🪴ای فرزند عمران، قلبت را برای من خاشع کن و با اعضای بدنت به من خضوع نما و از چشمانت اشک بریز و مرا در تاریکیهای شب بخوان. زیرا در آن صورت تو مرا به خود نزدیک می یابی که دعاهایت را اجابت می کنم. 📚منبع: کلیات حدیث قدسی (ترجمه الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة) ص: ۱۱۶ 🌱@surprised

🤴شازده کوچولو گفت: چطوری حماقتم رو نشون بدم؟ 🦊روباه گفت: برای هر چیزی اظهار نظر کن 🌱@surprised

#انتخابات #گفتگو 🎤🎧 گفتگویی پیرامون (مشارکت حداکثری و بعد از آن ...) 2⃣قسمت دوم ✍با ارائه ی برادر طلبه رضا جهانی خواه ، فعال رسانه ای و سر دبیر کانال حیران 🎧بشنوید تهیه شده در : ✅@Serat1357talabe | صراط

#انتخابات #گفتگو 🎤🎧 گفتگویی پیرامون (مشارکت حداکثری و بعد از آن ...) 2⃣قسمت دوم ✍با ارائه ی برادر طلبه "رضا جهانی خواه" ، فعال رسانه ای و سر دبیر کانال حیران ⏱مدت : ۴.۴۰ 🗓گفتگو های دیگر منتشر شده در بستر صراط : .آیا انتقام سخت یا پاسخ سخت ریشه ای است یا غیر ریشه ای ؟ .گفتگوی ویژه پیرامون مسئله ی فلسطین #نشر_حد_اکثری تهیه شده در : ✅@Serat1357talabe | صراط

گرچه پرم وا می شود با ذکر استغفارها پرواز دشوار است با سنگینی این بارها گرچه تو خوبی من بدم هر بار گفتی آمدم توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یارها صد بار گفتم عاقبت یک بار توبه می کنم آخر نمی آید چرا یک بار ، این یک بارها من هر کجا که رو زدم رویم خریداری نداشت پس بعد از این دیگر بس است رفتن سوی بازارها دل مرده گشتم از گناه دل خسته ام از اشتباه دیگر نمی لرزد دلم از دوری دلدارها وقتم کم و راهم دراز با این گدا قدری بساز هر جا روم سد می کند راه مرا دیوارها سودی نمی بخشد اگر شب زنده داری های من پس خوش به حال لذت خوابیدن هشیارها گاهی ادا گاهی قضا گاهی خدا گاهی خطا خسته شدم جان خودم از این همه تکرارها گیرم مددکاری برای کار من پیدا نشد نام علی وا می کند آخر گره از کارها ذکر و دعای بی علی مثل غذای بی نمک از برکت نام علی شیرین شود گفتارها من سال ها دیوانه ی ایوان طلای حیدرم عشق است با نام علی سرها رود بر دارها گفتم مرا یک کربلا مهمان کن و جانم بگیر بس کن برایم ناز را در پای این اسرارها 🌱@surprised

🤓خیلی دارم سعی میکنم جلوی خودم رو بگیرم و تا میتونم از گوشی فاصله بگیرم اما یه چیزی ته وجودم نمیزاره و دوس دارم از حال و هوای اینجا براتون بگم 😉ما اینجا مهمانیم، اما یه مهمون متفاوت، خداروشکر رفقا تونستن افطاری ساده رو فرهنگ سازی کنن و من با دیدن این صحنه خیلی کیف کردم 🪴در اوج‌سادگی خیلی زیباست ذوق پست چیدن سفره، واسه اینکه علاقشون رو نشون بدن رو خیلی دوس دارم. 🌱@surprised

✂️خب یکم کمال‌گرایی رو بزاریم کنار و جهادی کار کنیم، من واقعا حیفم میاد از این لحظات حتی فیلم بگیرم چون فریم به فریمش برام ارزشمنده و میدونم که هیچ تضمینی نیست که من دوباره توی عمرم همچین لحظات شیرینی رو تجربه کنم. 🪴انسان‌هایی که توی شهر خودشون خانواده دارن و مقام و منسب دارن، همه هیچی رو رها کردن دم عیدی اونم ماه رمضون بلند شدن اومدن یکی از فراموش شده ترین منابع کشور دارن کار میکنن و علاوه بر خودشون زمینه ساخته شدن انسان‌های دیگه‌ای رو هم میسازن واقعا برای من جز زیبایی چیزی نیست😇 🌱@surprised

🤝توی این چند روز علی و امیررضا از دوستای خوب من شدن 😡☺️علی بر خلاف چهره خشنش خیلی قلب مهربونی داره و سعی میکنه آب تو دلم تکون نخوره 🧸تو عالم بچگی خودش برام مرام و معرفت خرج میکنه، علی که سمت چپ من توی عکس هست، به خوبی نمیتونه فارسی حرف بزنه و من با سختی باهاش حرف میزنم، اما به قدری دوستیم که با چشامون باهم حرف میزنیم و نیازی به گفتن کلامت نیست، اینم بگم که یه وقتایی سوء تفاهم پیش میاد و علی قهر میکنه و ماجرا به همین گل و بلبلی و سادگی نیست. 🖼امیررضا هم که سمت راست منه زیاد نمیبینمش ولی از دور وقتی منو میبینه بهم چشمک میزنه 😂 🌱@surprised

🖼میدونم که داریم به شب‌های عید نزدیک میشیم و خیلی‌ها دور هم جمع میشن و به عالم و آدم غر میزنن 👨‍🏫ولی یادتون باشه، یه عده هم از کنار خانوادشون زدن و رفتن تا خودشون اوضاع رو درست کنن 🌱@surprised

🌚عادتشون هست که شبا زود بخوابن ولی وقتی ما رو دیدن که تازه سر شب شروع به کار میکنیم، تغییر برنامه دادن شاید جذابیت دور هم بودن اونارو کشونده باشه بین ما ♻️ولی از بزرگ‌ترهاشون سوال کردم، خیلی از همین نوجوان‌ها با این همنشینی با جهادی‌ها طلبه شدن و پاشون به عرصه فرهنگ باز شده... 🌱@surprised

این حاج‌آقای مهربون مسئول تدارکات هست، بيسکوئيت گرفته دستش داره جهادی‌ها رو بيسکوئيتی میکنه😊 🌱@surprised

ساعت ۱ بامداد جهاد ادامه دارد... 🌱@surprised

🎙گاهی وقت‌ها میخوای یه نفر رو خوشحال کنی، ولی یه اتفاقی میفته که خودت خیلی بیشتر خوشحال میشی... 🙈یه اتفاقی که اصلا انتظارش رو نداشتی اونم اینجا... 🌱@surprised

بچه‌ها بیشتر از اینکه شبیه حرفامون بشن شبیه رفتارهامون میشن🪴 🌱@surprised

گاهی قلم و دفتر و کاغذ گاهی نشریه و روزنامه و تبلیغ گاهی انبر و اره و سوهان 🪴ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم... 🌱@surprised

یک ساعت قبل شروع جلسه اومدن و با کلی شوق و ذوق دارن نگاهمون میکنن😎 🌱@surprised

👨‍🎨شوق و ذوقی که این بچه‌ها برای نقاشی کردن دارن، شاید ما آدمای شهری توی بزرگ‌ترین اتفاقات زندگیمون نداشته باشیم. 🌱@surprised

🗣انقدر داستان آدمایی که میان جهادی جذابه که خیلی سخته چند دقیقه ازش رو انتخاب کنیم و یه مستند بسازیم 🤷‍♂آدم با خودش میگه، آخه از کجا شروع کنم 🚩همین رو بگم که خیلیا حال و هوای جهادی رو مثل اربعین میدونن... 🌱@surprised

فدای اشک و خنده تو... 🌱@surprised

🙃بچه‌های نیک‌دشت زبون محلی سختی دارن و گاهی فهمیدن حرفاشون برامون سخته امام حسین زبون مشترک ماست...😇 از تو ممنونم... 🌱@surprised

🔰 اوس سِد مهدی‌ست؛ برای کف‌سازی حمّام، یک تکّه لوله نیاز داشت امّا هرچه گشت گیرش نیامد. از همان دور وَر یک قوطی اسپری خالی پیدا کرد، با سنگ‌فرز برش داد و لبه‌هایش را صاف کرد، و همان را استفاده کرد. بعد هم شوخی-شوخی یک جمله مهم گفت؛ به نقل از حاج حسن تهرانی مقدم: «فقط انسان‌های ضعیف، به اندازه امکانات‌شان کار می‌کنند...» @NafirNey

عباس‌علی ماشاءالله بهش فقط ۱۳سالشه و ۶ساله میاد اردو جهادی، به نظر من خیلی از سنش بزرگ‌تره💪 🍪براش بيسکوئيت آوردن، خوابش برده بود، بيسکوئيت رو گذاشتن توی جیبش ساعت ۱:۳۹ بامداد 🌱@surprised

😇عیدتون مبارک🪴 🧐ما اومدیم محرومیت زدایی کنیم، اما فهمیدیم محرومیت واقعی درون خودمون جاریه و ما ازش بی‌خبریم... 🪴ما اومدیم یاد بدیم ولی یاد گرفتیم 😊خدایا شکرت بابت این لبخندها 🌱@surprised

داشتیم کار میکردیم که این موجود زیبا توجه ما رو به خودش جلب کرد.😎 اولین باره همچین موجودی رو میبینم😊 🌱@surprised