✅ روایـت اسـت کـه :
هـر زمـان جـوانـی دعـای فـرج ِ مـهـدی (عـج) را زمـزمـه کـند.. هـمزمان امـام زمـان(عج) دسـتهـای مـبـارکـشـان را بـه سـوی آسـمـان بـلـنـد مـی کـنـند و بــرای ِ آن جـوان دعـا مـیـفـرمـایند...
✨ چـه #خـوشسـعـادتـند کـسـانـی کـه حـداقـل روزی یـک بـار دعـای ِ فـرج را زمـزمه می کـنند...
❇️ امام زمان ارواحنافداه فرمودند :
اَكثِـر و الـدُّعا بِتَعْجيل الْفَـرَج فـانَّ ذلك فَـرَجَكُـم
براى تعجيل فرج زياد #دعا كنيد, زيرا همين دعا كردن, فرج و گشايش شماست.
📚کمال الدین ۴۸۵
#الهی_عظم_البلاء...
@syes213
🔴#اختصاصی_خط_حزبالله
#توصیه جدید رهبر انقلاب به #نیروهای_انقلابی:
✅ بچّههای مؤمن باید ثبات قدم پیدا کنند
♨️ چندی پیش، رهبر انقلاب در جریان سفر به مشهد مقدس، به منزل شهید سیدرضا کیشبافان رفته و با خانوادهی این شهید بزرگوار دیدار کردند. در بخشی از این دیدار، رهبر انقلاب چنین میفرمایند: «از جملهی چیزهایی که روی آن تکیه میکنم این است که #بچّههای_مؤمن ما، بچّههایی که به این راه عقیده دارند و واقعاً از روی انگیزه دارند کار میکنند، باید #ثبات_قدم پیدا کنند. ما کم ندیدهایم افرادی را که یک روزی، چند صباحی در خطّ مستقیم بودند، بعد چشمشان به #پول و #مقام و مانند این چیزها که افتاد، از این رو به آن رو شدند.
🔰 شما در #محدودهی_نفوذ خودتان - هر مقداری که میتوانید تأثیر بگذارید - کاری کنید که بچّهها در راه مستقیم و صراط مستقیم ثابتقدم بمانند. اگر چنانچه در #صراط_مستقیم ثابتقدم ماندند و حرکت کردند، هر کسی جای خودش را پیدا میکند؛ هر کسی موقعیّتی را که میتواند مفید باشد، پیدا میکند و هیچ لزومی ندارد که من بگویم شما در فلان رشته کار کنید، در فلان قضیّه کار کنید؛ نه، وقتی ثابتقدم بودند در راه خدا، میفهمند چه کار باید بکنند؛ این توصیهی مؤکّد بنده است.»
🔶 همچنین رهبر انقلاب در این دیدار، در سفارش به یکی از طلاب جوان حاضر در جمع فرمودند: «سفارش؛ آقاجان! درس را خوب بخوان؛ انشاءاللّه ملّای خوبی بشوی و بتوانی در لباس پیغمبر برای اسلام خدمت کنی. اگر شما #روحانیِ_فاضلِ ملّایِ متدیّنِ متقّیای بشوید، فایدهتان خیلی بیش از خیلی چیزهای دیگر است...» ۹۸/۶/۱۱
@syed213
کتاب-صعود-چهل-ساله.pdf
17.85M
کتاب #صعود_چهل_ساله
در این کتاب به دستاوردها و پیشرفتهای انقلاب اسلامی بر اساس آمارهای بینالمللی میپردازد.
#حتما_دانلود_کنید
#حتما_منتشر_کنید
@syed213
خريد هداياي عزيزاني ك براي يادواره ي شهدا كمك داده بودند...
طبق قرارمون هدايا رو دارم ميبرم مسجد مقدس جمكران تا بين زائران پخش کنیم
قبول باشه از همگی🌹
از حسن اعتماد عزیزان بینهایت سپاسگزارم🙏
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
✅ قصه ی #مصطفی_باصدای_من... #کتاب_قرار_بی_قرار #فصل_اول_کتاب #قسمت_چهارم #نذر_عمویم_عباس #از_زبا
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_چهارم
#فصل_اول_کتاب
#نذر_عمویم_عباس
#از_زبان_مادر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
◀️ دو سالی شمال ماندیم و بعد راهی "کهنز" شهریار شدیم.
◀️ طبقه دوم یک ساختمان دو طبقه، خانهای دو خوابه خریدیم.
◀️ منطقهای که در آن ساکن شدیم، بیشتر دست "خانوادههای سپاه" بود.
◀️ همان روزها، پدر، مادر و خواهرهای آقامحمد به همراه برادرش آقا حسن و خانوادهاش و بچهها هم ساکن شهریار شدند.💕
🔸 با آقای بهرامی و نصیری در مسجد آشنا شد.
🔸 جاذبه اخلاقی این دو نفر آنقدر برای مصطفی بالا بود که سریع جذب بسیج شد.
🔸 هر چقدر که بیشتر میگذشت فعالیت های بسیج برایش جدیتر میشد.
🔸بچه جسوری بود.👏
🔸توی یکی از اردوهای بسیج، مسئولشان حاج آقا نصیری نارنجکی را نشان بچهها میدهد و میگوید: «کی میتونه اینو پرت کنه؟»❓
🔸 مصطفی هم با اعتماد به نفس بالا و خیلی جدی با تهمانده لهجه خوزستانی میگوید: «اجازه میدید مو بزنوم؟»😊✋
🔸 حاج آقا نصیری که از جسارت و لهجه مصطفی خوشش آمده بود، نارنجک را دستش میدهد.😊
🔸 از آنجا به بعد حاج آقا نصیری به مصطفی مسئولیتهای مختلف میداد.👏
🔸 همین باعث شد که در آنجا ماندنی شود.
🔸 هر چقدر بزرگتر میشد، مدام از پدرش درباره فعالیتهای سپاه و اتفاقات جنگ میپرسید.
🔸 خیلی دلش میخواست در زمان جنگ حضور داشت و آن را تجربه میکرد.😔
🔅 ۱۴ ساله بود که حاج آقای بهرامی و نصیری به دنبال ساخت مسجد امیرالمومنین (ع) بودند.
🔅 برای ساخت مسجد باید پول جمع میکردند.
🔅 یک صندوق داشتند که رویش نوشته شده بود:
🍃برای ساخت مسجد🍃
🔅 حتی گاهی پول کارگر برای ساخت و ساز نداشتند؛ برای همین خود بچهها پای کار میایستادند. از خالی کردن بار سنگ و آجر گرفته تا کار بنایی و هر کاری که توان انجام آن را داشتند.👏
🔅 به قول خودش دوست داشت با این کار، یک خانه برای آخرتش بسازد.😊🌹
🔅 کارهای پایگاهش بیشتر شده بود.
🔅 هر وقت میخواستیم پیدایش کنیم باید میرفتیم پایگاه بسیج.
🔅 هنوز دبیرستانی بود که بچههای قد و نیمقد را با خودش اردو میبرد. از کوه گرفته تا استخر و پارک.👏
🔅 همیشه میگفت: «مامان مسئولیت بچه ها سنگینه، اما من میتونم.»😊👏
🔅 یک هیئت راه انداخت و هر چقدر پول دستش میآمد خرج آن میکرد.
🔅 همان روزهای اول تاسیس آمد پیشم و گفت: «مامان یک هیئت به اسم حضرت ابوالفضل (ع) زدم.»😄
🔅 ذوق زده شدم.😊
🔅 جریان تصادف کودکیاش را برایش تعریف کردم و گفتم: «من تو رو نذر حضرت ابوالفضل (ع) کردم.»💕
🔅 پرسیدم: «چی شد که اسم هیئت رو ابوالفضل گذاشتی؟»
🔅 دستی به ریش های تازه درآمدهاش کشید و گفت:«هیچی، به دلم افتاد.»❣
🔅 از همان موقع دیگر هر چه میخواست، نذر حضرت عباس (ع) میکرد.💕
🔅 چهارشنبهها، هر هفته هیئت داشتند. این برای مصطفی خیلی مهم بود و سعی میکرد هیچ چهارشنبهای را از دست ندهد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح
@syed213
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
گر بگویم ڪہ بہ جان آمدم از دورے دوست
خود محال است، ڪہ بے دوست مرا جانے نیست
سلام! صبحت بخیرعلمدار...🌹
@syed213
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠 وسیله ریاست، سعه صدر (و تحمل بسیار) است.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت176
@syed213
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇