~🕊
♡
معامله پر سودی است؛ " #شهادت را میگویم"
فانے میدهے و باقے میگیری
جسم میدهے و جان میگیری
جان میدهے و جانان میگیری
چه لذتے دارد که... ❤️
حتی نفس کشیدنت هم برای رضای خدا باشد ...❤
بیاد پرستوی گمنام کانال کمیل♡شهیدابراهیم هادی♡
#شهید_ابراهیم_هادی ❤️
@syed213
⭕️ «اگر در جستجوی امام زمان(عج) هستید، او را در میان سربازانش بجویید...»
✍🏻شهید آوینی
@syed213
🌹🍀❣🍀🧚♀️
آقا مبارک است ردای امامتت
ای غایب از نظر به فدای امامتت
ما زنده ایم از برکات ولایتت
ما عهد بسته ایم، به پای امامتت
🌸 آغاز امامت و ولایت حجه بن الحسن امام زمان (عج) وشادی اهلبیت (ع)تبریک و تهنیت باد🌸
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
┈••✾•🌿🌺🌿
@syed213
شعری که ایت الله بهجت(ره) در اواخر عمرشان زمزمه میکردند....
با کدام آبرو، روز شمارش باشیم؟
عصرها منتظر صبح بهارش باشیم؟
سال ها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...
گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد
مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم
سال ها در پی کار دل ما افتاده
یادمان رفت کمی در پی کارش باشیم
ما چرا؟ خوبترین ها به فدای قدمش
حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم؟
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم...
اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج
@syed213
#دلتنگی_شهدایی 💔
دل یک سنگ به یک آه بهم میریزد
بارها گفته ام اینبار دگر نه ، اما
دل من با نظر یار بهم میریزد 💔
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@syed213
یکی از کارمندان شهرداری ارومیه میگفت:
تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار میگشتم.
از پله های شهرداری میرفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟
تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی میخوای؟
گفتم: کار.
گفت: فردا بیا سرکار!
باورم نمیشد!
فردا رفتم مشغول شدم.
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه.
بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت: توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت میشد. یعنی از حقوق شهید باکری،
این درخواست خود شهید بود.
- وصف حال این روزارو بخوام شرح بدم باید بگم ۸۵ میلیون نفر محاصره شدیم بینِ
مسئولایی که تا به قدرت می رسن، خدارو بنده نیستن
مسئولایی که نرسیده جیب خونواده و اطرافیانشونو پر می کنن
مسئولایی که دنبال سهمشون از سفره انقلابن
مسئولایی که...
خیابونا رو که قدم می زنی، پای درد دل جوونای لیسانسه و تحصیلکرده ی بیکار می شینی، آدمایی که با قیافه نگران و ناراحت با سرعت از کنارت رد می شن رو می بینی، و در مقابل صدا و حرفای مسئولین بی عار رو می شنوی و می خونی، می فهمی
چقدر جامعه و مسئولین نظام و دولت، از ارزش های انقلاب دور شده که الان ماجراهای شهدا برامون شبیه افسانه ست تا حقیقت.
چقدر این زندگی به ما شهدایی مثل شهید باکری رو بدهکاره ..
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
یکی از کارمندان شهرداری ارومیه میگفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار میگشتم. از پل
چقدر با خوندن این مطلب یاد سید ابراهیم یا همون شهید مصطفی صدرزاده افتادم که یکی از همرزماش در موردش برام نوشته بود
به نقل از ابو مهدی : ایشان با یادگیری زبان افغانی و گرفتن مدارک اقامت یک افغانی ساکن تهران. خودش را جای افغانی جا زده و به سوریه رفت و با افتتاح حساب بنام افغانی و دادن کارت به او تمام حقوق را او دریافت و ایشان بعشق حضرت زینب کبری از جیبش هم برای جبهه مقاومت خرج کرد بدون اینکه حقوقی دریافت کند.
با لیاقتی که داشت با وجود افسران عالیرتبه وی به فرماندهی فاطمیون پس از ابوحامد برگزیده و تا شهادت در این منصب بود
عید بیعت - قسمت دوم.mp3
10.53M