#طنز_جبهه_سوریہ😂
#طنزانه_شهدا
قبل از عملیات بود...😮
داشتیم با هم تصمیمـ میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رزمامون خبر بدیمــ
که تڪفیریا نفهمن...😈
یهو #سید_ابراهیم ( #شہید_مصطفے_صدر_زاده)
از فرمانده هاے تیپ فاطمیونـ😍
بلند گفت : آقا اگر من پشت بی سیمـ📞 گفتمـ همـہ چی آرومـــہ من چقدرخوشبختمــ😌😎
بدونید دهنمـ سرویس شده 😐😂
#شہید_مصطفے_صدر_زاده❤️🍃
🆔👇
@syed213
#کلام_امیر
تا جايى كه توانايى بر كار خوب داريد، خوبى كنيد؛ زيرا خوبى، [آدمى را ]از مهلكه ها و مرگهاى ناگوار نگه مى دارد
ميزان الحكمه ج7 ص299
🌹 ۱۴ روز تا عید غدیر 🌹
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انتشار_حداکثری
این کلیپ رو ببینید و برای همه بفرستید
✨ آیا مردم تاکنون از این زاویه به مسائل نگاه کرده اند؟!
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوباره دلتنگی...
دوباره حسرت...
دوباره آه...
روزیم کن آقا بازم برم حرم...🙏🏻
#شب_زیارتی_اباعبدالله
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_نهم
#فصل_اول_کتاب
#نذر_عمویم_عباس
#از_زبان_مادر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💠بالاخره وقتش رسید تابرایش آستین بالابزنم...😍
یکی ازدوستانش که مصطفی اورا خیلی قبول داشت، سمیه خانم رامعرفی کرد.😊
بااینکه همسایه مان بودن
اما تا
آن موقع ندیده بودمشان
جالب اینجاست که حتی نمیدانستیم قراراست به خواستگاری خواهر یکی از دوستان مصطفی برویم.😁
✨جلسه اول راتنهایی به دیدن
خانواده شان رفتم؛جلسه دوم را خودمصطفی
همه چیز خیلی سریع و بدون حاشیه پیش رفت
وقتی رفتند توی اتاق صحبت کنند.
هنوز پانزده دقیقه نشده بود که از اتاق بیرون آمدند.
همان جلسه رضایت دادند😍👏
✨چندجلسه ای خانواده
هارفت آمد کردند و بیشتر باهم آشنا شدیم.
✅خانواده آقای ابراهیم پور درباره مهریه حرفی نزدند.
از آنجایی که مهریه عروس بزرگم فاطمه خانم و دخترم زهرا خانم سیصد سکه طلا بود،این تعداد راپیشنهاد دادم.
✅✨مصطفی نه آورد و میگفت: من باید بتوانم مهریه را پرداخت کنم یانه؟؟؟🔴
باید چیزی باشه که درتوانم باشه
من اگر داشته باشم بیشتر
از سیصد سکه طلا پای سمیه خانم میریزم👏👏 اما الان ندارم.
اما چون من خیلی اصرار کردم،دیگر مصطفی حرفی نزد.
آنقدرمصطفی نگران این بود 😱که بدهکار از
دنیابرود که سمیه خانم ناراحت
میشد و میگفت ؛این بدهی نیست.
✨💠✨
بالاخره۱۳اردیبهشت۱۳۸۶ عقد
کردند و سمیه خانم سرسفره عقد برای راحتی خیال آقامصطفی؛
مهریه اش رابخشید.👏👏👏
۱۹شهریور همان سال هم عروسی کردند.💕
🔅 بعدها مصطفی برایم تعریف کرد که به خانمش گفته که شرکت در هیئت چهارشنبهها جزو شرایطش برای ازدواج است.🌸
❇️ به سمیه خانم تاکید کرده بود که چهارشنبههای من برای حضرت عباس (ع) است و مهمتر اینکه هر جا اسلام نیاز به من داشته باشد باید بروم.👏
🌀 بنده خدا سمیه خانم بعدها بهم گفت: «فکر میکردم که منظورش کارهای فرهنگی و سیاسیاش هست. هیچ وقت فکر نمیکردم که به جنگ بره.»😔
⚜ وقتی که مصطفی برای جنگ میرفت، گاهی میگفتیم: «به خاطر سمیه خانم یا فاطمه نرو.»🙏
✨ میگفت: «من توی شرایط قبل از ازدواجم این رو هم گفتم.»
✅ خدا را شکر عقاید و خط قرمزهایشان مثل هم بود.😊
💠 ارادتشان به رهبری یا حتی فعالیتهایشان در بسیج با هم و در کنار هم بود. حساسیت و ارادت مصطفی به رهبر خیلی زیاد بود.💕
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح
@syed213
﷽
شهادت را همه دوست دارند
اما زحمت کشیدن برای شهادت را چه؟
شهید شدن
یک اتفاق نیست.
گلی است که برای شکوفا شدنش باید خون دل بخوری...❤ ️ به بی دردها
به بی غصه ها
به عافیت طلب ها
شهادت نمیدهند.
به آنکه یک شب بی خوابی برای اسلام نکشیده.
یک روز وقتش را برای تبلیغ دین نگذاشته،
شهادت طلب نمیگویند.
دغدغه هیأت
دغدغه بسیج
دغدغه کار جهادی
دغدغه دست این و آن را گذاشتن توی دست شهدا.
دغدغه ترک گناه
دغدغه آدم شدن 🍃 🌺 دغدغه ی شهادت،
به حرف که نیست
قلبت را بو میکنند اگر بوی دنیا می داد
رهایت می کنند... اگر عاشق شهادتی
اول باید سرباز خوبی باشی
خوب مبارزه کنی
مجروح شوی
اما کم نیاوری...
درست مثل یاران عاشورایی حسین بن علی, شهادت را به تماشاچی ها نمی دهند.
@syed213
آقا مصطفی امشب کربلا یاد همگی ما باش...
سلام ما رو هم به امام حسین (ع) برسون...
#السلام_علی_الحسین_و_علی_علیابنالحسین_و_علی_اولادالحسین_و_علی_اصحابالحسین
@syed213
#کلام_امیر(ع)
تا جايى كه توانايى بر كار خوب داريد، خوبى كنيد؛ زيرا خوبى، [آدمى را ]از مهلكهها و مرگهاى ناگوار نگه مى دارد.
📚 ميزان الحكمه ج7 ص299
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✨ ۱۳ روز تا عید غدیر ✨
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_دهم
#فصل_اول_کتاب
#نذر_عمویم_عباس
#از_زبان_مادر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
آن روزها مصطفی و سمیه خانم
در ساختمان ما زندگی میکردند.
یک سال بعد
عروسیشان سمیه خانم ،فاطمه را باردارشد.😍
آن روزها مصادف شد با اتفاقات سال 88 و وقایع بعد انتخابات.😓
وقتی توی بعضی تجمع ها
به رهبری و آرمان های امام (ره) اهانت کردند😡😡
مصطفی طاقت نیاورد و برای آرام کردن اوضاع به خیابان های تهران رفت.👌
اما از آن جایی که دل مهربانی داشت،فقط کتک میخورد و دلش نمی آمد بزند.😞👏
حتی یکبار برایم تعریف کرد که یک خانم بدحجاب،
از درگیری ها ترسیده بود و نمیدانست چکار کند😔
مصطفی وقتی نگرانی زن را دیده بوده دلداریش داد و گفت
:((آبجی نگران نباش.این جا کسی کاری به شما نداره.)) 💪
بعد هم به زن کمک کرد تا از خیابان رد شود👌🌹
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح
@syed213
#کلام_امیر (ع)
💠با نفس خود سازِشکاری و سستی روا مدارید، که ناگهان در درون گناه سقوط می کنید...
📚 خطبه ۸۶
✨ ۱۲ روز تا عید غدیر ✨
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_یازدهم
#فصل_اول_کتاب
#نذر_عمویم_عباس
#از_زبان_مادر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
یک روزصبح جمعه با صدای گاو بیدارشدیم.
با آقا محمدرفتیم پارکینگ تا ببینیم قضیه چیست.😁
دیدم محمد حسین به شوخی یک پلاکارد زده و مقدم گوساله ای را گرامی داشته!😅
مصطفی هم با لبخند به گوساله ته پارکینگ اشاره کرد و گفت ((چه طوره؟))😊
آقا محمد گفت ((این چه بساطیه راه انداختید؟))😐🤔
مصطفی دستی به بدن گوساله
کشید و گفت
✨ ((همیشه دلم میخواست گاو داری داشته باشم)) ✨
بعد رو به من کرد و گفت ((مامان این گوساله ماده برای شماست.))❤️
فردا همان روز برای گوساله اش
یک گاو داری در شهرک
اکبر آباد اجاره کرد👏 و
باخرید چند گاو دیگر یک گاو داری کوچک راه انداخت.😍😊
بخاطر اصرار و پافشاری من راضی شد پیشدانشگاهی را تمام کند و برود دانشگاه. الهیات گرایش ادیان و عرفان قبول شد.👌
جلسه اول وقتی استاد سر کلاس از بچه ها خواست اسم و فامیلشان را بگویند، مصطفی شیطنتش گل کرد و گفت: ((من مصطفی صدرزاده، متاهل هستم و شغلم گاوداریست))😂😁😅
همین شوخی باعث شد که خیلی از هم کلاسیها شیفتهاش شوند و از همان اول با او دوستی کنند.😍❤️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح
@syed213
✨هرڪس مولا علی علیهالسلام را دوست بدارد، به تمام معنا، سعادتمند و خوشبخت است.
📚قطرهای از فضائل اهلبیت، جلد۲
🌸 ۱۱ روز تا عید غدیر 🌸
#فقطحیدرامیرالمؤمنیناست
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 شهادت امام محمد باقر (ع) تسلیت باد...
@syed213
اے ســفیـــران عــالـــم مــلڪــوت
دســتے برارید واین مرغان عاشــق
گرفتار را از این تعلقــات وارهیـــد ...
#شهدا_گاهی_نگاهی😔
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_دوازدهم
#فصل_اول_کتاب
#نذر_عمویم_عباس
#از_زبان_مادر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔶 سال ۹۰ بود که یک روز آمد خانهمان و روبهرویم نشست و گفت: « یه استخر کرایه کردم!»😊
🔶 تعجب نکردم، چون مصطفی بود و هیچ کاری از او بعید نبود.✨
🔶 با لبخند گفت: « تازه خبر ندارید که دوشنبهها برای "بسیجیا" مجانیه!»👏🏻
🔶 این هم برایم عجیب نبود.✨
🔶 حتی وقتی گفت از یک روحانی خواستهام که بیاد استخر و به بهانهی تفریح، مسائل شرعی و نکتههای اخلاقی به بقیه یاد بدهد، باز هم تعجب نکردم.✨
🔶 بعد از مدتی متوجه شدم به خاطر فعالیتش در بسیج و برای آمادگی بیشتر و دیدن دورههای آموزش نظامی به قشم رفته است.
🔶 حتی دوره غواصیاش را کامل کرده بود.👏🏻
🔶 من هم همیشه تشویقش میکردم و میگفتم: « باید سرباز خوبی برای عمویم باشی!»👌🏻😊🌹
🔶 دورههای نظامی که تمام شد، مصطفی به دنبال یافتن راهی بود که بتواند وارد سپاه قدس شود، اما هم سربازی نرفته بود و هم متاهل بود و هم سنش برای کار در سپاه قدس بالا بود.😔
🔶 مسئول گزینش به مصطفی گفته بود: «تو هیچ کدوم از شروط استخدام رو نداری، حتی از دست خدا هم کاری برنمیاد!»😔
🔶 مصطفی هم با خنده گفته بود: «اما از دست حضرت عباس (ع) برمیاد!»❣😊
🔻داعش در عراق موقعیتهای مختلفی به دست آورده بود و کمکم اسمش در حال انتشار بود. همه به دنبال این بودند تا بفهمند داعش چیست.
🔻وقتی اوضاع سوریه خراب شد و کار دولت و مردم به جنگ داخلی کشید، داعش از موقعیتِ به دست آمده استفاده کرد و وارد خاک سوریه شد. چیزی نگذشت که داعش چند شهرک شیعه نشین را محاصره کرد.😔😱
🔻آن روزها مصطفی بدون سربازی رفتن و داشتن گذرنامه، بین عراق و ایران در رفتوآمد بود، البته به دلیل مسائل امنیتی، دربارهی موقعیت مکانیاش خیلی با ما صحبت نمیکرد.✨
🔻مدت زیادی نگذشته بود که مسئله هتک حرمت به حرم حضرت زینب (س) به اوج خودش رسید و مصطفی تصمیم گرفت برای دفاع از شیعیان و حرم بیبی به سوریه برود.🌹
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213