🍃🌸🍃🌸
#مهدے_جان
سلام
سلام آرزوی مشتاقان....
روزهای چشم براهی پر از امید دیدار طلوع می کنند
و من هر پگاه بی آنکه چشم از مسیر آمدنت بردارم ،
با یک سبد لاله سرخ انتظار در دست ،
دعای فرج میخوانم .
سرانجام خواهی آمد...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
۵ صلوات به نیابت از ائمه اطهار علیهم السلام برای سلامتی و فرج امام زمان(عج)
@syed213
✅ چند ویژگی اخلاقی و رفتاری #شهید_مصطفی_صدرزاده به نقل از آشنایان شهید:
🔹اخلاص کامل در همه مراحل زندگی حتی از نوجوانی
🔸توکل واقعی به خداوند
🔹تواضع و فروتنی مثال زدنی نسبت به همه بالاخص مادر و پدر و خواهر
🔸به دلیل اینکه بسیار خونگرم بود با همه ی دوستان و فامیل رابطه ی خوب و عالی داشت ، كاری به نسبت نزديك يا دور نداشت و يا حتی رفيق و دوست و... برای مثال اگر شما رو سالهاست نديدن همون مهربانی و دلسوزی رو داشتن...❤️
🔹به احترام به بزرگتر خیلی اهمیت میداد❤️
🔸خوش خلقی❤️
🔹از خود گذشتگی❤️
🔸سعی داشت دل همه رو بدست بیاره و تقریبا هیچ کس ازش دلخوری نداشت❤️
➖➖➖➖➖➖➖
#شهید_مصطفی_صدرزاده ( با نام جهادی سید ابراهیم)
@syed213
للأخ السّدید ،
و الولی الرشید ،
الشیخ المفید ... أما بعد ...
مـا هم اگـر مفید بـودیـم
لابد بـرایمـان نامه مینوشتی ...😔
#هذا_یوم_الجمعه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_بیست_و_چهار
#فصل_دوم_کتاب
#چقدر_پدرشهیدشدن_به_شما_میآید
#از_زبان_پدر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌐 کلاس اول که رفت، موقع کلاسبندی در کلاسی افتاد که معلمش از نظر ظاهری باب میلش نبود،😔 اما کلاس کناری معلمش از نظر مصطفی خوشقیافه بود.😉 برای همین اصرار که میخواهم بروم سر این کلاس و گرنه مدرسه نمیروم.😡
🌐 ما هم مجبور شدیم برای اینکه غائله بخوابد، برویم مدرسه و رو بیندازیم تا کلاسش را عوض کنند.
🌐 کلاس را عوض کردند و اینبار معلم بداخلاق ازآب درآمد!😉😄
🌐 یک بار که مصطفی و محمدحسین با هم کل انداختند، محمدحسین رفت پیش معلم مصطفی و گفت:«داداشم توی خونه درس نمیخونه و شیطنت میکنه!» معلم هم تا توانست مصطفای طفلکی را کتک زد.😔 از آن موقع بهبعد مصطفی نه درس خواند نه مشق نوشت. تا میگفتیم «چرا» جواب میداد: «معلممون اخلاق نداره!»😡
🌐 بچهها تا میتوانستند با بچههای کوچه دعوا و کتککاری میکردند، اما همهی اینها تا وقتی بود که من خانه نبودم.
🌐 تا میدیدند من از پیچ کوچه آمدم داخل، فرار میکردند. محمدحسین که همیشه میدوید و میرفت بالای درخت یا دیوار.😉 من هم وقتی دستم به آنها میرسید از خجالت هردویشان درمیآمدم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213
هدایت شده از
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
✍اشاره بہ قبر خالی كنار مزار شهید
مصطفی صدرزاده
كرد و گفت: اين قبر آنقدرخالے مےماند تا من برگردم، بنرهاے مصطفی پايين نمےآيد
تا بنرهاے من بالا برود...
#شهید_سجاد_عفتی 🌷
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کور خواندید؛ این دفعه دیگه فراری در کار نیست!!!
✅ تحلیل جالب حاج سعید قاسمی از صحبت های اخیر رهبر انقلاب
@syed213
babolharam_fosuli.mp3
1.5M
#صلیاللهعلیکیاموسیابنجعفر(ع)
❤️ میلاد بای الحوائج، امام کاظم (ع)، مبارک...❤️
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_بیست_و_پنج
#فصل_دوم_کتاب
#چقدر_پدرشهیدشدن_به_شما_میآید
#از_زبان_پدر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💠 وقتی قرار شد بیاییم تهران، حواسم خیلی به وضعیت مذهبی و اقتصادیمان در تهران بود. بعد از پرسوجو دیدم بهترین جا کهنز در شهرک خانوادههای سپاه است.
💠 حالا که خوب فکر میکنم به آن روزها، به این نتیجه میرسم که خدا وقتی میگوید «من هدایتگرم»، واقعا همینطور است.😊 خودش این راه را پیشرویمان گذاشت و ما را از اهواز آورد و آورد تا بالاخره به تهران و این منطقه رسیدیم.
💠 با همسرم مشورت کردم. برادرخانمم هم اطلاعاتی از این منطقه و خانههایش در اختیارم گذاشت. بالاخره تصمیم به این شد که خانهی اهواز را بفروشیم و با وام و کمی قرض، در محل جدید صاحب خانه شویم. خدا را شکر بچهها سن بلوغشان را در اینجا گذراندند.🙏😊
💠 مصطفی جذب بسیج شد و از اینجا راهش را پیدا کرد.❣ او عاشق لباسهای پلنگی و خاکی من بود و این لباس برای من چون جزو بهداری سپاه بودم، بلااستفاده بود.
💠 هر لباسی که سپاه برای جیره به من میداد، او میگفت: «بابا این به من میاد!» بعد هم آن را برای خودش برمیداشت.😉
💠 با اینکه پدرش بودم و همیشه میان پدر و پسر یک فاصله و جذبهای وجود دارد، مصطفی سریع با یک ماچ و قربانصدقه سروته همه چیز را هم میآورد.💕
💠 سپاه یک اورکت به من داده بود. مثل همیشه مصطفی ان را برای خودش برداشت. میپوشید و با آن همه جا میرفت. اما عمر اورکتم خیلی زیاد نبود، چون به دلیل بیاحتیاطی بچهها کانکس پایگاه بسیج آتش گرفت، اورکت من هم خاکستر شد.😔
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213
اے #شهید
این روزها عجیب #دلم
به سیم خاردار های دنیا !
#گیر کرده است ...
دسٺـم را بگـیر ..
#شبتون_شهدایی
@syed213
✨ امام صادق (ع) ✨
هیچ تنگنا و گشایشی نیست...
مگر آنکه مشیت و قضا و امتحان الهی در آن نهفته است...🌺
@syed213
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
✳️ مصطفی میگفت حوزه مثل اعتکافه، من نماز خوندنا و شوخی کردنای مصطفی رو توی اعتکاف دیدم.
🔷 خیلی مراقب مردم بود، کسی اذیت میکرد، میگفت اذیت نکنید...سلب توفیق میشید.
🔹یادم میاد یه بنده خدایی توی پایگاه کار میکرد، اذیت میکرد.
گفتم مصطفی چرا به این چیزی نمیگی؟ گفت اگه لیاقت نداشته باشه خدا میذارتش کنار. و همینم شد....
✅ مصطفی یه خاصیتی که داشت خیلی خوب میتونست به مردم روحیه بده، بمب روحیه بود.
ازش پرسیدم مصطفی تو توی سوریه چیکار میکنی؟
گفت همین کارایی که توی پایگاه نوجوان ها انجام میدم، مثلا بشین پاشو میدم و همین کارا رو انجام میدم. اگه فکر میکنی یکم عوض شده باشم، نشدم.....
➖➖➖➖
#شهید_مصطفی_صدرزاده ( با نام جهادی سید ابراهیم)
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨برخورد عجیب پلیس عراق با زائرین✨
رابطه ما با برادرهای شیعهمون این طوریه ؛ بذارید اصلاحطلبا و نوچههاشون هر چقدر دوست دارن لجنپراکنی کنند.
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_بیست_و_شش
#فصل_دوم_کتاب
#چقدر_پدرشهیدشدن_به_شما_میآید
#از_زبان_پدر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✳️ مصطفی با بسیج میرفت ایست بازرسی و شبها دیر وقت به خانه میآمد. برای همین من و مادرش ناراحت بودیم😔 و تلاش میکردیم جلویش را بگیریم تا برایش اتفاقی نیفتد. مدام به او میگفتم که «اینا کار نیروی انتظامیه».
✳️ یک شب که خیلی دیر برگشت با او به شدت برخورد کردم.😠 تا ناراحتی و عصبانیم را دید بغلم کرد و دستم را بوسید 💕 و گفت: «هر چی بگید حق دارید، اما منم جوونم و جوونا باید یه جوری انرژیشون رو خالی کنن. هر جور شما بگید. من میتونم توی هیئت و بسیج انرژی خالی کنم یا توی پارتی؟» مات و مبهوت ماندم،😳 مجبور شدم به رفتنش رضایت بدم.
✳️ یک شب کلی منتظرش ماندیم. خیلی دیر برگشت. بهش گفتم: «کجا بودی؟»⁉️ سرش را خاراند و با منومن گفت: «چندتا از بچهها هستن که پدر و مادراشون خیلی به فکرشون نیستن. باهاشون رفتم سینما!»👏 بعدا متوجه شدم که با هزینهی خودش آنها را برده سینما تا بتواند در دلشان جا باز کند و جذب بسیج کند.👏
✳️ در یکی از گشتها در شهریار چندتا از بچهها را حین قماربازی میگیرند. مصطفی یکی از بچهها را که پایهای در قمار بود، گوشهای میبرد و میپرسد: «چرا قماربازی میکنی؟»❓ پسر هم با ناراحتی میگوید: «از این راه کسب درآمد میکنم!» از پسر پرسوجو میکند و پدر طرف را پیدا میکند. بعد هم میرود مغازهاش و میگوید: «تو که پدرشی، اونقدر کار توی دمودستگاهت نداری که پسرت مجبور به قماربازی و درآمد حرام میشه؟!»⁉️ بالاخره پدر را متقاعد میکند که دست پسرش را در مغازه بند کند.👏
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213