اول صبح بگو
جان به فدای تو "حسین"
که اگر جان به لبت شد
به ره دوست شود
#صبحتون_حسینے♥️
🕊@syed213
✾مـﷻـولانا علـ♡ـۍ✾
حضرت علی علیه السلام فرمود:
⇍ چشم پیشوا و سرچشمه تمام فتنه هاست. هر کس چشم خود را رها کند و کنترل نکند تأسف و ناراحتی او زیاد می شود.
📚میزان الحکمه ج 10، ص 70
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
🕊 #نهج_البلاغه ای شویم
@syed213
♥️#سیـــــدابراهیـم:↯
حیـــــفہ نماز اول وقت مون از دست برهツ
امیࢪالمومنیݩ {؏}:
هنگامے که انسان در حال نماز است ، اندام ، لباسش و هر چه پيرامون اوست ، خدا را تسبيح مے گويند
#حے_علے_صلاة📿
#التماس_دعـــــا🙏
🕊 @syed21
⚡️دولت آقای روحانی نماینده یک تفکر مشخص در کشور ماست و وضع امروز، حاصل عملیاتی شدن این تفکر است. راه حل نیز کاملا مشخص است: جریان لیبرال از ملت عذرخواهی کند و در مسیر انقلاب اسلامی قرار گیرد. ما با تمام توان و ظرفیت آماده کمک به دولت برای #گذار_از_لیبرالیسم و حل مشکلات کشور هستیم.
@syed213
#امام_زمانم
شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من، برای چه تأخیر کردهای
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@syed213
🔻خوب به این عکس خیره شو! اینجا خط تولید جنگنده بومی کوثر ایرانیهاست، همون ایرانی که مسئولین پهلوی معتقد بودند جز توانایی ساخت لوله آفتابه کاری بلد نیست
خدا قاجار و پهلوی را لعنت کند، چقدر ایران را عقب نگه داشته بودند ...
@syed213
♥️#سیـــــدابراهیـم:↯
حیـــــفہ نماز اول وقت مون از دست برهツ
حضࢪت آقا:
همه كار انسان تابع نماز است. نماز را به وقت بخوانيد، با توجه و با حضور قلب بخوانيد. حضور قلب يعني بدانيد كه داريد با يكي حرف مي زنيد؛ بدانيد يك مخاطبي داريد كه داريد با او حرف مي زنيد
#حے_علے_صلاة📿
#التماس_دعـــــا🙏
🕊 @syed21
زندگی نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده
کتاب #اسم_تو_مصطفاست
چهار طرف سفره را گرفتم و انداختم داخل ظرف شویی ،ظرف های غذا را هم روی آن.نشستم روی مبل و یک دل سیر گریه کردم.خاله و برادرم مانده بودند چه کنند،اما آنها هیچ کاری نمی توانستند بکنند.درست مثل تو که نبودی!
■■■
از فردای آن روز کار من شده بود زنگ زدن به تو:《آقا مصطفی تو رو به خدا برای زایمانم خودتو برسون!》
_به فرماندهم گفتم،برمیگردم سمیه.برمیگردم!
_نیست که برای غربالگریا و برای دکتر رفتنام بودی؟
_نگو سمیه،ناراحت میشم!
_دل من رو شکستی آقا مصطفی!
_ببخش سمیه،اما لازمه که اینجا باشم!
_آره دیگه،من ته خطم!
_تلخی نکن خانمم!
روزها از پی هم می گذشتند،اما خبری از تو نبود.یک روز که زنگ زدی،دو تن از دوستانم خانهمان بودند.صدای خنده شان را که شنیدی ،گفتی:《به تو حسودیم میشه سمیه.به اینکه دوستای خیلی خوبی داری!》
_تو هم که دوستای خیلی خوبی داری!
_خداروشکر.من خوشحالم که دوستات کنارت هستند!
_ولی من دوست داشتم الان کنار تو بودم!
_بابا تو از صدای رعدوبرق میترسی،چطور میخواستی اینجا باشی و صدای انفجارا رو تاب بیاری؟
_وقتی تو باشی ترس معنا نداره!
خندیدی،از همان خنده های بلند کودکانه:《جدا!حسابی خوشم اومد،اما گوش کن،ممکنه دو سه روزی گوشیم خاموش باشه یا آنتن نده،چون جایی هستم که نمیتونم صحبت کنم،نگران نشی!》
_باشه!
گفتم باشه،ولی با رفتن دوستانم ترس و نگرانی سراغم آمد:نکنه عملیات باشه!
■■■
فردای آن روز بود که رفتم خانه مامانم.همیشه در تنهایی به خانه او پناه میبردم.ساعت شش عصر بود که خانم بادپا زنگ زد:《از آقا مصطفی خبر دارید؟》
_چند روزیه که رفته.دیروز گفت که چند روز آینده نمیتونه تماس داشته باشه.
_با حاج حسین که صحبت کردم او هم همین رو گفت،ولی دل من بدجوری شور میزنه!
کلام خانم بادپا مثل نفت روی آتش باعث شد شعله بکشم.بعد از خداحافظی او،در تلگرام برای چند نفر پیغام گذاشتم:《از سید ابراهیم خبر دارین؟》
متن نوشته هایی را که آمد،خواندم:
_خوبه.
_بی خبر نیستیم.
_متاسفانه خبر ندارم!
فقط یک نفر نوشته بود:《الان بهتره.》
الان؟لابد اتفاقی افتاده بود.ساعت ها طول کشید تا صدایت را بشنوم.
_کجایی آقا مصطفی؟من که نصفه عمر شدم!
_خوبم.فقط کمی...!
_کمی چی؟
_از پهلو مجروح شدم!
صدایت تلخ بود،مایوس بود و غمگین.
_مجروحیتت عیب نداره،همین که بتونی حرف بزنی خوبه!
_سمیه حاج حسین جاموند!
_کجا؟چی میگی؟
_برو توی اینترنت جستجو کن ببین خبری ازش هست؟
_یعنی چی؟تو نمیدونی؟
_من مجروح شدم،اومد نجاتم بده که خودش مجروح شد.خواستم نجاتش بدم،دستش رو گرفته بودم در حالی که نفربر حرکت میکرد،دستش رو از دستم درآورد.آخ سمیه!
رفتم شبکه های خبری را گشتم.حاج حسین شهید شده بود.
■■■
شب،سیاه بود و طولانی.حاج حسین بادپا سبک رفت و سبک پر کشید.به مامان زنگ زدم.آمد و گفتم که تماس گرفته ای.صبح هم مادرت آمد،از مجروحیتت خبر داشت:《مصطفی رو امروز میارن تهران.》
بلند بلند خندیدم.دست هایم را به هم زدم و خندیدم:《خدایا پس مصطفی برمیگرده،چقدر خوبه!دیگه میشینه سرجاش و نمیره!》
ادامه دارد...
با ما همراه باشید...
#کپیممنوع
@syed213
⛔️نگین تاجی: من پول[رشوه] را گرفتم و به تاجگردون دادم/ ضدفساد
@syed213
عشــق را
خواهـے بسنجے
⇜عهد و ایمـانش بسنج
آنکه پای دین خود جان میدهد
عاشــــــ♥️ــــق تر است ....✔️
#شبتون_شهدایے🌙
🕊 @syed213
صبح است و دلم در تپش لحظه دیدار
باز این دل من گشته به امید تو بیدار
✨السلام علیک یا صاحبالزمان✨
#روزتوݩ_مهدوے💚
🕊@syed213