May 11
May 11
⚡️ماجرای مرتضی حاجی چیست؟
🔹معاون سیاسی حزب منحل شده مشارکت، استخدام فرزند مرتضی حاجی (رئیس ستاد انتخاباتی سیدمحمد خاتمی و وزیر تعاون و آموزش و پرورش او) در موسسه همشهری و خرید خودروی مزدا برای وی را "خلاف رویههای ضد خویشاوندسالاری" و "هزینه غیر مسئولانه از اموال عمومی" دانسته است. چهرههای لیبرال دیگری نیز این همکیش خود، یعنی آقای مرتضی حاجی را مورد عنایت ویژه قرار دادهاند.
🔹یک پرسش بسیار مهم که در این میان باید مطرح کرد این است که آیا ادعاهایی چون "ضد خویشاوندسالاری" از لیبرالهایی که -در یک نمونه اخیر و دم دستی- لیست امید برای انتخابات مجلس فعلی را بر مبنای روابط موروثی بستند، پذیرفتنی است؟ آیا امثال خانم آذر منصوری از روابط خویش و قومی موجود در دولت تدبیر و امید بی خبرند؟ آیا دریافتکنندگان حقوقهای نجومی از شخصیتهای مطرح لیبرال نبودهاند؟ چرا در این میان چماق خویشاوندسالاری و هزینه غیرمسئولانه اموال عمومی باید بر سر مرتضی حاجی فرود آید؟
🔹من از پشت پردهها بی خبرم که میان مرتضی حاجی و همکیشانش چه گذشته است. اما این را نیک میدانم که برای لیبرالها، همه چیز نسبی است. منافعشان است که خوب و بد را تعیین میکند و سکوت یا فریادشان را موجب میشود.
ماجرای نسبت دادن قاچاق عتیقه به یکی از شخصیتهای اصلاح طلب که قصد راهاندازی یک تشکیلات جدید اصلاح طلبی را داشت، یکی از موارد مشابه مرتضی حاجی است. یکشبه شخصی را که عمری در تشکیلات آنها به سر کرده بود، قاچاقچی عتیقه کردند و تا میتوانستند بر او تاختند تا تاسیس تشکیلات را رها کرد! گویی قبل از اینکه به فکر تاسیس حزب جدید بیفتد، قاچاق عتیقه مانعی نداشته است!
خدا میداند حاجی نیز چه کرده است یا چه از او خواستهاند و تمکین نکرده است که با او چنین میکنند! روند فاش شدن ماجرای فرزند آقای حاجی کاملا حکایت از یک اقدام درون تشکیلاتی دارد.
🔹این را نوشتم تا تازهواردهایی که با توهم آزادی و مدارا و دموکراسی و برابری و... به جرگه لیبرالها میپیوندند، بدانند تا جایی #آزاد هستند که از دیکتاتوری تشکیلاتی لیبرالیسم تبعیت کنند. اگر هوای استقلال و آزادی به سرشان بزند، دیکتاتورهای لیبرال مدارا را کنار خواهند گذاشت و چماق به دست خواهند گرفت.
@jebraily
⚡پل فایرابند؛ مرجع لیبرالیسم ایرانی در غایتانگاری آزادی
🔹 آزادی در اندیشه لیبرالیسم یک مفهوم اساسی اما مبهم است. مبهم به این دلیل که میان «غایتانگاری» و «ابزارانگاری» آزادی، اختلاف جدی میان طیف های گوناگون وجود دارد. پل کارل فایرابند، فیلسوف علم معاصر، جزو افراطی ترین پیروان لیبرالیسم است که مدعی است لیبرالیسم را به حوزه متدولوژی علمی تسری داده است.
🔹 فایرابند با نمایش نواقص و کاستیهای علم، مطلق بودن آن را زیر سوال میبرد و خواستار جدایی جامعه از علم میشود، به همان سان که در دورهای به مدد خود علم، جامعه از کلیسا جدا شد. فایرابند خواهان استقرار آزادی و پلورالیسم در جامعه است و آزادی مورد نظر خود را از جان استوارت میل الهام گرفته است.
🔹 آزادی مورد نظر میل اما با آزادی و پلورالیسم آرمانی فایرابند یک تفاوت اساسی دارد. آزادی برای میل یک ابزار برای کشف حقیقت است، اما برای فایرابند یک غایت است که در آن توقف میکند و جامعه آرمانی خود-جامعه آزاد- را بر اساس آن بنا میکند. فایرابند که با هر گونه معیار جهانشمول مخالف است و این امر را مبنای نقد علم قرار میدهد، هنگامی که میخواهد درباره بایدها و نبایدها و جهت حرکت جامعه آرمانی خود سخن گوید، یک اسطوره جدید به نام «رای اکثریت» میآفریند. اکثریتی که او نمی تواند انکار کند نظرش متاثر از تبلیغات زورمندان و زرسالاران است.
🔹 فایرابند را میتوان در غایتانگاری آزادی، از افراطیترین فیلسوفان لیبرال دانست. بررسی عقاید او از این جهت اهمیت دارد که لیبرالهای ایرانی قرابت فکری قابل توجهی با او دارند.
اگر فایرابند قائل به این است که در صورت تعارض «حقیقت» با «آزادی»، میتوان حقیقت را رها کرد و باید نوعی از حقیقت را پذیرفت که با آزادی در تضاد نباشد، سید محمد خاتمی «دین» را جایگزین حقیقت کرده و این باور فایرابند را اینگونه بازسازی میکند: «اگر دین در برابر آزادی قرار بگیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی».
🔹 در مقاله مبسوطی با عنوان «پل فایرابند، اسطوره ستیز اسطوره ساز» به بررسی افکار او پرداختهام که انشاءالله طی روزهای آینده در روزنامه وطن امروز به چاپ خواهد رسید.
@jebraily
وندی شرمن مذاکره کننده ارشد هستهای در دولت اوباما گفته است: "وقتی ما تصمیم به مذاکره با ایران گرفتیم، قبل از آنکه مذاکرات را شروع کنیم، یک توافقنامه کامل ١٠٠ صفحهای نوشتیم. بنابراین [از قبل] میدانستیم به چه چیزهایی میخواهیم برسیم".
منظورش این است که قبل از مذاکره، انشاء خود را آماده کرده و در مذاکره خواندهاند.
#انشاءنویسی لازمه مذاکرات است. خسارت را کسی میبیند که دیگران انشاء بخوانند و او املاء بنویسد.
https://www.instagram.com/p/BgGxFzXj6-g/
@jebraily
⚡️واقعیت مصادرههای ابتدای انقلاب
🔹بخش بزرگی از آنچه که در اذهان عامه به عنوان مصادره اموال صاحبان سرمایه مطرح است، در واقع، ملی کردن بدهیهای بخش خصوصی فراری ما بود.
🔹آنها در شرایط خاص اقتصاد رانتی ایران، مقادیر بسیار زیادی وام گرفته و بیش از ۵۰ درصد آن وام را از کشور خارج کرده بودند؛ به طوری که کل دارایی های باقی مانده از آنان، کمتر از ۳۰درصد بدهی های شان به سیستم بانکی بود.
🔹 در این شرایط، دولت موقت این بدهی ها را با مصوبه شورای انقلاب، ملی کرد.
🔹حتی تا سال های 64 و 65 هنوز مجموع ارزش دارایی های این واحدهای تولیدی به اصطلاح مصادره شده، از ارزش بدهی های شان کمتر بود.
🔹دولت و شورای انقلاب آگاهانه و با منطق حفاظت و توسعه صنایع، اینها را ملی کرد.
▫️فرشاد مومنی(۱۳۹۴)، اقتصاد سیاسی توسعه در ایران امروز، تهران: نقش و نگار، ص ۱۴۷
@jebraily
⚡️پیامدهای نگاه غلط به مسئله اشتغال
🔹ریشه دیدگاه آقای جهانگیری درباره #دهه_شصتیها در یک نگاه غلط به اقتصاد است که باید نام آن را #بیماری_قطری گذاشت. در شرایط بیماری قطری، دولت نسبت خود به ملت را همچون نسبت یک پدر تولیدکننده به یک خانواده صرفا مصرف کننده میبیند که باید درآمدهای خود را در مقاطع گوناگون عمر فرزندان، صرف خوراک و پوشاک و رفاه و تحصیلشان کند و چون به مرحله جوانی رسیدند، برای اینکه دست به بزهکاری نزنند و گرفتار اعتیاد نشوند، بخشی از درآمد خود را صرف ایجاد شغل برای این فرزندان کند تا «سرگرم» باشند. در مراحل بعدی نیز بخشی از درآمد پدر باید صرف ازدواج و مسکن و... این فرزندان شود. روشن است که در چنین نگاهی، هرچه تعداد فرزندان کمتر باشد، بهتر است و اساسا اگر خانواده بدون فرزند باشد، تمام درآمد خانواده صرف بیشینه سازی رفاه زن و شوهر خواهد شد.
🔹وقتی دولتی برای اداره کشور، به نسبت درآمدهای نفتی و تعداد جمعیت بیندیشد، قهرا به ملت به چشم سر بار نگاه خواهد کرد و به این نتیجه خواهد رسید که هر چه جمعیت کمتر باشد، بیشینه سازی رفاه ملت از محل منابع محدود نفتی سهل تر خواهد شد.
🔹نگاهی به نقشه جمعیتی جهان به ما میگوید تراکم جمعیتی نه تنها به هیچ وجه عامل عقب ماندگی نبوده، بلکه نسبت جمعیت به وسعت جغرافیایی در اکثر کشورهای پیشرفته، بسیار بیشتر از این نسبت در اکثر کشورهای در حال پیشرفت یا عقب مانده است. کشورهای اروپایی در زمره پرجمعیت ترین کشورها نسبت به وسعت سرزمینی هستند. برای مثال، نسبت جمعیت به وسعت(Population Density) آلمان و انگلیس 5 برابر ایران، 2.5 برابر ترکیه، 5.5 برابر آفریقای جنوبی، 2 برابر غنا، 5 برابر تانزانیا، 3 برابر اتیوپی، 63 برابر لیبی، 26 برابر چاد، 19 برابر کنگو و 13 برابر سودان است. نسبت جمعیت به وسعت در کره جنوبی 10 برابر ایران و در ژاپن، 7.5 برابر ایران است.
🔹لیبرال های ایرانی چون مدیریت اقتصاد را مساوی فروش نفت و مصرف آن می دانند، تصورشان این است که هرچه جمعیت کمتر باشد، درآمد سرانه بیشتر شده و سرانه رفاه نیز افزایش خواهد یافت، چنانکه قطر رتبه نخست دنیا را در سرانه تولید ناخالص داخلی(GDP per Capita) دارد.
🔹به تبع همین نگاه است که هرگاه سخن از ایجاد شغل به میان می آید، مدیران دولت آقای روحانی و استراتژیست های اقتصادی آن، درباره منابع مالی اشتغال سوال میکنند و می گویند ایجاد هر شغل فی المثل 100 میلیون تومان هزینه دارد و با توجه به میزان درآمد دولت، صرفا میتوان n تعداد شغل در سال ایجاد کرد. این سخن، ناشی از همان نگاه «ایجاد سرگرمی» به «ایجاد شغل» است.
🔹 اساسا سیاست «اشتغال به مثابه هدف» یک سیاست کاملا غلط و ناشی از همان نگاه «سرگرمی» به اشتغال است. هدفگذاری مسئولان کشور، باید تامین نیازها و پیشرفت کشور باشد. اگر هدفگذاری به این شکل انجام شد، مدیریت کشور سعی خواهد کرد منابع انسانی موجود در کشور را در جهت رفع نیازها و رسیدن به اهداف پیشرفت هدایت کند. اینگونه است که اشتغال نیروی انسانی، نقش یک ابزار را ایفا خواهد کرد نه یک هدف. وقتی دولتی دروازههای خود را به روی کالاها و خدمات خارجی باز کرده باشد و از محل منابع نفتی، هم نیازش به مصرف و هم نیازش به پیشرفت را با تولیدات خارجی ارضا کرده باشد، روشن است که به جای درک ارزش سرمایه های انسانی، جمعیت را سربار خود بداند. وقتی همه نیازها از محل واردات تامین شد، اشتغال نیز در قامت یک نیاز دیگر ظاهر خواهد شد که باید از محل درآمدهای نفتی رفع شود. این است که اگر جلوی واردات قابل تولید در داخل(چه رسمی و چه قاچاق) گرفته شود و برای تامین نیازها، متوجه داخل شویم، اشتغال برای ما نه تنها هزینه بر نخواهد بود، بلکه ثروت آفرین خواهد بود.
🔻 متن کامل سرمقاله امروز وطن امروز را می توانید در لینک زیر مطالعه بفرمایید.
@jebraily
https://goo.gl/pQMhCE
بسمه تعالی
حضرت آیت الله آملی لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
سلام علیکم
استحضار دارید که تعداد قابل توجهی از محکومان امنیتی فتنه ۸۸ اینک پس از سپری شدن دوره محکومیت خود، به عرصه سیاست بازگشتهاند و در حال بازسازی ماشین براندازی هستند.
این جماعت، در کمال تعجب، ابایی هم ندارند که رسما و علنا خود را برانداز بخوانند.
این بازگشت به مسیر براندازی با وجود سابقه براندازی، نشاندهنده این است که مجرم متنبه نشده و حکم پیشین دستگاه قضایی، مانع تکرار جرم نشده است.
درباره مواردی از این دست، به نظر میرسد باید مسیر جرم برای مجرم بسته شود و ابزار جرم از او گرفته شود. بازگشت این جرثومههای فساد به عرصه سیاست، مانند بازگشت یک مدیر متخلف به پست مدیریتی خود پس از پایان دوره محکومیت و از سر گرفتن تخلف است؛ که این رویه با هیچ عقل و منطقی سازگار نیست.
حکایت براندازان ۸۸ و دستگاه قضایی، همان حکایت روزنامههای زنجیرهای این جریان فاسد است که مدتی بابت جرمی که مرتکب شدهاند، توقیف میشوند، اما با رفع توقیف، مجددا منتشر میشوند و خیانت به کشور را از سر میگیرند.
از حضرتعالی تقاضا دارم با قاطعیت تمام و در اسرع وقت دستور فرمایید ضعف احکام صادر شده درباره محکومان فتنه ۸۸ به نحو احسن جبران شود.
ممنوعیت دائمی فعالیتهای سیاسی-اجتماعی این افراد، کمترین خواسته مردم از شماست.
با احترام
سید یاسر جبرائیلی
بیست و هشتم اسفند نود و شش
@jebraily