عکسایی که میدیدم از حرمت
قلبمو میشکست
از اینکه چرا من نه....
چرا من نیستم اونجا
من هرشب رو با دلتنگی حرمت سر میکردم...
با غبطه خوردن به حال زائرات...
با اشک...
میدونی امام حسین دلم
من حتی به کسایی که میومدن میگفتن خواب حرمت رو دیدن هم حسادت میکردم
دخترتون فداتون بشه...
این بنده گناهکار قربون شما بشه...
چقدر مهربونید ارباب...
چقدر...
اصلا شما که میدونی این دختر چقدر حسودی میکنه
بذار بازم بیاد...
خیلی دلم میلرزه وقتی میبینم زائرات دارن میان
و من....