eitaa logo
تبیین منظومۀ فکری رهبری
36هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
405 فایل
کانال رسمی مجموعۀ مستقل و مردمی تبیین (ارائه دهنده و مجری اولین سیر مطالعاتی آشنایی با منظومۀ فکری رهبر انقلاب) پایگاه اطلاع‌رسانی: https://www.tabyinmanzome.ir پشتیبانی فنی: @support_tabyin روابط عمومی: ۰۹۱۰۲۵۸۸۸۱۸ @ertebat_tabyin
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی‌ نهضت امام آغاز شد، کاملاً برای پیوستن به زیر پرچم ایشان آماده بودم؛ چون همه آنچه را که می‌خواستم، در این نهضت یافتم. به یاد دارم یک سال پس از نهضت امام، از یکی از کوچه‌های قم می‌گذشتم که دیدم دومین اعلامیه‌ی امام را بر در ورودی مدرسه‌ی حجتیه چسبانده‌اند. در این اعلامیه، امام اسدالله علم را با لحن و زبانی مورد خطاب قرار داده بود که قدرت اسلام و عزت علمای مسلمین در آن موج میزد. کلمات اعلامیه را با تمام وجود نیوشیدم و خواستم به سجده بیفتم؛ زیرا بیانگر تمامی احساسات و آرزوهایم بود، و فهمیدم امام تا آخر پای حق می‌ایستد. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
...حوزه علمیه قم پس از رحلت آقای بروجردی احساس یتیمی می‌کرد. در چنین شرایطی بود که امام مانند کوهی راسخ و استوار برخاسته بود و در نهایت شجاعت و قدرت و عظمت، با قدرت حاکمه‌ی ستمگر سخن می‌گفت. طبیعی بود که این موضع امام، همه احساسات انسان آرمانخواه و آرزومند عزت اسلام و مسلمین را تحت تاثیر خود قرار دهد. به دنبال بالا گرفتن نهضت و مشارکت فعالانه‌ام در آن، رفت‌وآمدم به بیت ایشان افزایش یافت. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
حرکت امام در پاییز سال ۱۳۴۱، با اقدام ایشان در محکوم ساختن مصوبه‌ی دولت مبنی بر تبدیل "سوگند به‌قرآن" به سوگند به "کتاب‌های آسمانی" و مصوباتی از این قبیل که هدف آن‌ها تضعیف عظمت اسلام در ایران و تعرض به علمای دین بود، آغاز شد. دو ماه بعد، در برابر سر و صدایی که در کشور برپا شد، دولت از موضع خود در مورد این مصوبه عقب نشینی کرد؛ اما نقشه دیگری ریخت. یک ماه پس از این عقب‌نشینی، شاه شش لایحه در رابطه با موضوعاتی مختلف به اسم انقلاب سفید ارائه کرد، که در واقع طرح‌های آمریکایی بود. امام این طرح‌های شاه را نیز محکوم کرد. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
حلول سال نو نزدیک شد ایرانیان بنابر رسم معهود، می‌بایستی در آغاز سال نو با شادی و سرور جامه‌های نو و دید و بازدید به استقبال بهار بروند. اما امام پیشاپیش اعلام کرد ما سوگواریم و امسال عید نداریم. علت این اعلام، حمله به تظاهرات مسالمت آمیزی بود که در تهران صورت گرفت و گروهی از مومنین - از جمله آیت‌الله خوانساری از مراجع وقت ایران- در آن شرکت کردند. حضور یک مرجع در تظاهراتی مردمی، امر شگفت انگیزی بود. شگفت انگیزتر از آن، حمله دژخیمان شاه به چنین تظاهراتی بود که این مرجع در آن شرکت داشت. آنها به ضرب و جرح تظاهر کنندگان پرداختند؛ حتی خود آقای خوانساری هم صدمه دید. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
پس از اعلام عزا، همه طلاب جوان علوم دینی، به همان شکل که در مراسم عزا رسم است، لباس‌های سیاه پوشیدند... به یاد دارم نزد خیاط رفتم تا برایم پیراهنی سیاه بدوزد... روز بعد [از عزای عمومی] هم سالروز شهادت امام جعفر محمد صادق "علیه السلام" بود و معمولا در این روز مراجع دینی قم مجالس روضه برپا می‌کنند... رژیم شاه برای انتقام جویی از علمای قم، مخصوصا در چنین روزی نقشه خود را طراحی کرد. گروهی از افراد گارد مخصوص شاه به قم آمدند. نقشه آن‌ها این بود که در مجالس عزا که به مناسبت شهادت امام صادق "علیه‌اسلام" برگزار می‌شود آشوب بر پا کنند و سپس قدرت خود را نشان دهند و طلاب حوزه علمیه را به خاک و خون بکشند. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
آنها[گروهی از افراد گارد مخصوص شاه] در مدرسه فیضیه موفق شدند مجلس سوگواری مدرسه فیضیه را به فاجعه‌ای بزرگ تبدیل کردند، که لکه‌ی ننگ همیشگی بر پیشانی رژیم شاه گذاشت. دژخیمان، به طلاب حمله کردند و آنها را کتک زدند؛ برخی را کشتند، و برخی را از پشت بام به حیاط مدرسه پرتاب کردند. اندک اثاث ناچیز آنها را از حجره‌ها بیرون ریختند و به آتش کشیدند. چه‌ها که نکردند، که شرح آن به درازا می‌کشد. به دنبال حادثه فیضیه، امام غوغا و شور و هیجانی به پا کرد. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
به دنبال حادثه‌ی فیضیه، امام غوغا و شور و هیجانی به‌پا کرد... پیروان امام تلاش‌های خود را گسترده‌تر کردند... امام برای ماه محرم برنامه‌ریزی کرد... برنامه امام بدین ترتیب بود که از روز هفتم محرم، خطبا بر بالای منبر کارهای رژیم را افشا کنند... برنامه امام به اطلاع علما و مراجع رسید. من هم از جمله‌ی کسانی بودم که برنامه را ابلاغ می‌کردند. امام (قدس‌الله‌روحه) مرا به مشهد فرستاد تا آقای میلانی و آقای قمی را از تصمیم ایشان مطلع کنم. بعد در آغاز محرم رهسپار بیرجند شدم تا طبق برنامه‌ی امام، در آنجا دست به افشاگری علیه رژیم شاه بزنم. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
نقشه امام برای برانگیختن احساسات توده‌های مردم با موفقیت روبرو شد و مجالس روضه به صورت آتش‌فشان‌هایی انفجارآمیز علیه ستم و ستمگران، اعم از شاه و اعوان و انصارش درآمد. در این جو سرشار از خشم و ناخشنودی علیه قدرت حاکم، ولبریز از احساسات اسلامی و انقلابی، اعلام شد که امام روز عاشورا منبر خواهد رفت. دل‌ها متوجه قم شد تا ببینند امام چه خواهد گفت. در روز موعود، امام سخنرانی تاریخی شگفت آور خود را ایراد کرد. به گمان هیچکس خطور نمی‌کرد امام با این لحن تند و صریح- که طی آن تمامی مرزها و قید و بندها را کنار گذاشت- سخن بگوید. از جمله در این سخنرانی فرمود: اسرائیل به دست مزدوران رسوای خود مدرسه فیضیه را سرکوب کرد... ای شاه، من تو را نصیحت می‌کنم. از این کارها دست بردار... امیدوارم روزی نرسد که ناگزیر شوی از ایران بروی، و مردم به خاطر رفتن تو خدا را شکر کنند... @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
عصر روز عاشورای ۱۳۸۳، مصادف با سیزدهم خرداد ۱۳۴۲ امام به‌صورت محرمانه بازداشت و به تهران منتقل شد. به محض انتشار خبر، قیام پانزده خرداد به وقوع پیوست و کشتار وحشتناک معروف آن رخ داد... نخستین زندان من هم‌زمان با دستگیری امام و قیام پانزدهم خرداد بود، و دومین زندان من با حضور امام در قیطریه هم‌زمانی داشت. من پس از آزادی در آنجا به دیدار ایشان رفتم، که در جای خود از آن یاد خواهم کرد. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
پس از قیام امام، قم با تحرکات متوالی به خروش آمد؛ ولی این فعالیت‌ها بر محور سازمان و تشکیلات نبود... من متصدی وظایف و ماموریت‌های بسیاری بودم از جمله... مشاوره دادن به امام در مسائل مختلف. یکی از مواردی که اکنون در این زمینه به یاد می‌آورم، این بود که به اتفاق برادرم سید محمد و شیخ علی حیدری (یکی از شهدای حزب جمهوری اسلامی) و شیخ حسین ابراهیمی دینانی.. به بیت امام رفتیم و به ایشان پیشنهاد دادیم که اعلامیه‌ی مناسبی برای توزیع در موسم حج صادر کنند. به یاد دارم که امام از این ابتکار عمل ما ابراز خوشحالی کردند و گفتند: من آن را آماده کرده‌ام. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
من و برخی از دوستان در امور تشکیلاتی، که در قم کاری جالب و ابتکاری بود سرآمد بودیم. نخستین تشکیلات بین علما را در قم پی‌ریزی، و آیین‌نامه‌ی داخلی آن را تدوین کردیم. من به اتفاق برادرم سید محمد در تنظیم این آیین نامه‌ی داخلی مشارکت داشتیم. برادرم در تدوین این قبیل امور ذوق ویژه‌ای دارد. در خلال نهضت، از زمان آغاز آن تا خروج من از قم (حدود یک سال و نیم چند تشکیلات ایجاد کردیم که برخی هم‌زمان باهم بود و برخی هم در توالی یکدیگر گروه علمای قم که شمار بسیاری از علما را در بر داشت. همین تشکیلات بود که بعدها نام "جامعه‌ی مدرسین" به خود گرفت. بسیاری از اعضای کنونی این جامعه از نقش من در تاسیس این تشکیلات بی‌خبر بودند، و هنگامی که آقای امینی این موضوع را به آنها گفت، برخی شگفت زده شدند. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
وقتی در عنفوان جوانی ندای امام خمینی (رضوان‌الله تعالی‌علیه) را از همان آغاز نهضت ایشان لبیک گفتم و راه مقاومت در برابر قدرت حاکمه‌ی ستمگر را در پیش گرفتم، می‌دانستم این راه، راهی پر از اشک و خون است؛ لذا از نظر روحی، برای همه گونه زجر و شکنجه آمادگی داشتم. وقتی با نخستین تجربه بازداشت در شهر بیرجند روبرو شدم، این آمادگی در من آشکارا ظهور یافت... از آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱ تا پیروزی انقلاب اسلامی، شش بار بازداشت و زندانی شدم. یک بار هم بازداشت و سپس تبعید شدم. دفعات بی‌شماری هم برای بازجویی و تحقیق به مقر "ساواک" فراخوانده شدم. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
مجموع زمانی که در سال‌های یاد شده در زندان گذراندم، کمی بیش از دو سال می‌شود. اما این زمان را چندین برابر باید حساب کرد، زیرا در اغلب این موارد، من در سلول بودم و هیچگاه در بند‌های عمومی نبودم. سلول در مقایسه با بند عمومی، مثل زندان در مقایسه با بیرون زندان است. انسان در سلول روزشماری میکند تا بلکه به بند عمومی منتقل شود؛ گویی دارد به سمت آزادی از زندان می‌رود. ولی من هرگز روی بند عمومی را ندیدم. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
در خرداد ۱۳۴۲ که کشتار بزرگ تهران و برخی شهرهای دیگر اتفاق افتاده بود... من در بیرجند بودم. رفتن من به آن شهر و در آن هنگام، با هدف افشاگری و رسواسازی رژیم حاکم، بویژه هتک حرمت علما و روحانیون در مدرسه فیضیه قم... صورت گرفت. من بیرجند را از این جهت انتخاب کردم که این شهر دژ " امیر اسدالله علم" بود... روز هفتم محرم فرا رسید؛ و این همان روز موعودی بود که امام خمینی توصیه کرده بود... حوادث روز دوم را شرح دادم، مردم به گریه افتادند و شور عظیمی بر مجلس حاکم شد. سپس طبق معمول همیشگی، منبر را با ذکر مصیبت حسین بن علی به پایان رساندم. اما گریستن مردم بر امام حسین، از گریه آنها بر ذکر مصیبت فیضیه بیشتر نبود. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
اولین تجربه بازداشت تا روز تاسوعا که دستگیر شدم، این قبیل سخنرانی‌ها را ادامه دادم. مرا به پاسگاه پلیس بردند، و این نخستین تجربه‌ی من از دستگاه تحقیقات پلیسی بود. تا پیش از آن روز، من درون پاسگاه پلیس را ندیده بودم. مرا نزد افسر جوانی با درجه ستوانی بردند. او با لحن تند و با رگ‌های گردن برآمده، به سرزنش و توبیخ من پرداخت. با آرامش به او پاسخ دادم تو کاری بیش از اعدام من نمی‌توانی انجام دهی. صلاحیت اعدام مرا هم نداری آنچه در قدرت و اختیار تو است، کمتر از اعدام کردن است؛ پس هر کاری می‌خواهی بکن؛ من آماده‌ام زیرا وقتی از خانه بیرون آمدم خود را برای مرگ آماده کردم؛ لذا خودت را خسته نکن. آن افسر، انتظار چنین پاسخی نداشت؛ لذا متعجب و بهت زده شد. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
اولین تجربه بازداشت.. تا ظهر عاشورا در پاسگاه پلیس ماندم. نمی‌دانستم که بیرون بازداشتگاه چه می‌گذرد. بعداً مطلع شدم که اوضاع در سراسر ایران آبستن حوادث بزرگی است... آقای تهامی به من گفت: مردم آماده شده بودند برای آزاد کردن شما از بازداشتگاه پایگاه پلیس را محاصره کنند و با پلیس درگیر شوند. هیئت‌های عزاداری نیز برای این امر به من مراجعه می‌کردند. ظاهرا مقامات متوجه این مطلب شده بودند و ترسیده بودند آن قیام‌های خروشان مردمی که در تهران و دیگر شهرهای ایران اتفاق افتاده بود در بیرجند هم اتفاق بیفتد؛ برای همین در شورای تامین شهر، جلسه‌ای فوق العاده تشکیل داده بودند. این شورا صلاحیت صدور حکم تبعید را داشت؛ لذا حکمی مبنی بر تبعید من به شهر مشهد (شهر خودم) صادر کرد... @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
پس از تصمیم گیری برای رفتن به زاهدان ... با قرآن استخاره کردم... از این آیه دریافتم که وظیفه من در زاهدان دشوار خواهد بود، اما ان‌شالله با موفقیت همراه خواهد شد. و همین گونه شد که تصور می‌کردم. در زاهدان هیچ کسی را نمی‌شناختم. می‌دانستم که آقای کفعمی در آنجاست. ایشان روحانی برجسته منطقه بود. در نامه‌ای از آقای میلانی در مشهد خواستم که به آقای کفعمی نامه‌ای بنویسد و مرا به او معرفی کند و از او بخواهد که در مسائلی که ممکن است برایم پیش بیاید، به من کمک کند. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
قم را در یک روز سخت و بحرانی ترک کردم. من و تعدادی از دوستان، به خاطر اتفاقی که دقیقا به یاد ندارم، تحت تعقیب بودیم. ما از در مخفی پشت مدرسه‌ی خان که در زیرزمین رخت‌شوی خانه بود، بیرون رفتیم. من سوار اتوبوسی شدم که بیشتر مسافران آن از طلاب و علمایی بودند که برای تبلیغ سفر می‌کردند. اتوبوس از قم به مقصد کرمان حرکت کرد... بعد از آنکه به کرمان رسیدیم و همه از اتوبوس پیاده شدند. من می‌بایستی سفر خود را از کرمان تا زاهدان _ در یک مسیر پانصد کیلومتری_ ادامه می‌دادم... سه روز را در کرمان گذراندم. آن روزها از بهترین ایام زندگی من بود که در مصاحبت با یاران علمی و مبارزاتی می‌گذشت... بسیار سخت است که انسان دیدار و مصاحبتی را که چند روز با آن اُنس گرفته و لذت جان و آسایش تن خود را در آن یافته، ترک کند؛ بویژه که من تنها، کرمان را ترک می‌کردم و برای رویارویی با سرنوشتی نا معلوم... رهسپار جایی می‌شدم که هیچ سابقه و آشنایی قبلی با آنجا نداشتم. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
اتوبوس، شب به سوی زاهدان حرکت کرد، و من سپیده‌دم به مقصد رسیدم... سراغ خانه آقای کفعمی را گرفتم، در زدم، برای نخستین بار با روحانی پرهیبت و متین پنجاه‌ساله‌ای روبرو شدم... با خوش رویی و لبخند، و با زیباترین عبارات، زبان به خوش‌آمدگویی گشود... ایشان گفت: مسجد، شب و روز در اختیار شماست؛ اما از مشهد کس دیگری هم -که فلان شیخ باشد- آمده تا او هم به منبر برود. من آن شیخ را می‌شناختم. او مزدور رژیم بود. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
...ایشان[ آقای کفعمی] گفت: مسجد شب و روز در اختیار شما است؛ اما از مشهد کس دیگری هم آمده تا او هم منبر برود. من آن شیخ را می‌شناختم. او مزدور رژیم بود؛ در تایید لوایح شش‌گانه‌ای که شاه اعلام کرد، موضع موافق گرفته و مخالفین آن را مورد حمله قرار داده بود. این خبر برایم غیر منتظره بود. به آقای کفعی گفتم باید به او بی‌توجهی کنید و به او میدان منبر رفتن را ندهید... در همان حال که ما دراین موضوع با هم مشغول بحث و گفت و گو بودیم آن شیخ وارد شد چهره آقای کفعمی تغییر کرد و نشانه تشویش در او ظاهر شد. ولی من به او اعتنا نکردم و تغییری در من پیدا نشد. بعدها آقای کفعمی بی‌اعتنائی مرا نسبت به آن شیخ یادآوری می‌کرد و می‌ستود... بعدا آقای کفعمی به من گفت مجبور بوده این مرد را دعوت کند. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
در خانه آقای کفعی اقامت کردم. قرار شد منبر یک روز از آنِ‌من باشد و یک روز از آن شیخ اعزامی. از این تقسیم دلگیر شدم، اما راهی جز پذیرفتن نداشتم... ظهر نیمه ماه رمضان فرا رسید آن روز... بعد از نماز منبر رفتم و درباره علمای دین صحبت کردم... خواستم با این مجلس زمینه را برای موضوع اصلی آماده کنم... در سخنرانی روز پانزدهم، علمایی را که به مسئولیت‌های خود عمل می‌کنند، مورد ستایش قرار دادند و به علمای که با دستگاه حاکمه ستمگر سازش می‌کنند و به نفع آنان فعالیت می‌کنند، حمله کردم. شیوه بحث من مخاطب قرار دادن یک آخوند درباری فرضی بود. با این شخص فرضی با لحن ملامت‌گرانه و سرزنش‌آمیز حرف زدم و او را به خاطر جنایتی که با عمل نکردن به وظایف و تسلیم بودن در برابر ستمگران نسبت به اسلام و مسلمین مرتکب می‌شود به باد ملامت گرفتم. شیخ یادشده در مجلس نشسته بود... من با نهایت جرئت و شهامت سخن گفتم و این یکی از بهترین منبر هایم بود. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
مردم معمولاً در روزهای قبل پس از منبر من باز هم می‌نشستند تا به سخنرانی شیخ کذایی گوش دهند؛ اما این‌بار برخاستند و با تحسین و تبریک و تایید به سوی من آمدند. من از شبستان خارج شدم و مردم نیز با من خارج شدند... پیش از آنکه بیرون بروم دیدم شیخ روی پله اول منبر ایستاده و از مردم خواهش می‌کند تا به اندازه ۱۰ دقیقه هم که شده بمانند... شاید فقط ۵۰ نفر ماندند پس از حدود یک ربع ... یک بار صدای فردی را شنیدم که خروش برآورد شده بود و حمله می‌کرد و سرزنش می‌کرد و دشنام می‌داد ... به بیرون نگاه کردم دیدم آقای کفعمی است که همچون شیر می‌غرد... از این صحنه شگفت زده شده بودم... بعدها فهمیدم که مرد بدنهاد، پس از من به منبر رفته و به آن قسم علمایی که مورد ستایش قرار دادم حمله کرده و دشنام گفته لذا راهی در مقابل آقای کفعمی نبوده جز اینکه در برابر این وضعیت طبق وظیفه شرعی خود عمل کند و همین کار را هم کرده من یقین کردم که شیخ کذایی پس از این حادثه، دیگر در زاهدان کارش تمام است. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
در شریعت اسلامی ... زندان احکام خاص خود را دارد. در جمهوری اسلامی هم زندان هست... در جهت اصلاح زندانیان و بازپروری و گاه آموزش کار به آنها، تا پس ازخروج افراد از زندان، بتوانند زندگی آبرومندی را در پیش بگیرند. ولی در زندان‌های شاه وضع چنین نبود؛ زیرا آن زندان‌ها یا برای انتقام جویی بود، یا به این هدف بود که شخص در توقیف بماند تا نتواند کاری انجام دهد. این واقعیت را من شخصا در تمام دوران رنج و زجری که در زندان‌های طاغوت کشیدم، لمس کردم. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
غروب آن‌روز به منزل یکی از مؤمنین برای افطار دعوت شده بودم. بعد از افطار، به اتاق خود در مسجد بازگشتم تا برای سخنرانی آن شب آماده شوم. دیدم کسی مرا از پشت در صدا میزند. در را باز کردم؛ جوانی شیک و خوش لباس را دیدم به من سلام کرد و گفت: ...رئیس پلیس شما را خواسته...[گفتم] من معنای این احضار را میدانم. این کار به مصلحت شما نیست. من دعوت شدم که امشب منبر بروم. اگر مردم بدانند که من بازداشت هستم به ویژه با توجه به آنچه امروز در مسجد واقع شد عاقبت بدی برای شما خواهد داشت... از مسجد خارج شدم، دیدم پلیس و ارتش آن را در محاصره گرفته‌اند؛ دانستم که رژیم در اتخاذ یک موضع بازدارنده، جدی است. ناگزیر همراه با آن جوان به نزد رئيس پلیس رفتم. مردی تنومند بود با درجه‌ی سرهنگی... @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
صبح زود به مقر ساواک منتقل شدم و تا عصر در آنجا ماندم. در طی این مدت از من بازجویی شد که چند ساعت طول کشید. تعجب کردم وقتی دیدم که بازپرس از دوستان دوران کودکی من است و من در بازی‌های کودکانه او و‌ برادران شرکت می‌کردم پدر و برخی برادرانش از علما و سادات بودند. عصر بود که مرا به فرودگاه آوردند و به همراه دو مأمور در هواپیما به مقصدی که برای من نامعلوم بود، پرواز کرد. بعدا متوجه شدم که عازم تهران هستم.... مرابه سلولی بردند. این سلول مربعی ۲ متر در ۲ متر بود. نیمی از آن کمی بلندتر بود که به‌عنوان سکویی برای نشستن و خوابیدن در نظر گرفته شده بود روی آن هم تشکی پرشده از کاه قرار داشت. دو پتو به من دادند. من برای نخستین بار در چنین اتاقک کوچکی بازداشت می‌شدم. مدتی متحیر نشستم دوروبرم را نگاه کردم. دیدم در سقف روزنه کوچکی هست که نگهبان برای مراقبت از زندانی جلوی آن رفت و آمد می‌کند و به آن سر می‌زند.... @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری