eitaa logo
کانال احیای تمدن نوین اسلامی
164 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
172 فایل
༺▪️ ..................................... @t_n_Eslami #احیای_تمدن_نوین_اسلامی #پای_انقلاب_ایستاده_ایم
مشاهده در ایتا
دانلود
⬅️ برخلاف تصور جامعه و نیروهای انقلابی، کنش‌های «حلقه انحراف» در دولت‌های نهم و دهم صرفاً یک کنش سیاسی معطوف به کسب قدرت نبوده و ریشه در اندیشه‌ها و عقاید خاص این حلقه دارد !! ⬅️با توجه به تأکید چهره‌های اصلی این حلقه بر یک تلقی خاص از خدا و نیز انسان، در این بخش به این موضوع بسیار مهم که بنیان‌های سایر مباحث را روشن می‌سازد پرداخته می‌شود. ⬅️در آموزه‌های حلقه انحراف، «انسان» محور اصلی خلقت است. در این نگاه، همه هستی در خدمت انسان است و اگر انسان نباشد، هستی عبث و بیهوده خواهد بود. از نظر این حلقه، بدون وجود انسان این بیهوده‌گی به حدی است که حتی وجود خدا هم معنایی نداشته و این وجود انسان است که به خدا معنا می‌بخشد. ✍ ۹
⬅️اسفندیار رحیم‌مشایی را به عنوان اصل اساسی فکری خود مطرح نموده است. ⬅️از نظر مشایی، انسان محور وحدت بین انسان‌ها است: «تأکید می‌کنم که خدا محور وحدت انسان‌ها نیست و حتی امروز هم بشر به وحدت نرسیده است چرا که اگر به وحدت رسیده بود این همه خونریزی و جنگ‌ها صورت نمی‌گرفت ... چرا خدا، محور وحدت نشده است و من می‌گویم مشکل این است که به تعداد انسان‌ها خدا هست ... !!! ملت‌ها در طول تاریخ همواره یک خدا را نپرستیده‌اند چون انسان‌ها خدای متفاوت دارند!!!.» ✍ ۱۰
🖊بر اساس نگاه مشایی، با این استدلال که به تعداد انسان‌ها خدا وجود دارد، خدا را نمی‌توان محور وحدت انسانها قرار داد و به جای خدا باید انسان را محور وحدت قرار داد، چرا که خدا موضوع اختلاف‌ها بین انسان‌ها بوده است!!. 🖊در این منظر به خاطر اختلاف نگاه افراد نسبت به خدا، جایگزین مناسب دیگری برای قرار دادن در محور وحدت بین انسان‌ها وجود دارد. از نظر مشایی به جای تکیه بر خدا که عامل تفرقه و جنگ‌ها شده است، بهتر است بر مفهوم «انسان» تکیه کرد.!!! 🖊گزاره «به تعداد انسان‌ها خدا هست» که به صورت اجمالی توسط مشایی گفته شده، البته نشان از نگرشی خاص در افکار این حلقه دارد که مشایی صرفاً به آن اشاره کرده است. 🖊 توضیح و تبیین این دیدگاه در یادداشت‌های «اکبر جباری» که یکی از افراد نزدیک به مشایی و از چهره‌های تئوریک حلقه انحراف است، به صورت مبسوط‌تر آمده است ... ✍ ۱۱
🖊بررسی نظرات اکبر جباری که در کانال شخصی یا کتاب‌هایش منتشر شده، نشان می‌دهد که گزاره " به تعداد انسان ها خدا هست " از یک پشتوانه شبه تئوریک برخوردار بوده و از جمله اساسی حلقه انحراف است که جباری تلاش نموده تا آن را با کمک آموزه‌های صوفیه و نظرات فیلسوفانی چون «مارتین هایدگر» تئوریزه نماید. 🖊اکبر جباری در این باره می‌نویسد: «وقتی ما به چیزی معتقدیم، ابتدا تصوری از او نزد خود داریم و سپس با تصدیق آن، بدان معتقد می‌شویم. حال آن‌که ما هیچ تصوری از خدا نداریم تا بتوانیم بدو معتقد شویم. شاید یکی بگوید، من از خدا تصوری دارم. تصور خوبی، خیر، نیکی و خوب. می‌پرسم، شما این تصورات را چگونه بدست آورده‌اید؟ آیا غیر از این است که شما در جهان انسانی، مفاهیمی را در مناسبات خود دارید که این مفاهیم را در بهترین و کامل‌ترین مصداقش، به کسی یا چیزی به نام خدا اطلاق می‌کنید. مثلاً شما مهربانی را در مادر و پدر و دیگر انسان‌ها دیده‌اید، سپس این مفهوم مهربانی را به حد کمال برده‌اید و مصداقش را در چیزی به نام خدا جمع کرده‌اید! این دقیقاً همان شبهه‌ایست که برخی از فیلسوفان طرح کرده‌اند. یعنی خدا انسان را نیافریده بلکه این انسان است که مفهوم خدا را ساخته است! حتی اگر به منشأ اعتقادات نگاه کنیم، خواهیم دید که اعتقاد ما به خدا، در واقع اعتقاد ما به چیزی است که در حاق خود، اندیشه‌ای مشرکانه است. ما "چیزی" را خدا انگاشته‌ایم و بدان معتقد شده‌ایم. در واقع مفهومی را ساخته‌ایم و خود را به همان مفهوم گره زده‌ایم. خدا اگر چیزی باشد، دیگر خدا نیست. شیئیت در ذات خود مخلوق است و اعتقاد همواره به چیز و شیء تعلق می‌گیرد. خواه این چیز مادی باشد، خواه غیر مادی مانند یک اندیشه.» ✍ ۱۲
🖊جباری با تأسی و به پیروی از فیلسوف ملحدی چون فویرباخ می‌گوید که خدا در واقع مفهومی است که ذهن انسان آن را ساخته است. 🖊وی معتقد است که شیئیت در ذات خود مخلوق است و اعتقاد همواره به چیز و شیء تعلق می‌گیرد. خواه این چیز مادی باشد، خواه غیرمادی. 🖊وی در یادداشت دیگری که به مناسبت فوت «استفان هاوکینگ»، فیزیکدان انگلیسی منتشر کرد، «ایرانیان» را متهم به تلقی «شیءانگارانه» و «ذهنی» از خدا کرده و می‌نویسد: «آنچه اکنون در تصور و تخیل ایرانیان درباره خدا حضور دارد، نوعی از "شئ انگاری" درباره خداست. از همین رو فیزیک به مثابه یک سخن معیار درباره شئ و "موجود" مقبول می‌افتد. این شئ‌انگاری و یا به تعبیر هیدگر، تلقی آنتیک (موجود انگارانه) مختص خداناباوران (Atheist) نیست و بلکه به طور ویژه نزد خدا باوران یافت می‌شود.» 🖊وی نه تنها ایرانیان را که اساس یکتاپرستی را حامل این شیءانگاری از خدا دانسته و به نفی چندخدایی توسط ادیان یکتاپرست ایراد وارد می‌کند: «اساساً مفهوم یکتاپرستی در تطور تاریخی خود حامل این شئ انگاری بوده است. وقتی می‌گوییم خدایان را کنار نهیم و خدای واحد را بپرستیم، آیا این بدان معناست که همه خدایان جز یکی را نفی کنیم و تنها آن یکی را نگاه‌داریم؟ آن یک خدا که نه دیدنی است و نه شنیدنی و تنها به زور و ضرب استدلال فیلسوفان و متکلمان می‌توان وجودش را ثابت کرد. این چه معامله‌ایست؟» ✍ ۱۳
🖊 جباری تلاش کرده با مغالطاتی شبه‌فلسفی و لفاظی و بازی با مفاهیمی مثل «وجود» و «موجود» به رد خدایی که ادیان یکتاپرست درباره آن سخن می‌گویند پرداخته و به جای آن بحث موهومی چون ایمان به گشودگی به ساحت جهان و وجود بپردازد.!!! در پاسخ‌ به ادعاهای جباری به دلیل طولانی نشدن بحث فقط به یک سوال بسنده میکنم اینکه اگر خدا ساخته ذهن انسان است، چطور ذهن انسان که متناهی و ناقص است، توانسته مفهوم نامتناهی و کاملی چون خدا را به تصور درآورد؟؟؟؟ ✍ ۱۴
🖊 اندیشه انسان‌گرایانه حلقه انحراف صرفاً در سخنان آنان بازتاب نداشته و برای فهم وجود این نگاه، صرفاً نیاز به مداقّه در سخنان مبهم یا بعضاً غامض برای عموم مردم در بین اعضای این حلقه نیست، چرا که گاهاً برخی از چهره‌های این حلقه به صراحت و بدون هیچ ابایی خود را معتقد به «اومانیسم» معرفی کرده‌اند. 🖊 برای نمونه اسفندیار رحیم‌مشایی صراحتاً به اومانیسم معتقد است و به آن اذعان می‌کند و بر این اساس می‌گوید که نباید خدا را محور عالم قرار داد. 🖊 وی در یک سخنرانی در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ می‌گوید: «اگر اومانیسم می‌گوید انسان، محور عالم است، ما نباید بگوییم خدا محور عالم است. خدا محور عالم نیست؛ بلکه خالق عالم است. خدا در عالم نیست؛ بر عالم است. در عالم، انسان محور است.» ✍ ۱۵
🖊مشایی معتقد است چون خدا در عالم نبوده و بر عالم است، بنابراین انسان در عالم محور و اساس است!!!! 🖊بر این اساس وی صراحتاً معتقد است که ما باید به اومانیسم تأسی کرده و به پیروی از آن، انسان را محور عالم قرار دهیم!!!! 🖊 نکته بسیار مهم این سخنان مشایی در این است که وی عالمانه و عامدانه از واژه «اومانیسم» استفاده می‌کند وگرنه می‌توانست صرفاً از کلیدواژه همیشگی «انسان» استفاده نماید. ✍ ۱۶
🖊 در واقع مشایی در استفاده از اومانیسم، همان معنایی را اراده می‌کند و در نظر دارد که این واژه در غرب به آن دلالت دارد. 🖊وی حتی با این استدلال که «حکومت دینی در غرب، منفور است» -که در بطن خود این معنا را دارد که به جای حکومت دینی، «اومانیسم» در آن‌جا محبوبیت دارد- توصیه به استفاده از انسان‌گرایی به جای تبلیغ حکومت دینی و تکیه بر آموزه‌های دینی کرده و می‌گوید این رویکرد برای اصلاح ذهنیت مردم اروپا به خاطر سابقه زشت کلیسا است: «الان در دنیا نگاه سنتی قدیم درباره ما حاکم است؛ به گونه‌ای که حکومت ما در دنیا یک حکومت دینی تبلیغ می‌شود که این نوع حکومت به خاطر سابقه زشت کلیسا در اروپا در دنیا تقریباً منفور است ... این ذهنیت را باید اصلاح می‌کردیم؛ بنابراین شروع به کار کردیم و از انسان سخن گفتیم.» ✍ ۱۷
🖊در واقع مشایی می‌گوید که به خاطر ضدیت مردم اروپا با حکومت دینی و دین، بهتر است ما به جای تأکید بر این‌ها از اومانیسم سخن بگوییم! برای فهم بهتر افکار مشایی ضروری است معنای واژه «اومانیسم» واکاوی شود. 🖊واژه «اومانیسم» در لغت به معنای انسان‌گرایی یا انسان‌مداری است و در معنای خاص خود، جنبشی فلسفی و ادبی است که در نیمه دوم قرن چهاردهم در ایتالیا پدید آمد و به کشورهای دیگر اروپا کشانده شد. 🖊هدف این جنبش آن بود که با توجه به متون کلاسیک فرهنگ باستانی یونان و روم هم چون «ویرژیل» و «هومر» که مبناهایی ملحدانه و مشرکانه داشتند، دانش، بینش، زندگی اخلاقی و دینی انسانها را فارغ از آموزه‌های دین مسیحیت برپا دارد. ✍ ۱۸
🖊 اما اومانیسم معنای عام و متداولی نیز دارد که فراتر از یک جنبش خاص ادبی هنری بوده (البته آن جنبش یکی از نمودهای آن است)، بلکه عبارت است از یک شیوه فکری و نگرشی که انسان را مدار عالم دانسته و عقل خودبنیاد انسانی را برتر از هر چیزی چون وحی تلقی کرده و خواهان حاکمیت کامل و مطلق العنان آن بر زندگی بشر شده است. این معنای از اومانیسم، یکی از مبانی و زیرساخت‌های دنیای مدرن به شمار می‌آید و اساس مکاتب مختلف غربی از رنسانس تاکنون بوده است، هر چند که ظهور و بروز آن در برخی مکاتب فلسفی و سیاسی نظیر پراگماتیسم، اگزیستانسیالیسم، پرسیونالیسم، مارکسیسم و لیبرالیسم بیشتر بوده است. 🖊 بنا بر نگرش اومانیستی، خدا می‌بایست از صحنه معادلات بشری حذف شده و به جای آن، انسان در مرکز بنشیند که در این صورت زندگی بشری از قید و بندهای دینی آزاد شده و به شکوفایی خواهد رسید!!!!! ✍ ۱۹
🖊می‌توان عصر مدرن در غرب را که از حدود نیمه قرن چهاردهم میلادی به بعد ظهور کرده است، دوران اومانیسم به معنای بشرمداری یا انسان‌سالاری نامید. 🖊در این دوره «انسان» به‌ماهو انسان، مبنا و معیار همه چیز پنداشته شده و به تعبیری انسان به جای خدا می‌نشیند. 🖊در این باره «مارتین فویرباخ» فیلسوف آلمانی ماتریالیست قرن نوزدهم می‌گوید: «برای بشر، خدا همان بشر است.» و نیز «مارتین هایدگر» نیز در تعریف عصر مدرن که دوران سیطره اومانیسم است، می‌نویسد: «دورانی که ما آن را مدرن می‌خوانیم، با این حقیقت تعریف می‌شود که انسان، مرکز و ملاک تمامی موجودات است.» 🖊محوریت تمام عیار و همه جانبه انسان در تفکر اومانیستی و در حقیقت تکیه زدن انسان به جای خدا در این تفکر تا بدان حد است که «ژان پل سارتر» اعلام می‌دارد: «فلاسفه اومانیسم برای رهایی از چنگال خداپرستی، تصور نوعی وجود متعالی را کنار نگذاشتند، بلکه صرفاً نام آن را تغییر دادند.» ✍ ۲۰