ابتدا واقعه ماسادا:
واقعه ماسادا یک نقل کهن است. در آن حادثه گفته می شود؛ انقلابیون یهود، علیه رومیان قیام کردند. اما پس از تخریب معبد آنان در سال 73 میلادی و فرار متعصبان(الغیوریین = Zealots) و افراطی های(السکاری = Masada) آنان به قلعه صخره در ماسادا(masada )، ماجرا به قتل عام ایشان پس از محاصره شان انجامید.
آن گاه برخی از آنان از واقعه جان سالم به در بردند و به جنوب گریختند و بنا به یک نظریه، همان ها به یثرب آمدند و در آنجا ساکن شدند و آنان که ماندند گزارش آن را به نسل های بعدی منتقل کردند.
کسی که در واقعه ماسادا حضور داشته و آن را ثبت کرده است فلافیوس جوسیفوس (flavius josephus ) است که سمتی در روم داشته؛ اما یهودی بودن خود را پنهان می کرده است. نقل شده اسکندر، هشتصد یهودی را دستگیر و در مقابل زنان و فرزندانشان کشت. چنان که عده فراوان دیگری از یهودیان، در ماجراهای دیگر کشته شدند.
در ماسادا کشته شدگان را 960 نفر گفته اند که 600 نفرشان، انقلابیون یهود بودند.
نقل شده وقتی یهودیان از محاصره به تنگ آمدند؛ بزرگ آنان الیعازر ، از دوستان خود خواست که زنان و کودکان خود را بکشند تا بدون دغدغه آنان، به سختی مبارزه کنند یا حتی پیشنهاد شد؛ به کشتن هم دیگر دست زنند.
متوجه نکته ماجرا شدید؟
این داستان کشتار یهودیان توسط اسکندر برای شما آشنا نبود؟
بله درست حدس زدید چون یهودیان کشته شده در ماسادا توسط اسکندر تبدیل به داستان موهومی کشته شدن یهودیان بنی قریظه توسط علی ع ، شده است.
تشابه میان این دو گزارش آن هم در جزئیات، جلب توجه می کند. مشابهت تنها در خودکشی دسته جمعی نیست؛ بلکه در اعداد و ارقام نیز هست. اینها تقریبا برابر است. برجستگی نام اشخاص و تشابه نام هایی، که در آن داستان ها آمده؛ محل توجه است.
به نظر می رسد؛ اصل داستان بنی قریظه از این واقعه گرفته شده و فرزندان یهود که به یثرب آمدند؛ آن را حفظ کرده و آن را با داستان بنی قریظه آمیخته اند. بسا کسی که تاریخ قدیم و جدید یهود در این واقعه را به هم آمیخته، همان کسی است که ابن اسحاق از او نقل کرده و مورخان مسلمان بدون توجه و بررسی آن را آورده اند.
مورخین یهود تشابه کشته شدگان و خودکشی دست جمعی و اکثر جزئیات را حفظ کرده و فقط پیشنهاد الیعازر برای کشتن زنان و بچه هایشان را به کعب بن اسد در میان بنی قریضه نسبت دادند و تاریخ صدر اسلام را جعل کرده اند.
این لوح بخشی از زندگی نامه ی رامسس دوم است که به عنوان "یکی از دو بانویی که نه کشور را فتح نمود" ترجمه شده است . این هیروگلیف بر اثر فرسایش سطح سنگ و فرآیند شکسته شدن بخش هایی از لوح به این شکل در آمده است . این یکی از نمونه هایی است که در سایر بخش های معبد نیز وجود دارد ویکی از سطح هایی است که چند بار در دوره های مختلف تصحیح شده است. اصلاح کتیبه های مصری در طول تاریخ رایج بوده است و مرمت و دوباره نویسی صفحه ابیداس نیز حداقل دوبار صورت گرفته است و همه ی این عوامل با چاشنی شیطنت باستان شناسان یهودی برای جعل تاریخ با یکدیگر چنین شکل عجیبی را به وجود آورده است.
👆دانیکن معتقد است این شکل لامپ است که حجاری شده و البته توضیحی در مورد وجود مار در وسط حباب و وجود گل نیلوفر در اول حباب نداده و دست آخر باز هم مدعی شده فرازمینی ها تکنولوژی لامپ را به مصریان متمدن داده اند.
دانیکن همچنین میگوید اگر هم مصریان میتوانستند سنگها را ببرند ، انتقال آنها که به طور متوسط یک تن وزن دارند و برخی بسیار سنگین ترند از عهده ی مصریان خارج بوده است ، چرا که آنها چوب و طناب نداشتند . اما آیا کسی نبود که به آقای دانیکن گوشزد کند که ای مرد شما میتوانید به موزه ها سربزنید وحقیقت را متوجه شوید. آری ، اگر به موزه ها سربزنید میبینید که سورتمه و طنابهای ضخیمی از مصر باستان بدست آمده است و ضمنا مصریان از ترس اینکه دانیکن زحمات آنها را به فرازمینیها نسبت دهد حتی نحوه کار خود را حجاری کرده اند و حتی جزییات کار را هم نشان دادند مثلا به کسانیکه زیر مجسمه سنگی روغن می ریزد تا اصطحکاک حرکت مجسمه را روی زمین کمتر کنند دقت کنید.
به کارگران و طنابهای آنها که در حال کشیدن مجسمه بزرگ فرعون هستند دقت کنید.آیا این حجاری ثابت نمی کند خود مصریان بناهای خود را میساختند و حمل می کردند نه موجودات فضایی؟
یا مثلا دانیکن چنین عرض کرده استفاده از زاویه 43 درجه باعث می شود دیواره اهرام ریزش نکند و کشف این زاویه از درک بشر خارج بوده اما دانیکن حتی توجه نکرده که سیر تکامل اهرام در خود مصر موجود است مثلا اولین اهرام به صورت پله ای بودند(هرم جوزر) و بعد ها ایده ساخت هرم های شیبدار باعث ساخت این اهرام شد اما به علت شیب زیاد اهرام اولیه، دیواره ها استحکام نداشت و لذا هرم سنفرو در دهشور با شیب پنجاه و پنج درجه شروع به احداث شد اما دیری نپایید که معماران و مهندسان مسئول احداث هرم پی بردند که حتی با این شیب کمتر هم دیواره های استحکام نخواهند یافت . بنابراین شیب دیواره های هرم را به چهل و سه درجه کاهش دادند و لذا هرم دو شیب شد و به هرم منحنی معروف شد که این انحنای زشت ناشی از اشتباه محاسباتی و استاتیکی معماران آن بود اما بالاخره به زاویه پایدار چهل و سه درجه رسیدند و بقیه اهرام با این زاویه ساخته شد.
در عکس بالا نسل اول اهرام دیده می شود.
اما هرم ایده آل مصریان که دانیکن معتقد است کشف زاویه ۴۳ درجه آن کار مصریان نمی تواند باشد و نیاز به انتقال تکنولوژی فرازمینی ها داشته .
از این دست سندسازیها بسیار زیاد است که به آن نمی پردازم فقط بدانیم برای مردم مصر هم تاریخ می سازند آنچنانکه برای کل کره زمین تاریخ سازی کرده اند چرا که ما باید آنطور که آنها میخواهند بیندیشیم و عمل کنیم و آنها نیز چیزی به نام حقیقت و راستی و وجدان و خدا و دین و اخلاق را با مسائل حرفه ای خود خلط نمیکنند.
سکولارند دیگر چه می شود گفت.
مدعی هستند اسکندر تخت جمشید را آتش زده و حال آنکه در کتاب تورات فصل استر نوشته شده مردخای یهودی با همکاری استر زن یهودی خشاریارشاه پس از قتل عام وزیر فرهیخته ایرانی یعنی هامان ،دستور قتل عام ایرانیان را در ۱۳ فروردین که همان ۱۳ به در هست صادر کرده و خود یهودیان روز ۱۳ فروردین جشن ایرانی کشی پوریم میگیرند و شیرینی که شبیه گوش انسان درست کرده اند به نماد بریده شده گوش هامان میخورند و همزمان آیه ای که مربوط به هامان است را تلاوت میکنند.
قبر مردخای و استر در همدان که یکی از مقدسترین زیارت گاههای یهودیان است.
اما چه دلایلی رسوا کننده این داستان موهومی باستان شناسان دانشگاه شیکاگو هست؟
۱_مفقود شدن کل ۱۰۰ ستون در کاخ صد ستون تخت جمشید.
فقط پایه ستونها باقی مانده و دو توجیه برای این واقعه دارند :
اولا هر ۱۰۰ عدد ستون به آن بلندی دزدیده شده توسط غربیان و اینکه چرا در موزه ها نیست خود از عجایب هفتگانه عجیب تر است و اینکه این همه ستون بزرگ چگونه دزدیده شده که هیچ ردپایی از آن نیست خود ماجرای شگرف دیگریست خصوصا که سر ستونهایی که در موزه های غرب است توسط شاهان فاسد پهلوی برای خود شیرینکی هدیه داده شده.
دوما تمام ستون ها چوبی بوده و در آتشسوزی سوخته و ماجرا بسیار عجیبتر می شود چرا که پایه ستون ها سنگی و ستونها چوبیست و معلوم نیست کدام بی سلیقه ای این شیوه معماری را به دولتمردان هخامنشی داده خصوصا که معلوم نیست چگونه چوب را به سنگ چسبانده اند چون قبلا برای اتصال سنگ به سنگ از ایده اتصال جوشی به واسطه وزن ستون و صیغلی ستون سخن می گفتند و بحث وجود چیزی شبیه تیرآهن در وسط همه سنگها مطرح بود اما الان دیگر روش اتصال ستون بلند چوبی با سنگ خود معضل بزرگیست.
و در کنار این کاخ ۱۰۰ ستون با پایه ستونهای ۲۵۰۰ ساله کاخی دیگر هست که پایه ستونهایش قدمت زیر ۱۰۰ سال دارد و توسط دانشگاه شیکاگو ساخته شده که اصلا اثر خوردگی روی پایه ستونها وجود ندارد و کاملا اثر ماشینکاری شدن با دستگاه تراش مشهود است.
اما این کاخ ساختگی چرا ساخته شده و برای آن پایه ستون نیز جعل کرده اند؟
پس از حفاری تخت جمشید باستان شناسان شیکاگو متوجه شدند هخامنشیان وحشی برای از بین بردن آثار تمدن ایلامیان روی زیگوراتهای آنها اقدام به ساخت تخت جمشید کرده اند اما اجل یهود مهلت نداده و پروژه ناتمام مانده و این کاخ ساختگی جایگاه باقیمانده زیگوراتهای پیشرفته ایلامیان است که ثابت میکند تخت جمشید هیچوقت افتتاح نشده چون هنوز ابنیه قبلی آن در وسط تخت جمشید موجود بوده.