«و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: «بنیاسرائیل را امر فرموده، به ایشان بگو: چون شما به زمین کنعان داخل شوید، این است زمینی که به شما به ملکیت خواهد رسید، یعنی زمین کنعان با حدودش. آنگاه حد جنوبی شما از بیابان سین بر جانب ادوم خواهد بود، و سرحد جنوبی شما از آخر بحرالملح به طرف مشرق خواهد بود.
و حد شما از جانب جنوب گردنه عَقْرَبیّم دور خواهد زد و به سوی سین خواهد گذشت، و انتهای آن به طرف جنوب قادشبرنیع خواهد بود، و نزد حَصَراَدّار بیرون رفته، تا عَصمون خواهد گذشت. و این حد از عصمون تا وادی مصر دور زده، انتهایش نزد دریا خواهد بود.»
این مرزها چیزی در حدود اسراییل فعلی بعلاوه لبنان، کرانه باختری، نوار غزه، قسمت اعظم سوریه و اردن و مصر تا رود نیل است.ماجرای فتح کنعان به دست بنی اسرائیل و به رهبری یوشع بن نون که به پیروزی آنان بر ساکنان کنعان منجر شد در کتاب یوشع ذکر شدهاست
البته ناگفته نماند که بعلت نافرمانی قوم بنی اسراییل از فرمان خداوند
انها از ورود به این سرزمین منع شده و چهل سال در بیابانهای خشک ساکن شدند تا یک نسل انها که از فرمان خداوند سرپیچی کرده بودند به عقوبت گناه خود برسند
و نسل بعدی انها وارد سرزمین موعود شوند
ایه 19 تا 26 سوره مایده به این موضوع اشاره میکند:
که وقتی بنی اسراییل به سرزمین ارض موعود رسید
خداوند فرمان داد که وارد شوید و بجنگید که پیروزی با شماست
اما وقتی موسی فرمان خداوند را به بنی اسراییل داد و از انها جهاد را خواستار شد
انها از فرمان سرباز زدند
و زحمت جنگیدنی که خود خدا نوید پیروزی در ان را داده بود را به خود ندادند
و گفتند ای موسی تو و خدایت بروید و با انها بجنگید
ما اینجا مینشینیم تا پیروز شوید سپس وارد خواهیم شد
در تورات، خدا وعده نیل تا فرات را (که گاهی از آن به اسرائیل بزرگ یاد شدهاست) به فرزندان ابراهیم، یعنی اسماعیلیان (شامل فرزندان اسماعیل و شش برادرش، پسران قطوره)[۱۱] که اعراب از نسل آنان هستند و بنی اسحاق (شامل فرزندان عیسو و فرزندان یعقوب یعنی بنی اسرائیل) داده است:
«در آن روز، خداوند با ابرام عهد بست و گفت: «این زمین را از نهر مصر (نیل) تا به نهر عظیم، یعنی نهر فرات، به نسل تو بخشیدهام»
این سرزمین (نیل تا فرات) شامل، اسراییل، قسمتهایی از مصر، لبنان، سوریه، اردن میگردد.
منظور از ابرام همان ابراهیم علیه السلام است👆👆👆👆👆
وعده نیل تا فرات به نسل ابراهیم داده شدهاست، که حداقل شامل ۸ برادر بودهاند و اسحاق یکی از آنان بودهاست و بنی اسرائیل که سرزمین موعود به آنان داده شده تنها فرزندان یکی از پسران اسحاق، یعنی یعقوب بودهاند.
اینجای بحث یواش یواش ی چیزهایی برای ادم متصور میشه
سریال یوسف پیامبر
پسران یعقوب
حتما بیشتر اعضا دیدند این سریال رو
کاش تمام کارگردانان و تهیه کنندگان یک فیلم اینجوری توی کارنامه خودشون داشتند
الان صهیونیستها اومدن فلسطین رو اشغال کردن
چون مدعی هستن که طبق ایات تورات و البته تحریف ان در کتاب قطور و چند جلدی تلمود : خداوند سرزمین موعود را به قوم یهود بخشیده و مالکیت ان را برای همیشه به این قوم داده
و ما همون قوم برگزیده هستیم
غافل از اینکه این ادعای پوچی بیش نیست
مطالعه و بررسی کتب و رسالات عهد عتیق به ما میفهماند که این قوم از ابتدای قوامش استعداد زیادی در شرارت و فساد و دنیاگرایی داشته است، تا آن حد که در میانه راه مصر به فلسطین، چندین نوبت به بهانه آب و نان و چندین بهانه واهی دیگر، با منجی خود حضرت موسی (ع) منازعه کردند
و حتی نزدیک بود که حضرتش را سنگسار کنند
چنانکه در همین ایام، در ماجرای بلعام باعور به زناکاری با قوم موآب پرداختند
گوساله زرین و بتهای دیگر پرستیدند
و مکرراً لعنت و عقوبت خداوند را بر جان خود خریدند.
حتی وقتی که به آستانه زمین فلسطین (کنعان) رسیدند منتظر بودند تا دقیقاً همانطور که خداوند برای هلاک فرعون عمل کرده بود و ایشان فقط نظارهگر واقعه بودند
این نوبت نیز خداوند عمالیق و دیگر ساکنان فعلی زمین را با معجزهای منهزم کند. اما وقتی دانستند که بایست جهاد کنند اکیداً با پیامبر خدا حضرت موسی (ع) درآویختند و حتی جمعی از ایشان از ترس مرگ در صدد بازگشت به مصر بودند.
عمالیق ساکنان انجا بودند
اگرچه خداوند پیروزی قطعی یهود بر قوم عمالیق را وعده کرده بود، اما یهود حاضر نشد زحمت این جهاد منصور برای فتح ارض موعود را متحمل شود
آنها این طور تصور میکردند که چون خداوند توسط انبیایش یعنی یعقوب و یوسف و موسی به دخول ایشان به آن سرزمین مقدس وعده داده است
پس حتماً مجبور خواهد شد بدون دخالت یهود، زمین مقدس را مفتوح کند تا خلف وعده نکرده باشد.😄
اما غافل از اینکه یکی از سنتهای خداوند، «بداء» است که وفق آن برخی وعدهها تا رسیدن زمان مناسبشان به تأخیر میافتند. پس در آن وقت، حضرت حق وعده را در فرزند یا نوادگان آن شخص (اشخاص) محقق خواهد کرد
👇👇👇👇👇👇
همهمه بنیاسرائیل را که بر من همهمه میکنند شنیدم. به ایشان بگو خداوند میگوید به حیات خودم قسم که چنانکه شما در گوش من گفتید همچنان با شما عمل خواهم نمود
لاشههای شما در این صحرا خواهد افتاد و جمیع شمرده شدگان شما بر حسب تمامی عدد شما ـ از بیست ساله و بالاتر
که بر من همهمه کردهاید شما به زمینی که درباره آن دست خود را بلند کردم که شما را در آن ساکن گردانم هرگز داخل نخواهید شد مگر کالیب بن یفنه و یوشع بن نون
اما اطفال شما که درباره آنها گفتید که به یغما برده خواهند شد ایشان را داخل خواهم کرد و ایشان زمینی را که شما رد کردید خواهند دانست. لیکن لاشههای شما در این صحرا خواهد افتاد و پسران شما در این صحرا چهل سال آواره بوده، بار زناکاری شما را متحمل خواهند شد تا لاشههای شما در صحرا تلف شود.
👆👆👆👆👆👆
با این حال، خداوند رزّاق در این چهل سال سرگردانی در بیابان، روزی ایشان را از منّ آسمانی عطا کرد و لباسهای ایشان را تازه نگاه داشت تا مندرس نشود
پس از گذشت چهل سال و مرگ موسی و هارون یهودیان به رهبری یوشع نبی (ع) از رود اردن گذشتند و به فلسطین داخل شدند. خداوند در قرآن در این خصوص چنین فرموده است:
و به قوم مستضعف، شرق و غرب زمینی را که در آن برکت نهاده بودیم به میراث دادیم، و وعده نیکوی پروردگار تو به بنى اسرائیل محقّق شد بدان سبب که شکیبایى ورزیدند، و هر چه را فرعون و قومش مىساختند و کاخهایى را که برمىافراشتند ویران کردیم
سورا اعراف ایه 137
صهيونيسم جنبشى است كه طرفدار بازگشت يهوديان به سرزمين فلسطين و ايجاد كشورى يهودى در اين سرزمين است. در سال 70 ميلادى كشور يهود سقوط كرد و معبد اورشليم ويران شد و يهوديان به دست روميان پراكنده شدند و از آن هنگام، آرمان بازگشت به سرزمين فلسطين و ايجاد كشور مستقل يهودى در ميان يهوديان پديد آمد، اين آرمان در زمانى كه اين قوم بيشتر تحت فشار قرار گرفتند، قوت گرفت.
اما تاريخ شكلگيرى اين جريان به صورت نهضتى فعال و منسجم و داراى برنامهاى مشخص، به اواخر قرن نوزدهم برمىگردد و اين به هنگامى بود كه يهوديان براى نخستين بار در پرتو دموكراسى جديد غربى، طعم آزادى را چشيدند
اين كتاب مطابق آرزوها و آرمانهاى سركوفته آنان نگاشته شده است و از اين روست كه بر سرزمين موعود تأكيد مىكند.
👇👇👇👇👇
من عهد خود را تا ابد با تو و بعد از تو با فرزندانت نسل اندر نسل برقرار مىكنم. من خداى تو هستم و خداى فرزندانت نيز خواهم بود. تمامى سرزمين كنعان را كه اكنون در آن غريب هستى، تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشيد و خداى ايشان خواهم بود. خدا به ابراهيم فرمود: «وظيفه تو و فرزندانت و نسلهاى بعد اين است كه عهد مرا نگاه داريد. تمام مردان و پسران شما بايد ختنه شوند تا بدينوسيله نشان دهند كه عهد مرا پذيرفتهاند. (سفر پيدايش، 17: 7ـ11)
👆👆👆👆👆
چون قوم اسرائيل به عهد خود با خدا پايبند نبودند، مجازات شدند و به اسارت رفتند. توسط حمله پادشاه بابل همين عهد را ارمياى نبى به فرمان خداوند به مردم يادآورى مىكند و خطر نافرمانى از خدا را به آنان گوشزد مىكند:
👆👆👆👆👆
خداوند به من فرمود كه به مفاد عهد او گوش فرا دهم و به مردم يهودا و اهالى اورشليم اين پيام را برسانم: لعنت بر آن كسى كه نكات اين عهد را اطاعت نكند؛ همان عهدى كه به هنگام رهايى اجدادتان از سرزمين مصر با ايشان بستم؛ از سرزمينى كه براى آنها همچون كوره آتش بود.
به ايشان گفته بودم كه اگر از من اطاعت كنند و هرچه مىگويم انعام دهند، ايشان قوم من خواهند بود و من خداى ايشان! پس حال شما اين عهد را اطاعت كنيد و من نيز به وعدهاى كه به پدران شما دادهام وفا خواهم نمود و سرزمينى را به شما خواهم داد كه شير و عسل در آن جارى باشد؛ يعنى همين سرزمينى كه اكنون در آن هستيد...
نتیجه میگیریم که قوم برگزیده ای که خداوند فرمود
میبایست به فرمان خدا عمل کنند تا برگزیده باشند و انانی که امتنا کنند و از فرمان سرپیچی کنند برگزیده نخواهند بود
خداوند به من فرمود: اهالى يهودا و اورشليم عليه من طغيان كردهاند. آنها به گناهان پدرانشان بازگشتهاند و از اطاعت من سرباز مىزنند؛ ايشان به سوى بتپرستى رفتهاند. هم اهالى يهودا و هم اسرائيل عهدى را كه با پدرانشان بسته بودم، شكستهاند؛ پس چنان بلايى بر ايشان خواهم فرستاد كه نتوانند جان سالم بدر برند... (كتاب ارمياى نبى، 11: 1ـ11).
و حزقيان نبى نيز اسارت قوم و از دست رفتن سرزمين را پيشگويى كرده است:
وقتى بنىاسرائيل در اسارت بابلى بودند خداوند به واسطه ارمياى نبى به آنان مىگويد:
اگر با تمام وجود مرا بطلبيد مرا خواهيد يافت. بلى، يقينا مرا خواهيد يافت و من به اسارت شما پايان خواهم بخشيد و شما را از سرزمينهايى كه شما را به آنجا تبعيد كردهام جمع كرده، به سرزمين خودتان بازخواهم آورد. ولى حال چون انبياى دروغين را در ميان خود راه دادهايد و مىگوييد كه خداوند آنها را فرستاده است من نيز... قطحى و وبا خواهم فرستاد و ايشان را مانند انجيرهاى گنديدهاى خواهم ساخت كه قابل خوردن نيستند و بايد دور ريخته شوند!
آنها را در سراسر جهان سرگردان خواهم كرد؛ در هر سرزمينى كه پراكندهشان سازم، موردنفرين و مسخره و ملامت واقع خواهند شد و مايه وحشت خواهند بود، چون نخواستند به سخنان من گوش فرا دهند؛ با اينكه بارها به وسيله انبياى خود با ايشان صحبت كردم (ارميا، 29: 13ـ19)
از فقرات فوق برمىآيد كه علت بدبختى و تبعيد، گناه و فساد قوم بوده است
بر پايه كتاب مقدس، پراكندگى قوم در سال 70 ميلادى مجازات الهى بود و بنابراين، تكرار آنچه در موارد قبل رخ داده، ضرورى بود. اينگونه نيست كه قوم هرگونه و هر زمان كه خواست، سرزمين را تحت سلطه خود درآورد و هرچه خواست با ساكنان آن انجام دهد. اين برنامه بايد به دست خداوند صورت گيرد. حتى در زمان حضرت موسى وقتى قوم مىخواهد خودسرانه به آن سرزمين حمله كند، آن حضرت آنان را منع مىكند: «نرويد، زيرا دشمنانتان شما را شكست خواهند داد، چون خداوند با شما نيست... خداوند با شما نخواهد بود، زيرا شما از پيروى او برگشتهايد» (سفر اعداد، 14: 42ـ43).
شكى نيست كه حضرت موسى(ع) آمدن پيامبر بزرگى را وعده داده و با تأكيد فراوان به بنىاسرائيل دستور داده است كه از آن پيامبر اطاعت و پيروى كنند. مسيحيان مىگويند اين پيامبر حضرت عيسى(ع) بوده و مسلمانان مىگويند اين پيامبر حضرت محمد(ص) بوده است
در اينجا، به هيچروى به اين بحث نمىپردازيم. سخنِ ما اين است كه براساس اين سخنِ حضرت موسى(ع)، زمانى پيامبرى خواهد آمد. حال سؤال اين است كه زمانى كه آن پيامبر مىآيد، آيا همه بنىاسرائيل از او اطاعت و پيروى مىكنند؟
مسلما جواب منفى است و هيچگاه در طول تاريخ چنين چيزى رخ نداده است. در اين صورت، سرزمين موعود از آنِ كدام دسته است.
مسلما بايد گفته شود كه از آنِ دستهاى است كه از آن پيامبر اطاعت كرده است. ولى باز دستهاى كه اطاعت نمىكند مىگويد كه اين فرد همان پيامبرى نيست كه حضرت موسى وعده داده بود
بنابراين خود را مالك آن سرزمين مىدانند و گروهى را كه از آن پيامبر پيروى كرده، از دين موسى خارج مىدانند.
دقت کنید ببینید از کجا به کجا رسیدیم
از حضرت موسی به حضرت محمد صلی الله
اسراییل
و فلسطینیان
ببینید انقلاب خودمون رو
و اینکه مهدی عجل الله قدس رو فتح خواهند کرد
پس اين نزاع هيچگاه حلشدنى نيست؛ چنانكه كسانى كه از حضرت عيسى پيروى كردند، خود را پيروان واقعى حضرت موسى مىدانند و پيروان پيامبر اسلام نيز خود را پيروان واقعى حضرت موسى مىدانند. كدام مرجع و نهادى مىتواند اين نزاع را حل كند؟
پس راهى نيست جز اينكه پيروان همه اديان، چه يهودى، چه مسيحى و چه مسلمان، به همان صورت و بافتى كه در آن منطقه مىزيستند، با صلح و دموكراسى واقعى به زندگى خود ادامه دهند و اگر يكى از اين گروهها مدعى باشد كه اين سرزمين تنها از آنِ اوست، منطقه هيچگاه روى صلح و آرامش را نخواهد ديد و اين همان چيزى است كه در يكى از تظاهرات يهوديانِ مخالف با صهيونيسم، بر روى پلاكاردى در دست يك روحانى يهودى نوشته شده بود:
👈«پايان صهيونيسم = صلح».