eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
417 عکس
61 ویدیو
29 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه علمیه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب فقط با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔸 سرش شلوغ بود، هزار و یک مشغله داشت ولی از وقت گذاشتن برای مان اصلا دریغ نداشت. آنچنان با و باهمه وجود جواب مان را می داد که نه تنها خجالت نمی کشیدیم وقت و بی وقت زنگ بزنیم که بیشتر مشتاق می شدیم. به قول قدیمی ها آدم به روی باز میره نه به در باز... روی گشاده اش روی ما رو زیاد کرده بود که بدون هیچ ملاحظه ای مزاحمش باشیم. 🔹🔸 برای بچه ها بود تا استاد. با اینکه فاصله سنی مان زیاد بود ولی مثل یک دل به دل مان می داد. وقتی به مشکلی برمی خوردیم شاید یکی از اولین گزینه هایی که قلبت می گفت میشه با اون مشکل رو در میان بگذاری آقای بود. 🔹🔸 حتی رفقای غیر طلبه هم با ایشان همین حس را داشتند. کارش بود از روح و جان بچه ها، همین که وقت می گذاشت و می شنید و دل به دل مان می داد خودش کلی بار از دوش مان برمی‌داشت چه رسد به اینکه زبان می گشود و با یک نکته کوتاه راهی پیش پای حیرت مان باز می کرد. 🔻🔻 اگر بخواهم کوتاه توصیف کنم میگم: آقای مولایی بود و و https://eitaa.com/taalighat
💢 مگر ما صاحب نداریم؟؟ ☘ مدتی گرفتار مشکلی بودم و راه برون رفتی پیدا نمی کردم، یک مرتبه به ذهنم رسید به زنگ بزنم... ☘ تلفن زدم، گوشی را برداشت و مثل همیشه گفت: حسین جان... 🌱 گفتم حاج آقا کجایید؟ باید ببینمتان، مشکلی برام پیش اومده... 🌱 گفت الان میام سمت منزل شما، بیا بیرون. 🌱 خودم رو رسوندم سر خیابون، خیلی سریع رسید. از ماشین پیاده شد، اومدم پیشم و به عصا تکیه کرد و خیره به چشمام نگاه کرد با اون لحن و لهجه شیرین همدانی گفت: حسین جان شی شده؟ (چی شده) ☘ گفتم حاج آقا گرفتارم، فهمید نمیخوام موضوع رو بگم، دستم رو گرفت تو دستاش و محکم فشار داد با بغض فرمود: حسین، ؟ ☘ این جمله رو که گفت، تو چشماش حلقه بست و بغض منم شکست و منکسر شدم و احساس کردم همان لحظه همه چیز حل شد... باور کنید همون روز مشکلم حل شد. ☘ حاجی با گفتن همون جمله ساده انگار همه وجودش شد توسل به حضرت ولی عصر عج، حاجی همه وجودش بود و با همین ایمان واقعی می کرد. 🆔 @taalighat