🔰با نگاه فلسفی چه درسهایی میتوان از کوروش آموخت؟
✍️حمیدرضا سعادت نیاکی
🔸اهل فلسفه در حالت مطلوب و ایدهآل، آگاهانه از گرایش به هرگونه ایدئولوژی می پرهیزند؛ چراکه علیالاصول باید طالب کشف حقیقت باشند و خود را بپایند تا در دام مغالطۀ آرزواندیشی (wishful thinking) درنغلتند. وقتی آرزوی درست بودنِ گزارهای جایگزینِ دلیل درستی آن گزاره شود، مغالطۀ آرزواندیشی رخ میدهد. شکل منطقی این مغالطه چنین است: دلم میخواهد الف درست باشد، پس الف درست است.
🔹آرزواندیشی میتواند موجب شود شخص بهسبب علاقۀ شخصیاش به نتیجهای مشخّص، شواهد و مدارک را به صورت کاملاً جانبدارانه بررسی کند. هنگامی که آرزوها به صورت امیدی در دل شخص باقی بمانند، مغالطه تلقّی نمیشوند؛ اما زمانیکه آرزو به باور تبدیل شود و سپس این باور را درست بپندارند و بر اساس آن، استدلال و به تعبیر دقیقتر، دلیلتراشی (rationalization) کنند، مغالطۀ آرزواندیشی اتفاق میافتد.
🔸مغالطۀ آرزواندیشی ثمرۀ استفادۀ نادرست از قوۀ خیال است. شخص آرزوهایی را که در خیال خود میپرود، دستمایۀ استدلال قرار میدهد و با مقدمهقراردادن آن، نتیجۀ مطلوبِ خود را میگیرد. برای مثال اگر ما ایرانیان بدون هیچ دلیل و مدرک متقنی، صرفاً از آنجا که دلمان میخواهد و فقط بهجهت نقد یا تنفر از نظام موجود به #ناسیونالیسم کور یا باستانگرایی ارتجاعی گرایش پیدا کنیم و با خیالپردازی و بدون مستندی متقن دوران پادشاهان پیش از اسلام را اعصار طلایی به شمار آوریم؛ گویی که در نوع خود آرمانشهر بیبدیلی بودهاند! دچار مغالطۀ آرزواندیشی شدهایم. ساحت اندیشۀ فلسفی از آلودگی به این سنخ خیالات واهی مبرّا است.
🔹 با نگاه نیچه، باستانگرایی واپسگرا و ناسیونالیسم کور مصداقی از برخورد یادوارهای با تاریخ گذشته بهقصد تکرار گذشته است. #نیچه معتقد است تکرار تاریخ با یادوارهسازی محال است. به همین دلیل، برای بازتولید گذشته راهی نمیماند جز افسانهسازی و نقل مدام در فضاهای سرد مجازی برای سرپوشنهادن بر حقارت حقیقیمان در برابر «دیگری». فیلسوفان فرهنگ حین کنارزدن اینگونه برخوردها، با سنخ دیگری از نگاه به گذشته نهتنها موافقاند؛ بلکه لازمۀ تفکر فلسفی میدانند و آن رسیدن به خودآگاهی تاریخی و بهرهگیری از میراث تاریخی- فرهنگی برای گشودن امکاناتی به آینده است.
⚜️ @taammolat74