#بخش_چهارم؛ مفهوم شناسیِ عدالت
✍️ پیش از بیانِ تعریفِ #عدالت و اقسام آن، به نظر لازم می آید، اجمالا مساله ی "عدالت" را از منظر آیات قرآن و روایاتِ حضراتِ معصومین علیهم السلام مورد توجه و تأمُّل قرار دهیم. تأمُّل و تعمق در آموزه های دین، انسان محقق و ژرف اندیش را متوجه این مهم خواهد کرد؛ دین اسلام بیش از آنکه به جنبه های فردیِ زندگیِ بشر نظر داشته باشد، جنبه های اجتماعی را برجسته می کند. از اینرو؛ مساله ی عدالت به جهت اینکه جنبه های اجتماعی اش بیشتر مورد توجه می باشد، ضرورت دارد نگاه دین نسبت به این مفهوم متعالی و ارزشمند را بدانیم، تا دقیقتر و عمیقتر به تحققِ عینیِ عدالت همّت گماریم.
🔸️ در سوره ی حدید آيه ۲۵ پروردگار می فرماید: "لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط" یعنی؛ یکی از اهداف نبوت، اقامه ی قسط و عدل در جامعه بشری می باشد؛ آن هم به نحوی که توده ی مردم باید برای اقامه ی آن تلاش جدی کنند.
🔸️ یا در روایات اسلامی از وجود اميرالمؤمنين علي عليه السلام داریم: "العدل حياة الاحكام"؛ يعني تحقق عدالت در جامعه، موجبِ اجرایی شدنِ سایر احکام الهی است. در جایی دیگر از ایشان داریم: "بالعدل تصلح الرعية"؛ بواسطه تحققِ عدالت است که کار رعیت اصلاح می شود. و نیز حضرت در جایی دیگر چنین می فرمایند: "ثبات الدول بإقامة سنن العدل"؛ پایداریِ دولت ها، به برپا داشتنِ راه و رسم دادگری است.
🔰 علی ای حال، برای مفهوم عدالت، چهار معنا متصور است:
#اولا: موزون بودن؛ یعنی تناسب و هماهنگی و تعادل. (بالعدل قامت السموات و الارض)
#ثانیا: مساوات و برابری؛ یعنی نفیِ تبعیض و تفاوت؛ یعنی بالسویه اعطاء حق کردن.
#ثالثا: إعطاءُ كُلّ ذي حَقّ حَقَّه؛ یعنی حقِّ هر صاحبِ حقّی را دادن.
#رابعا: وَضعُ الشَّئِ في موضِعِه؛ قرار دادن هر چیزی در موضع و جایگاه خودش.
🔸️ همچنین خالی از لطف نیست، عدل در ادبیات پارسی را هم از نظر بگذرانیم؛ مولوی در مثنوی-معنوی چنین می گوید:
عدل چبود؟ وضع اندر موضعش
ظلم چبود؟ وضع در ناموضعش
عدل چبود؟ آب ده اشجار را
ظلم چبود؟ آب دادن خار را
موضع رُخ، شَه نَهی، ویرانی است
موضع شَه، پیل هم نادانی است
بنابراین، چون بحث ما عدالت اجتماعی است، در ادامه خواهیم گفت: عدالت اجتماعی، دقیقا به چه معناست و چه نسبتی با آزادی دارد.
ادامه دارد...
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
#بخش_چهارم؛ مختصاتِ غربِ یونانی-مسیحی
✍️ قبل از آنی که واردِ مباحثِ مربوط به دورانِ مدرن؛ غربِ مدرن؛ مدرنیته و مشخصه های آن شویم، ضرورت دارد، خصیصه های غربِ باستان و غربِ قرونِ وُسطی اجمالا به سمع و نظر برسد، تا درکِ دقیقتری از مدرنیته به دست آید. ما برآنیم تا در این سلسله یادداشت ها، چکیده ی هر دوره ی تاریخیِ غرب را به استحضار برسانیم. از اینرو در پایان برای مطالعاتِ تفصیلی، منابعِ برجسته ی داخلی و خارجی معرفی خواهد شد.
اولا: غربِ یونانی، بیشتر بر عقلِ جُزوی تاکید می کند.
ثانیا: باطن فلسفی و متافیزیک زده داشته است.
ثالثا: تدریجا از ظواهرِ دینی و میتولوژیک و اسطوره ای فاصله گرفته و ماهیتِ آشکارا غیردینی خود را عیان می کند.
رابعا: نحوی خودبنیادی یا انسان محوریِ پنهان در این دوران نهفته است که در دوره ی غرب قرون وسطی هم تحتِ لوای تفسیرها و تأویل های بعضا بشرانگارانه همچنان مستور است و در عصرِ جدید؛ مدرنیته، به وجه غالب و آشکار تفکرِ غربی بدل می گردد.
خامسا: در غربِ قرون وسطی، غالبا عقلِ متافیزیکیِ یونانی، در پیوند با نحوی مفهومِ فلسفی و نه حضوری و شهودیِ خدا استوار بود و جوهر دینیِ تعالیمِ حضرت مسیح علیه السلام را به نحوی یونانیتِ نقابدار، تأویل می کند.
سادسا: با غلبه یافتنِ عنصرِ یونانیت بر عنصر مسیحیت ممسوخ، تفکر غربی هر چه بیشتر، به صورِ معرفت شهودی و اشراقی بی اعتنا می گردد و در پایانِ قرون وسطی، زمینه های شکل گیریِ نحوی نگاه کمّی اندیش و محاسبه گرانه تدریجا در آن پدید می آید.
سابعا: با پایان یافتنِ قرون وسطی در حدود قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی، و آغازِ رنسانس و عهد مدرن، تاریخِ غرب واردِ دوره ی جدیدی تحت عنوان مدرنیته می شود که به آن خواهیم پرداخت.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
✍️ قبل از آنی که پیرامونِ #توسعه به معنای Development صحبت کنیم، لازمه سلسله یادداشت هایی که سابقا پیرامونِ #عدالت و #آزادی و نسبتِ بین شون از منظر اندیشه ی اسلامی نوشتیم رو تقدیم حضورتون کنم. توسعهی غربی نه آزادی را به ارمغان می آورد و نه عدالت. اساسا توسعه ی غربی مروّجِ اصلیِ بی عدالتی و نافیِ آزادیِ حقیقی است.
#بخش_اول: مفهوم شناسیِ آزادی👇
https://eitaa.com/taammolatenazari/9
#بخش_دوم: وجوه و اقسام آزادی👇
https://eitaa.com/taammolatenazari/11
#بخش_سوم: کدام آزادی؛ انسانی یا حیوانی؟!👇
https://eitaa.com/taammolatenazari/12
#بخش_چهارم: مفهوم شناسیِ عدالت👇
https://eitaa.com/taammolatenazari/14
#بخش_پنجم: ادامه ی مفهوم شناسی👇
https://eitaa.com/taammolatenazari/15
#بخش_ششم: وجوه و اقسام عدالت، و بررسیِ نسبتِ بین آزادی و عدالت👇
https://eitaa.com/taammolatenazari/16
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
#بخش_چهارم: "توسعه" و "امپریالیسم"
🔰 روح و جانِ #مدل_های_توسعه، چیزی جُز تحقق تام و تمام #مدرنیته نیست. پیشتر گفتیم که روحِ مدرنیته نیز #بورژوایی و #سرمایه_سالارانه است. بنابراین هر نوع "مدل اقتصادی-اجتماعیِ توسعه" حتی سوسیالیستی ترین آنها در نهایت یک مدل مادی گرایانه و سرمایه محور است. #امپریالیسم در عام ترین معنای خود [یعنی روح استیلاجویی و امپراطوری گری] و نیز در معنای خاص اقتصادی خود [یعنی مرحله سرمایه داری انحصاری سیطره جو که در سطح جهان اقدام به صدور سرمایه و چپاول اقتصادی می کند] از #صفات_ذاتی_مدرنیته است.
🔰به عبارتی دیگر؛ نگاهِ سوبژکتیویستیِ تفکر مدرن که همه ی عالَم و آدم را #اُبژه می پندارد، در تحقق سیاسی و اقتصادی-اجتماعی خود به #امپریالیسم می انجامد و این نگاه از آغاز در تفکر سیاسی مدرن حضور داشت. در نگاه #اقتصاددانان و #جامعه_شناسان و اغلبِ مفسرین سیاسی، امپریالیسم یک نظامِ #اقتصادی_اجتماعی است که محصولِ بسط و تطور دوره ای خاص از حیاتِ #سرمایه_داری پنداشته می شود. تئوریِ #جان_اتکینسون_هایسون [متوفای ۱۹۴۰] و پس از او #ولادیمیر_ایلیچ_لنین [متوفای ۱۹۲۴] تبیینِ "امپریالیسم" به عنوان یک پدیده ی #اقتصادی بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
🔰 #لنین یکی از منسجم ترین تئوری ها را در خصوصِ #امپریالیسم در کتابِ معروفِ "امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایه داری" که به سال ۱۹۱۸ منتشر شد مطرح کرد. مبنای تئوریِ #لنین یک تلقّیِ کاملا اقتصادی از پدیده امپریالیسم بود. او معتقد بود که #نظام_سرمایه_داری در طی رشد خود دو دوره ی اصلی را طی کرده است: #اولا: دوران اقتصاد کلاسیک، #ثانیا: دوران اقتصادی انحصاری [امپریالیستی]. اقتصاددانِ دیگری به نامِ #ژوزف_شومپیتر به طرح نظریه ای درباره ی امپریالیسم پرداخت. او برخلاف لنین، امپریالیسم را فرآورده ی سرمایه داری نمی دانست، بلکه آن را شکلی از "بازگشت به نیاکان" در عصر سرمایه داری و باقی مانده ای از تحولات پیش از صنعتی شدن می دانست. او معتقد بود؛ گرایش های امپریالیستی عوامل بیگانه ای هستند که از خارج به جهان سرمایه داری وارد شده اند و توسط عواملِ غیرسرمایه داری و زندگیِ نوین پشتیبانی می شوند. [مومسن ولفگانگ، #تئوری_های_امپریالیسم، ترجمه ی کورش زعیم، انتشارات امیرکبیر، ص ۴۰ - ۴۲]
🔰بنابراین؛ ذاتِ تمام روابطِ سیاسی و اقتصادی در #دنیای_مدرن، امپریالیستی است و محدود کردنِ امپریالیسم به چهارچوبِ یک نظامِ اقتصادی-سیاسیِ منقطع از #روح_اومانیستی_مدرن به معنای عدم درک و دریافتِ صحیح از آن است.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
هدایت شده از تأمُّلاتِ نظری
#بخش_چهارم؛ مفهوم شناسیِ عدالت
✍️ پیش از بیانِ تعریفِ #عدالت و اقسام آن، به نظر لازم می آید، اجمالا مساله ی "عدالت" را از منظر آیات قرآن و روایاتِ حضراتِ معصومین علیهم السلام مورد توجه و تأمُّل قرار دهیم. تأمُّل و تعمق در آموزه های دین، انسان محقق و ژرف اندیش را متوجه این مهم خواهد کرد؛ دین اسلام بیش از آنکه به جنبه های فردیِ زندگیِ بشر نظر داشته باشد، جنبه های اجتماعی را برجسته می کند. از اینرو؛ مساله ی عدالت به جهت اینکه جنبه های اجتماعی اش بیشتر مورد توجه می باشد، ضرورت دارد نگاه دین نسبت به این مفهوم متعالی و ارزشمند را بدانیم، تا دقیقتر و عمیقتر به تحققِ عینیِ عدالت همّت گماریم.
🔸️ در سوره ی حدید آيه ۲۵ پروردگار می فرماید: "لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط" یعنی؛ یکی از اهداف نبوت، اقامه ی قسط و عدل در جامعه بشری می باشد؛ آن هم به نحوی که توده ی مردم باید برای اقامه ی آن تلاش جدی کنند.
🔸️ یا در روایات اسلامی از وجود اميرالمؤمنين علي عليه السلام داریم: "العدل حياة الاحكام"؛ يعني تحقق عدالت در جامعه، موجبِ اجرایی شدنِ سایر احکام الهی است. در جایی دیگر از ایشان داریم: "بالعدل تصلح الرعية"؛ بواسطه تحققِ عدالت است که کار رعیت اصلاح می شود. و نیز حضرت در جایی دیگر چنین می فرمایند: "ثبات الدول بإقامة سنن العدل"؛ پایداریِ دولت ها، به برپا داشتنِ راه و رسم دادگری است.
🔰 علی ای حال، برای مفهوم عدالت، چهار معنا متصور است:
#اولا: موزون بودن؛ یعنی تناسب و هماهنگی و تعادل. (بالعدل قامت السموات و الارض)
#ثانیا: مساوات و برابری؛ یعنی نفیِ تبعیض و تفاوت؛ یعنی بالسویه اعطاء حق کردن.
#ثالثا: إعطاءُ كُلّ ذي حَقّ حَقَّه؛ یعنی حقِّ هر صاحبِ حقّی را دادن.
#رابعا: وَضعُ الشَّئِ في موضِعِه؛ قرار دادن هر چیزی در موضع و جایگاه خودش.
🔸️ همچنین خالی از لطف نیست، عدل در ادبیات پارسی را هم از نظر بگذرانیم؛ مولوی در مثنوی-معنوی چنین می گوید:
عدل چبود؟ وضع اندر موضعش
ظلم چبود؟ وضع در ناموضعش
عدل چبود؟ آب ده اشجار را
ظلم چبود؟ آب دادن خار را
موضع رُخ، شَه نَهی، ویرانی است
موضع شَه، پیل هم نادانی است
بنابراین، چون بحث ما عدالت اجتماعی است، در ادامه خواهیم گفت: عدالت اجتماعی، دقیقا به چه معناست و چه نسبتی با آزادی دارد.
ادامه دارد...
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
هدایت شده از تأمُّلاتِ نظری
#بخش_چهارم؛ مفهوم شناسیِ عدالت
✍️ پیش از بیانِ تعریفِ #عدالت و اقسام آن، به نظر لازم می آید، اجمالا مساله ی "عدالت" را از منظر آیات قرآن و روایاتِ حضراتِ معصومین علیهم السلام مورد توجه و تأمُّل قرار دهیم. تأمُّل و تعمق در آموزه های دین، انسان محقق و ژرف اندیش را متوجه این مهم خواهد کرد؛ دین اسلام بیش از آنکه به جنبه های فردیِ زندگیِ بشر نظر داشته باشد، جنبه های اجتماعی را برجسته می کند. از اینرو؛ مساله ی عدالت به جهت اینکه جنبه های اجتماعی اش بیشتر مورد توجه می باشد، ضرورت دارد نگاه دین نسبت به این مفهوم متعالی و ارزشمند را بدانیم، تا دقیقتر و عمیقتر به تحققِ عینیِ عدالت همّت گماریم.
🔸️ در سوره ی حدید آيه ۲۵ پروردگار می فرماید: "لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط" یعنی؛ یکی از اهداف نبوت، اقامه ی قسط و عدل در جامعه بشری می باشد؛ آن هم به نحوی که توده ی مردم باید برای اقامه ی آن تلاش جدی کنند.
🔸️ یا در روایات اسلامی از وجود اميرالمؤمنين علي عليه السلام داریم: "العدل حياة الاحكام"؛ يعني تحقق عدالت در جامعه، موجبِ اجرایی شدنِ سایر احکام الهی است. در جایی دیگر از ایشان داریم: "بالعدل تصلح الرعية"؛ بواسطه تحققِ عدالت است که کار رعیت اصلاح می شود. و نیز حضرت در جایی دیگر چنین می فرمایند: "ثبات الدول بإقامة سنن العدل"؛ پایداریِ دولت ها، به برپا داشتنِ راه و رسم دادگری است.
🔰 علی ای حال، برای مفهوم عدالت، چهار معنا متصور است:
#اولا: موزون بودن؛ یعنی تناسب و هماهنگی و تعادل. (بالعدل قامت السموات و الارض)
#ثانیا: مساوات و برابری؛ یعنی نفیِ تبعیض و تفاوت؛ یعنی بالسویه اعطاء حق کردن.
#ثالثا: إعطاءُ كُلّ ذي حَقّ حَقَّه؛ یعنی حقِّ هر صاحبِ حقّی را دادن.
#رابعا: وَضعُ الشَّئِ في موضِعِه؛ قرار دادن هر چیزی در موضع و جایگاه خودش.
🔸️ همچنین خالی از لطف نیست، عدل در ادبیات پارسی را هم از نظر بگذرانیم؛ مولوی در مثنوی-معنوی چنین می گوید:
عدل چبود؟ وضع اندر موضعش
ظلم چبود؟ وضع در ناموضعش
عدل چبود؟ آب ده اشجار را
ظلم چبود؟ آب دادن خار را
موضع رُخ، شَه نَهی، ویرانی است
موضع شَه، پیل هم نادانی است
بنابراین، چون بحث ما عدالت اجتماعی است، در ادامه خواهیم گفت: عدالت اجتماعی، دقیقا به چه معناست و چه نسبتی با آزادی دارد.
ادامه دارد...
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari