📚 کتابِ #تاریخ_عقائد_اقتصادی [دادگر]، فصل سوم
🔰فصل حاضر، ابتدا به تحولاتِ پس از سقوط روم می پردازد، و سپس تاریخِ عقائد اقتصادیِ قرون وسطا را تبیین می کند. البته اشاره ای هم به اندیشه های اقتصادی در اسلام می شود، که در فرصتِ مقتضی بصورت مجزا به چیستی و چگونگیِ تحققِ #اقتصاد_اسلامی خواهیم پرداخت.
🔰سقوطِ امپراتوریِ روم غربی در ۴۷۶ م می تواند بستر مناسبی برای بررسی تاریخ عقائد اقتصادی باشد. دوره ی زمانی بین آن سال تا سقوط امپراتوری روم شرقی در سال ۱۴۵۳ م را [که ترک های عثمانی قسطنطنیه را فتح کردند] با نام #قرون_وسطی شناخته می شود. بروزِ #فئودالیسم، ظهورِ اندیشه #مدرسی و سیطره رویکردهای خاصی از دینِ یهودیت و مسیحیت، طبعا در شکل گیری اندیشه های اقتصادی اثرگذار بوده اند. اجمالا در این یادداشت، لُبِّ عقائد اقتصادیِ #پدران_کلیسا و بعضی دیگر از اندیشمندان بزرگ قرون وسطی همچون #اگوستین_قدیس، #آکویناس و... را به سمع و نظر می رسانیم که بدین قرار می باشد:
1️⃣ در اندیشه آگوستین قدیس زمانی که کسبِ منافعِ شخصی به زیانِ #فقرا باشد، آن منافع از نظر آگوستین قابل قبول نبود. وی عقیده داشت به جای توجه صرف به #عرضه و #تقاضا در تعیینِ #قیمت، باید #هزینه_تولید و نیاز افراد را نیز مورد توجه قرار داد. طبقِ دیدگاه وی، مبادلات باید بر مبنای #عدالت باشد به گونه ای که طرفینِ معامله به حق خود برسند و هیچ کدام زیان دیده نشوند. کلاه برداری و تقلب در معاملات نباید صورت بگیرد. همچنین تأکید دیگر وی در معاملات، دوری از #حرص و #طمع و تلاش برای رعایت منافع همنوع است. و نیز دارایی زمانی ارزشمند است که در مسیر صحیح استفاده شود.
2️⃣ برخی پدران کلیسا در مسائل اقتصادی معتقد بودند که؛ #سود_کم، قیمت عادلانه و توجه به دسترنج ناشی از #کار حتما باید مورد توجه فعالان اقتصادی باشد. به عقیده ایشان؛ یک فرد مذهبی نباید سربار دیگران شود، بلکه باید مولد باشد و با کار تولیدی، خود و دیگران را از آثار کارش بهره مند سازد. در اندیشه ایشان، کار عبادت محسوب میشد و تنبلی زمینه گناه را فراهم می کرد. مسأله ی #کار در #اقتصاد_مدرن، درجه دوم یا پست جلوه می کند و در مقابل #استراحت یک عنصر عادی است. یعنی با کارِ بیشتر، #مطلوبیت کاهش می یابد ولی با استراحتِ بیشتر، مطلوبیت افزایش می یابد.
3️⃣ از ویژگی های اقتصاد مدرسی [اسکولاستیک]، تأکید بر رویکردِ هنجاری در مقابلِ رویکردِ اثباتی در اقتصاد است. فکر اقتصاد مدرسی، مبتنی بر دیدگاه پدران کلیسا، صاحب نظرانِ الهیات و اخلاق در قرون وسطی استوار است. در مسأله ی #کمیابی، اندیشه مدرسی ها آن بود که؛ منابع کمیاب باید به گونه ای به کار رود که گناه حداقل شده و خیر و ثواب حداکثر گردد. #انحصار و #احتکار در اندیشه ی ایشان مطرود و منفور بود. برخی از مدرسی ها قیمت عادلانه را قیمتی می دانند که #هزینه_نیروی_کار و دیگر هزینه ها را بپوشاند. و برای عده ای دیگر، قیمت عادلانه بیانگرِ مطلوبیت و مفید بودنِ کالا برای مصرف کننده است. گویی اینکه مدرسی ها اولین بحث های #تعیین_قیمت در اقتصاد را مطرح کرده اند. چون نظریات اقتصاد مدرن نیز قیمت را با #مطلوبیت_نهایی_کالا مساوی می دانند. #ربا در اندیشه ی مدرسی ها ممنوع بود؛ زیرا در مقابلِ آن کاری صورت نگرفته بود. و گرفتن دیرکرد و #بهره منع شرعی نداشت.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
✅️ #مکتب_کلاسیک؛ اندیشه های اقتصادیِ #جرمی_بنتام
🔸️ علاوه بر آدام اسمیت، متفکران برجسته ی دیگری مانند جرمی بنتام، دیوید ریکاردو، رابرت مالتوس و دیگران، در تکامل و تثبیتِ اندیشه ی #اقتصاد_کلاسیک نقش داشته اند. از اینرو اجمالا به اهمِّ عقائد ایشان می پردازیم.
🔸️ جرمی بنتام [۱۸۳۲- ۱۷۴۸] بیشتر یک فیلسوف است تا اقتصاددان. لکن تواناییِ ابعادی از اندیشه های فلسفیِ او در تبدیل شدن به کاربردهای اقتصاد، وی را در اردوگاه اقتصاددانان هم قرار داده است. سهمِ اصلیِ بنتام، وارد کردن یا احیای اندیشه ی #مطلوبیت_گرایی در تجزیه و تحلیلِ علم اقتصاد است. بنتام تأکید می کند که هر نوع انگیزه ی بشری را می توان به یک اصلِ ساده برگشت داد و آن تمایلِ وی به حداکثر کردنِ #مطلوبیت و #لذت و کاستن از رنج و درد است. در عین حال، مجموع رفتارهای مربوط به این لذت ها و دردهای افراد، رفتار دسته جمعی را شکل می دهد. وانگهی او ادعا می کرد که می توان دردها و رنج ها را #اندازه_گیری نمود. او با این تفسیرها در رابطه با اقتصاد، زمینه ی ساختنِ علمی را فراهم می کرد که همانندِ فیزیک دارای دقتِ ریاضی باشد. بنتام معتقد بود: انسان علاوه بر آنکه به دنبالِ "حداکثر کردن لذت" است، خودخواه نیز هست؛ یعنی #ترجیحات_فردی بر همه ی امور زندگیِ او حاکم است. [Stark, W. 1952, Jeremy Benthams Economic Writings, London Allen and Unwin, Vol. III, P.421]
🔸️ به عقیده بنتام لازم است دولت به گونه ای تلاش کند که بیشترین مطلوبیت برای بیشترین افراد جامعه حاصل شود. عقیده به حضور دولت و دستیابی به مطلوبیت برای بیشترین جمعیت، نشان می دهد که بنتام نسبت به منافع جمع هم بی توجه نبوده است. مباحثِ دیگری هم پیرامون اندیشه های اقتصادیِ بنتام وجود دارد که به جهت اطاله ی کلام از آنها خودداری نموده و علاقه مندان را به مطالعه ی کتب تفصیلی ارجاع می دهیم.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
✅️ #مکتب_کلاسیک؛ اندیشه های اقتصادی از #تورنز تا #گوسن
1️⃣ رابرت تورنز [۱۷۸۰ -۱۸۶۴] عقیده داشت که #تجارت_آزاد، لزوما برای همه ی کشورها مطلوب نیست. وی مفید بودنِ نظریه ی #ارزش_کار_مطلق ریکاردو را زیر سؤال برد. به عقیده او، ارزش، تنها مربوط به نیروی کار نبوده، بلکه نقش سرمایه در آن مطرح است. تورنز همچنین برای کاهش فشار جمعیت، از مهاجرتِ نیروی کار به دیگر کشورها حمایت می کرد.
2️⃣ جیمز میل [۱۷۷۳ -۱۸۳۶] از دوستان ریکاردو است. او بیشتر به ترویج اندیشه ی ریکاردو می پرداخت. او در سال ۱۸۲۱ کتابِ "عناصر اقتصاد سیاسی" را منتشر کرد.
3️⃣ جان رمزی مک کالاک [۱۷۸۹- ۱۸۶۴] در عین هواداری از ریکاردو، از نظر روش، نوعی ترکیب تحلیلی و تجربی را دنبال می کرد. وی بر خلافِ ریکاردو و مالتوس معتقد بود؛ قوانینی توسط دولت در حمایت از فقیران تدوین و اجرا شود تا مانع شورش آنان گردد.
4️⃣ مونتی فورت لانگ فیلد [۱۸۰۱- ۱۸۸۴] در ابتدا از تجارتِ آزاد و دیگر مؤلفههای اقتصادِ لسفری دفاع می کرد. ولی در پایان عمر، از گسترش هزینه های بخش دولتی برای رفع فقر و ایجادِ رفاه عمومی حمایت می نمود. همچنین معتقد بود که صاحب سرمایه و صاحب ماشین نیز می تواند سودِ مربوط به آن را دریافت کند؛ زیرا سرمایه و ماشین از نظر فنی باعثِ بالا رفتنِ بهره وری می شوند. او بر خلافِ مالتوس و ریکاردو معتقد بود؛ دستمزد به سوی حداقل معیشت میل نمی کند.
5️⃣ ساموئل بیلی [۱۷۹۱- ۱۸۷۰] برخلافِ ریکاردو معتقد بود که نیروی کار، علت ایجادِ ارزش نیست، بلکه ارزش یک باورِ ذهنیِ کارگزاران اقتصادی نسبت به کالای مورد نظر می باشد. گذشته از آن، در خلقِ ارزش، عناصرِ دیگری علاوه بر نیروی کار نقش دارند. به عنوان مثال در این رابطه صاحب سرمایه متحمل ریسک می شود. خلاصه او ارزش مطلق کار ریکاردو را مورد نقد قرار داده و تأکید می کند که تنها می توان از ارزش نسبی سخن گفت.
6️⃣ ناسا سنیور [۱۷۹۰- ۱۸۶۴] معتقد بود؛ از یک سو #عرضه و #تقاضا ارزش را تعیین می کنند و از سوی دیگر خودِ تقاضا، با مطلوبیت کالا ارتباط دارد. او همچنین از اولین اقتصاددانانی است که بحث پیرامونِ اقتصادِ #دستوری و #اثباتی پرداخته است. و البته مباحثی دیگر که مجال پرداختن به آنها نیست.
7️⃣ آگوستین کورنو [۱۸۰۱- ۱۸۷۷] از اقتصاددانانی است که مطالعاتِ وسیعی در ریاضیات و فلسفه دارد. معروف است که کاربردِ ریاضیاتِ پیشرفته در اقتصاد را اولین بار وی انجام داده است. کورنو بدون آنکه از #کشش_تقاضا نام ببرد، نقش آن را بر درآمد بنگاه نشان داده است. او همچنین نشان می دهد که #سود_بنگاه زمانی به حداکثر می رسد، که در سطحی فعالیت نماید که #درآمد_نهایی و #هزینه_نهایی آن برابر شود. کورنو از اینرو از طلایه دارانِ #مکتب_نهایی_گرایی و #اقتصاد_ریاضی است.
8️⃣ ژول دوپوئه [۱۸۰۴- ۱۸۶۶] متخصص در علومِ مهندسی است و با کمکِ تئوری های اقتصادی، قیمت گذاری برای خدماتِ بخش عمومیِ فرانسه را انجام داده است. او #مازاد_مصرف_کننده و #مازاد_تولید_کننده را محاسبه کرده است. به نظر می رسد وی اولین اقتصاددانی است که کاربردِ تجزیه و تحلیلِ #هزینه_فاییده در بخش عمومی را نشان داده است.
9️⃣ هاینریش گوسن [۱۸۱۰- ۱۸۵۸] و هاینریش فون ثونن [۱۷۸۳- ۱۸۵۰] از پیش کسوت های #مکتب_نئوکلاسیک نیز هستند. گوسن معتقد است که چیزی بنام ارزش مطلق وجود ندارد و ارزش از نظر وی به #مطلوبیت مربوط می شود. او نزولی بودنِ #مطلوبیت_نهایی را هم صورت بندی کرد. و یوهان ثونن از کلاسیک هایی است که صاحب نظر در #اقتصاد_سنجی و #اقتصاد_ریاضی می باشد. برای جزئیات به کتب تفصیلی مراجعه شود.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادی مکتب تاریخی ۱۸۴۰- ۱۹۱۷ میلادی [بخش اول]
🔸️ مکتبِ تاریخی، نخستین منتقدانِ #اقتصاد_کلاسیک هستند. می توان گفت که ظهور عقائد مکتب تاریخی در اقتصاد، با نوشته های #رشر و #لیست در دهه ی ۱۸۴۰ آغاز گردید و با مرگ #اشمولر در سال ۱۹۱۷ به پایان رسید. پیش از بیان عقائد اقتصادیِ این مکتب، مناسب است اجمالا به ریشه های آن در مکتب رمانتیک اشاره شود.
🔸️ سابقا اشاره شد که عقائد و مکتب های اقتصادی، #مبانی_فلسفی خاص خود را دارند. فی المثل پایه ی فلسفیِ فیزیوکراتها و سوداگرایان به دیدگاه های رنسانس پیوند دارد. پایه ی فلسفی مکتب کلاسیک به عقائد عصر روشنگری قرن هجدهم مربوط می شود. و پایه های فلسفی مکتب تاریخی، با رمانتیک گرایی مرتبط است؛ که خود منتقدِ فلسفه ی عصر روشنگری است. #رمانتیک_گرایی که در اوایل قرن نوزدهم بویژه در آلمان ظهور کرد، به طور کلی حرکتی عمومی علیه اندیشه های عقل گرایانه و روشنگریِ قرن های هفدهم و هجدهم میلادی بود. این حرکت در آلمان از گستردگی بیشتری برخوردار بود.
🔸️ رمانتیک گرایی با عقائد فردگرایانه و عقلانیت ابزاری به مخالفت پرداخت. [ بر اساس عقلانیت ابزاری افراد تنها تلاش می کنند منافع شخصی کوتاه مدت خود را حداکثر کنند.] رمانتیک گرایان، بر دیدگاه های کل گرایانه و جامعه نگر، برتری هدف جمعی بر فردی و اهمیت اوضاع تاریخی، جغرافیایی و نهادیِ خاص هر کشور تأکید داشتند. آنها از این جهت با دیدگاه و فرض های فردگرایانه و عقل گرایانه و جهان شمول کلاسیک ها مخالف بودند.
🔸️ بر مبنای عقائد رمانتیک گرایان، اقتصاد درجاتی از ابعاد ملی گرایی را در بر دارد. رمانتیک گرایی اهمیت ارزش های فرهنگی را در زندگی اقتصادی مورد تاکید قرار می دهد و تلاش می کند که رابطه ی بین یک سری فعالیت های فکری و رشد نیروهای مولد را توضیح دهد. [Vikor, D(1964), Economic Romanticism in the Twentieh Century, new book Society] این نکته لازم است بیان شود که شرایط و اوضاع و احوالِ فرهنگی و اجتماعی آلمان با انگلستان - در عصر رمانتیسم- تفاوت داشت و این خود زمینه را برای بروز نگرش های جدید در امور فلسفی و اقتصادی در آلمان فراهم می ساخت. برای مثال در سنت آلمانی- برخلاف انگلستان- اگر بحث #رفاه مطرح بود، رفاه جمع گرایانه مطرح بوده که بر رفاه فرد گرایانه ترجیح دارد.
🔸️ در اندیشه ی رمانتیک، جامعه و دولت صرفا مجموعه ای از افراد نبوده بلکه فراتر از آن است. در این اندیشه اصولا جامعه خود دارای روح، حیات، رشد و سقوط است. این اندیشه پایه ی فکریِ #مکتب_اقتصادی آلمان بود که به نامِ #مکتب_تاریخی معروف است. همچنین می توان ریشه ی عقائد مکتب اقتصاد ملی گرایی را نیز به تفکر رمانتیسم مرتبط دانست. طبق عقائد رمانتیکی، فلسفه قانون طبیعی و اندیشه ی #مطلوبیت گرایانه ی مرتبط با آن، رد می شود و مدیریت دولت بر اقتصاد بیشتر می شود.
@taammolatenazari