eitaa logo
تعقل در قرآن
141 دنبال‌کننده
276 عکس
667 ویدیو
8 فایل
خوندن تفسیر قرآن برات سخته یا اصلا متوجه اش نمیشی 🧐 دنبال یه موضوع میگردی که تمام سورس هاش تو قرآن مشخص باشه 🤓 میخوای فایل صوتی تفاسیر موضوعی رو داشته باشی 🎧 بیا عاشق قرآن شو ادمین کانال @tdqn_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام علیکم نبوت و تاریخ در قرآن بعثت موسی علیه‌‌السلام و هارون و احوال فرعون و اصحابش مراد از معجزات نه گانه موسی علیه‌ السلام سوره اسرا،آیه۱۰۲ ((قَالَ لَقَدْ عَلِمْت مَا أَنزَلَ هَؤُلاءِ إِلارَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ بَصائرَ وَ إِنى لاَظنُّك يَا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً)) (موسی گفت:توخودمی دانی که این معجزه هاراجزپروردگارآسمانهاوزمین نازل نکرده، و من تو را ای فرعون هلاک شده می بینم.) كلمه ((مثبور)) به معناى هالك است زيرا از ماده ((ثبور)) است كه به معناى هلاكت است ، ومعنا اين است كه موسى فرعون را مخاطب نموده گفت : توخوب مى دانى كه اين معجزات روشن را غير پروردگار آسمانها وزمين كسى نازل نكرده ، واوبه منظور بصيرت يافتن مردم نازل كرده ، تا چشم دلشان روشن گشته ميان حق وباطل را تميز دهند، ومن گمان مى كنم كه تو به خاطر عناد وانكارت سرانجام هلاك شوى اى فرعون . واگر در پاسخ فرعون فرمود: من گمان مى كنم كه توهلاك مى شوى بدين جهت بود كه اولا حكم دست خداست ونمى شود بطور يقين حكم كرد وثانيا خواست تا كلامش مطابق با كلام فرعون باشد كه گفت : من گمان مى كنم كه توجادوشده اى ، بعلاوه ، استعمال كلمه : ((ظن )) در مورد يقين در پاره اى موارد جائز است آیه۱۰۳: ((فَأَرَادَ أَن يَستَفِزَّهُم مِّنَ الاَرْضِ فَأَغْرَقْنَهُ وَ مَن مَّعَهُ جَمِيعاً)) (پس (فرعون) خواست ازآن سرزمين بیرونشان کند،پس اووکسانی که همراهش بودندراجملگی غرق کردیم) استفزاز به معناى بيرون كردن به قهر و زور است ، و معناى آيه روشن است. منبع: ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۳صفحهء۳۰۳ لینک تعقل در قرآن: https://eitaa.com/taaqoldarquran2 سایت تعقل در قرآن: http://tdqn.ir
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام علیکم نبوت و تاریخ در قرآن بعثت موسی علیه‌‌السلام و هارون و احوال فرعون و اصحابش مراد از معجزات نه گانه موسی علیه‌ السلام سوره اسرا،آیه۱۰4 ((وَ قُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنى إِسرءِيلَ اسكُنُوا الاَرْض فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاَخِرَةِ جِئْنَا بِكمْ لَفِيفاً)) (و پس از او(فرعون) به بنی اسرائیل گفتیم: در این سرزمين جای گیرید، و چون موعد دیگر بیاید شما را همه باهم بیاوریم.) مقصود از زمينى كه مامور شدند در آنجا سكونت نمايند سرزمين مقدسى است كه به حكم آيه ۲۱سوره مائده (( داخل شوید زمین مقدسی راکه خداوندبرای شمانوشته است)) وآياتى ديگر، خداوند براى آنان مقدر فرموده بود. همچنانكه از سياق برمى آيد كه مراد از كلمه ارض در آيه قبلى ، مطلق روى زمين ويا خصوص سرزمين مصر مى باشد. ومعناى اينكه فرمود: ((فاذا جاء وعد الاخرة ))اين است كه وقتى وعده بار دوم ويا وعده زندگى آخرت رسيد . ومعناى جمله : ((جئنا بكم لفيفا)) اين است كه همه شما را ملفوف يعنى دسته جمعى وبه هم پيچيده خواهيم آورد. ومعنايش اين است كه بعد از غرق فرعون به بنى اسرائيل گفتيم در سرزمين مقدس سكونت كنيد - در حالى كه فرعون مى خواست ايشان را به زور بيرون كند - وگفتيم كه چون روز قيامت شود شما را با هم براى حساب وداورى محشور مى كنيم . بعد از غرق فرعون ، به بنى اسرائيل دستور داديم كه در سرزمين مقدس كه فرعون شما را از رفتن به آنجا جلوگيرى مى كرد منزل كنيد ودر آنجا باشيد تا وعده ديگر شما برسد، همان وعده اى كه در آن ، بلاها شما را مى پيچاند ودچار قتل وغارت و اسيرى و جلاى وطن مى شويد در آن موقع همه شما را گرد آورده و در هم فشرده مى آوريم (و اين همان اسارت بنى اسرائيل و جلاى وطن آنان است كه يكپارچه به بابل آمدند) منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۳صفحهء۳۰۳ لینک تعقل در قرآن: https://eitaa.com/taaqoldarquran2 سایت تعقل در قرآن: http://tdqn.ir
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام علیکم نبوت و تاریخ در قرآن بعثت موسی علیه‌‌السلام و هارون و احوال فرعون و اصحابش داستان برگزیده شدن موسی علیه‌السلام، سوره طه، آیه9 ((وَ هَلْ أَتَاك حَدِيث مُوسى))(آیاخبرموسی به تو است) استفهام در اين جمله براى تقرير است ، و مقصود از حديث داستان است . سوره طه،آیه10 ((إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى)) (آنگاه كه آتشى ديد و به خانواده خود گفت: درنگ كنيد، كه من از دور آتشى مى‌بينم، شايد برايتان قبسى بياورم يا در روشنايى آن راهى بيابم.) ((آنست )) از ايناس ، به معناى ديدن و يا يافتن چيزى است كه در اصل از انس گرفته شده كه ضد نفرت است ، و به همين جهت در معناى ايناس گفته اند ديدن چيزى است كه با آن انس بگيرند، كه قهرا ديدن چنين چيزى ديدنى است قوى . و كلمه ((قبس )) - با دو فتحه - به معناى شعله است كه به وسيله نوك چوب يا مانند آن از آتشى ديگر گرفته شود، و كلمه ((هدى )) مصدر به معناى اسم فاعل است ، و على اى حال مراد كسى است كه هدايت به وجود او قائم باشد. سياق آيه شهادت مى دهد بر اينكه اين جريان در مراجعت موسى از مدين به سوى مصر اتفاق افتاده و اهلش نيز با او بوده ، و اين واقعه نزديكي هاى وادى طوى ، در طور سينا، در شبى سرد و تاريك اتفاق افتاده ، در حالى كه راه را گم كرده بودند، چون آتش از دور ديده به نظرش رسيده كه كنار آن كسى هست كه از او راه را بپرسد، و اگر نبود حداقل از آن آتش قدرى بياورد، گرم شوند. و در اينكه فرمود ((قال لاهله امكثوا)) اِشعار، و بلكه دلالت بر اين است كه غير از همسرش كسان ديگر هم با او بوده اند، چون اگر نبود مى فرمود ((قال لاهله امكثى - به همسرش گفت اينجا باش )) و از اينكه گفت : ((انى آنست نارا - من آتشى به نظرم مى آيد)) با در نظرگرفتن اينكه كلام خود را با ((ان (( تأكيد كرده ، و نيز به ايناس تعبير كرده ، فهميده مى شود كه آتش را تنها او ديده ، و ديگران نديدند، اين جمله نيز كه اول فرمود ((اذ رآى نارا - چون آتشى ديد)) اين معنا را تأييد مى كند. و نيز جمله ((لعلى آتيكم شايد برايتان بياورم ...))دلالت دارد بر اينكه در كلام چيزى حذف شده است، و تقديرآن اينجا باشيد ((تا به طرف آتش بروم ، شايد برايتان از آن پاره اى بياورم ، و يا پيرامون آن كسى كه راه را بلد باشد ببينم ، باشد كه با هدايتش راه را پيدا كنيم )) بوده است. منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۴صفحهء۱۸۹ لینک تعقل در قرآن: https://eitaa.com/taaqoldarquran2 سایت تعقل در قرآن: http://tdqn.ir
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام علیکم نبوت و تاریخ در قرآن بعثت موسی علیه‌‌السلام و هارون و احوال فرعون و اصحابش توضیحی درمورد تکلم خداباموسی علیه‌السلام سوره طه،آیه 12، قسمت اول ((إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ ۖ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى)) (من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدّس «طوی» هستی) كلمه ((طوى )) اسم جلگه اى است كه در دامنه طور قرار دارد، و همانجا است كه خداى سبحان آن را وادى مقدس ناميده ، و اين نام و اين توصيف دليل بر اين است كه چرا به موسى دستور داد كفشش را بكند، منظور احترام آن سرزمين بوده تا با كفش لگد نشود، و اگر كندن كفش را متفرع بر جمله ((انى انا ربك ))كرده دليل بر اين است كه تقديس و احترام وادى به خاطر اين بوده كه حظيره قرب به خدا، و محل حضور و مناجات به درگاه او است پس برگشت معنا به مثل اين مى شود كه بگوييم : به موسى ندا شد اين منم پروردگارت و اينك تو در محضر منى ، و وادى طُوَى به همين جهت تقديس يافته پس شرط ادب به جاى آور و كفشت را بكن . و به همين ملاك هر مكان و زمان مقدسى تقدس مى يابد، مانند كعبه مشرفه و مسجد الحرام ، و ساير مساجد و مشاهد محترمه در اسلام ، و نيز مانند اعياد و ايام متبركه اى كه قداست را از راه انتساب واقعه اى شريف كه در آن واقع شده ، يا عبادتى كه در آن انجام شده كسب نموده ، و گرنه بين اجزاى مكان و زمان تفاوتى نيست . موسى وقتى نداى ((يا موسى انى انا ربك ))را شنيد از آن به طور يقين فهميد كه صاحب ندا پروردگار او، و كلام ، كلام او است ، چون كلام مذكور وحيى از خدا بود به او، كه خود خداى تعالى تصريح كرده بر اينكه خدا با احدى جز به وحى ، و يا از وراى حجاب ، و يا به ارسال رسول تكلم نمى كند، هر چه بخواهد به اذن خود وحى مى كند، و فرموده (( هیچ بشری را خداوند طرف صحبت و کلام خود قرار نمی‌دهد ،مگراز وحی، یا از پشت پرده، یا با فرستادن رسولی پس وحی می‌شود به او به اذن خداوند آنچه بخواهد سوره شورا آیه ۵۱)). كه از آن فهميده مى شود كه ميان خدا و كسى كه خدا با او تكلم مى كند در صورتى كه به وسيله رسول و يا حجاب نباشد، و تنها به وسيله وحى صورت گيرد، هيچ واسطه اى نيست ، و وقتى هيچ واسطه اى نبود شخص مورد وحى كسى را جز خدا همكلام خود نمى يابد، و در وهمش خطور نمى كند، و غير كلام او كلامى نمى شنود. . منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۴صفحهء۱۹۱ لینک تعقل در قرآن: https://eitaa.com/taaqoldarquran2 سایت تعقل در قرآن: http://tdqn.ir
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام علیکم نبوت و تاریخ در قرآن بعثت موسی علیه‌‌السلام و هارون و احوال فرعون و اصحابش توضیحی درمورد تکلم خدا با موسی علیه‌السلام سوره طه،آیه 12، قسمت دوم ((إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ ۖ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى)) (من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدّس «طوی» هستی) بیان عدم منافات وجود واسطه در تکلم، باید تکلم خدا با موسی: حال هر نبى و پيغمبر است در اولين وحيى كه به او مى شود، و نبوت و رسالت او را به او اعلام مى دارد، هيچ شك و ريبى نمى كند، در اينكه صاحب اين وحى خداى سبحان است ، و در درك اين معنا هيچ احتياجى به اِعمال نظر، يا درخواست دليل ، يا اقامه حجتى نيست ، زيرا اگر محتاج به يكى از آنها شود باز هم يقين پيدا نمى كند كه راستى پيغمبر شده است ، چون ممكن است اطمينانى كه به دست آورده اثر و خاصيت دليل ، و استفاده قوه تعقل از آن دليل باشد، نه تلقى از غيب بدون واسطه (پس ‍ حاصل كلام اين است كه هم از آيه و هم از حكم عقل استفاده مى شود كه پيغمبران بار اولى كه وحى خداى را مى گيرند طُورى هستند و وحى طُورى است كه در همان اول در سُوِيداى قلب به صدق آن ايمان پيدا مى كنند). خداى تعالى در جاى ديگر داستان فرموده : ((او را از ناحیه طور ایمن ندا کردیم، و آهسته نزدیکش کردیم، سوره مریم آیه۵۲ )) . و در جاى ديگر آن فرموده : ((از ساحل راست وادی درآن سرزمين بلند و پربرکت از میان یک درخت، سوره قصص آیه۳۰))، حال اگر بپرسى كه از اين آيه استفاده مى شود در تكلم خدا حجابى بوده است؟ مى گوييم : بله وليكن ثبوت حجاب ، و يا آورنده پيام در مقام تكليم ، با تحقق تكليم به وسيله وحى منافات ندارد، براى اينكه وحى هم مانند ساير افعال خدا بدون واسطه نيست ، چيزى كه هست امر دائر مدار توجه مخاطبى است كه كلام را تلقى مى كند، اگر متوجه آن واسطه اى كه حامل كلام خدا است بشود و آن واسطه ميان او و خدا حاجب باشد، در اين صورت آن كلام همان رسالتى است كه مثلا فرشته اى مى آورد، و وحى آن فرشته است (ديگر به چنين چيزى گفته نمى شود فلانى با خدا يا خدا با فلانى تكلم كرد) و اگر متوجه خود خداى تعالى باشد، وحى او خواهد بود (در اين صورت صحيح است گفته شود خدا با فلانى سخن گفت ) هر چند كه در واقع حامل كلام خدا فرشته اى باشد، ولى چون وى متوجه واسطه نشده ، وحى ، وحى خود خدا مى شود. و كوتاه سخن اينكه : جمله ((انى انا ربك فاخلع نعليك ...)) موسى را متوجه مى كند به اينكه موقفى كه دارد موقف حضور و مقام مشافهه (رو در رو سخن گفتن ) است و خدا با او خلوت و او را از خود به مزيد عنايت اختصاص داده ، و لذا فرمود: ((انى انا ربك - من پروردگار توام )) و در اينكه فرمود ((نودى )) و نام صاحب ندا را نياورد...لطفى به كار رفته كه با هيچ مقياسى نمى توان گفت چقدر است ، و در آن اشاره است به اينكه ظهور اين آيت براى موسى به طور ناگهانى و بى سابقه بوده است. منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۴صفحهء۱۹۱ لینک تعقل در قرآن: https://eitaa.com/taaqoldarquran2 سایت تعقل در قرآن: http://tdqn.ir
وظایف مسئولان پیامبر خدا صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فرمود: مَن وَلَىٰ شَيئاً مِن أمورِ امَّتى فَحَسُنَت سَريرَتُهُ لَهُم رَزَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى الهَيبَةَ فِي قُلوبهم ، وَ مَن بَسَطَ كَفَهُ لَهُم بِالمَعروفِ رُزِقَ المَحَبَّةَ مِنهُم و مَن کَفَّ عَن أَمْوَالِهِم وَفَر اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مَالَهُ، وَ مَن أخَذَ لِلمَظلومِ مِنَ الظَّالِمِ كَانَ مَعَى فِي الجَنَّةِ مُصاحِباً، وَ مَن كَثُرَ عَفَوْهُ مُدَّ فِى عُمرِهِ، وَ مَن عَمَّ عَدِلُهُ نُصِرَ عَلَى عَدُوِّهِ. هر کس عهده دار کاری از امور امت من شود و نسبت به آنان حسن نیت به خرج دهد خداوند متعال هیبت در دلهای آنان را روزی او فرماید و هر کس دست احسان خود را به روی آنان بگشاید محبت و دوستی ایشان را روزیش گرداند و هر کس از دست درازی به اموال آنان خویشتنداری کند، خداوند عزّوجلّ دارایی او را زیاد کند و هر کس داد ستمدیده را از ستمگر بستاند، همنشین من در بهشت باشد و هر کس عفو و گذشتش زیاد باشد عمرش دراز گردد و هر که عدالتش فراگیر باشد در برابر دشمنش یاری گردد. بحار الأنوار، ج ۷۲، ص ۳۵۹ مؤسسه فرهنگی تعقّل در قرآن
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام علیکم نبوت و تاریخ در قرآن بعثت موسی علیه‌‌السلام و هارون و احوال فرعون و اصحابش توضیحی در مورد تکلم خدا با موسی علیه‌‌السلام سوره طه، آیه 13 ((وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى)) (ﻭ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻱ ] ﺑﺮﮔﺰﻳﺪم ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻭﺣﻲ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ، ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﺩﺍﺭ) كلمه ((اَختَرتُكَ )) از مصدر اختيار است و اختيار از كلمه ((خير)) گرفته شده ، و حقيقت اختيار اين است كه فاعلى مثلا در ميان چند فعلى كه بايد حتما يكى از آنها را بر ديگر كارها ترجيح داده و انجامش دهد مردد شود، آنگاه فاعل تميز مى دهد به اينكه فلان كار خير است ، پس بنا مى گذارد بر اينكه اين كار از ديگر كارها بهتر است ، پس ‍ همان را انجام مى دهد و اين بناگذارى ، همان اختيار است ، پس كلمه اختيار همواره بايد توأم با غرضى باشد كه فاعل از فعلش آن غرض را در نظر گرفته . و اختيار خدا موسى را به تكلم ، منظور و غرض الهى بوده ، و آن عبارت است از دادن نبوت و رسالت ، شاهد اين معنا جمله ((فاستمع لما يوحى )) است كه ((فاء))تفريع نتيجه آن اختيار قلمداد شده ، و فهمانده كه مشيت الهى بدين تعلق گرفته كه فردى از انسان را وا بدارد، تا مشقت حمل نبوت و رسالت را تحمل كند، و چون در علم خدا موسى بهتر از ديگران بوده بدين جهت او را اختيار كرده است . جمله ((و انا اخترتك )) به طورى كه از سياق استفاده مى شود از قبيل صدور امر به نبوت و رسالت است ، و بنابراين انشاء است نه اخبار، چون اگر اخبار بود مى فرمود: ((و قد اخترتك )) بلكه با عين اين جمله اختيار نبوت و رسالت را انشاء كرده و آنگاه چون اختيار با انشاء آن تحقق يافت ، امر به گوش دادن به فرمان وحى را كه متضمن رسالت و نبوت او است بر آن متفرع نموده فرمود ((پس به آنچه وحى مى شود گوش فرا ده )). منبع: ترجمه تفسیر‌‌المیزان جلد۱۴صفحه ۱۹۳ لینک تعقل در قرآن: https://eitaa.com/taaqoldarquran2 سایت تعقل در قرآن: http://tdqn.ir
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام علیکم نبوت و تاریخ در قرآن بعثت موسی علیه‌‌السلام و هارون و احوال فرعون و اصحابش توضیحی در مورد تکلم خدا با موسی علیه‌‌السلام سوره طه،آیه۱۴ قسمت اول ((إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدْنى وَ أَقِمِ الصلَوةَ لِذِكرِى)) (من خدای یکتایم،معبودی جزمن نیست،عبادت من کن وبرای یادکردن من نمازبه پاکن) اين همان وحيى است كه در آيه قبل (من تورابرگزیده ام به آنچه برتووحی می شودگوش فراده)موسى را ماءمور به شنيدن آن كرده بود، كه تا يازده آيه ديگر ادامه دارد، و در آن نبوت و رسالتش با هم اعلام مى شود، نبوتش در اين آيه و دو آيه بعد(۱۵و۱۶) و رسالتش از آيه ۱۷((و ما تلك بيمينك يا موسى،ای موسی این چیست که به دست راست تواست ))، تا آيه ۲۴((اذهب الى فرعون انه طغى ،به سوی فرعون بروکه اوطغیان کرده است)) استفاده مى شود، علاوه بر اين در آيه۵۱سوره مریم ((و اذكر فى الكتاب موسى انه كان مخلصا و كان رسولا نبيا،درکتاب ،موسی رایادآورکه اومخلص ورسولی بود))، صريحا فرموده كه آن جناب ، هم رسول بود و هم نبى . و در سه آيه مذكور كه نبوت آن جناب را اعلام مى كند دو ركن ايمان را كه ركن اعتقاد و ركن عمل است با هم ذكر كرده است، ولى از اصول اعتقاد كه توحيد و نبوت و معاد است تنها دو اصل را يعنى توحيد و معاد را ذكر كرده ، و از نبوت اسمى نبرده ، و جهتش اين بوده كه روى سخن با شخص ‍ رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بوده ، و اما ركن عمل را با اينكه تفصيل زيادى دارد در يك كلمه خلاصه كرده ، و آن كلمه ((فاعبدنى،عبادت من کن )) است ، و با آن اصول و فروع دين را در سه آيه تكميل كرده است. منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۴صفحهء۱۹۳ لینک تعقل در قرآن: https://eitaa.com/taaqoldarquran2 سایت تعقل در قرآن: http://tdqn.ir
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سلام علیکم نبوت و تاریخ در قرآن بعثت موسی علیه‌‌السلام و هارون و احوال فرعون و اصحابش توضیحی در مورد تکلم خدا با موسی علیه‌‌السلام سوره طه،آیه۱۴ قسمت دوم ((إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدْنى وَ أَقِمِ الصلَوةَ لِذِكرِى)) (من خدای یکتایم،معبودی جزمن نیست،عبادت من کن وبرای یادکردن من نمازبه پاکن) شرح خطاب خداى تعالى به موسى (عليه السلام ): ((اننى انا الله لا اله الا انافاعبدنى ...)) پس اينكه فرمود: ((اننى انا اللّه لا اله الا انا))مسمى را با خود اسم معرفى كرد و فرمود: ((به درستى كه من الله ام)) و نفرمود ((اللّه منم )) براى اينكه مقتضاى حضور اين است كه با مشاهده ذات به وصف ذات آشنا گشت ، نه به وسيله وصف به ذات آشنا گرديد، همچنانكه برادران يوسف وقتى او را شناختند گفتند ((به درستى كه هر آينه تو يوسفى ، يوسف هم گفت من يوسفم و اين برادر من است ))، (كه اگر مقام، مقام ِحضور نبود جا داشت بگويند يوسف توئى.) و اسم جلاله هر چند علم و نام مخصوص ذات خداى متعال است ، ليكن معناى مسماى به ((اللّه )) را مى فهماند، چون ذات او مقدس تر از آن است كه كسى بدان راه يابد، پس گويا فرموده است : من كه آن كسى هستم كه مسماى به اللّه است ، خود گوينده حاضر و مشهود است ، ولى مسماى به اللّه مبهم است كه كيست ؟ لذا گفته شده من همانم ، خواهى گفت : اللّه اسم است نه وصف ، تا بگويى مقتضاى حضور اين است كه از ذات به وصف پى ببرم ؟ در جواب مى گوييم : اسم جلاله هر چند كه به خاطر غلبه علم شده است و ليكن خالى از اصلى وصفى نيست. منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۴صفحهء۱۹۴ لینک تعقل در قرآن: https://eitaa.com/taaqoldarquran2 سایت تعقل در قرآن: http://tdqn.ir