فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رییس جمهور مون کلا هیچ پروتکلی رو رعایت نمیکنه از پشت بهش میگن عمو بیا اینور 😂
🇮🇷#کانال_طبس_گلشن 👇👇
💁♂ @tabasgolshantabas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این دختر خانم آمریکایی مسلمان شده حالا بی خبر و با حجاب رفته سراغ دوستاش😍
🇮🇷#کانال_طبس_گلشن 👇👇
💁♂ @tabasgolshantabas
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴قسمت هفتم ▫️اما او به هیچ قیمتی دست از این غنیمت نمیکشید که پیشنهاد
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ
🔴قسمت هشتم
▫️مقابل پوتینش روی زمین افتاده بودم و هر دو دستم به هم بسته بود که با همه انگشتانم به خاک زمین چنگ میزدم و با هر نفس التماسش میکردم: «اگه خدا و پیغمبر رو قبول داری، بذار من برم! مامان بابام منتظرن! تو رو خدا بذار برم!»
▪️لحظاتی خیره نگاهم کرد، طوری که خیال کردم باران اشکم در دل سنگش اثر کرده و به گمانم دیگر جز زیباییام چیزی نمیدید که مقابلم خم شد.
▫️نگاهش مثل صاعقه شده و دیگر نه به صورتم که به زمین فرو میرفت و نمیدانستم میخواهد چه کند. دستش را به سرعت جلو آورد، زنجیر دستم را گرفت و با قدرت، پیکرِ در هم شکستهام را بلند کرد.
▪️دیگر نه نگاهم میکرد و نه حرفی میزد که با گامهای بلندش به راه افتاد و مرا دنبال خودش میکشید. توانی به تنم نمانده و حریف سرعت قدمهایش نمیشدم که پاهایم عقبتر میماند و دستانم به جلو کشیده میشد.
▫️من اسیر او بودم و انگار او از چیزی فرار میکرد که با تمام سرعت از جاده فاصله میگرفت و تازه متوجه شدم به سمت خاکریز کوتاهی میرود.
▪️میدانستم پشت آن خاکریز کارم را تمام میکند که با همه ناتوانی دستم را عقب میکشیدم بلکه حریف قدرتش شوم و نمیشد که دیگر اختیار قدمهایم دست خودم نبود.
▫️در هوای گرگ و میش مغرب، بیتابیهای امروز مادر و نگاه منتظر پدرم، هرلحظه مقابل چشمانم جان میگرفت و دیگر باید آرزوی دیدارشان را به قیامت میبردم که با هر قدم میدیدم به مرگم نزدیکتر میشوم.
▪️در سربالایی خاکریز با همه قدرت دستم را میکشید، حس میکردم بند به بند بدنم از هم پاره میشود و در سرازیری، حریف سرعتش نمیشدم که زنجیر از دستش رها شد و همان پای خاکریز با صورت زمین خوردم.
▫️تمام بدنم در زمین فرو رفته بود، انگار استخوانهایم در هم شکسته و دیگر نه فقط از ترس که از شدت درد ضجه زدم.
▪️زنجیر اسارتم از دستانش رها شده بود که به سرعت برگشت و مقابلم روی زمین زانو زد، از نگاهش خون میچکید و حالا لحنش بیشتر از دل من میلرزید: «نترس!» و همین چشمان زخم خوردهاش فرصت خوبی بود تا در آخرین مهلتی که برایم مانده از خودم دفاع کنم.
▫️مشت هر دو دست بستهام را از خاک پُر کردم و با همه ترسی که در رگهایم میدوید، به صورتش پاشیدم.
▪️از همان شکاف نقاب، چشمان مشکیاش از خاک پُر شد و همین تلاش کودکانهام کورش کرده بود که با هر دو دست چشمانش را فشار میداد و از لرزش دستانش پیدا بود چشمانش آتش گرفته است.
▫️دوباره دستم را به طرف زمین بردم و اینبار مهلت نداد که با یک دست، زنجیر دستانم را غلاف کرد و آتش چشمانش خنک نمیشد که با دست دیگر نقاب را بالا کشید تا خاک پلکهایش را پاک کند.
▪️در تاریکی هوا، سایه صورت مردانه و آفتاب سوختهاش که زیر پردهای از خاک خشنتر هم شده بود، جان به لبم کرده و میترسیدم بخواهد انتقام همین یک مشت خاک را بگیرد و از همین وحشت، دندان هایم به هم می خورد.
▫️رعشه دستانم را میدید و اینهمه درماندگیام طاقتش را تمام کرده بود که دوباره بلند شد و مرا هم با خودش از جا کَند.
▪️تاریکی مطلق این بیابان بیانتها نفسم را گرفته بود، او با نور اندک موبایلش راه را پیدا میکرد و دیگر رمقی به قدمهایم نمانده بود که فقط با قدرت او کشیده میشدم تا بلاخره سایه ماشینی پیدا شد.
▫️در نور موبایلش با چشمان بیحالم میدیدم تمام سطح ماشین را با گِل پوشانده و فقط بخشی از شیشه مقابل تمیز بود که یقین کردم همین قفس گِلی، امشب قبر من خواهد شد.
▪️در ماشین را باز کرد؛ جز جنازهای از من نمانده بود و او با اشاره دست، دستور داد سوار شوم. انگار میخواست هر چه سریعتر از اینجا فرار کند که تا سوار شدم، در را به هم کوبید و به سرعت پشت فرمان پرید.
▫️حس میکردم روح از بدنم رفته و نفسی برایم نمانده است؛ روی صندلی کنارش بیرمق افتاده بودم و او جاده فرعی و تاریکی را به سرعت میپیمود.
▪️دیگر حتی فکرم کار نمیکرد و نمیدانستم تا کجا میخواهد این مرده متحرک را با خودش ببرد که تابلوی مسیر فلوجه - بغداد مشخص شد و پس از یک ساعت سکوت، بلاخره لب از لب باز کرد: «دیگه فلوجه برای شما امن نیست، میبرمتون بغداد.»
▫️نمیفهمیدم چه میگوید و او خوب حال دلم را میفهمید که بیآنکه نگاهم کند، آهسته زمزمه کرد: «تا سیطره فلوجه هر لحظه ممکن بود با داعشیها روبرو بشیم، برا همین نتونستم بهتون اعتماد کنم و حرفی نزدم تا وارد سیطره بغداد بشیم.»...
این داستان ادامه دارد...
18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 اولین اظهارات روحانی فرودگاه مهرآباد در جریان حاشیه یک خانم ، از زبان خودش
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tabasgolshantabas
#کانال_طبس_گلشن | اخبار مهم
📌همکاری مشترک برای ارتقای زیرساخت های گردشگری و جذب سرمایه گذاران در طبس
🔹مهندس #مهدی_قلی_زاده سرپرست شهرداری طبس و دکتر فاطمی مدیرعامل سازمان همیاری شهرداریها پیرامون اهمیت همکاری در پروژههای سرمایهگذاری و توسعه گردشگری زیارتی به تبادلنظر پرداختند.
🔸 گفتنی است؛ طبس بعنوان چهارمین شهر زیارتی ایران و سومین ژئوپارک جهانی در مسیر تعالی گردشگری حرکت می کند و شهرداری میتواند پیشران این توسعه باشد.
۱۴۰۳/۱۰/۱۸
✍ روابط عمومی شورای اسلامی شهر و شهرداری طبس
@tabasgolshantabas
⭕️ تلاش سرپرست شهرداری طبس برای تعالی زیرساختهای شهری
🔹مهندس #مهدی_قلی_زاده سرپرست شهرداری طبس در نشستی تخصصی با مهندس قاسمی، معاون شهرسازی و معماری اداره کل راه و شهرسازی استان خراسان جنوبی به گفتگو و تبادل نظر پیرامون توسعه زیرساختهای شهری پرداخت.
🔸 در این دیدار که مهندس عصاری رئیس اداره عمران و شهرسازی و مهندس آذرنیا رئیس امور شهرسازی شهرداری طبس حضور داشتند؛ درباره طرح جامع شهر و طرح تفصیلی تبادل نظر گردید و برای برخی مشکلات پیش روی این طرحها راهکار قانونی اندیشیده شد.
💠 در این نشست سهولت در انجام امور مردم و پیشگیری از تخلفات ساختمانی مورد تاکید طرفین بود.
۱۴۰۳/۱۰/۱۸
✍ روابط عمومی شورای اسلامی شهر و شهرداری طبس
@tabasgolshantabas
💠 حضور میدانی سرپرست شهرداری طبس برای تسریع در عمران شهر
🔹مهندس #مهدی_قلی_زاده سرپرست شهرداری طبس در کنار جلسات تخصصی و مشورت مداوم با کارشناسان مرتبط در سیستم مدیریت شهری؛ به طور مداوم در پروژههای شهری حاضر میشود تا عملیات عمرانی بویژه در هسته مرکزی شهر سرعت گیرد.
🔸 سرپرست شهرداری و رئیس شورای سازمان مدیریت حمل و نقل و ترافیک شهرداری طبس به همراه مهندس مقدسزاده مدیرعامل این سازمان همچنین از برخی نقاط حادثهخیز شهر بازدید کرد و درباره آنها تدابیری اندیشیده شد.
🔹 مهندس قلیزاده در حاشیه این بازدیدهای میدانی، خواستار تسریع در کنار دقت نظر و حفظ کیفیت عملیات عمرانی شد و به تلاش برای #نوروز_شکوفا_و_پویا تاکید کرد.
۱۴۰۳/۱۰/۲۰
✍ روابط عمومی شورای اسلامی شهر و شهرداری طبس
@tabasgolshantabas
✅ مساجد مراکز مطالبهگری مردمی است/ شهروند خوب، شهر خوب میسازد
🔹مهندس #مهدی_قلی_زاده که از ابتدای انتصاب در مساجد شهر حاضر میشود تا امکان گفتگوی بیواسطه با همشهریان را داشته باشد؛ به مسجد مقداد در محله پنجعلی رفت و با نمازگزاران به تبادل نظر پرداخت.
🔸 سرپرست شهرداری طبس؛ در این دیدار مردمی تاکید کرد: خدمت شایسته به مردم، وظیفه ما در مدیریت شهری است، اما به طور یقین شهروند خوب و دلسوز با ارائه طرحهای منطقی و تخصصی و نیز پرداخت به موقع عوارض و حقوق شهرداری و نیز همکاری در حفظ فضای سبز شهری و نظافت محیطی، موجب ساخت شهری خوب و دلنشین میشود.
🔹 مهندس قلیزاده افزود: تفکیک زباله از مبداء در منازل و محل کار می تواند به کاهش پسماندهای شهری کمک کند و از طرفی موجب حفظ محیط زیست و چرخه صحیح مواد تبدیلی گردد که از همشهریان بافرهنگ طبسی میخواهیم در این امر مهم با شهرداری، همراهی کنند.
#نوروز_شکوفا_و_پویا
#بهار_معنوی_طبیعت
۱۴۰۳/۱۰/۲۰
✍ روابط عمومی شورای اسلامی شهر و شهرداری طبس
@SHAHRDARI_TABAS
@tabasgolshantabas
🟢 جهش طرح مدیریت پسماند در شهرداری طبس/ قوی و مصمم برای رسیدن به #شهر_پاک
🔹 سرپرست شهرداری طبس در جلسه بررسی مجدد #طرح_مدیریت_پسماند به اجرای قوی و مداوم این پروژه مهم زیست محیطی تاکید کرد.
🔸 مهندس #مهدی_قلی_زاده افزود: اجرای طرح مدیریت پسماند و تفکیک زباله از مبداء یک سرمایهگذاری بلند مدت برای رسیدن به سکوی شایسته #شهر_پاک است و باید بعنوان یک فرهنگ شهروندی، نهادینه شود که شهرداری نیز پیشران و موتور محرک این طرح بزرگ است.
🔹 گفتنی است؛ روزانه دهها تن زباله از شهر طبس خارج میشود که عمده آن را زباله خشک تشکیل میدهد و سرپرست شهرداری طبس بلافاصله پس از انتصاب در مدیریت شهری «عروس کوی» وارد یک چرخه تخصصی برای بهرهوری #طلای_کثیف به نفع محیط زیست سالم شهروندان و پاکیزگی شهر شده و برنامه زمانبندی اجرای این طرح مهم در هفته سوم دیماه ۱۴٠۳ تنظیم میشود.
#نوروز_شکوفا_و_پویا
#بهار_معنوی_طبیعت
۱۴۰۳/۱۰/۲۰
✍ روابط عمومی شورای اسلامی شهر و شهرداری طبس
@SHAHRDARI_TABAS
@tabasgolshantabas