eitaa logo
🌼تبسم خوشبختی🌼
8.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
915 ویدیو
9 فایل
«««تبسم خوشبختی»»» ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ ㅤ❚❚ ㅤ▷ㅤ ↻ |⇦• ازدواج |⇦• همسرداری |⇦• تربیت کودک و نوجوان |⇦• زندگی اسلامی #ادمین_هماهنگی_تبلیغ_وتبادل⤵️ @golnarges1441 💫•••`لینک كانال`•••💫 @tabasomekhoshbakhty
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 بی سرو سامانم ای محبوب، سامانم بده تو سر و سامان به این حال پریشانم بده از کنار اسم تو ساده گذشتم ، عفو کن باهمین یابن الحسن چشمان گریانم بده من همیشه روزی اشکی فراوان خواستم لطف کن در روضه ها اشک فراوانم بده یک زیارت لطف کن من را ببر باخود حرم درحرم روضه بخوان سوزحسین جانم بده 〰️ 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‎‌‌‎‎‌‎ @tabasomekhoshbakhty ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدیو رو ببینید!☝️ ضربه‌ای اتفاق نیفتاد، دردش نگرفت ولی گریه کرد!😢 به خاطر اینه که عواطف از کلام، تن صدا، لحن و حالت چهره‌ی ما به فرزندمون منتقل میشه! و شاید براتون براتون جالب باشه که بدونید، لحن و تن صدا از کلماتی که میگید مهم‌تره! اگه به بچه‌‌‌ی ۳-۴ ماهه با حالت داد زدن، یا حالت عصبانی یا با اخم حرف‌های محبت آمیز بزنید گریه می‌کنه! 🥺 اون معنای کلامت رو نمیفهمه ولی هیجانی که توی صورتت هست رو کاملاً متوجه میشه!😥 بعضی وقت‌ها هم میخوایم خیلی محترمانه با بچه رفتار کنیم داد میزنیم یا با یه لحن خیلی خشن میگیم "عزیزم لطفاً نکن" لطفاً گفتن این مدلی زیاد فایده نداره چون لحن و تن صدا و حالت چهرتون برای کودک واضحه!❌ .
وقتی در اوج دلگرفتگی هستم و گرفتار موج دل تنگی می شوم، دوست دارم خدا قدرت خوابیدن عطا کند. چه کار کنم؟ آدم تحمل دل تنگی و دل گرفتگی نیستم. آقا این روزها در اوج دلگرفتگی دلم برای کربلا بدجور تنگ شده. اربعین نزدیک است و احساس می کنم قسمتم نرفتن است. کاش می شد بخوابم و بعد از اربعین بیدار شوم. بگو کسی کوله اش را پیش چشمم نبندد. من تاب دیدن کوله هایی که بسته می شود را ندارم. شنیده بودم که غبطه خوب است اما نمی دانستم که این قدر سنگین است. می گویند سوز غبطه آدم را می سازد ولی به گمانم من مرد میدان غبطه نیستم. آقا می شود امسال تو هم پیش جامانده ها بمانی. شبت بخیر امید جاماندگان اربعین! 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‎‌‌‎‎‌‎ @tabasomekhoshbakhty ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
🖤 ای امام و‌ای امیر اربعین یابن الحسن ای علمدار مسیر اربعین یابن الحسن میزبان و سفره دار اربعین یابن الحسن بهترین لبیک برهل من معین یابن الحسن اربعین یعنی همان تجدید بیعت با شما عشق با پای پیاده از نجف تا کربلا 〰️ 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‎‌‌‎‎‌‎ @tabasomekhoshbakhty ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
نقل قولی از دختری مجرد  چند روزی است که ۵۰ ساله شده ام، اما هنوز مجردم. چیزی که هرگز فکرش را هم نمی کردم  نه اینکه زشت بودم و یا موقعیت اجتماعی نداشتم نه .من در جوانی در انتخاب همسر دچار وسواس شدم. در فامیل  از من به عنوان دختری یاد می کنند که منتظر مردی با اسب سفید بود. چند خواستگار من از  فامیل بودند که دست رد به سینه شان زدم و هنوز هم که هنوزه مورد سرزنش بزرگان فامیل هستم. اولین خواستگارم در سن 19 سالگی پسر عمویم بود او کارمند یک داروخانه، با درآمد متوسطی بود. خانواده و خود وی به من بسیار ابراز علاقه می کردند. اما بزرگترین مشکلی که در ازدواج با او می دیدم فاصله سنی مان بود. من و او تنها 5 ماه فاصله سنی داشتیم و احساس می کردم او نمی تواند مرا درک کند. از نظر من او خیلی بچه بود . بنابراین نتوانستم به او به عنوان یک همسر که تکیه گاهم باشد نگاه کنم. اینطوری اولین خواستگار خود را  رد کردم و تا مدت ها به همین دلیل از خانواده عمویم فاصله گرفتم. در 19 سالگی تقریبا 6 تا 7 خواستگار دیگر هم داشتم که هر کدام را به دلیلی  رد کردم. در آن سال ها فکر می کردم نباید زندگی اطرافیانم را تجربه کنم. مثلا خواهرم که 17 سالگی ازدواج کرد و در کمتر از 6 سال صاحب 4 فرزند شد و لذتی از زندگی نبرد. بنابراین تصمیم گرفتم درس بخوانم و پیشرفت کنم. در این میانه اگر یک خواستگار خوب هم داشتم از دست ندهم. اینگونه بود که درس می خواندم و کمتر به مسائل دیگر توجه داشتم. بعد از مدتی  معلم شدم و کارم برایم از هر چیز مهم تر بود. دیگر به سن 25 سالگی رسیده بودم و خود را در اوج جوانی می دیدم. در آن سال ها هم تعداد زیادی خواستگار داشتم اما موقعیت اجتماعی به من اجازه نمی داد که بخواهم همسری پایین تر از سطح خود داشته باشم . بنابراین هر خواستگاری که سطح سواد و موقعیت اجتماعی اش کمتر از من بود را  رد می کردم. تا قبل از سن 30 سالگی حداقل دو ماهی یکبار حضور خواستگار در خانه را تجربه می کردم. اما بعد از آن از این کار هم خجالت کشیدم و به مادرم گفتم : از این به بعد تا کسی به دلم نشیند و اطلاعات کافی درباره اش نداشته باشم به خانه راه نمی دهم. و با این توجیه که مگر اینجا نمایشگاه است که هر کسی بیاید و من را نگاه کند و برود تا تصمیم بگیرد. از این به بعد حضور خواستگاران در خانه مان بسیار کمرنگ شد. سن من هم بالا رفته بود و هرگز حاضر نبودم ریسک کنم. چرا که معتقد بودم تا قبل از 30 سالگی ممکن است که زندگی سخت را تحمل کرد اما بعد از این سال دیگر باید زندگی خوبی را داشت و حتما باید دارایی مرد در شان تو باشد. چرا که بزرگتر ها می گفتند "هر چه نشینی بر تخت نشینی " یعنی هر چه قدر صبر کنی و دیرتر ازدواج کنی خواستگاران بهتری برای تو خواهد آمد. پس از آن دیگر کسانی که خانه و ماشین نداشتند نمی توانستند گزینه خوبی برای ازدواج باشند. چرا که تجربه مستاجری و با خط اتوبوس سیر کردن را در خود نمی دیدم. از سن 30 به بعد علاوه بر شغل و موقعیت اجتماعی، داشتن خانه و ماشین هم برایم مهم بود. اما خواستگارانم دیگر کمتر مجرد بودند و اکثرا یا همسرانشان را به دلیل بیماری و تصادف از دست داده بودند و یا اینکه از هم جدا شده بودند. هرگز حاضر نبودم زندگی با مردی که تجربه زندگی قبلی داشته را تجربه کنم. از نظرم آن ها هم مردود بودند. من در رویاهای خود به دنبال شهزاده زرین کمری با اسب سفید می گشتم و همه خواستگاران مجرد خود را رد کرده بودم . حالا باید به چنین مردی جواب مثبت می دادم. آیا با این کار مورد تمسخر دوست و فامیل قرار نمی گرفتم؟ کم کم به سن 40 سالگی رسیدم. خواستگارانم خیلی کم شده بودند تقریبا هر 6 ماهی یک بار خواستگار از راه دور را تجربه می کردم.با این تفاوت که دیگر زندگی متاهلی را تجربه کرده بودند و بچه هم داشتند. تفاوت آن ها با هم در تعداد بچه ها بود و این موضوع برایم بسیار آزار دهنده بود. فشار خانواده هر روز بیشتر می شد و تعداد خواستگاران بسیار کم. آخرین مورد خواستگارم راهرگز فراموش نمی کنم که دو شبانه روز گریه می کردم. پیر مرد 65 ساله ای که صاحب داماد و عروس و نوه بود از من خواستگاری کرد. فهمیدم چقدر فرصت های خوبی را از دست داده ام . چرا همکارم که تمام صفات خوب یک مرد در او جمع شده بود فقط به خاطر چند سال فاصله سنی رد کردم.؟ سنم به 45 رسیده بود  تصمیم گرفتم کمی عاقلانه تر فکر کنم. دیگر به مردانی که تجربه زندگی متاهلی داشتند و همسر خود را از دست داده بودند هم راضی شده بودم. اما کمتر کسی بود که همسرش را از دست داده باشد و بچه نداشته باشد اگر هم بود چهره دلنشینی نداشت. امروز در ۵۰ سالگی  حس همسر شدن وحس مادر شدن را از دست داده ام.امروز خواهرم با نوه هایش بازی می کند ومن امروز حسرت فرصت‌های گذشته را می خورم.😓
سرزنش ممنوع!: 🚫 نصیحت های مدام، انتقاد، سرزنش، عبارات گزنده و تحقیر کننده، نه تنها منجر به کاهش اعتماد به نفس می شود بلکه باعث خشم، لجاجت و دوری فرزند از شما می شود. ✅پس به افکار، عقاید، باورها و کلام فرزندتان احترام بگذارید و از بیان هر کلام تند و کوبنده پرهیز کنید. ✅اگر می خواهید دخترتان به جای استفاده از لوازم آرایش به دنبال زیبایی های دیگر باشد ،باید کمی در نحوه ی تربیتی تان تجدید نظر کنید.
اربعین طعم ظهور تو را دارد و ما بی آن که زحمتی بکشیم، طعم ظهورت را می‌چشیم. ظهور تو طعم زندگی را دارد و ما در اربعین، زندگی را حس می‌کنیم. وقتی تو می‌آیی، شاید ما زنده نباشیم و بگو چطور باید شکر این نعمت بزرگ را به جا بیاوریم که در زمان غیبتت بویی از عطر ظهورت به مشام‌مان رسید و عطش آمدنت در دلمان دو چندان شد؟ شبت بخیر حقیقت زندگی! 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‎‌‌‎‎‌‎ @tabasomekhoshbakhty ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
🖤 اربعین یعنی قدم بگذاشتن در راه نور انتظار منجی و آمادگی بهر ظهور گرکنی امضا دوباره سمت جاده میروم اربعین ، کرببلا ، پای پیاده میروم مشکل مالی چه باشدعاشقت سرمیدهد خرجی این راه را زهرای اطهر می دهد 〰️🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‎‌‌‎‎‌‎ @tabasomekhoshbakhty ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
💠 گاهی بین زن و شوهر سر قضیه‌ای می‌شود و زن یا مرد به همسرش می‌گوید: "مطمئنم فلان مطلب را به من " و همسرش نیز با عصبانیت می‌گوید: "گفتم!" و سر همین قضیه، بگو مگو و مشاجره‌ی سختی رخ می‌دهد. 💠 پیشنهاد می‌شود با یک تغییر جزئی در خود از ایجاد مشاجره و تشدید شدن ناراحتی و عصبانیّت یکدیگر‌ جلوگیری کنید! مثلاً به همسرتان بگویید: "اگر فلان مطلب را گفتی شرمنده من ." یعنی کلمه‌ی "شرمنده نشنیدم" را بجای کلمه "نگفتی" به کار ببرید تا همسرتان نشده و فضای زندگی متشنّج نگردد. 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‎‌‌‎‎‌‎ @tabasomekhoshbakhty ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
23.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعا کن آدم شمو بهت برگردم 😭 غلط کردم بی غمت اگه سر کردم 😭💔. حسین دنیای منی... 💔 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‎‌‌‎‎‌‎ @tabasomekhoshbakhty ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾