💠طولانیه ولی بخونید:
سالها قبل از انقلاب، جوان بودم و قصد ازدواج داشتم. سرم به کار خودم بود و به نماز و مسجد خیلی اهمیت می دادم.
در محله ما، دختری بود که بیشتر خواهرانم از زیبایی فوق العاده او حرف می زدند. خانواده ما پیش قدم شدند و برای خواستگاری از او اقدام کردند.
من نیتم از ازدواج، فقط انجام دستور خداوند و تکامل در زندگی بود، یک همدم می خواستم که حرف خدا برایش مهم باشد.
می دانستم که خیلی نباید به دنبال زیبایی باشم.
خلاصه خواستگاری انجام شد و خانواده دختر که مرا می شناختند، تایید کردند و مراسم عروسی برگزار شد.
همانطور که خواهران و مادرم می گفتند، این دختر فوق العاده زیبا بود.
اما هنوز مدتی از ازدواج ما نگذشته بود که بعضی از دوستان و بستگان دختر سراغش آمدند و به او می گفتند: حیف کمالات تو نیست که با این مرد ازدواج کرده ای؟ چرا زود تصمیم گرفتی. این مرد قدرت اجاره یک خانه مستقل را هم ندارد و... برای تو خواستگاران بهتری می آمد و...
دختر هم که اعتقادات خیلی برایش مهم نبود و به دنبال ثروت بود، همیشه به من سرکوفت می زد.
هر وقت از سر کار می آمدم باید غر زدن های او را تحمل می کردم. مدتی بعد زندگی ما بیشتر شبیه جهنم شده بود. اینقدر جلوی پدر و مادرش از وضع مالی من گلایه کرد تا کار به دادگاه کشید.
من همسرم را واقعا دوست داشتم، اما با دلی شکسته مجبور شدم او را طلاق دهم. شهر ما کوچک بود و اخبار، خیلی سریع منتقل می شد.
مدتی بعد، آن دختر باجوان ثروتمندی آشنا شد و ازدواج کرد. عروسی پر سر و صدا و... درست همان چیزهایی که آن دختر آرزو داشت. آن زمان که جوان ها هیچ نداشتند، این پسر خانه و ماشین داشت.
اما بعد از ازدواج، متوجه شد که همسرش اهل مشروبات هست و در قید و بند دین و خانواده نیست!
او از ترس آبرو، مشکلاتش را از همه مخفی می کرد. من بعدها این مطالب را از خواهرانم می شنیدم. او مجبور بود به این زندگی ادامه دهد، ولی همسرش رفته رفته بدتر شد و شب ها تاسحر بادوستان ناباب می گشت و مست به خانه می آمد.
این ماجرا که می گویم برای اوایل دهه چهل و حدود بیست و پنج سال قبل از انقلاب است.
روزگار بر آن خانم سخت شده بود، ولی نمی توانست حرفی بزند. انتخاب خودش بود. اما دیگر آن ثروت و کمالات که آرزویش را داشت به چشمش نمی آمد.
او صاحب یک دختر شد و فکر می کرد همسرش پابند زندگی خواهد شد، اما نشد.
تا اینکه یک شب همسرش در حالت مستی شدید به خانه آمد. آن خانم با نوزادش در کنار هم خوابیده بودند و پتویی روی آنها بود.
شوهر مست که درگیر اوهام بود، خیال کرد که مردی در کنار زنش خوابیده! سنگ بزرگی برداشت و محکم به سر او کوبید!!
زن از خواب پرید و فریاد زد چه می کنی؟ وقتی پتو را کنار زد، نگاه دید که متاسفانه ضربه محکم، سر نوزاد را از بین برده!
مرد که هنوز در حالت عادی نبود، تا به خود آمد و دید که چه کرده، از ترس از خانه فرار کرد. او قتل انجام داده بود برای همین با ماشین خودش با سرعت زیاد از شهر متواری شد.
آن جوان در همان نیمه شب، تصادف شدیدی می کند و از دنیا می رود.
خبر در تمام شهر ما پخش شد. تا سالهای سال، بزرگترها وقتی می خواستند از بدی شراب بگویند، داستان همسر اول مرا مثال می زدند.
اما آن دختر جوان، از غم و ناراحتی مریض شد و روز به روز حالش بدتر شد. شوک بزرگی به او وارد شده بود. ناباورانه بعد از مدت کوتاهی این خانم جوان هم از دنیا رفت!
من یک سال با آن خانم زندگی کرده بودم. دوستش داشتم. زن خوبی بود، اما دیگران نگذاشتند زندگی آرامی داشته باشد.
بارها مخفیانه به سر مزارش می رفتم و برایش دعا می کردم.
یادم هست خیلی برای زندگی آینده ام دعا می کردم. از خدا فقط همسر با ایمان می خواستم که اهل زندگی باشد.
خدا هم به من لطف کرد و همان سال با دختری متدین ازدواج کردم. خداوند عزیز، در همان دهه چهل و پنجاه چندین فرزند خوب و مومن به من عطا کرد. در ایام انقلاب، پسران من همگی اهل مسجد و فعالیت های انقلابی بودند. دخترانم نیز اهل دین و اعتقادات بودند.
جنگ شروع شد، من دیگر برای جبهه و جنگ پیر بودم اما در بسیج حضور داشتم. پسرانم راهی جبهه شدم.
خدا را شکر می کنم که سه پسرم در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند و چهارمی جانباز شد و آبروی من شدند.
اما دوستان، دقت کنید، زندگی فقط پول و شهرت و تفریح نیست، زندگی همیشه با سختی همراه است. این آیه شریفه قرآن است.
اما اگر تقوا داشته و به آنچه خدا دستور داده عمل کنیم، خداوند راه خروج از گرفتاری ها را به ما نشان می دهد و زندگی در همین دنیا برای ما بهشت می شود. کلام پروردگار عزیز را باور کنیم...
#شهید
#ابراهیم_هادی
#شهادت
#تِبیان
#داستان
#استوری
https://eitaa.com/tabian313
34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای خرید سبزی پلاسیده توسط آیت الله سیدعلی قاضی!
دیدنش خالی از لطف نیست☺️
#عارفانه
#حکایت
#علماء
#کلیپ
https://eitaa.com/tabian313
#ترمینولوژی_تایم📄
🟪 #واژگان_حقوقی
سند: عبارت از نوشته ای است که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد.
سهم: حصه شریک در مال الشرکه.
سهم الارث: حصه، نصیب و بهره شخص از ترکه مورث.
سهو: غفلت از چیزی بطوری که با کوچکترین یاد آوری متنبه گردد. هر سهوی اشتباه است ولی هر اشتباهی سهو نیست.
شارع: قانونگذار و مقنن
شاکی: کسی که از دست دیگری به یکی از مقامات رسمی مرجع شکایت، تظلم شفاهی یا کتبی می کند.
شاهد: کسی که شاهدت بر امری میدهد.
شبه عقد: عبارت است از یک عمل ارادی که قانون آن را منع ننموده و بدون اینکه عقدی منعقد گردد ایجاد تعهد در مقابل غیر نماید.
شخص: کسی که موضع حق قرار گیرد مانند انسان و شرکت تجاری
شخص حقوقی: عبارت است از گروهی از افراد انسان یا منفعتی از منافع عمومی
شخص حقیقی: به معنی شخص طبیعی است.
شخص طبیعی: اشخاص انسانی را گویند که موضوع حق و تکلیف می باشند.
#حقوق
#قانون
#حقوق_دان
#وکیل
#قاضی
#قضاوت
https://eitaa.com/tabian313
❤️ امام صادق عليه السلام:
💠خانهاى كه در آن #قرآن خوانده نمىشود و از خدا ياد نمىگردد، سه گرفتاری در آن خانه بوجود میآید:
1️⃣ بركتش كم شده، (دائم مشکل مالی دارند.)
2️⃣ فرشتگان آن را ترك مىكنند (رحمت و فیض خاص خداوند به آن خانه نازل نمیشود.)
3️⃣ شياطين در آن حضور مىيابند.
(نزاع و جدال در آن خانه زیاد است.)
📚كافى، ج2، ص٤٩٩.ح١
#قرآن
#اسلام
#زندگی
#حدیث
#خانه
https://eitaa.com/tabian313
💎 نقطه آغاز تربیت
🔻أمیرالمؤمنین امام على عليهالسلام:
أفضلُ الأدبِ ما بدَأتَ بهِ نفسَكَ
❇️ بـهـتـريـن ادب آن اسـت كـه از خــــود آغـاز كـنـى.
📚 غررالحكم، حدیث ۳۱۱۵
#تربیت
#اخلاق
#احکام
https://eitaa.com/tabian313
#تلنگر
مرحلهاى از بلوغ هست كه ديگه واسه كارات دعا نمیكنى، تلاش میكنى.
اگه شكست خوردى و زخمى شدى بقيه رو مقصر نمیدونى، چون مطمئنى فقط خودت باعث برد و باخت خودتى.
و ديگه آدماى قلابى رو دورِ خودت نگه نمیدارى، چون واقعيا رو شناختى و زمانتو براى اونا صرف ميكنى!
#تلنگر
#تفکر
#اخلاق
#انگیزشی
https://eitaa.com/tabian313