eitaa logo
جعبه ابزار تبلیغی
155 دنبال‌کننده
316 عکس
271 ویدیو
127 فایل
کلبه روشها و ابزارهای تبلیغ هنرمندانه گروه تحقیقاتی تبلیغی مبلغ موفق
مشاهده در ایتا
دانلود
فرصت ثبت یا تکمیل سوابق تبلیغی در سامانه شمع تا پایان سال ۱۴۰۲ تمدید شد. طلاب محترم می‌توانند سوابق مربوط به فعالیت‌های تبلیغی از سال ۱۳۸۰ لغایت پایان مهرماه ۱۴۰۲ خود را، با پیوست مدارک در بخش «سوابق تبلیغی» سامانه شمع ثبت کنند. فرصت ثبت یا تکمیل سوابق تبلیغی در سامانه شمع تا پایان سال ۱۴۰۲ می‌باشد لذا این تاریخ قابل تمدید نیست. علاوه بر ثبت سوابق گذشته، ثبت فعالیت‌های تبلیغی ماهیانه در این سامانه، موجب ارتقاء امتياز طلاب در سامانهٔ مرکز خدمات حوزه نیز می‌شود. 📣 اخبار و اطلاعیه های مرکز خدمات حوزه علمیه خراسان را در کانال روابط عمومی مرکز دنبال کنید. https://eitaa.com/joinchat/1085014065Cc2063e5e5b
💶💶💴💴💰💰💎💎 1⃣میری تو خیابان بعضی تاکسی ها یا سواری ها یکمرتبه جلوی شما برا مسافر ترمز میزنه 2⃣میای تو اداره بعضی بخاطر رسیدن به مال دنیا و رشوه، حق خوری می کنن 3⃣میای تو مراکز آموزشی یه استاد ۴ تا درس برداشته در حالیکه استاد دیگری که تخصص هم دارد هیچ درسی ندارد. 4⃣تو بازار فروشنده کلاهبرداری و گران‌فروشی می‌کنه سر مشتری کلاه می‌گذارد. 5⃣یکی می بینی می‌ره رده های بالا اختلاس می‌کنه😳 همه اینها بخاطر پول، حق خوری کردند همه این مسابقه ها برای رسیدن به پول بیشتر است. بعد میگن👇 پول، حلال جمیع مشکلات است. اتفاقا پول، مادر تمام مشکلات جامعه است.😱 البته اگر درست ازش استفاده نشه👌 🌷🌷https://eitaa.com/tablighonarmandaneh
از سینه دگر آه شرر بار نکش برخیز ولی منت دیوار نکش من شانه نخواستم به جان بابا از دست شکسته این قدر کار نکش . با اشک دلیل اشک مهتاب شدی هر نیمه ی شب همین که بی تاب شدی از بس که غذا نمی خوری مادر من در عرض سه ماه این همه آب شدی . ای کاش که درد سینه غوغا نکند خیلی نفست فاصله پیدا نکند پهلوی تو را همین که دیدم گفتم این زخم خدا کند دهن وا نکند . امروز یکی دو رنج مبهم داریم از چیست که ناخواسته ماتم داریم در بقچه ی روبرویمان دقت کن من فکر کنم که یک کفن کم داریم . بی تاب حسین آمده تابش بدهی انگار بنا نیست جوابش بدهی اصلاً تو خودت بگو دلت می آید او تشنه شود نباشی آبش بدهی . علی زمانیان
100idea.pdf
5.85M
💎 کتابچه فرصت طلایی ۱۰۰ ایده و راهکار طلایی برای رشد کسب و کار شما 💯 به همراه پیشنهاد ویژه نویسنده: محمد امین دخیلی https://eitaa.com/joinchat/1843724308C6a5db0c50a
nahaei.pdf
8.76M
📚 کتاب معجزه نوشتن 📌مهارت و تخصصتان را تبدیل به یک کتاب پرفروش کنید. نوشته محمدامین دخیلی https://eitaa.com/joinchat/1843724308C6a5db0c50a
ZGOLOLEH.pdf
21.98M
کتاب (1) 📝«ویراست جدید» راهکارهای افزایش سریع درآمد نوشته محمدامین دخیلی .
zed goloole.pdf
477.4K
سپاس از محبت شما 🙏 چکیده کتاب
هدایت شده از جوادایروانی
عجل الله تعالی فرجه با مضمون فاطمیه 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir مسیر عشق بلند است و پای ما لنگ است نفس کشیدن مان بی تو، مایه ی ننگ است گناه، از تو مرا دور کرده، می دانم ببین که فاصله ی ما هزار فرسنگ است @Bipelak_ir به هر که فکر کنی دل سپرده ام، جز تو بگو چه کار کنم با دلی که از سنگ است مرا به چادر خاکیِ مادرت بپذیر حنای من که دگر سالهاست بی رنگ است @Bipelak_ir شنیده ایم که مادر به بستر افتاده شنیده ایم درِ خانه ی علی جنگ است دلم برای سیاهیِ پرچم زهرا ... برای گریه ی از داغ مادرم تنگ است .
هدایت شده از جوادایروانی
یا صاحب الزمان ادرکنی کسی که بهر تو دست دعا بلند کند.. به عرش طالع او را خدا بلند کند ترحّمی به زمین خورده ی مسیرت کن مرا مگر که دعای شما بلند کند ز مکر شعبده بازان دهر ترسی نیست.. نشسته ایم که موسی عصا بلند کند! اگر صدا زدمت تو اجازه ام دادی که دیده است گداهم صدا بلند کند؟! غبار روی عبای توام! غمم این است.. مباد! باد مرا از عبا بلند کند.. بگیر دست مرا که ثواب ها دارد.. کسی ز خاک گرفتار را بلند کند پس از ظهور سر خاک من بیا یک دم دمت مرا ز دل قبرها بلند کند گرفته است دل ما خدا کند که حسین.. نسیمی از طرف کربلا بلند کند چه حکمتی ست؟!بسوزد در و حرامی شهر.. بیاید و به درِ خانه پا بلند کند @seyedpooriahashemi
هدایت شده از جوادایروانی
✅زبان حال امام حسین (علیه السلام) شهادت حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) 🔻مرضیه عاطفی رفتی و بعد تو هیچکی نیومد بگیره از حالمون یه خبری خونه سوت و کوره! تنهاتر شدیم خیلی سنگینه غم ِ بی مادری بعد تو، بابا شبا توو نور ماه میشینه مظلوم؛ گریه میکنه ذوالفقار و درمیاره از غلاف بیصدا، آروم؛ گریه میکنه بعد تو افتاده از خواب و خوراک از غمت میسوزه توی تب حسن(ع) بابا میگه پسرم بهم بگو... با خودت چی میگی زیر لب حسن(ع)؟! مبهمه حال و هوای زینبت(س) رنگ بغض و غم به خونه میزنه می شینه روزا کنار چادرت موهاش و با گریه شونه میزنه من به لبخند تو وابسته ام و سر گذاشتن رویِ پاهای خودت دست-پخت فضه عالیه ولی- نون نخوردم جز با دستای خودت مهربونیات مگه یادم میره جای خالیته برام عین عذاب می پَرم از خواب! گریه میکنم... نیستی و کنارمه یه ظرف آب راستی مادر، نمیدونم که چرا بابا هی دس میکشه رویِ گلوم؟! سینه م و می بوسه و زل میزنه- به «سرم»...وقتی می شینه روبروم! سلام الله علیها https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
هدایت شده از جوادایروانی
نقل زَمَخشَري ست كه روزي ابولهب يك سنگريزه جانب احمد روانه كرد ريگي - به طول و عرض نخود- در كَفَش گرفت از روي كين، نبي خدا را نشانه كرد تبّت يدا أبي لهب از آسمان رسيد فوراً لهيب خشم الهي زبانه كرد فرمود: هر دو دست وي از تن بريده باد نفرين بر آنكه اين عمل ظالمانه كرد يك دست او فقط به كمين نبي نشست خشم خدا به دست دگر هم كمانه كرد با اين حساب، كيفر اهل سقيفه چيست؟؟ حق كسي كه حمله بر اين آستانه كرد؟ قرآن اگر هنوز مي آمد چه مي نوشت؟ در وصف آنكه خون به دل " اهل خانه" كرد با مصطفى نكرد در آنجا ابولهب با فاطمه هرآنچه كه اهل زمانه كرد دشمن ، تقاص لات و هبل را ازو گرفت كار علي و باغ فدك را بهانه كرد با هر دو دست، بست و شكست و كشيد و كشت جان بتول را هدف تازيانه كرد "آتش به آشيانه ي مرغي نمي زنند" نفرين بر آن كه شعله در اين آشيانه كرد
هدایت شده از جوادایروانی
روضه: چشم‌ سنگین دردش از‌ دستان‌ سنگین بدتر است هرکجای کوفه دیدم آشنایان‌ تورا نان با منت به ما دادند آن‌ هم نان خشک مردمی که‌ خورده بودند از ازل نان تورا نیزه ات را عامدانه بین‌ زنها میبرد ای خدا لعنت کند آقا‌ نگهبان تو را گرچه من داغ برادر دارم اما کوفیان جشن میگیرند اینجا عید قربان تورا سید پوریا هاشمی @rozeh_1 دشمن از کین به پیکرم میزد دید بی یار و یاورم میزد سیلی و تازیانه بر من که یادگار پیمبرم میزد در دلش داشت کینه حیدر دید من یار حیدرم میزد باغلافش به بازویم قنفذ پیش چشمان شوهرم میزد نه فقط پیش چشم شوهر من پیش چشمان دخترم میزد بی مهابا به همره ثانی به تن و صورت و سرم میزد محمد معارف وند @rozeh_1 لگد ها را بدونِ هیچ ترسی از خدا میزد صدای مادری را می شنید و بی حیا میزد تمامِ کینه را در دست هایش جمع میکرد و فقط از بغض حیدر همسرش را بی هوا میزد سلاحِ آتشِ بُغضش فقط در را نمی سوزانْد نمی دانست آتش بر گلستانِ وِلا میزد عجب آغوشِ گرمی داشت محسن آن زمانی که میانِ شعله ها با مادر خود دست و پا میزد غلاف و میخ و مسمار و درودیوار و خاکستر نمک بر زخم های فاطمه هر یک جدا میزد در افتاد و چهل نامرد جنگی...بر سر زهرا نمی دانم چه آمد که صدای فِضّه را میزد... علی علی بیگی @rozeh_1 ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود در ازدحام پشت در و دود و شعله ها آتش سراغ گيسوي اورا گرفته بود می خواست تا جدا شود از پشت در ولی تیزی میخ ، پهلوی او را گرفته بود تحتِ فشار لنگه ی در گیر کرده بود بی خود نبود در ، بوی او را گرفته بود مولا چه می کشید چو می دید لشگری در کوچه دور بانوی او را گرفته بود باید به وضع خانه کسی می رسید پس زینب به دست جاروی او را گرفته بود فرصت نکرده بود که چادر به سر کند شکر خدا که در روی او را گرفته بود محمدجواد پرچمی @rozeh_1 دیدم وسط باغچه پرپر شدنت را پامال لگدهای مکرر شدنت را بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند زهرا ، همه دیدند معطر شدنت را با کشتن یک سوم سادات ، گرفتند از چهره ی تو لذت مادر شدنت را یا مُنْهَدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنیدم تنها ، سپر غربت حیدر شدنت را یا ناحِلَةَ الْجِسْم چه آمد به سر تو؟ آهسته بخوان روضه ی لاغر شدنت را زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من با پیکر یک طفل برابر شدنت را؟ یا باکِیَةَ الْعَیْن ز چشمان تو دیدم چون آینه ای تار و مکدر شدنت را دستار به سر بسته ای و بین نمازت زهرا همه دیدیم پیمبر شدنت را من حاجت خود گفته ام و هیچ نگفتی! وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را ای چشم صبوری نکن و فکر شفا باش تقدیم به پهلوش کن این تر شدنت را احمد ایرانی نسب @rozeh_1 روبه علی بستی چرا چشم ترت را درحسرت رویت نشاندی همسرت را مُچ درد دارد فضه ،از بس مخفیانه! هی شب به شب شسته لباس و معجرت را پهلو به پهلو دنده هایت درد میکرد پهلو به پهلو خون گرفته بسترت را این بغض های وقت و بی وقتت مرا کشت این بغض هایی که گرفته حنجرت را صدبار مُردم شب به شب وقتی که دیدم بادستمال گریه ات بستی سرت را جارو نزن هی خانه را باحال زارَت زحمت نده اینقدر هی بال و پرت را من که نمردم تا توبا دست شکسته شانه کنی هی  زلف های دخترت را شرمنده ام ازاین امانتداری خویش هر دفعه که کردی صدا پیغمبرت را حرف وصیت می زنی اما عزیزم! بعداز خودت بر که سپردی حیدرت را محمد کابلی @rozeh_1 در خانه روسری به سرت قاتل من است قتل کسی به پارچه ای نخ نما نشد قحط طبیب شرم علی را مضاف کرد قحطی چنین پر آب عیان هیچ جا نشد جان خودم قسم که همین چند روز پیش گفتم که کج کنم سر این میخ را نشد... محمد سهرابی @rozeh_1 روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فِضه دلیل لُکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست مهدی رحیمی @rozeh_1 یک عمر هست دست خداوند یاورش هر بنده ای که حضرت زهراست مادرش هر کس که خواست عزت دنیا و آخرت زهرا شده است دلخوشی اول آخرش زهراست آن که خادمه اش آسمانی است زهراست آن که معجزه کرده است نوکرش زهرا چراغ راه حسین است و مجتبی زهراست آنکه زینب کبراست دخترش زور مغیره ها که به زهرا نمی رسد پس قاتلش شده است غریبی رهبرش پهلو شکسته ، پیر ، زمین گیر شد ولی یک ذره کم نگشت ارادت به حیدرش شب تا سحر سه ماه فقط درد می کشید دیوار و در چه ها که نیاورد بر سرش محمد حسین رحیمیان @rozeh_1 غصه َم گرفته است نگاهم نمیکنی زهرای من نگاه به آهم نمیکنی؟
هدایت شده از جوادایروانی
باشد قبول چشم تو آسیب دیده است اما مرا دگر تو صدا هم نمیکنی!!! اصلا سفر بدون علی که بنا نبود!! فکری برای پشت و پناهم نمیکنی؟! خانوم ببین کنار تو زانو زده علی رحمی به روزگار سیاهم نمیکنی؟! دل از علی بریده ای و بهر ماندنت یک راه چاره هم‌که فراهم نمیکنی گفتی نمیشود که بمانی، برو!! ولی غصه َم گرفته است نگاهم‌نمیکنی محمد کیخسروی @rozeh_1 چند روزی شده که مادر ما بیمار است بین بستر بدن بی رمقش تب دار است خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود روی زرد است و پر از غصه و حالش زار است در دعای سحرش روضه ی "عجل" دارد طاقتش طاق شده، منتظر دیدار است گر چه در بستر بی حالی خود افتاده مقتل مادر ما بین در و دیوار است فضه یک روز به بابای غریبم می گفت: "به روی سینه ی او ردی از آن مسمار است" سینه ام شد سپر شیر خدا، شکر خدا بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است آخر کار، در آن غسل علی می فهمد به روی بازوی او هم اثر آزار است وحید محمدی @rozeh_1 پُر شدم از غصّه و اندوه و غم بانوی من پیکرت بدجور پیچیده بهم بانوی من این کبودی ها..توانم را ربوده فاطمه تار می بینم تنت را..محترم بانوی من وقت غسلت آمده..دستم به گیسویت رسید گیسوانت از چه رو گردیده کم بانوی من؟ پوستی بر استخوانت مانده بود و آب شد کن دعا!تا زودتر بر تو رسم بانوی من سینه ام تنگ ونفس تنگ و دو چشمم لاله گون دیده وا کن زنده ام گردان به دم بانوی من جای سالم نیست در روی تنت صدیقه ام چون بنفشه شد سرت تا به قدم بانوی من خونِ پهلوی تو با آب روان مخلوط شد من گریبان خودم را می درم بانوی من لیله ی قدر علی مخفی شدی در زیر خاک تا بگویند :شیعیان «بی حرم بانوی من» محسن راحت حق @rozeh_1 درد تنم به ضعف تنم گريه مي کند بر درد هاي من بدنم گريه مي کند از چشمِ زخمِ سینه ی من اشک خون چکد بر اين نفس نفس زدنم گريه مي کند امشب به زخم سينه من پيرهن گريست فردا به زخم من کفنم گريه مي کند پروانه وار زینب من دور بسترم بر اين چو شمع سوختنم گريه مي کند از درد شانه آه کشم آه میکشد شانه به موی او نزنم گریه میکند کشته مرا غمش که نشسته کنار من اين شير مرد بت شکنم گريه مي کند گاهي برای اين پر و بال شکسته ام گاهي براي پر زدنم گريه مي کند هربار روي خود ز علي مي کنم نهان گويد که رو نگیر، منم! گريه مي کند من میکنم نهان زعلی روی خویش را بيش از علي ولي حسنم گريه مي کند محمد معارف وند @rozeh_1 زخم بستر ها که بر پشتم اقامت کرده اند تکّه تکّه ..جانِ من را غرقِ محنت کرده اند بسترم خون و تنم خون و دو چشمم ابری است دیدگانِ من به بارانِ غم،عادت کرده اند وای بر دنیایِ بی خیریِ که حیدر را نخواست بی حیا مردم!به مولایم جسارت کرده اند بعد کوچه!بارها دیدم که درپیشِ رخم بر حسن با خنده های خود اهانت کرده اند «شاهد»از صدیقه ی کبرا گرفتن کفر بود با همین شاهد گرفتن، هتک حرمت کرده اند اشک می ریزم شبانه روز از داغِ علی دور و بر همسایه ها ازمن شکایت کرده اند آنقدرخوردم کتک در پشتِ در از دشمنان سینه و پهلوی من را پُر جراحت کرده اند راه رفتن هم شده مشکل..امان از دنده ها.. سینه و مسمار از وقتی رفاقت کرده اند محسن راحت حق @rozeh_1 غرقم به موج غصه و درد و محن علی حتی مرا نمانده توانی به تن علی از لحظه ای که صورتم آسیب دیده است من با اشاره با تو بگویم سخن علی وقتی که بین کوچه عدو راه من گرفت دیدم فتاد لرزه به جان حسن،علی از بس که آب گشته تمام تنم،ببین گریان شده به پیکر من پیرهن علی از آن لگد که خصم به جسمم زده،بدان خون می چکد هنوز ز پهلوی من علی خیلی مواظبت ز حسینم نما،که من دلواپسم به غربت آن بی کفن علی ترسم تنش به هم بخورد زیر نعل ها ترسم که مثل خاک شود آن بدن علی محمود اسدی @rozeh_1 رنگ دیوار،رنگ خاکستر رنگ پرهای بال پروانه است "در" لباس سیاه تن کرده خانه این روزها عزاخانه است اهل این شهر مردم آزارند دین ندارند،نامسلمانند حاکمان حرام لقمه‌ی شان زن زدن را حلال می دانند حرمتم زیر پایشان له شد چقدر احترامشان کردم به علی هیچکس علیک نگفت بخدا من سلامشان کردم آتش افتاده بین سینه ی من گُر گرفته است حیدر از تب تو نیمی از صورتت دُرُست شده رنگ چادرسیاه زینب تو آه ای یاکریم لانه ی من زخم بال و پرت مرا کُشته است آه ای یاس پر پر حیدر لاله ی بسترت مرا کشته است کاش یک بار هم ببینم شب لحظه ای خواب رفته ای زهرا چِقَدَر جسم تو نحیف شده چِقَدَر آب رفته ای زهرا راه رفتن برای تو سخت است بِنِشین خواهشاً،زمین نخوری خانمم لااقل مراقب باش باز پیش حسن زمین نخوری سر و پهلو و گونه و بازو... با جراحاتِ سخت درگیری بشکند دست قنفذ نامرد بی تعادل قنوت می گیری
هدایت شده از جوادایروانی
آسمان کبود خانه ی من ماهتاب و ستاره ات چه شده بعد کوچه ندیده ام آن را راستی گوشواره ات چه شده!؟ آه!با آه خویش حیدر را زنده زنده نکن کفن بس کن آنقَدَر زُل نزن به گهواره محسنم را صدا نزن بس کن کاش می مُردم و نمی دیدم تن بی جان تو کفن شده است چوب گهواره ای که ساخته ام خرج تابوت ساختن شده است بردیا محمدی @rozeh_1 مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلب بی قرار علی هم شرر زدند مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با تازیانه بازویتان را شکسته اند مقتل نوشته تا که شما خورده ای زمین شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا سیلیِ محکمی زده بر صورت شما مقتل نوشته که زِ علی رو گرفته ای بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای مقتل نوشته بعدِ پدر قد خمیده ای در آن سه ماه روی خوشی را ندیده ای مرتضی شاهمندی @rozeh_1 آتش زدند بر در دارالولایه ات سیلی زدند بر رخ از گل نکوترت یک فرد نه دو تن نه شنیدم چهل نفر در پیش دیدگان علی ریخت بر سرت از پای اوفتادی و کردی قیام،لیک دستت به تازیانه جدا شد زرهبرت ای شمسۀ سپهر نبوت روا نبود ابر سیه کشند به روی منورت بر فرق و دیده خاک سیه اشک حسرتش آنکو به اشک، خاک نشوید زچادرت با خصم دین مبارزه حتی به پشت در بر شیر حق مجاهده حتی به بسترت باید گرفت درس علی دوستی زتو آنسان که از تو درس گرفته است دخترت (میثم) کجا و یاری تو، کن کرامتی شاید شود به نظم جهان سوز یاورت استاد حاج غلامرضا سازگار @rozeh_1 دمِ آخر وصيتی دارم  اي علی جان به خاطرت بسپار  نيمه شبها حسينِ دلبندم  با لب تشنه می شود بيدار   بارِ سنگين اين وصيت را از سرِ شانه های من بردار قبل خوابيدنش عزيز دلم ظرف آبی برای او بگذار   گريه كردم ز غربتش ديشب تا سحر سوختم برای حسين با همين دست ناتوان امروز پيرهن دوختم برای حسين   كفنش را به زينبم دادم حرف های نگفته را گفتم چند ساعت برای دختر خود فقط از رنج كربلا گفتم   گفتمش ميوه ی دلم زينب كربلا باش يار و ياور او ظهر روز دهم به نيتِ من بوسه ای زن به زير حنجر او وقت افتادنش به روی زمین چشم خود را ببند مثل خدا صبر كن دختر عقيله ی من قهرمان بزرگ كرب و بلا وحید قاسمی @rozeh_1
هدایت شده از جوادایروانی
از سینه دگر آه شرر بار نکش برخیز ولی منت دیوار نکش من شانه نخواستم به جان بابا از دست شکسته این قدر کار نکش . با اشک دلیل اشک مهتاب شدی هر نیمه ی شب همین که بی تاب شدی از بس که غذا نمی خوری مادر من در عرض سه ماه این همه آب شدی . ای کاش که درد سینه غوغا نکند خیلی نفست فاصله پیدا نکند پهلوی تو را همین که دیدم گفتم این زخم خدا کند دهن وا نکند . امروز یکی دو رنج مبهم داریم از چیست که ناخواسته ماتم داریم در بقچه ی روبرویمان دقت کن من فکر کنم که یک کفن کم داریم . بی تاب حسین آمده تابش بدهی انگار بنا نیست جوابش بدهی اصلاً تو خودت بگو دلت می آید او تشنه شود نباشی آبش بدهی . . . علی زمانیان
هدایت شده از جوادایروانی
شعر سید پوریا هاشمی: یا زهرا هزار درد به دل ماند و نیست درمانی خبر به شهر رسیده دگر نمی‌مانی؟! نفس بگیر دوباره مرا صدا بزنی.. بگو علی و نجاتم بده ز حیرانی.. من از تو دست‌شکسته که نان نخواسته ام قرار بود که دستاس را نچرخانی.. ببخش فاطمه من بودم و زدند تورا چه ضربه ها که نخورد آیه های قرآنی! ببخش لات محل بر سر تو داد کشید کشیده زد به تو نامرد نامسلمانی خدا نکرده مگر قهر کرده ای با من میسّر است به این سمت سر بگردانی؟! بلند شو ز لباسم غبار را بتکان.. سحر درست کن‌ از شام تار ظلمانی بخند همسر خوبم..شبیه قبل بخند.. بخند و حال مرا خوب کن به آسانی به فکر یک کفن و قبر باش بهر علی اگر به زندگی ات نیست میل چندانی @seyedpooriahashemi یا زهرا دادِ علی تا خالق منان بلند است از خانه من بوی الرحمن بلند است صد طعنه از این و از آن مانده به گوشم باید برای همسرم مشکی بپوشم دیگر نمیخواهم که مرد صبر باشم باید برای تو به فکر قبر باشم حکم خدا بوده که جای رزم‌جامه در شهر میگردم عزیزم بی عمامه بر پات می‌افتم گلم دورت بگردم یک‌ روز دیگر هم بمانی سود کردم صبح علی از طعنه های خلق شام است همسایه میگوید که کار تو تمام است تو خوب شو تو خوب شو ریحانه سادات هجرت کنیم از این مدینه سمت شامات زینب به من میگفت پایان محن نیست دادی کفن هارا ولیکن یک کفن نیست بین وصیت تا که حرف خواب آمد.. گفتی حسین و حرف ظرف آب آمد.. پایان این قصه دراینجا نیست زهرا روز دهم هنگام قربانی ست زهرا آنروز که سر نیزه ی کوفه بلند است جسم حسینم هرطرف بر نیزه بند است از گوشه ی گودال بوی خون‌می آید هرکس که رفته دست پر بیرون‌می آید قاتل می آید که ببرّد آن گلو را یک دست خنجر دارد و یک دست مو را.. پس میخورد این روضه تکرارش به زینب کوچه به تو افتاد و بازارش به زینب @seyedpooriahashemi
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) 🔹🔷《اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّيقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الرَّضِيَّةِ الْمَرْضِيَّةِ الزَّكِيَّةِ الرَّشِيدَةِ الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا الْمَكْسُورَة ضِلْعُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا》🔷🔹 ✅در مورد اواخر عمر شریف حضرت فاطمه زهرا(س) روایت شده که ؛ 📋《أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ‏ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةِِ》 ♦️حضرت فاطمه زهرا(س) پس از رسول اکرم(ص) پیوسته سری بسته از شدت درد و جسمی نحیف و در خود فرو شکسته و چشمی گریان و قلبی سوخته داشت که ساعت به ساعت از خود می رفت و بی هوش می شد.(۱) در روایتی دیگر آمده است که؛ 📋《فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ الْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ الْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ‏ كَالْخَيَال‏ِ》 ♦️وقتی حضرت رسول اکرم(ص) رحلت فرمودند و از طرف جماعت به حضرت زهرای مرضیه(س) آسيب ها رسيد، ایشان در بستر افتاد و جسمش ضعيف گشت و گوشت بدن ایشان آب شد و به تدريج لاغر شد و مانند شبحی گرديد.(۲) در تکمله ی روایت، قاضی نعمان از امام صادق(ع) روایت کرده که ایشان در پایان این روایت فرمودند : 📋《صَارَت عَظمَاً لَیسَ عَلَیهِ إِلَّا جَلدَةً》 ♦️فاطمه زهرا(س) پوستی بر استخوان شده بود.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش  ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش  کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید  بُوَد چشمش به در، تا کی اجل آید به دیدارش؟  علی از چشم زهرا چشم خود را بر نمی دارد  مجسم می کند عشق وفداکاری و ایثارش  کند اشک علی را پاک، با دستی که بشکسته  نخواهد اشک مظلومی فرو ریزدبه رخسارش  علی گه دربغل زانو، گهی سر بر سر زانوست  تو گویی از جدایی می کند زهرا خبردارش  به زحمت واکند چشم و،به سختی می نهد برهم  رمق رفته دگر ازدیده ی تا صبح بیدارش  👤علی انسانی 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۶۲ ۲)بحار الأنوار مجلسی، ج‏۷۸، ص۲۸۲ ۳)دعائم الإسلام قاضی نعمان، ج۱، ص۲۳۲ سید حسن حسینی فاضل
هدایت شده از مجتبی 110
«عبدالباقی عمری أفندی» 🔶قصیده‌ای از «عبدالباقی عمری أفندی» در مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ♦️👈این شخص از نوادگان خلیفه دوم است ولی برای جدّ خود شعر نگفته است و برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شعر گفته است. دو کتاب دارد، نام یک کتاب او 👈«الترياق الفاروقی» است که دیوان شعر اوست، نام کتاب دیگر او هم «الباقیات الصالحات» است. به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض می‌کند: 🔸أنت العَليُّ الّذي فَوْقَ العُلا رُفِعَا بِبَطْنِ مَكَّةَ وَسْطَ البيتِ إذْ وُضِعَا تو آن علی‌ای هستی که فوق العُلَی هستی. «عُلَی» یعنی علوّ، بلندی، بالایی. خودِ «بالایی» مقول به تشکیک است، بالا و بالا و بالاتر، نمی‌گوید تو بالاترین هستی، می‌گوید: تو بالاتر از علوّ هستی. 🔸👈در شرح این ابیات «آلوسی» که بسیار متعصب است و از بزرگان حنفیّه است، آخرین سال عمر خود شرحی به نام👈 «سرح الخریده الغیبیه فی شرح القصیده العینیه» نوشته است، این شعر را شرح کرده است، آلوسی به این شاعر رفیق بوده است. در آنجا می‌گوید: در اینکه علی بن ابیطالب وسط کعبه به دنیا آمد شکّی نیست و این امر مشهوری است، اما چرا؟ شایسته نیست که امام امامان بجز در قبله‌ی مؤمنین به دنیا بیاید. بعد عبارتی گفته است که من به پرواز درمی‌آیم، می‌گوید: 🔴👈«سُبحَانَ مَن یَضَعَ الأشیَاء فِی مَوَاضِعِهَا» منزّه است خدایی که هر چیزی را بر سر جای خود قرار داد. ♦️👈دشمنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در رحمِ ناپاک، «سُبحَانَ مَن یَضَعَ الأشیَاء فِی مَوَاضِعِهَا»! و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در وسطِ بیت الله. 🔸و أنت حیدرة الغاب الذی أسد        ‌البرج‌ السماوی عنه خاسئا رجعا تو آن شیر بیشه‌ی وجود هستی… (یکی از برج‌های آسمان و فلکی‌ها اسد است) تو آن اسداللهی هستی که فلکِ اسد هم نسبت به آن احساس خاری و کوچکی می‌کند. نه اینکه بخواهم تو را با آدم‌های دنیا مقایسه کنم! 🔸و أنت بالطَّبع سيفٌ تارَةً عَطَبَا يَسقي الثُّغُورَ و يَشْفي مَرَّةً طَبَعَا تو آن شمشیر تیزی هستی، مانند صراط هستی، تو آن شمشیری هستی که اگر بزنی مرز اسلام و توحید را حفاظت می‌کنی، وقتی می‌زنی از مظلومین دفاع می‌کنی و عده‌ای را شفاء می‌دهی، قلب‌های مریضِ ترسیده‌ی ناامید را امید می‌دهی. هم از مرز اسلام دفاع می‌کردی و هم طبع و جِبِل و فطرت و نهاد و درون فکر این‌ها را شفاء می‌دادی، باور می‌کردند که 🔸👈«كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ بِعَلِی بنِ أبِیطَالِب». 🔸و أنت‌ غوث و غیث فی ردی و ندی           ‌لخائف‌ و لراج لاذ‌ و انتجعا‌ تو در سختی‌ها و روز بخشش هم فریادرس هستی و هم باران هستی، برای آن کسی که می‌ترسد پناهگاه هستی و برای آن کسی که امید دارد باران رحمت هستی. همه‌ی این‌هایی که تا اینجا گفتیم کأنّه عبدالباقی عمری رفته است و🔸👈 در زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیده است که🟥👈 «السَّلامُ عَلَى نِعْمَةِ اللّهِ عَلَى الْأَبْرارِ، وَ نِقْمَتِهِ عَلَى الْفُجَّارِ» سلام بر نعمت خدا بر نیکان و عذاب الهی بر دشمنان خدا. 🔸و أنتَ عينُ يقينٍ لم يَزدْهُ بهِ‏ كَشفُ الغطاءِ يَقيناً أيَّةَ انْقَشَعَا تو آن عین الیقینی هستی که اگر پرده کنار برود تغییری برای تو حاصل نمی‌شود… 🟥♦️👈و أَنْتَ أَنْتَ الَّذِي حَطَّتْ لَهُ قَدَمٌ‏ في مَوْضِعٍ يَدَهُ الرَّحْمنُ قَدْ وَضَعَا قَدْ خَادَعُوا مِنْكَ في صِفَّينَ ذا كَرَمٍ‏ إِنَّ الْكَرِيمَ إذَا خَادَعْتَه انْخَدَعَا مَا فَرَّقَ اللَّهُ شَيئاً في خَلِيقَتِهِ‏ مِنَ الْفَضائِلِ إلّا عِنْدَكَ اجْتَمَعَا و أنتَ نقطةُ باءٍ مَعَ تَوَحُّدِها بها جميعُ الذي في الذِّكْرِ قَدْ جُمِعَا و أنتَ ذاك البطينُ المُمْتَلِئُ حِكَماً معشارُها فلكُ الأفلاك ما وَسَعا تو همان کسی هستی که پا در جایی گذاشتی که خدا دست گذاشته بود… 🔶👈شافعی اینطور می‌گوید: 🔹قيلَ لي‌ قُلْ في‌ عَليٍّ مَدَحًا              ذِكْرُهُ يُخْمِدُ نارًا مُؤْصَدَهْ 🔹وَ النَّبيُّ الْمُصْطَفَي‌ قالَ لَنا                 لَيْلَةَ الْمِعْراجِ لَمَّا صَعَّدَهْ 🔹وَضَعَ اللَهُ بِظَهْري يَدَهُ                      فَأحَسَّ الْقَلْبُ أنْ قَدْ بَرَّدَهْ 🟥♦️👈وَ عَليٌّ واضِعٌ أقْدامَهُ                       في‌ مَحَلٍّ وَضَعَ اللَهُ يَدَهْ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پای خود را در جایی گذاشت… این چیزی که آن‌ها گفته‌اند را این هم گفته است… 🟥👈            ترسم که باز دست خدا زیر پا شود 🔴👈امام صادق علیه السلام در معانی الأخبار فرمودند: این از آن روایاتی است که ما حتّی از شما شیعیان هم احتیاط می‌کنیم که حقیقتِ آن را بیان کنیم. ♦️شمشير و دست و چشم خدا كيست غير تو در بدر، بدر بدري و در قدر، قدر قدر هم هل اتاست مدح تو هم لا فتي علي
🌷یک سئوال مهم علم و دانش چیست؟ الإمامُ الصّادقُ عن أبيهِ عليهما السلام : جاءَ رجلٌ إلى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ، فقالَ يا رَسولَ اللّه ِ ، ما العِلمِ؟ قالَ: الإنصاتُ ، قالَ : ثُمَّ مَهْ ؟ قالَ : الإستِماعُ لَهُ ، قالَ : ثُمَّ مَهْ ؟ قالَ : الحِفظُ لَهُ، قالَ : ثُمَّ مَه ؟ قالَ : العَمَلُ بِه ، قالَ : ثُمَّ مَه ؟ قالَ : ثُمَّ نَشرُه .[الخصال : 287/43.] امام صادق عليه السلام ـ به نقل از پدرش ـ فرمود : مردى خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد اى رسول خدا علم چيست؟ حضرت فرمود : خاموش ماندن. پرسيد: سپس چه؟ فرمود: گوش سپردن به آن. پرسيد: بعد چه؟ فرمود: حفظ كردن آن. پرسيد: زان پس چه؟ فرمود: به كار بستن آن. پرسيد: ديگر چه؟ فرمود: سپس، انتشار دادن آن. ✅✅https://eitaa.com/tablighonarmandaneh
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم حداکثر سازی نفع رسانی به مردم عبادت بجز خدمت خلق نیست یک طلبه‌ای می‌گفت من هر وقت در مسیر کسی رو ببینم سوار می‌کنن البته افرادی که مطمئن باشند به‌ظاهر مطمئن برسند در موارد مشکل‌دار هر کسی رو در هر مسیر ببینم سوار می‌کنم حتی‌الامکان اگر مانعی نباشه چراکه این بنزین داره مصرف می‌شه و این مسیر همه ما داریم طی می‌کنیم پس چرا به یک بنده خدا به یک انسان نفع مضاعف نرسوندیم ان‌شاءالله که خدا به همه ما توفیق خدمت به دیگران خدمت به انسانیت خدمت به معنویت عنایت بفرماید
اثبات ارث
دعای گذاشتن عمامه بر سر... 🤲 در کتاب فقه الرّضا خواندن این دعا سفارش شده: «بِسْمِ اللهِ اَللّهُمَّ ارْفَعْ ذِکْری وَ اَعْلِ شَأْنی وَ اَعِزَّنی بِعِزَّتِکَ وَ أَکْرِمْنی بَکَرَمِکَ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ بَیْنَ خَلْقِکَ اَللّهُمَّ تَوِّجْنی بِتاجِ الْکَرامَهِ وَ الْعِزِّ وَ الْقَبُولِ؛ به نام خدا پروردگارا، ذکر مرا بالا بر و رتبه‌ام را بلند گردان و مرا در پیشگاه خود و در میان مخلوقاتت گرامى بدار بار خدایا تاج کرامت و عزّت و پذیرش(اعمال) را بر سرم نِه. 📚 فقه الرّضا، ص ۳۹۵ و مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۲۷۷، ح ۸ 🔸 به كانال «هِدَایَةُ المُتَعَلِّمِيٖنْ» بپیوندید👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2504589579C1fb552a452