eitaa logo
🇮🇷با هم به سمت خدا🇮🇷
120 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
621 ویدیو
27 فایل
در این کانال میخواهیم در کنار هم و با مدد مولا به سمت خدا حرکت کنیم ان شاءالله بر آنیم که سبک زندگی خود را سبک زندگی علوی کنیم🌷 هرگونه‌کپی‌برداری‌بایک‌صلوات‌آزادمی‌باشد ارتباط با مدیر کانال @sadat2525
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✅ میدانید ماجرای شعر مشهور '' با آل علی هر که در افتاد ور افتاد '' چیست و این اثر از کیست؟ 💠 این شعر را سید اشرف الدین حسینی ( مدیر نشریه ) خطاب به نیکلای اول سزار یا تزار روسیه سرود... بعد از اینکه نیکلای فرمان داد که حرم مطهر رضوی (ع) گلوله باران شود وگفت حرم را زیرورو میکنم تا ببینم چه کسی جلوم را میگیره....بحالت مستی توهین میکرد. همان شب بطور نامحسوس و بطور معجزه آسایی که هیچ پزشکی علتش را نفهید به درک واصل شد صبح که منتظر دستورش بودن با جنازه اش روبرو شدند. اکثریت فرماندهان یا جنون گرفتن یا فرار کردن بعضیها هم بقدرت اهل بیت سلام الله علیهم پی برده و متاثر شدن..در همان روز بطور نا باورانه طبع شعر اقا سید اشرف الدین شعله ور میشه... شعر کامل را بدین ترتیب سرود👇 💐 دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد چشمم به ضریح شه والا گهر افتاد این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد با آل علی هرکه درافتـاد، ورافتاد 🌹این قبر غریبُ الغُرَبا، خسرو طوس است این قبر مُعین الضعفا، شمس شموس است خاک در او ملجأ ارواح و نفـوس است باید ز ره صدق بر این خاک درافتاد با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد 🍀 حوران بهشتی زده اندر حرمش صف خیل ملَک از نور، طبق‌ها همه بر کف شاهـان به ادب در حرمش گشته مشرف اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد ✴️ اولاد علی شافع یوم عرصاتند دارای مقامات رفیعُ الدرجاتند در روز قیامت همـه اسباب نجاتند ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد با آل علی هـرکه درافتاد، ورافتاد ✳️ کام و دهن از نام علی یافت حلاوت گل در چمن از نام علی یافت طراوت هر کس که به این سلسله بنمود عداوت در روز جزا جایگهش در سقر افتاد با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد 💠 هرکس که به این سلسله پاک جفا کرد بد کرد و نفهمید وغلط کرد و خطا کرد دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد 🌹‌ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو ما جمله نمودیم به سوی حرمت رو از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد
ابراهیم هادی: •°•|🌹♥|•°• 🍃زنے‌آمده‌بود‌کہ‌پسر‌سومش‌را، راهےجبهہ‌کند. خبرنگارگفت: ناراحت‌نیستید🤔 زن‌گفت‌:خیلے ناراحتم.💔 خبرنگارگفت:شماکہ دوتا از پسر هایتان شهید شده‌اند چرا رضایت‌دادید‌سومے‌هم برود!؟ زن گفت: "ناراحتم چون پسر دیگرےندارم کہ بہ جبهہ‌بفرستم✨" خبرنگارمنقلب‌شد... آن زن،مادر۳شهید خالقےپور و آن خبرنگار👤... شهید آوینے بود. روز مرد بر مردان بی ادعا در آسمانها و زمین مبارک
حکایتی از استاد انصاریان: *👳‍♂️طلبه‌ای که به لوستر‌های⚜️⚜️ حرم 🕌امیرالمؤمنین (ع)❤️ اعتراض داشت* یکى از طلبه‌هاى 👳‍♂️حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیرقابل تحملى بود.😓😫 روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهر 🕌حضرت امیرالمؤمنین (ع) عرضه مى‌دارد: شما این لوسترهاى⚜️⚜️ قیمتى و قندیل‌هاى بى‌بدیل را به چه سبب در حرم 🕌خود گذارده‌اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى😫😓 شدیدى هستم⁉️🤔 شب🌌 امیرالمؤمنین (ع) را در خواب😴 مى‌بیند که آن حضرت به او مى‌فرماید: اگر مى‌خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان 🥖و ماست 🍛و فیجیل (نوعی سبزی) 🥬و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى مى‌خواهى باید به هندوستان 🏛️در شهر حیدرآباد به خانه فلان 👴🏻کس مراجعه کنى، چون حلقه به در 🚪زدى و صاحب‌خانه👴🏻 در را باز کرد به او بگو‌: به آسمان☄️ رود و کار آفتاب🌞 کند. پس از این خواب😴، دوباره به حرم مطهر🕌 مشرف مى‌شود و عرضه مى‌دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان😓😫 است شما مرا به هندوستان حواله مى‌دهید⁉️ بار دیگر حضرت را خواب😴 مى‌بیند که مى‌فرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مى‌توانى استقامت‌ورزى اقامت کن، اگر نمى‌توانى باید به هندوستان 🏛️به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان☄️ رود و کار آفتاب🌞 کند. پس از بیدار شدن🙄 و شب را به صبح 🌄رساندن، کتاب‌ها 📚و لوازم مختصرى 🛏️🛋️🪑🪞که داشته به فروش مى‌رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى‌کنند تا خود را به هندوستان 🏛️مى‌رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه 👳🏻‍♀️را مى‌گیرد. مردم از اینکه طلبه‌اى 👳‍♂️فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن💸 قصد ملاقات دارد، تعجب مى‌کنند.😳😳 وقتى به در خانه آن راجه👳🏻‍♀️ مى‌رسد در 🚪مى‌زند، چون در را باز مى‌کنند، مى‌بیند شخصى از پله‌هاى عمارت 🏛️به زیر آمد، طلبه👳‍♂️ وقتى با او روبرو مى‌شود، مى‌گوید: به آسمان ☄️رود و کار آفتاب🌞 کند. فوراً راجه پیشخدمت‌هایش را صدا مى‌زند و مى‌گوید: این طلبه👳‍♂️ را به داخل عمارت🏛️ راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى‌اش وى را به حمام 🚿ببرید و او را با لباس‌هاى فاخر و گران قیمت🧥👕 بپوشانید. مراسم به صورتى نیکو انجام مى‌گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى🍋🍊🍐🍎🍏 مى‌شود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف، چون اعیان 👨🏻‍🦳و تجار👳🏻‍♀️ و علما 👳‍♂️وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند. از شخصى که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است❓ گفت: مجلس جشن عقد👩‍❤️‍👨 دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد. همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست. او نگاه 👀رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت💸 خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى‌شود از نقد💸 و مِلک 🌃و منزل🏘️ و باغات 🏝️و اغنام و اثاثیه 🛋️به این طلبه👳‍♂️ که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى‌دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است؛ یکى از آن‌ها را هم که از دیگرى زیباتر 🧕است براى او عقد💞 مى‌بندم و شما اى عالمان دین، هم‌اکنون صیغه عقد را جارى کنید.🎉🎉🎊🎊 چون صیغه جارى شد طلبه 👳‍♂️که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود،😳😳 پرسید: شرح این داستان چیست❓🤔 راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (ع) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم. مصراع گفته شده آن‌ها هم چندان مطلوب نبود. به شعراى ایران مراجعه کردم. مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى‌زد. پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (ع) قرار نگرفته است؛ لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى‌ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او درآورم.😃😃 شما آمدید و مصراع دوم را گفتید. دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. 👳‍♂️طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم: *به ذره، گر نظر لطف، بوتراب* *کند،* طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (ع) است. راجه سجده 🧎🏻‍♂️شکر کرد و خواند: 🌹*به ذره گر نظر لطف بوتراب** *کند* *به آسمان رود و کار آفتاب کند.**🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
🌺 نمازهاي شب پانزدهم ماه رجب 🌺 (١) هر کس در این شب سی رکعت نماز کند و در هر رکعت ده بار توحید بخواند ، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد می کند و به هر رکعتی ثواب چهل شهید برای او می نویسد و به هر آیه ای که خوانده ، دوازده نور به او عطا کند به عدد هر توحید که خوانده ، دوازده شهر از مشک و عنبر برای او بنا کند اگر در بین این شب و سال آینده بمیرد از عذاب قبر محفوذ می شود. (٢) در شب پانزدهم مستحب است شش ركعت نماز بگذارند به سه سلام؛ به اين صورت كه در هر ركعت پس از سوره«حمد»، سوره هاى«يس» و«تبارك» و «قل هو اللّه احد» را يك بار بخوانند. (٣) دوازده رکعت نماز، هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت هر یک از سوره حمد و توحید و فلق و ناس و آیة الکرسی و قدر را چهار مرتبه بخواند و بعد از سلام چهار مرتبه بگوید "اَللَّهُ اللَّهُ رَبِّي لاَ أُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا وَ لاَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِيّاً" و هر چه می‌خواهد بخواند و این نماز را بدین طریق سید از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده‌. (٤) شیخ در مصباح فرموده روایت کرده داود بن سرحان از حضرت صادق علیه السلام که فرمود بجا می‌آوری در شب نیمه رجب دوازده رکعت نماز می‌خوانی در هر رکعت حمد و سوره و چون فارغ شدی از نماز می‌خوانی بعد از آن حمد و معوذتین و سوره اخلاص و آیة الکرسی را چهار مرتبه و می‌گویی بعد از آن‌ "سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ" چهار مرتبه پس می‌گویی‌ اللَّهُ اللَّهُ رَبِّي لاَ أُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا وَ مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ (كتاب اقبال الاعمال مرحوم سيد بن طاووس/ صفحه ٦٥٦ و مفاتيح الجنان) https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
1_447847079.mp3
2.25M
🏴 شهادت_حضرت_زینب(س) ♨️ام المصائب 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺تقدیم به روح پر فتوح شهدا مخصوصا شهید فخری زاد کیست این زن اینکه بر بالای منبر ایستاده در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده کیست این زن اینکه با تیغ زبان آتشینش رو به روی صاحبان سبحه و زر ایستاده گر چه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده مثل کوهی باز هم الله اکبر ایستاده گاه بالای سر سر های بی تن گریه کرده گاه بالای سر تن های بی سر ایستاده در کلامش خشم و آرامش تو گویی تواَمانند آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده کیست این زن زینب کبراست یا زهرای ثانی اینکه در این مسجد بی بام و بی در ایستاده زن مگو بنت الجلال اخت الوقاری آسمانی مثل کوهِ محکمی پشت برادر ایستاده با وجود آن همه زخم زبان از اهل کوفه راست قامت عین عباس دلاور ایستاده خم به ابرویش نیامد از ملامت های دشمن بر سر حکم الهی چون پیمبر ایستاده کیست این زن اینکه چون سروی میان آتش و دود با وجود آن همه داغ مکرر ایستاده شام تاریک است و خیل کوفیان در شب شناور زینب اما مثل ماهی روی منبر ایستاده زینب است این دختر حیدر که از مردان عالم آری آری یک سر و گردن فرا تر ایستاده پرچم شاه شهیدان تا ابد بالاست بالا بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده شاعر: سعید بیابانکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 راوی: 🌸 مهندس ساختمان بود. و توی یک شرکت کار می‌کرد. به خیالم خیلی سرش گرم دنیاست، برعکس من فعالیت سیاسی داشتم. 🔻 روی همین حساب دلم به این ازدواج راضی نمی شد. باید نصیحتش می کردم، می‌خواستم بسازمش. ⚜️ آمد خانه‌مان. سر صحبت را باز کردم «چرا من را انتخاب کردی؟ من زن کسی می‌شم که مهریه‌م رو با شهادت قرار بده.» گفتم تیر خلاص را زده‌‌ام. الان راهش را می گیرد و می رود دنبال کارش. ❇️ اما محکم جلویم ایستاد، و دوباره گفت «به جدم من شهید می‌شم.» داشت از تعجب خشکم زد. 🔸بعد عقد تازه فهمیدم فعالیت سیاسی دارد؛ آن هم چه فعالیتی. از فکر هایی که درباره اش کرده بودم، خنده‌ام گرفت. می‌خواستم بسازمش. 📚 قصه‌ای برای سجاد 🌀 با ما همراه باشید. https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a