eitaa logo
[ تائب ]
17.4هزار دنبال‌کننده
653 عکس
423 ویدیو
4 فایل
هوالمُعطی ؛ به قول ِآقای شهید هادی که ما امام رو برای اطاعت میخوایم نه برای تماشا . - اللهم اجعلنا من المطيعين حضرت مهدی عج ، - ریا کاهنده‌ی ثواب ِکار شماست دوست عزیز . - تبلیغات : https://eitaa.com/joinchat/3880911885Cd000da99d7 . و من الله اجر .
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زمانم ؛ اگر مرگ به سراغم آمد و هنوز همدیگر را ندیده بودیم ، فراموش نکن من خیلی دیدنت را آرزو میکردم ..
از علی تا به علی فاصله یک آینه است آن علی از نجف و آن علی از خامنه است .
بسم‌الله .
رحمی بکن به حال زیارت نرفته‌ها ، رحمة الواسعه بغل باز کن ، ( ابی‌عبد‌الله ) .
بسم‌الله .
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_ خوشا به حال ِخیالی که در حرم مانده و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد :)
تا خدا هست به مخلوق دمی تکیه مکن ، که خدا کوه ‌ِثبات است و بشر عین ‌ِنیاز .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ هرکس به کسی خوش است در زندگی‌اش ما هم به علی خوشیم و اولاد علی :) .
[ تائب ]
‌ هرکس به کسی خوش است در زندگی‌اش ما هم به علی خوشیم و اولاد علی :) .
‌ [ فقیرانی‌ هستیم که خدا با حب ‌ِعلی و آل ‌ِاو ما را غنی کرد . ]
بسم‌الله .
برای روزه ماه رمضان اگر امانت و حقی نزد تو هست، مشکلش را حل کن. حسادت، کینه و اینها را از دل پاک کن. آقا کینه و حسادت یک روزی باید پاک شود دیگر. - حاج آقا جاودان
لعن های کذایی ! حاج آقا رضا صدر از حاج انصاری مرحوم، واعظ معروف و ایشان از مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل میکرده : دریکی از ملاقاتهای عمومی میرزای بزرگ شیرازی می‌بینند که نظر ایشان به یک شخص معین معطوف است . هرچه اشخاص جلو می آیند و بعد از دستبوسی میرزا میروند، بازهم توجه میرزا به همان شخص و همان نقطه است ؛ تا اینکه بالاخره نوبت به آن شخص موردنظر میرزا میرسد و می آید دست میرزا را می بوسد . میرزا از او سؤال میکند اهل کجایی ؟ میگوید اهل کربلا . می پرسد برای چه اینجا آمده ای ؟ میگوید آمده ام تا در سامرا درس بخوانم . میرزا میفرماید من به شما حکم میکنم که همین حالا مراجعت کنید به کربلا و شهریه و حقوقی هم که در اینجا به طلبه ها داده میشود در کربلا به شما داده میشود و همین حالا برگردید . میرزا خادمش را صدا میزند و به او میگوید قطار کی حرکت میکند ؟ میگوید مثلاً نیم ساعت دیگر . میفرماید این آقا را الآن ببرید پای قطار و آنجا باشید تا ایشان مشرف شوند کربلا و بعد مراجعت کنید . نیم ساعت بعد میرزا مرتب می پرسد خادم نیامد ؟ همینطور منتظر بوده و دقیقه شماری میکرده که خادم برگردد . بالاخره خادم برمیگردد، میرزا میگوید او را راه انداختی ؟ میگوید بله . میگوید خودت آنجا بودی موقع حرکت قطار ؟ میگوید بله . میگوید قطعی شد حرکتش ؟ میگوید بله . میرزا خیلی استنطاق میکند تا قطعی شود که آن شخص به کربلا برگشته است . بعدا ًبعضی از اصحاب از ایشان میپرسند چرا این شخص را با این اهتمام به کربلا برگرداندید ؟ میرزا میفرماید از خصوصیات این شخص فهمیدم که اگر در اینجا بماند کار دست ما میدهد و از آن لعن های کذایی میخواند و ما که زحمت کشیدیم مشکله اختلاف بین شیعه و سنی را به زحمت حل کردیم، او با یک عملش ممکن است این زحمات را از بین ببرد، یک لعن در حرم بخواند و تمام این زحمات به هدر رود .