eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو 💖ای دلبر مه پیکر شیـرین حرکات 🌸باذکر تو پر شده‌است اجزای حیات 💖هر کس شنید نام زیبای تو گفت 🌸بر خاتم انبیا محمـ(ص)ـد صلوات 💖اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌸وَ آلِ مُحَمَّدٍ 💖 وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣خداوندا ظهورش دیرگردید بســی عاشــــق دراین ره پیــرگردید بحق مادرش زهرای اطهر بحق فرق اکبر، حلق اصغر مهیاکن تو اسباب ظهورش منورکن تو گیتی را زنورش در این روز ازماه اردیبهشت از ته دل بخوانیم 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هر روز،صبح زود، زیارٺ ڪنم تو را تا روبروے گنبدتان مےدهم سلام هرجا ڪه صحبٺ از تو شد و ذڪر خیر تو دستم بہ سینہ، عرض ادب ڪردم، احترام سلام از راه دور✋🏻 بہ اربابم حسین ع❤️ «اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ» @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🌺 🌸 سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ [و به آنان مى‏ گويند] درود بر شما به [پاداش] آنچه ڪرديد راستى چه نيڪوست فرجام آن سراى 📖 سوره رعد/۲۴ ❤ خدای خوبم!!! با قدرت ادامه می‌دهم، چون این را از من خواستی. 🔹خیلی مهم است که آدم کسی را داشته باشد که گاهی، فقط گاهی به او این اطمینان را بدهد که دارد درست پیش می‌رود، کسی که حرف‌هاش کفش‌های آهنینی باشد در دل سراشیبی‌های تند زندگی.... و نگاهش لنگری باشد در دریای حرف‌ها و قضاوت‌ها. 🔹خیلی مهم است که آدم کسی را داشته‌باشد که قوّت قلبش باشد. کسی که تلخ‌ترین اندوه‌های جهان را با یک ساده‌اش‌ شیرین کند.... 🔹 و وقتی که خیلی غمگین شدی، دست روی شانه‌هات بگذارد و بگوید: "این اصلا مسئله‌ی مهمی نیست که حتی بخواهی به آن فکر کنی!". 🔹آدم باید ڪسی را داشته باشد ڪه دلگرمی‌اش باشد، باشد، باشد. 🔹 کاش تمام آدم‌ها، تو را نه! کسی شبیه به تو را هم نه! کسی "کمی" شبیه به تو را داشته‌باشند تا از بارِ دردها و بغض‌های جهان کم شود. ❤ چه خوب است که هستی، و چه خوب‌تر که کنار منی؛ ای آخرین سوسوی نور، در بی‌نهایتِ تاریکی! ممنون که دارمت خــــ❤ــــــدا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎 «جورج واشنگتن، نخستین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا، یک روز در حالی که سوار اسب بود، از خیابانی میگذشت. در گوشه خیابان، سه رفتگر با زحمت زیاد سعی میکردند تیری بزرگ را بلند کنند، اما به علت سنگینی، قادر به انجام آن کار نبودند. مردی دیگر در حالی که دست های خود را به کمر زده بود، بالای سر آنها ایستاده بود و نگاه میکرد و گاهی هم فرمان میداد. جورج واشنگتن پیش آمد و گفت: آقا، اگر شما به این کارگران زحمتکش کمک کنید، این کار زودتر و بهتر انجام میگیرد. آن مرد با تکبر و بی اعتنایی پاسخ داد: من رفتگر نیستم. من سررفتگرم و فقط باید مراقب اجرای کار باشم. جورج واشنگتن بدون اینکه چیزی بگوید، به کناری رفت و از اسب پیاده شد. اسب را به درختی بست و سپس خودش به کمک رفتگران شتافت و با مساعدت آنها، کار انجام گرفت. آنگاه نزد سررفتگر آمد و به حال احترام ایستاد و در حالی که دست خود را به علامت سلام نظامی بالا برده بود، گفت: آقای سررفتگر، من جورج واشنگتن رئیس جمهور آمریکا هستم و بعد سوار اسب شد و از آنجا رفت. سررفتگر از وحشت بر خود لرزید و تغییر حال وی، کارگران را متوجه ساخت. وقتی جریان را از سررفتگر پرسیدند، پاسخ داد: رئیس جمهور امروز بزرگترین درس را به من آموخت و آن این بود که همکاری با دیگران نه تنها از قدر و قیمت انسان کم نمیکند، بلکه بر ارزش وی می افزاید.» 📌نتیجه گیری مهم انسان ها قبل از اینکه گفته های دیگران با عقل بپذیرند نگاه میکنند به جاه و منزلت گوینده ─═हई ईह═─ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆👆
📚داستان قتل نفس محترمه در بنى اسرائيل اين داستان با تكيه بر روايات و تاريخ به این صورت نقل شده است: يكى از ثروتمندان بنى اسرائيل كه صاحب ثروت فراوان و انبوه بود، وارث برى جز پسرى عموى خود نداشت عمرش طولانى شد، پسر عمو هر چه انتظار مرگ او را كشيد كه پس از مرگش به ثروتش برسد خبرى نشد، لذا نقشه كشيد او را به قتل برساند، و نهايتاً به دور از چشم مردم او را كشت و جنازه اش را در ميان راه گذاشت، و با ناله و فرياد به نزد موسى آمد كه نزديك مرا كشته اند. قاتل با مراجعه به عموى خويش از دخترش خواستگارى مى كند عمو به او پاسخ منفى مى دهد، و دخترش را به جوانى پاك و نيك سيرت عقد مى بندد، جوان شكست خورده تصميم به كشتن عمو مى گيرد و او را از پاى درمى آورد، آنگاه شكايت واقعه را نزد موسى مى برد و از او مى خواهد كه قاتل عمويش را پيدا كند. از آنجا كه قتل نفس در بنى اسرائيل بسيار سنگين بود و مجهول بودن قاتل سبب شد كه هر قبيله اى ماجراى قتل را به عهده قبيله ديگر بيندازد و مسئله را از خود دفع كند زمينه نزاع و خون ريزى گسترده فراهم شد، لذا نزد موسى آمدند و از آن پيامبر بزرگ حكميت در آن وضع مبهم را درخواست كردند كه حضر حق فرمان ذبح گاوى را به آنان داد، و آنان هم با سئوالات بيجا و غير منطقى و بهانه تراشى هاى غير معقول برنامه را به گاوى منحصر و گران قميت رسانيدند و گرچه به فرموده قرآن مجيد ميلى به كشتن گاو نداشتند، ولى ناچاراً براى دفع فتنه عظيم ميان دوازده قبيله بنى اسرائيل تن به اجراى فرمان دادند. عياشى در تفسيرش از حضرت رضا (ع) روايت مى كند كه در جستجوى گاو مورد نظر برآمدند و آن را نزد جوانى از بنى اسرائيل يافتند و از او خواستند كه گاوش را به آنان بفروشد و او هم به قيمت پر كردن طلا در پوستش اعلام فروش كرد! خريداران كه چاره اى جز خريد نداشتند و براى دفع فتنه عظيم بايد به اين خريد تن مى دادند نزد موسى آمدند و از قيمت سنگين گاو شكايت كردند، موسى به آنان گفت: چاره و گريزى نيست آن را بخريد. عده اى از رسول اسلام درباره اين خريد و فروش و به ويژه قيمت سنگين پرسيدند حضرت فرمود: جوانى بنى اسرائيل نسبت به پدرش بسيار نيكوكار بود، جنسى را خريد كه براى او سود فراوان داشت نزد پدر آمد تا كليد صندوق پول را از او بگيرد و به فروشنده جنس بپردازد، ولى پدر را در حالى كه كليد زير سرش بود در خواب خوش يافت، از اين كه او را بيدار كند كراهت داشت، خريد آن جنس پرسود را رها كرد، هنگامى كه پدر بيدار شد ماجرا برايش گفت، پدر او را مورد نوازش و تمجيد و تحسين قرار داد و گاو مورد نظر را به او بخشيد و گفت اين به جاى سودى كه از دستت رفت آنگاه پيامبر فرمود: «انظروا الى البر ما بلغ باهله:»  با دقت عقلى به نيكى بنگريد كه اهلش را به كجا مى رساند و با او چه مى كند؟!! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزان چرافڪرمیڪنید ڪه خدا..صدای ♨شمارو نمیشنوه..شنیدےد ڪه میگن ♨هیچ برگی🍂بے اذن خدابه زمین ♨نمے افته..پس براے چے فڪرمیڪنیم ♨اون ادم هایے ڪه شماروتحقیرڪردنو ♨نادیده گرفتنتون..وڪاری ڪردن ڪه ♨احساس حقارت ڪنیدوهمه جابدشمارو ♨گفتن روخداوندنمیبینه..مطمئن باشید ♨ڪه تموم اون دردهایے روڪه ڪشیدیداز ♨دیدخداوند مهربان پنهان نمونده.. ♨خداوندهمه ے بے مهرے هارو..نسبت ♨به شمادیده..تمام اشڪاتون😭رو ♨شمرده ودیده ومیبینه..شڪ نڪنید ♨ڪه خداے مهربان..باعثه درخشش شما ♨میشه..تنها شرطش اینه ڪه..اجازه ے ♨ورود خداوندروبه زندگیتون بدیدو ♨ایمان داشته باشیدڪه خداوند... ♨شاهڪار میڪنه.. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
مهم ترین راز های ◽ماهی های چرب حاوی امگا3 و گردو و مغزهای خام دیگر مانع زوال عقل و ابتلا به آلزایمر در اثر افزایش سن می شود. ◽استفاده صحیح و به اندازه از روغن های مفید مانند روغن زیتون و کانولا، عاملی است برای حفظ سلامت قلب و پوستتان. ◽بی خیال باشید :افرادی که زندگی کم دغدغه ای دارند و خود را گرفتار زندگی پر زرق و برق نکرده اند معمولا از بیشتری برخوردار هستند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📌برا دختر یه نفری خواستگار اومده بود، خواستگار فقیری بود، به دخترش گفت: بابا این فقیره، می‌ترسم زندگی رو در آینده نتونه تأمین کنه و بره، این خواستگار رو رد کن. 🔻دختر، این خواستگار رو بیشتر دوست داشت ولی پدرِ دختر اون رو رد کرد، تا بعد از مدتی، یک نفر آمد که پولدار بود اما اخلاق او بد بود، پدر به دختر گفت: بابا وضع این بد نیست فقط اخلاق نداره که إن‌شاءالله خداوند اخلاق او را درست می‌کنه. 👌دختر گفت: بابا من تا حالا نمی‌دونستم خدایی که اخلاق را درست می‌کنه غیر از خدایی است که روزی میده، فکر می‌کردم یک خدا است که هر دو را درست می‌کنه، شما اولی را رد کردی، آن وقت خدا نبود که وضع مالی او را درست کند؟!! ✅مشکل ما همین است، میندازیم پای خدا، هر جا که بخواهیم کار خود را بکنیم، آنجا آن را درست می‌کنیم. ولی طراز حق یک طراز دیگری است. ‌ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
مغز خر خورده ! در قدیم یکی از اعتقادات زنان این بود که اگر به شوهر مغز خر بخورانند وی مطیع و زیردست زن میشود. رمالی این دستور را به زنی میدهد. زن کله خری را به دست آورده و موهایش را کز داده و آماده پختن میکند تا به جای کله گوساله به شوهرش بدهد. زن کله را کنار حوض پاکیزه کرده و در قاب چینی کنار حوض میگذارد که در این بین شوهرش از راه رسیده و از کله میپرسد؟ زن جواب داد از منقار کلاغ افتاده است. شوهر قانع شده و به اتاق رفت. زن همسایه ای که در آن خانه بود و با زنک جیک و بوکشان یکی بود خود را به زن رساند و گفت: زحمت به خود نده چون کسی که نگوید کلاغ چهار سیری چطور کله ی چهار منی را به منقار کشیده مغز خر نخورده الاغ است... 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷پنج درس باارزش زندگی:♥️🍃 🌷قبول کن گذشته، دیگه گذشته 🌷مسیر زندگی هر کسی با دیگری فرق میکنه 🌷بیش از حد فکر کردن، باعث میشه غمگین بشی 🌷مراقب افکارت باش، زندگیت رو میسازن 🌷زمان بهترین حلال مشکلات است♥️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امــروز 💖از خـــدا 🌸برایت من چنین خواهم 💖دلت آرام 🌸تنت سالم 💖دعاهایت مستجاب 🌸عاقبتت بخیر 💖آفتاب عـمرت 🌸هميشــه برقرار 💖و زندگیت سرشار از 🌸عشق و آرامش 💖یکشنبه تون زیبا و در پناه خدا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ⚡️همه چیز برمیگرده به ذات آدم ...! بعضیا رو هر چقدر هم ببخشی هر چقدر هم بهشون فرصت بدی هر چقدر در مقابلشون گذشت و مهربونی داشته باشی پروتر و طلبکارتر میشن؛ چون ذاتشون خرابه، کمبود محبت و توجه دارن، بخاطر همین لطف مکرر ما، حق مسلم میشه از نظرشون ...! مراقب آدمای کم ظرفیت و بد ذات باش... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
بسیار جالب 👇 ﻣﻈﻔﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ده سال بر ایران حکومت کرد و ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺧﻮﺩ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺳﻔﺮﮐﺮﺩ. ﺳﻔﺮ ﺍﻭﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۱۷خورشیدی ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ و ﻫﻔﺖ ﻣﺎﻩ ﻭ ﻧﯿﻢ به طول انجامید! وی ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻗﺒﺮ «ﻧﺎﭘﻠﺌﻮﻥ» ﻓﺎﺗﺤﻪ خواند ﻭ ﭼﻮﻥ ناخوش احوال و ﺗﺮﺳﻮ ﺑﻮﺩ حاضر نشد به بالای «ﺑﺮﺝ ﺍﯾﻔﻞ» رود ﻭ ﺍﺯ ﺳﻄﺢ ﺯﻣﯿﻦ ﺁن را ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺮﺩ! وی ﻣﺒﺎﻟﻎ ﮔﺰﺍﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎﯼ تنومند، ﻟﻮﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﻫﻨﯽ، ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ … ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ هنوز ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻭﺳﺎﯾﻞ نیز ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﺎﺥ ﺑﻼ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪ! در فرانسه از وی دعوت به عمل آمد که از ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ «ﻣﺎری ﮐﻮﺭﯼ» ﺩﯾﺪﻥ نماید بنابراین او را به ﺯﯾﺮﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ تکه ای از ﺭﺍﺩﯾﻮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪ! مظفرالدین شاه به سبب بیماری و کسالت ذاتی که داشت ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ زد ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﻭﯾﻢ! از اینجا برویم! پس از روشن شدن چراغ ها از ترس شاه کاسته شد و او برای دلجویی قطعه جواهری ارزشمند را به ماری کوری پیش کش کرد اما او هدیه شاه را نپذیرفت!!! 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؟ 🌹 پیامبر اکرم صَلّی الله فرمودند: 🔹سه کس نزد خداوند از همه مبغوض‌ترند: ۱_ کسی که روز را زیاد می‌خوابد در حالی که شب را عبادت خداوند نکرده است. ۲_ کسی که زیاد می‌خورد و چنان تنبل است که هنگام خوردن نام و حمد خدا را نمی‌گوید. ۳_ کسی که بی‌دلیل به دنبال خندیدن زیاد است. 📚 کنزالعمال (متقی هندی) 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌹وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋 🌀بعضی از مردم گمان می‌کنند وقتی زن و مردی با هم محرمند میتوانند به هر نحوی با هم معاشرت نمایند، در حالی که محارم نیز باید بخشی از شرایط را رعایت نمایند، نباید به بهانه ی محرم بودن ،دختر جلوی برادر با هر لباسی که دوست دارد رفت و آمد کند. ⛔️برخی از این حدود عبارتند از : ✅- اجازه به اتاق شخصی افراد. ✅- پوشش مناسب. ✅- حفظ حریم در گفتگو ها. ✅- جداکردن محل خواب دختر بچه و پسر بچه. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ ✨سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ ✨فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۵۴﴾ ✨ پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر كرده ✨كه هر كس از شما به نادانى كار بدى كند ✨و آنگاه به توبه و صلاح آيد پس وى ✨آمرزنده مهربان است (۵۴) 📚 سوره مبارکه الأنعام✍ بخشی از آیه ۵۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
غلامی کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد، اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند. مدتی گذشت، پادشاه از غلامش پرسید: «اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟»  غلام گفت: «خداوند مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.» @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
یک کارشناس ارشد طب سنتی: ✅کسانی که قند دارند روزی پنج عدد عناب بخورند زیرا عناب برای کنترل قند خون مفید است... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
♦️مبارزه با فساد " نـر" می‌خواهد ♦️"ماده‌های" قانون جوابگو نیست می‌گویند که در ایام قدیم، در یکی از پاسگاه‌‏های ژاندارمری سابق، ژاندارمی خدمت‏ می‌‏کرد که مشهور بود به سرجوخه جبّار. این سرجوخه جبار، مانند بسیاری از همگنان و همکاران خودش در آن روزگار، سواد درست و حسابی نداشت ولی تا بخواهی زبل و کارآمد بود و در سراسر منطقه خدمت او، هیچ خلافکاری را یارای نفس‏ کشیدن نبود. از قضای روزگار، در محدوده خدمت‏ سرجوخه جبار، دزدی زندگی می‌کرد که به راستی، امان مردم را بریده و خواب سرجوخه جبار را آشفته گردانیده بود. سرجوخه جبار، با آن کفایت و لیاقتی که‏ داشت، بارها، دزد را دستگیر کرده، به‏ محکمه فرستاده بود، ولی گردانندگان‏ دستگاه قضا هربار به دلایلی و از آن جمله‏ فقدان دلیل برای بزهکاری دزد یاد شده، او را رها کرده بودند، به گونه‏‌ای که،گاهی، جناب دزد، زودتر از مأموری که او را کت‌بسته به‏ مرکز دادگستری برده بود، به محل باز می‌گشت، مخصوصاً چندبار هم از جلوی پاسگاه رد می‌شد و خودی نشان می‌داد یعنی که بعله.... و برای آدم دلسوزی مثل سرجوخه جبار تحمل این موضوع خیلی سخت بود. یک روز، سرجوخه جبار، که از دستگیری و اعزام بیهوده دزد سیه‌کار و آزادی او به ستوه آمده بود، منشی‏ پاسگاه را فراخواند و به او دستور داد که قانون‏ مجازات را بیاورد و محتویات آن را برای‏ سرجوخه بخواند. منشی پاسگاه، کتاب قانونی را که‏ در پاسگاه بود، آورد و از صدر تا ذیل، برای‏ سرجوخه جبار خواند. ماده 1...ماده 2...ماده 3...الخ... سرجوخه جبار، که در تمام مدت خوانده‏ شدن متن قانون مجازات، خاموش و سراپا گوش‏ بود، همین‏که منشی پاسگاه آخرین ماده قانون‏ را، خواند و کتاب را بست، حیرت زده و آزرده ‏دل، به منشی گفت: اینها که همه ‌اش "ماده" بود، آیا این کتاب، حتی یک " نـر" نداشت؟ آنگاه سرجوخه جبار، به منشی گفت: ببین در این کتاب صفحه سفید هست؟ منشی کتاب را گشود و ورق زد و پاسخ داد: قربان! در صفحه آخر کتاب، به اندازه‏ نصف صفحه، جای سفید باقی‏ مانده است. سرجوخه جبار گفت: قلم را بردار و این مطالب را که می‏‌گویم‏ بنویس و چنین تقریر کرد: " نـر" سرجوخه جبار: هرگاه یک نفر، شش‏ بار به گناه دزدی، از طرف پاسگاه دستگیر و به محکمه فرستاده شود و در تمام دفعات، از تعقیب و مجازات معاف گردد و به محل‏ بیاید و کار خودش را از سر بگیرد، برابر " نـر" سرجوخه جبار، محکوم است به اعدام! پس از اتمام کار منشی، سرجوخه جبار، نخست، زیر نوشته را انگشت زد و مهر کرد و پس از آن، دستور داد، دزد را دستگیر کنند و به پاسگاه بیاورند.آنگاه او را در برابر جوخه‌آتش قرار داد و فرمان اعدام را در باره‌‏اش اجراء کرد. گویا خبر این ماجرا، به گوش حاکم وقت‏ رسانده شد و حاکم دستور داد سرجوخه جبار را، به حضورش ببرند. هنگامی که سرجوخه جبار، به حضور حاکم‏ رسید، حاکم پرخاش‏ کنان از او پرسید چرا چنان‏ کاری کرده است. سرجوخه جبار پاسخ داد: قربان! من دیدم در سراسر قانون‏ مجازات، هرچه هست، "ماده" است ولی حتی یک‏ " نـر" توی آن همه "ماده" نیست و آن‏وقت‏ فهمیدم که عیب کار از کجا است و چرا دزدی‏ که یک منطقه را، با شرارت‏‌هایش جان به سر کرده است، هربار که دستگیر می‏‌شود، بدون‏ آن‏که آسیبی دیده باشد، آزاد می‏‌شود و به محل‏ باز می‌‏گردد. این بود که لازم دیدم درمیان‏ "ماده‌های" قانون مجازات، یک " نـر" هم باشد. این است که خودم آن " نـر" را به قانون اضافه و دزد را طبق قانون " نـر" اعدام کردم و منطقه را از شرّ او آسوده گردانیدم! و حق با سرجوخه جبار بود با این "ماده‌ها" نمی‌شود بافساد مبارزه کرد، " نـر " می‌خواهد....! 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨ ✨ 💕آدم وقتی پیر میشود تازه می فهمد ڪه باید بیشتر زندگی ڪند بیشتر عشق بورزد و شاید این تقدیر آدمی ست ڪه دیر بفهمد پس تا قبل از اینڪه دیر شود بیشتر عشق بورزیم و محبت ڪنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔴 سنگ سرد چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده می‌کرد و برای خود چای آماده می‌کرد. هر بار که او آتشی میان سنگ‌ها می‌افروخت متوجه می‌شد که یکی از سنگ‌ها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمی‌دانست. چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگ‌ها چیزی دست‌گیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار می‌داد سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشه‌ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی می‌کرد. رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: خدایا، ای مهربان، تو که برای کرمی این چنین می‌اندیشی و به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کرده‌ای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان