🔶💞تعریف اصل واقعه از زبان خود ریزعلی خواجوی:
" باجناقی داشتم که از میانه به خانه ما در روستا آمده بود و شب که شد قصد کرد که برگردد، هرچقدر به او گفتم که شب است و هوا هم بارانی، بگذار فردا صبح برو قبول نکرد که نکرد، گفت که دوستانش قرار است فردا برای بردن گوسفند به تهران بروند و او هم باید خودش را به آنها برساند. پس فانوسم را با تفنگ شکاری که داشتم برداشتم و با هم از کنار رودخانه راهی خانه رئیس ایستگاه راه آهن شدیم؛ وقتی او را سپردم به رئیس ایستگاه که برای رفتن راهنمایی اش کند، خودم کنار خط راه آهن را گرفتم و برگشتم، همین طور که می آمدم دیدم که بین دو تونل قطار که یک فضای باز 50 متری داشت کوه به شدت ریزش کرده و ریل را بسته است".
ریز علی اول قصد می کند موضوع را نادیده بگیرد و راهی خانه شود اما بعد یادش می افتد که قطار مسافربری در همین ساعتها از ایستگاه راه آهن حرکت می کند و قطعا در برخورد با این سنگهای عظیم سرنگون خواهد شد، پس تصمیم به بازگشت به ایستگاه راه آهن می گیرد تا مانع از حرکت قطار به این سمت شود.
" با سرعت به سمت ایستگاه می دویدم اما به یکباره دیدم که قطار آرام آرام در حال آمدن است، این وسط باد هم فانوسم را خاموش کرد، نمی دانم چه شد اما کتم را در آوردم و نفت فانوس را رویش ریختم و کبریت را کشیدم و آن را آتش زدم و شروع کردم به دویدن سمت قطار"
تا اینجای ماجرا در کتابهای درسی تقریبا آمده اما ریز علی می گوید که سوزنبان این شعله آتش را ندیده و او مجبور شده با تفنگ شکاری اش چند گلوله به هوا شلیک کند تا شاید قطار از حرکت بایستد.
" با تفنگ چند گلوله که به هوا زدم قطار ایستاد و سوزنبان آمد پایین و شروع به کتک زدن و دادن فحش و ناسزا به من کرد که مردک این چه کاری است که تو می کنی و چرا با تفنگ شلیک کردی و خلاصه هر چه می آمدم توضیح بدهم فایده ای نداشت و حسابی کتک خوردم؛ وقتی رئیس ایستگاه و بقیه رسیدند و من را مواخذه کردند گفتم که به خدا جلوتر کوه ریزش کرده و بیایید خودتان ببینید، وقتی رفتیم و دیدند که راست می گویم، همه من را تشویق کردم و حتی مسافران قطار دست من را بوسیدند که جانشان را نجات دادم و این واقعه به خیر گذشت".
بعد از این واقعه ریزعلی خواجوی به شدت بیمار شد و نزدیک به 40 روز در بیمارستان تبریز بستری می شود؛ " به علت شدت سرما و عرقی که بر اثر دویدن کرده بودم تمام ریه و رگهای خونی ام عفونت کرد و مجبور شدم برای درمان به تبریز بروم که من را عمل کردند و مجبور شدم همه گوسفندهایم را برای درمان بفروشم"
از او می پرسم که چطور شدی دهقان فداکار و وارد کتابهای درسی شد؟ می گوید که " یک روز در خانه بودم که در را زدند و گفتند رئیس آموزش و پرورش زنجان تو را خواسته، آخر آن موقع مدارس میانه زیر نظر آن ناحیه بود، گویا ماجرا را شنیده بود، من هم رفتم و آنجا از من خواست همه واقعه را برایش تعریف کنم، وقتی توضیح دادم آن را نوشت و سال بعد معلم روستا آمد در خانه مان که " ریزعلی مژده بده! تو رفتی توی کتابهای درسی! اسمم را گذاشته بودند دهقان فداکار
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
┄•●❥@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
سرخکردنیها پیرتان میکنند!
هرچیز به مدت طولانی در روغن سرخ شود باعث تسریع فرآیندهای التهابی در بدن میشود
این فرآیند سلولهای بدن را در معرض فرسودگی و پیرشدگی قرار میدهند.
#پیام_سلامتی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پندانـــــــهـــ
🔅سه قانون طلایی در زندگی :
🔅کسی راکه به شما
یاری میرساند ، فراموش نکنید
🔅نسبت به کسی که شما را
دوست دارد ،کینه نورزید
🔅به کسی که شما
را باور دارد خیانت نکنید
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
روے ﺩﯾــﻮﺍﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﻨـــﻮﯾﺴﯿﺪ:
❤️#خـــﺪﺍﻫﺴـــﺖ❤️
نه ﯾـــک ﺑــﺎﺭ ﻭ ﻧـﻪ ﺩﻩ ﺑـاﺭ
که ﺻـــﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾـــﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺍﺿــﻊ ﺑﻨــﻮﯾﺴﯿــﺪ
❤️#ﺧـــــﺪﺍﻫﺴﺖ❤️
ســـﺮ ﺁﻥ ﺳــﻔﺮﻩ ے ﺧــﺎلے ﮐــﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ
ﺍﺷــﮏ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺳﺖ
❤️#ﺧــــــﺪﺍﻫﺴﺖ❤️
پشــﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮔــلے ﭘﯿـﺮﺯنے ﮔﻔــﺖ:
❤️#ﺧـــــﺪﺍﻫﺴﺖ❤️
ﺁﻥ ﺟـــﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻤــﻪے ﺧﺴﺘــگے ﻭ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﻬــﺎ ،
ﺳﺮ ﺗﻌــﻈﯿﻢ ﻓﺮﻭ ﺑــﺮﺩ ﻭ ﭼﻨــﯿﻦ ﮔﻔﺖ:
❤️#ﺧــــــــﺪﺍﻫﺴﺖ❤️
ﮐﻮﺩﮐـــے ﺭﻓــﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺗــﺨﺘﻪ
گوﺷﻪ ﺗﯿﺮﻩ آن ﺗﺨﺘﻪ ﻧﻮﺷﺖ:
ﺩﺭ ﺩﻝ ﮐــﻮﭼﮏ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺯﯾـﺎﺩ ﺍﺳــﺖ
ﻭﻟـے ﯾﺎﺩ #ﺧـــﺪﺍهست
#خداياشـــــکرت❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوبان، دائمی اند
و ماندگار،
مهرشون خالص است
و همدلی شون شیرین
دوستان بهتر از جانم
سعادتتون پاینده،
مهرتون پایدار،
و بهترینهای خدا نصیبتون
#شب_خوش
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
سلام دوستان تصمیم گرفتیم که کانال ذکر روزانه وتعقیبات نماز را در ایتا برپاکنیم
#مفاتیح_ورساله_همراه
#یاوران_نماز
لطفا باجوین شدن ماروحمایت کنید👇
http://eitaa.com/joinchat/1501757468C885d27dfb4
#ذکر_روزانه_وتعقیبات👆
هم اکنون دعاوزیارت و اعمال روزسه شنبه
لطفا حمایت کنید❤️
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
💙 سلام روز بخیر
صبحتون معطر به
ذکر شریف صلوات
بر حضرت محمد (ص)
و خاندان پاک و مطهرش
💖 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
💖 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
💙در پناه لطف خدا و
عنایت اهل بیت (ع)
سه شنبه تون پربرکت
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌸بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
#نکته_های_قرآنی:
🌻آداب و زمینه های اِستجابت دعا:
🔹دعا همراه ایمان و عمل صالح باشد:
«یَسْتَجیٖبُ الَّذیٖنَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»
📖سوره شوری۲۶
🔹دعا با اِخلاص باشد:
«فَادْعُوا اللّٰهَ مُخْلِصیٖنَ لَهُ الدّیٖنَ»
📖"سوره غافر۱۴"
🔹دعا همراه با تضرّع(زاری و اظهار خضوع)
و پنهانی(دور از ریا) باشد:
«اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً»
📖سوره اعراف۵۵
🔹دعا همراه با بیم و امید باشد
«وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا»
📖سوره اعراف۵۶
🔹دعا در ساعاتی خاص(بین الطلوعین) باشد
«یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدٰوةِ وَالْعَشِیِّ»
📖سوره انعام۵۲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
✨﷽✨
🌷شیخ رجبعلے خیاط تعریف میکرد :
✨در نیمه شبے سرد زمستانے
در حالے که برف شدید میبارید و تمام کوچه و
خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛
از ابتداے کوچه دیدم که در انتهاے کوچه کسے
سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است!
✨باخود گفتم شاید معتادے دوره گرد است که
سنگ کوب کرده!
جلو رفتم دیدم او یک جوان است!
او را تکانے دادم!
بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنے !
گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستے !
برف، برف ! روے سرت برف نشسته!
ظاهرا مدت هاست که اینجایے
خداے ناکرده مے میرے!!!
✨جوان که گویے سخنان مرا نشنیده بود!
با سرش اشاره اے به روبرو کرد!
دیدم او زل زده به پنجره خانه اے!
فهمیدم " عاشــــق " شده!
✨نشستم و با تمام وجود گریستم !!!
جوان تعجب کرد ! کنارم نشست !
گفت تو را چه شده اے پیرمرد!
آیا تو هم عاشـــــق شدے؟!
✨گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشـــــقم!
" عاشـــق مـــهدے فاطـــمه "
✨ولے اکنون که تو را دیدم چگونه براے رسیدن به
عشقت از خود بے خود شدے فهمیدم
من عاشق نیستم و ادعایے بیش نبوده !
✨مگر عاشق میتواند لحظه اے به یاد معشوقش نباشد!!!
↶【به ما بپیوندید 】↷
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#زن_کامل
ملا نصرالدین با دوستی صحبت میکرد. خوب ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتادهای؟ ملا نصرالدین پاسخ داد: فکر کردهام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن پر حرارت و زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بیخبر بود. بعد به اصفهان رفتم؛ آن جا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی دربارهی آسمان داشت، اما زیبا نبود. بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختر زیبا با ایمان و تحصیل کردهای ازدواج کنم.
پس چرا با او ازدواج نکردی؟ آه، رفیق! متاسفانه او هم دنبال مرد کاملی میگشت!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
⛔ #نازکنارنجینباش
🔹با نازکنارنجی بودن، انسان نه تنها بنده خدا که اصلا انسان نمیشود
🔸 از نازکنارنجی بودن بیرون بیا! با نازک نارنجیگری آدم بنده خدا نمیشود، اصلًا انسان نمیشود؛ آدم نازک نارنجی انسان نیست.
🔹 روزه میگیری سخت است، مخصوصاً چون سخت است بگیر! شب میخواهی تا صبح احیا بگیری برایت سخت است، مخصوصاً چون سخت است این کار را بکن! یک مدتی هم به خودت رنج و سختی بده، خودت را تأدیب کن!
📗 استاد مطهری، آزادی معنوی، ص ۱۴۳
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸