eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✨ ❣سه چیزرابه کار بگیر: 👈عقل،همت،صبر سه چیز را آلوده نکن: 👈قلب،زبان،چشم سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکن: 👈خدا،مرگ و دوست خوب ‌ ❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎هرگاه كسی پولی را كه باید صرف مخارج لازم و ضروری شود در راه بیهوده و طریق غیر عادلانه خرج كند ، با استفاده از ضرب المثل بالا می گویند : فلانی همه را خرج اتینا كرد ، یعنی نفله كرد و روی اصل جهالت و جوانی به مخارج غیر لازم رسانید . آورده اند كه ... اتینا حشرات خرد و به كنایه به آدمهای فرومایه می گویند . شادروان امیر قلی امینی می نویسد : سابقاً مطربها در مجالس عروسی و امثال آن پس از آنكه یك دور می رقصیدند در مقابل هر یك از میهمانها می نشستند و پس از چندی سر و كله آمدن و عشوه گری كردن زنگی را كه در شست یا یك نعلبكی را كه در دهان داشتند جلو می برند و او به همت خود یا سكه ای زر یا سكه سكه ای نقره در زنگ یا نعلبكی او می ریخت و در حقیقت پولی مفت و رایگان را از دست می داد ، به همین مناسبت به خرجهای بیهوده و بی مصرف عنوان خرج اتینا دادند و آن جزء اصطلاحات مثلی قرار گرفت . اتینا در اصل اطیناست كه در تلفظ عوام بدین صورت درآمده است و راجع به مورد استعمال این واژه باید دانست كه سابقاً پس از دریافت شاد باش یكی از مطربان با بانگ بلند اعلام می داشت ، اعطینا یعنی مرحمت كردند ، این توصیف معلوم كردید كه واژه اتینا از فعل عربی اعطینا می باشد و در آن روزگار كه زبان عربی ، بیشتر از امروز در كشور ایران رواج داشت بر سر زبانها افتاده و به صورت ضرب المثل درآمده است . 👇👇👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
وقتی شما یک پرتقال را تحت فشار قرار دهید، آب پرتقال بدست می آورید نه چیزی دیگر چون این چیزی ست که در درونش هست. همین اصل برای شما هم صدق میکند. وقتی کسی یا شرایطی، شما را تحت فشار قرار دهد چه چیزی از درونتان بیرون میزند؟ عصبانیت؟ نفرت؟ تندی؟ خشم؟ تنش؟ افسردگی؟ یا صبر، متانت و آرامش ؟ از کوزه همان برون تراود که در اوست.... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ 🔘 (‌کوتاه ✍از امام باقر علیه السلام نقل شده است: روزى حضرت داوود(ع)نشسته بود و جوانى ژوليده با ظاهرى فقيرانه كه خيلى نزد آن حضرت مى آمد نيز در محضر آن حضرت حاضر بود. در اين هنگام فرشته مرگ وارد شد و نگاه تندى به آن جوان كرد و بر وى خيره شد. داوود(ع) دلیل این کارش را پرسید فرشته مرگ گفت: من مامورم هفت روز ديگر جان اين جوان را در همين جا بگيرم. داوود پيغمبر(ع ) از اين سخن، دلش به حال آن جوان سوخت و رو به او كرد و فرمود: اى جوان! زن گرفته اى؟ پاسخ داد: نه ، هنوز ازدواج نكرده ام داوود به او فرمود: به نزد فلان مرد كه يكى از بزرگان بنى اسرائيل است برو و از طرف من به او بگو كه داوود به تو دستور داده كه دخترت را به همسرى من درآور و همين امشب نزد آن دختر مى روى و خرج ازدواج تو نيز هر چه مى شود بردار و هم چنان نزد همسرت باش تا هفت روز ديگر و پس از هفت روز همين جا نزد من بيا. جوان به دنبال ماموريت رفت و پيغام حضرت داوود(ع) را به آن مرد بنى اسرائيلى رسانيد و او نيز دخترش را به آن جوان داد و همان شب ، عروسى انجام شد و جوان هفت روز نزد آن دختر ماند و پس از هفت روز نزد حضرت داوود بازگشت داوود از وى پرسيد: در این هفت روز وضع تو چگونه بود؟پاسخ داد: هيچ گاه در خوشى و نعمتى مانند اين چند روز نبوده ام. داوود فرمود: اكنون نزد من بنشين جوان نشست، و داوود چشم به راه آمدن فرشته مرگ بود تا طبق خبرى كه داده بود بيايد و جان اين جوان را بگيرد. اما مدتى گذشت و فرشته مرگ نيامد، از اين رو به جوان رو كرد و فرمود: به خانه ات بازگرد و روز هشتم دوباره به نزد من بيا. جوان رفت و پس از گذشت هشت روز دوباره به نزد داوود بازگشت و هم چنان نشست و خبرى از فرشته مرگ نشد و همين طور هفته سوم تا اين كه فرشته مرگ به نزد داوود آمد. داوود بدو فرمود: مگر تو نگفتى كه من مأمورم تا هفت روز ديگر جان اين جوان را بگيرم ؟ پاسخ داد: آرى فرمود: تاكنون سه هشت روز از آن وقت گذشته است ؟ فرشته مرگ گفت : اى داود! چون تو بر اين جوان رحم كردى ، خداوند نيز او را مورد مهر خويش قرار داد و سى سال بر عمرش افزود. 📚 داستانهای بحار الانوار ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚 🍀 🌻 🔷بهلول و مرد شیاد! آورده اند که بهلول سکه طلایی در دست داشت و با آن بازی می کرد. شیادی چون شنیده بود که بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت: «اگر این سکه را به من بدهی، در عوض 10 سکه که به همین رنگ است به تو می دهم!» بهلول چون سکه های او را دید دانست که سکه های او از مس است و ارزشی ندارد، به آن مرد گفت: «به یک شرط قبول می کنم! اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر کنی من این سکه را به تو می دهم.» شیاد قبول کرد و مانند خر شروع کرد به عرعر کردن. بهلول با لبخند به او گفت: «خب الاغ جان، چون تو با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلاست، فکر می کنی من نمی فهمم که سکه های تو از مس است؟» آن مرد شیاد چون کلام بهلول را شنید خجل شد و از نزد او فرار کرد. ➖═❍●❐●❍═➖ @tafakornab @shamimrezvan 💚〰💛〰💜〰❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🦋 محرم خونین حسین ع به کربلا آمد 🌻.....الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج......🌻 ʝơıŋ➘ |❥@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | السلام‌ای‌زمین‌کرب‌وبلا 🎙 بانوای: 🔰 با زیر نویس عربی 🏴 ویژه شب دوم ماه ▪️ورود کاروان به کربلا .... من زمین گیرم ، گرفتارمــــــ دعایم کن حسین •【♥️】• ⭐️🌙 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو 🍃🌺 آخرین پنجشنبه تیرماهتون معطر به ‌عطر خوش صلوات🌺🍃 🌺اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 💚مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌺وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌼 🌼 عمری اسیر هجر و غم بی قراری ام بارانی ام که بر سر راه تو جاری ام عمرم به سر رسید بیا عشق فاطمه از حد گذشته مدت چشم انتظاری ام 🌼 ألـلَّـهُـمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ الفرج @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍✋ 💚شبِ گذشتہ نسیمے وزید در خوابم 🌼گرفٺ شورِ عجیبے وجودِ بے تابم 💚چہ حسُّ حالِ قشنگے،چرا ڪه میدیدم 🌼نمازِ صبح، ڪنارِ ضریحِ اربابم 💚«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌼وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 💚وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌼وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ» 💚 🌼 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ─┅═ঊঈ🌼💚🌼ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚢داستان کشتی حضرت نوح (ع) 7⃣ قسمت هفتم (آخر) با نابودی ظالمان‌مأموریت‌تمام‌شد.اماچگونه؟ به زمـین گفـتیم👈آبت را فرو بَر به آسمان گفتیم👈 از بارش خودداری کن آنهااطاعت‌کردند👈پس آب فرو نشست وکشتی نوح هم👈بر کوهی آرام گرفت به هــمـیــــن راحـــتــــی 😳شنیدید میگن مثه آب خوردن کاری انجام شد؟! خدایا🤲فرموده بودی هرکاری بخواهی انجام دهی کافیست بگویی انجام شو! و آن کار انجام میشود! اما داستان نوح چه نمونه عملی زیبایی از قدرت نمایی توست! اما! صد حیف با وجود چنین خدایی با چنین قدرتی پس چرا جای دیگر پناه می‌برم؟!😔 📖سوره هود آیه۴۴_استاد عبدالباسط @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین پنجشنبه تیرماه و ياد درگذشتگان😔 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ ❣ ❣ میگویند خیرات برای رفتگان😔 مثال نسیم خنکی ست که در هوای داغ به صورت انسانی می وزد به همین لذت ‌بخشی و به همین لطافت🌸 پنجشنبه است😔 خیرات رفتگان فاتحه و صلوات🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💠عشقی که عاشقش را کافر کرد💠 ✅این داستان سرنوشت کسیست که با نگاهی عاشق شد و این عشق او را به جایی رساند که با حالت کفر از دنیا رفت: 🔲شيخ بهائى (ره ) در "كشكول" ذكر نموده كه مرگ شخصى از ثروتمندان فرا رسيد، در حال احتضار به او شهادتين تلقين كردند و او در عوض شهادتین اين شعر را خواند: 🚫يا رب قائلة و قد تعبت أين الطريق الى حمام منجاب ⭕️چه شد آن زنى که خسته شده بود و می‌پرسید راه حمام منجاب کجاست؟ و سبب خواندن شعر این بود که: ✳️روزى زن عفيفه و زیبا قصد رفتن به حمام معروف منجاب را داشت ولی مسیر را گم کرد و حمام را پيدا نكرد و از راه رفتن خسته شد، ❓ تا اینکه مردى را بر در منزلى ديد و از او پرسيد كه حمام منجاب كجاست؟ 📛 آن مرد اشاره به منزل خود كرد و گفت حمام همینجاست، آن زن به خيال حمام داخل خانه آن مرد شد و آن مرد فورا در را بر روى او بست و خواست كه به زن خیانت کند. 🔻زن وقتی دید گرفتار شده و راه فراری ندارد با خود اندیشید که فقط با حیله و تدبیر می‌تواند خود را نجات دهد، به همین جهت با خوشرویی به مرد اظهار میل و محبت کرد و گفت: 🔻من چون بدنم كثيف و بدبو بود میخواستم به حمام بروم، خوبست كه يك مقدار عطر و بوى خوش براى من بگيرى كه من خود را براى تو خوشبو كنم و قدرى هم غذا بگيرى كه با هم بخوريم، و زود بيا كه من مشتاق تو هستم. 🚫 آن مرد چون رغبت زیاد آن زن را ديد مطمئن شد که زن راست می‌گوید و او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بيرون رفت و زن هم بعد از رفتن مرد سریع از خانه فرار کرد. چون مرد برگشت زن را نديد و حسرت زیادی کشید که چرا چنین فرصتی را از دست داده است. و الان كه لحظه احتضار آن مرد است به یاد حسرت آن روز خود افتاده و به جای اینکه شهادتین بگوید، به یاد آن زن شعر همان روز را میخواند. 💢 شیخ عباس قمی بعد از نقل این حکایت چنین میگوید: ✴️ اى برادر در اين حكايت تأمل كن و ببين چگونه اراده يك گناه اين مرد را به هنگام مرگ، از شهادتين منع كرد در حالى كه كارى جز قصد زنا به آن زن نداشت(یعنی زنا را هم مرتکب نشده بود) 📕 منازل الاخره، شیخ عباس قمی @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪ مراسم حج را به پایان نمی برد تا به همه حج گزاران تاریخ، مومنان به سنت ابراهیم بیاموزد که : اگر امامت نباشد؛ اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گِرد خانه خدا، با خانه بت؛مساوی است. ▪ در آن لحظه که حج را نیمه تمام گذاشت و آهنگ کربلا کرد، کسانی که به طواف، همچنان در غیبت ، ادامه دادند، مساوی هستند با کسانی که در همان حال، بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند. ☝ وقتی در صحنه نیستی، وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هر که خواهی باش... 👤دکترعلی شریعتی 📚 وارث آدم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پا بر زمین کربلا میگذارند آسمانیان! ب انتظار روز دهم... برای وفای عهد و پیمانی ازلی... وَ کوبیده میشود ستون های حرمی که ستون دین عشق خواهد بود تا زمان رسیدن روز موعود ... تاکه فرمود رسیدیم عَلَم را کوبید یک علمدار بر این خاک قدم را کوبید بر رویِ سینه‌ی خود تیِغ دودَم را کوبید بینِ این دشت ستونهایِ حرم را کوبید... الهی به خیمه های برپا شده در کربلا ، خیمه ی پادشاهی ولیت را ب اذن ظهورش، در جهان برپا بدار... . . @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎امام باقر عليه السلام: ، ، و پيرامون آنچه درباره تو گفته شده است بينديش. اگر ديدى كه آنچه گفته اند در تو هست، مصيبت افتادن از چشم خداوند عزّوجلّ، به سبب خشمناك شدنت از حقيقت، بزرگتر از مصيبت افتادنت از چشم مردم است كه از آن مى ترسى و اگر خلاف آن چيزى باشى كه گفته اند، اين خود ثوابى است كه بى رنج به دست آورده اى و بدان كه تو دوست [و پيرو ]ما نيستى مگر آن گاه كه اگر همه همشهريانت بر ضد تو همداستان شوند و بگويند: تو مرد بدى هستى، اين سخن تو را اندوهگين نسازد و اگر بگويند: تو مرد خوبى هستى، اين سخن شادمانت نگرداند. بلكه خودت را با قرآن بسنج، اگر پوينده راه آن بودى و به آنچه به بى اعتنايى بدان فراخوانده است بى اعتنا و به آنچه بدان ترغيب كرده است راغب بودى، پس پايدارى كن و خوش باش؛ زيرا كه آنچه درباره تو گفته شده به تو زيانى نرساند و اما اگر از قرآن جدا بودى، چرا بايد فريب نفست را بخورى 📖تحف العقول صفحه284 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
اگر دچار اضطراب یا افسردگی هستید صبح ها "چای زعفران" بنوشید ! شادی آور ضد آلزایمر پیشگیری از سرطان تسکین دردهای شکمی ضد اضطراب و افسردگی پیشگیری از فشار خون بالا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀سلام تقدیم به شما 🥀دومین روزمحرمتون بخیرونیکی 🥀ایام سوگواری تسلیت 🥀عزاداریتون قبول حق 🥀امیدوارم روز خوب و 🥀پر برکتی داشته باشید 🥀روزی پر از عشق 🥀و آرامش و سلامتی 🥀و پر از توفیق بندگی 🥀همراه با استجابت دعا 🥀پنجشنبه تون پر خیر و برکت @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
اعتماد شبیه شیشه است... یک بار که شکسته شد هرگز دوباره مانند قبل نمی شود...! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
در دوران طلایی و شیرین کودکی. روزهای پایانی اسفند بود، مدرسه تعطیل شده‌بود و داشتیم لی‌لی کنان و سرخوش برمیگشیم سمت خانه، پیک شادی توی دست‌های کوچکمان و زیر نور جان‌دار آفتاب، میدرخشید، عطر تازگیِ رنگ و کاغذش مشام خام کودکی‌مان را نوازش می‌داد و یکجور عجیبی حال و هوای تازگی و بهار را تداعی می‌کرد. چه شوقی داشتم زودتر برسم خانه، یک شبه تمامش کنم و کل تعطیلات عید را بدون دغدغه‌ی پیک نوروز و تکالیف انجام نشده شیطنت کنم و خوش باشم. من دلم میخواهد برگردم درست به همان روزها, همان روزهای شیرینی که به خانه بر میگشتم و توی حیاط چرخ می‌زدم و قهقهه‌ی شادی سر می‌دادم و مدام تکرار می‌کردم که "تعطیل شدیم هورا" جوری که انگار دنیا را به من داده‌اند و تمام آرزوهایم را بر آورده‌اند و دیگر جای هیچ نگرانی نیست. مامان توی این هوا، فرش پهن کرده بود توی حیاط و به جان تار و پود و ریشه‌هایش افتاده بود و بینی و گونه‌اش از سردی هوا و وزش بادهای بهاری، قرمز شده بود، سرش را بالا میگرفت و میگفت؛ "چه‌خبره کوچه رو روی سرت گذاشتی! غذات روی اجاقه، دست و روتو بشور و بخور تا من میام" کاش مامان میدانست شادترین دوران زندگی‌ نسل من همان روزهاست و می‌گذاشت صدای خنده‌ام تمام کوچه را بردارد، میگذاشت تا فرصت هست بالا و پایین بپرم و به اندازه‌ی تمام عمرم شیطنت کنم. از رختخوابها بروم بالا و سقوط کنم روی فرش‌، پایم درد بگیرد و از خنده ریسه بروم، لواشکهای روی پشت بام را قبل از خشک شدن‌شان تمام کنم و روی درخت بادام، آواز شاد "بازباران" بخوانم و حالم خوب باشد. کاش به ما سخت نمیگرفتند و می‌گذاشتند تا جایی که می‌شد بچگی کنیم و خوش باشیم. مایی که قرار بود جوانی‌مان در دل طاعون قرن بیست و یک باشد و اضطراب را به نقطه‌ی جوش برسانیم. چشمانم را می‌بندم و خودم را در همان حیاط صمیمی و سرسبز تصور می‌کنم، اواخر اسفند است، مامان دارد فرش می‌شوید، بابا از سر کار برگشته و یک دستش کلوچه و پشمک و دست دیگرش آجیل و پرتقال‌های عید است. خواهرم دارد پنجره‌ها را پاک می‌کند و مدام غر می‌زند که چرا من کاری نمی‌کنم و من هم بدون توجه به حرف‌های او، می‌نشینم و مثل همیشه چوب توی لانه‌ی مورچه‌ها میکنم تا بریزند بیرون و با آن‌ها بازی کنم. خدایا، تو مرا به کودکی‌ام برگردان، من قول ‌میدهم کاری به کار مورچه‌ها نداشته‌باشم، پیک نوروزی‌ام را یک روزه تمام نکنم، به خواهرم کمک کنم و کمی آرامتر بالا وپایین بپرم. دورت بگردم خدا، من این روزها را دوست ندارم بی‌زحمت مرا برگردان به همان روزها. ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞فیلم : داستان عجیب زمان: 7 دقیقه و 4 ثانیه این کلیپ و از دست ندهید @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ورود كاروان امام حسین علیه السلام به كربلا 🏴امان ازدل زینب...🏴 گرچه رسیده اند پایانِ این سفر شده،آغاز مرثیه زینب به خویش گفت، بوی فراق مےرسد از سمتِ بادیه... ...😔😭 😔💔 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh