هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_شبانه🌟🌙
پروردگارا❣
در این شب زیبا⛺️
ایمان غبارگرفتہ مارا
درباران رحمت خویش پاڪ ڪن
وشبۍ آرام را🌃
بہ عزیزانم عنایت بفرما
#شبتون_بخیر✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام💐روز را
با" ❁﷽❁ "والهی به امیدتو
ومهربانے وگذشت…
آغازکنے وبگذرانے
قطعأبرندهاے!
لبخندخدایعنی همہ چیز...
لبخنــدش
همراه لحظہهایت باد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷حاج اسماعیل دولابی(ره)
هرکه صلوات رافراموش کند
راه بهشت راگم می کند.
سلام💐
زندگیتون معطربه عطرصلوات
❤اللهم صل علی محمدو
❤آل محمد وعجل فرجهم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆
🌍اوقات شرعی به افق تهران
☀️امروز #یکشنبه24تیرماه1397
🌞اذان صبح:04:17
☀️طلوع آفتاب:06:00
🌝اذان ظهر:13:10
🌑غروب آفتاب:20:21
🌖اذان مغرب:20:41
🌓نیمه شب شرعی:00:19
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
بهترین صبحانه ها
🍜عدسی :👇
🌸 افزایش تمرکز
🌸 تقویت هوش
🌸 ضد خستگی
👇تخم مرغ پخته 🍳
🌸 تقویت بدن
🌸افزایش قدرت یادگیری
#بسته_سلامتی 💪
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_امروز
الهی ڪه همش خبراے خوب خوب
بهتون برسه
نامه ی زندگیتون پر باشه
از اتفاقات خوشایند...
#سلام_یکشنبه_تون_عالی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎁❤️🎁
❤️میلاد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و روز دختر بر همه رهروان راهش مبارک وگرامی باد🎉💝🎊🎁
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍒داستان آموزنده با نام👈 #آرام🍒
👈قسمت هفتم
گفت:برای چی سقط؟
گفتم:ناگهانی و ناخواسته بود،دكترا ميگن رحم ام آمادگی بارداری رو نداشته مهتاب خيلی ناراحت شده بود از شنيدن اين حرف با قيافه ی متعجب و ناراحت داشت نگام ميكرد مهتاب گفت:الان حالت چطوره؟ گفتم: بهترم،علايم افسردگيم به حداقل رسيده .
مهتاب زد زير خنده و گفت: واااا چه چيزا،مگه روانشناسا هم افسردگی ميگيرن از حرفش منم خنده ام گرفت،راست ميگفت!
گفتم:چای ميخوری يا قهوه؟ گفت:قهوه
رفتم سمت تلفن خط داخلی رو گرفتم
-بله خانوم دكتر؟
خانوم پرورش لطفا دو تا قهوه برای ما بيارين .تلفن رو گذاشتم سر جاش،نميدونم چرا حتی از صحبت كردن با مستانه هم بدم ميومد مستانه برام مثل يه بمب ساعتی بود،اما نميدونستم كه كی ميخواد منفجر بشه ولی هميشه خطر رو احساس ميكردم مخصوصا در ارتباط با حامد.
برگشتم و دوباره پيش مهتاب نشستم
گفتم: مهتاب خانوم من بی صبرانه منتظرم تا بقيه ی داستانو بشنوم
مهتاب گفت:هی روزگار،گفتم كه اون مرتيكه مجبورم كرد كه برم و بچه ام رو بندازم يادمه اون موقع موضوع رو به خواهرش گفته بود و خواهرش از ترس آبروشون افتاده بود دنبال كارای من،
منم فقط نوزده سالم بود و بعد طلاقم با خونوادم قطع رابطه بودم و هيچكس رو نداشتم
من يه دختر بی تجربه بودم تو دستای مردی كه سی و پنج سال از من بزرگتر بود و كوله باری از تجربه بود
يادمه خواهرش يه دكتری رو پيدا كرده بود كه اينكارو انجام ميداد
وقتی رفتيم پيشش دكتره دلش برام سوخت
وقتی تو اتاق معاينه باهاش تنها شدم
گفتم خانوم دكتر تورو خدا كمكم كنين من نميخوام اينكارو كنم
خلاصه جونم برات بگه كه با دكتر دست به يكی كرديم و اونم يه پول زياد از خواهرش گرفت و الكی صحنه سازی كرد كه سقط رو انجام داده
منم بعدش چند ماهی خودم رو گم و گور كردم تا دست كسی بهم نرسه
بچم رو با هزار جور سختی دنيا آوردم
دختر بود
آرام بايد بودی و ميديدی دخترمو
مثل فرشته ها بود
خيلی زيبا بود خيلی
اما نميدونم چه جوری اون مرتيكه همه چی رو فهميد و اومد سراغم.....
👈ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
=====================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشادرایتا👆👆
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☺️🌹🎁
❤️🎁
🎁
خدا لبخند زد
دختر آفریده شد
روز همه دخترا
عزیز دل باباها
مونس مامانا
همراز آبجیا
همدل داداشا
مباااااااااااااااااااااارک🎉💖🎊🎁🎈
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
🔷پيامبر خدا(ص)
✍هركه دختر باحیا داشته باشد، خداوند درپى يارى، كمك، بركت وآمرزش اوست!
📚مستدرك الوسائل،ج۱۵ص۱۱۵
🌸روز دختر👩🌾مبارک🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#داستان_واقعی
#لبخند😂😂
توصیه میکنم این مطلب رو از دست ندید👌👇😉
#عمو_سبزی_فروش
داستان زیر مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت احمدشاه قاجار برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای دکتر جلال گنجی فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» این را نقل کرده اند:
«ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد احمد شاه قاجار تحصیل میکردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همۀ دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشورشان را بخوانند. ما بهانه آوریم که عدۀمان کم است. گفت: اهمیت ندارد.از برخی کشورها فقط یک دانشجو اینجا تحصیل میکند و همان یک نفر پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد و سرود ملی خواهد خواند.
چارهای نداشتیم دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم و پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم.
به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم. یکی از دوستان گفت: اینها که فارسی نمیدانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و کسی هم که اینجا فارسی بلد نیست که بداند و اعتراض کند.
اشعار مختلفی از سعدی و حافظ با هم تبادل کردیم. اما این شعرها آهنگین نبود و نمیشد بهصورت سرود خواند. بالاخره من [دکتر گنجی] گفتم:
بچهها، عمو سبزیفروش را همه بلدید؟ گفتند: آری. گفتم هم آهنگین است و هم ساده. بچهها گفتند: آخر عمو سبزیفروش که سرود نمیشود. گفتم: بچهها گوش کنید و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن کردم: عمو سبزیفروش... بله. سبزی کمفروش... بله. سبزی خوب داری؟ ... بله. فریاد شادی از بچهها برخاست و شروع به تمرین نمودیم.
با توافق همدیگر، «سرود ملی» به این صورت تدوین شد:
عمو سبزیفروش... بله
سبزی کمفروش... بله
سبزی خوب داری...بله
خیلی خوب داری؟... بله
عمو سبزیفروش... بله
سبزی کم فروش ... بله
سبزیت گِل داره ... بله
درد دل داره... بله
سیب کالک داری... بله
من و دوسم داری... بله
عمو سبزیفروش... بله
من نعنا میخوام... بله
تو رو تنها میخوام... بله
……………
خلاصه این را چند بار تمرین کردیم. روز رژه با یونیفورم یک شکل و یک رنگ از مقابل امپراطور آلمان عمو سبزیفروش خوانان رژه رفتیم. پشت سر ما که دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند. از «بله» گفتن ما به هیجان آمدند و «بله» را با ما همصدا شدند، بهطوری که صدای «بله» در استادیوم طنینانداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان بهخیر گذشت.
📚منبع فصلنامۀ «ره آورد» شمارۀ 35
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#درسنامه
🌟قبل ازحرف زدن،بزارکلماتت
از اين۳ دروازه عبوركنن :
١- آيا حرفم حقيقت داره؟
٢- آيا گفتنش لزومى داره؟
٣- آيا گفتنش مهربانانه است؟!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_شبانه
آرزو میڪنـــــــم
در این شب زيبا
مهـــر برڪـــت
عشــــــــق💞💞
محبـــــــت سلامـتي
همنشیڹ دوستاڹ و عزیزانم باشد
#آمین❣
#شبتون_بخیر🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی روزم رابانامت آغازمیکنم
درانتظار رحمتت نشستہ ام
💜بدهی ڪریمی
🌸ندهی حڪیمی
💜بخوانی شاکرم
🌸برانی صابـرم
💜الهی به امیدتو
🌸براشروع یک روزعالی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
🌹 #امام_علی_علیه_السلام :
🔹 وُصولُ المَرءِ إلى كُلِّ ما يَبتَغيهِ - مِن طِيبِ عَيشِهِ ، وأمنِ سِربِهِ ، وسَعَةِ رِزقِهِ - بِحُسنِ نِيَّتِهِ وَسَعَةِ خُلقِهِ .
🔸 آدمى با نيّت نيكو و اخلاق خوش به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنيّت محيط و فراخى روزى، دست مىيابد.
📚 غرر الحكم ح ١٠١٤١
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
گاهی سکوت...
شرافتی دارد که گفتن ندارد!
همیشه درفشار زندگی
اندوهگین مشو
شاید خداست
که درآغوشش می فشاردتت!
اگریقین داری روزی پروانه میشوی بگذار روزگار
هر چه میخواهد پیله کند...
@tafakornab👈
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
❤️ امام على عليه السلام :
هر كه از عيبهاى پنهانى مردم
جستجو ڪند، خداوند او را از
دوستى دلها محــــروم گرداند.
📙 غررالحڪم ح ۸۸۰۰
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
🌸لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ
✨يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ
🌸لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ ﴿۴۹﴾
🌸فرمانروايى مطلق آسمانها و زمين از آن خداست
✨هر چه بخواهد مى آفريند به هر كس
🌸بخواهد فرزند دختر و به هركس
✨بخواهد فرزند پسر مى دهد (۴۹)
📚 سوره مبارکه الشورى
✍آیه ۴۹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
💐✨💐
🌹 در امــانت، خیـانت نکـن 🌹
یک زنی نزد امام صادق آمد و گفت: من پسری داشتم از دنیا رفت، اموال او نزد برادرم بود. برادرم اموال پسرم را از بین برد. مال او را خورد و سر فرزندم کلاه گذاشت. حالا برادرم یک مالی را به امانت نزد من گذاشته است. آیا من اجازه دارم از مال برادرم مقداری را بدون اجازه به عنوان آن کلاهی که سر پسرم گذاشته بود، بردارم؟ مثلاً هزار درهم مال پسرم را خورده و الآن نزد من چیزی را گذاشته که ارزش مالی دارد. آقا فرمودند: نخیر! این کار را نکنید. «وَ لا تَخُنْ مَنْ خَانَكَ» (مستدرك الوسائل،ج 14، ص 11) به کسی که به تو خیانت کرده، خیانت نکن. تو هم مثل او میشوی.
✅ چقدر داستان امانتداری اهمیت دارد، که از رسول خدا نقل کردند که رسول خدا فرمود: امانت را بدهید و به کسی که حتی به شما خیانت میکند شما حق خیانت ندارید.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
آرزوهایتان رابالاتر ازخواستههایتان بگیرید. بلندپرواز باشید.
جاذبهی زمین همه چیز را به سمت خود میکشد: تیراندازان همیشه دستشان را بالاتر از هدف میگیرند.
👤 بلامی
@tafakornab
داستان وضرب المثل👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
🌱حکایت موش و آهن
در گذشته های دور ، بازرگانی بود که برای تجارت به کشورهای مختلف سفر می کرد . يك روز پيش از آغاز سفري ، با خود اندیشید که اگر در طول این سفر ، راهزنان اموال او را غارت کنند، هنگام بازگشت به شهر و ديار خود ، هيچ سرمایه اي نخواهد داشت . بازرگان نمیدانست این سفر چقدر طول می کشد و صلاح نمی دید که سرمایه اش را به صورت سكههاي پول به امانت بگذارد. بنابراین سیصد کیلو آهن خرید و آن را نزد یکی از دوستانش به امانت گذاشت تا پس از بازگشت از سفر ، آن را پس بگیرد . بازرگان با خود گفت : « آهن از هرچیز دیگر بهتر است . از آنجایی که آهن سنگین است ، هیچکس نمي تواند آن را بدزدد . به علاوه ، آهن نه آتش می گیرد و نه فاسد می شود ، قابلیت شکستن ندارد و کهنه نيز نخواهد شد . » بازرگان بعد از آن با دوستش خداحافظی کرد و به سفر رفت.
سفر بازرگان یک سال طول کشید . او در بازگشت متوجه شد که قیمت آهن بالا رفته است . لذا تصمیم گرفت آهن هاي خود را از دوستش بگيرد و بفروشد . بنابراین به خانه دوستش رفت تا آهن امانتی را پس بگیرد . اما دوست قدیمی اش ، آهن ها را در جای دیگری پنهان کرده بود . بازرگان پس از سلام و احوالپرسی گفت که براي بردن آهن امانتی آمده است . دوست قدیمی ، بازرگان را با مهرباني به خانه اش برد و به او گفت : « دوست عزیز ! خیلی متأسفم که به تو این خبر را می دهم . حقیقت این است که من آهن ها را در انبار خانه ام گذاشته و در آن را قفل زده بودم . اما وقتی چند ماه بعد در انبار را باز کردم ، دیدم که موشها همه آهن ها را خورده اند . از بابت این اتفاق متأسفم و نمی توانم به تو کمکی بکنم.
بازرگان که متوجه حقه بازی دوستش شد ، تصمیم گرفت با او مقابله به مثل کند . ناراحتی خويش را پنهان کرد و به آرامی گفت : « تو درست می گویی . من هم شنیده ام که موش آهن دوست دارد و هرجا آهن پیدا کند ، می خورد . البته كه تو مقصر نیستی.»
مرد خائن از این جواب خوشش آمد و با خود گفت : « این مرد احمق ، داستان موش را باور کرد . بگذار برای شام او را به خانه ام دعوت کنم تا به این وسیله اگر شکی در ذهن او هست ، از بین برود . » پس به بازرگان گفت : « مدت طولانی است که ما یکدیگر را ندیده ایم . دعوت مرا قبول کن و امشب برای صرف شام به خانه ام بیا . » بازرگان گفت : « برای لطفی که به من داری متشکرم ، اما امشب کار بسیار مهمی دارم . فردا برای ناهار می آیم.»
بازرگان در هنگام خروج از منزل ، فرزند کوچک دوستش را دید که بیرون از خانه مشغول بازی است . او بچه را در آغوش گرفت و به خانه خود برد و از همسرش خواست که تا فردا شب از بچه مراقبت کند .
روز بعد او به خانه دوستش رفت . صاحبخانه که به خاطر ناپدید شدن فرزندش ، بسیار ناراحت و پریشان بود ، به بازرگان گفت : « فرزندم از دیروز ناپدید شده است و ما تمام شهر را گشته و او را پیدا نکرده ایم . مرا ببخش امروز نمی توانم از تو پذیرایی کنم.
بازرگان پرسید : بچه تو پسر بود ؟ پیراهن راه راه و ژاكت سیاه پوشیده بود ؟ آيا شلوار او سفید و كفش وي سیاه بود ؟
مرد با هیجان پاسخ داد : بله . این مشخصات فرزند من است . او را کجا دیدی ؟
بازرگان گفت : « دیروز وقتی از خانه ات بیرون رفتم ، یک کلاغ سیاه را دیدم که در آسمان پرواز می کرد و یک پسر با اين مشخصات را به منقار گرفته بود."
مرد با اوقات تلخی فریاد زد : « اي مرد احمق و دیوانه ! این چه داستان مسخره و نا ممکنی است که تعریف می کنی ! چه دروغ بزرگی ! چطور یک کلاغ که کمتر از دو کیلو وزن دارد ، می تواند پسر بچه ای را که بیش از ده کیلو وزن دارد ، به منقار بگیرد و ببرد ؟»
بازرگان گفت : « به نظر من عجیب نیست . در شهری که یک موش بتواند سیصد کیلو آهن را بخورد ، یک کلاغ هم می تواند پسر بچه ده کیلویی را به منقار بگیرد و ببرد.»
مرد از کار خود شرمنده شد و گفت : " همه چیز را فهميدم ، موش آهن تو را نخورده است ، فرزندم را بیاور و آهن خود را ببر."
📚کلیله و دمنه
📌مجموعه حکایات؛سخن بزرگان
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتی
⬅️ كسانی كه كلسترول خون دارند،
اگرشبی دوگردو بخورند مشكل كلسترول آنها رفع میشود.
✅برای رفع كلسترولخون،
روزی چندعدد سيب باپوست ودانه بخوريد
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#درسنامه
چه بخواهیم و چه نخواهیم
باید از کوچه های زندگی عبور کنیم...
گاهی تلخ، گاهی شیرین
این کوچه های زندگی هستن
که عبورها را میسازن...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#متن_شب
شــــــب
انتهای زیباییست
برای امتداد فردایی دیگر
تا زمانی که سلطان دلت
"خداست"
کسی نمی تواند دلخوشیهایت را
ویران کند!
⭐شبتون آرام وخوش🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh