eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴زرد چوبه ✅زردچوبه بادشکن ، تصفیه کننده خون ، تب‌بر ، محرک و انرژی‌زا می‌باشد.
✨﷽✨ ✨ 🌺ببخشید امانگذارید ازشماسواستفاده شود 🌸عشق بورزید امانگذاریدبا قلبتان بدرفتاری شود 🌺اعتمادکنید اماساده وزودباورنباشید 🌸حرف دیگران رابشنوید اماصدای خودتان راازدست ندهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب✨ آسمان اجابت چقدر زیباست✨🌹 بیا شاخه های آرزویت را بتکان...🌹 الهی شیرینی کامت مرا آرام جــــان باشد😇 حالتون قشنگ و دلتون آرام❤️ و شبتون پر از عطر خدا ✨🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 خدایا با نام تو آغاز می کنم شروع هر لحظه را ای که زیباترین علت هر آغاز تویی ! این روز و هفته را به لطف و مهربانی تو می سپارم یار و یاورم باش ای بهترین 🌼 بسم الله الرحمن الرحیم 🌼 الهی به امید تو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ شروع هفته تون را معطر کنید نفستون رو خوشبو کنید 🌸🍃 به ذکر صلوات بر محمد وآل محمد برای امروزتون برکتی عظیم 🌸🍃 ومعجزه هایی بی بدیل آرزومندم🤲 🍃🌸اَللّهُمَ صَلی عَلیٰ 🍃🌸مُحَمَّدو آل مُحَمَّدٍ 🍃🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
🌼 شنبه شد پنجره از آمدنت وا مانده دوسه تا دلهره از جُمعه زِ توجامانده جُمعه وشنبه دگر فرق ندارد بی تو تا میان من و تو فاصله برجا مانده 🌼 السَّلامُ علیکَ یابقیَّةَ اللهِ تو بوده‌‏ای و هستی و می‏‌آیی از راه.. به حسینی های عالم بگویید که حسین این زمان مهدیست واو تنها و آواره... 🌻تعجیل درفرج صلوات🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 صلی الله علیک یا ابا عبدالله هر روز صبح بعدِ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ میفرستم من سلامی بر شهنشاهم حسین اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن ‏شروع هفته تون مزین به نام ارباب دو عالم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ادامه درس 👆 💚🍃💚🍃💚 🍃💚🍃💚 💚🍃💚 🍃💚 💚 👇👇👇 💚برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود ادامه درس ۴ درس 💚چرا در قرآن چهار شاهد لازم شده است؟؟ پاسخ 👇 💚 اول این سختگیری بخاطر آن است تا مردم به آسانی دیگران لکه دار نکنند 💚 دوم 👇 در امر دو شاهد کافی است برای اینکه پای یک نفر در میان است ولی در برای دو نفر صورت میگیرد پس برای هر نفر دو شاهد لازم است 💚 سوم 👇 اسلام نخواسته در جامعه به وسیله افراد به این آسانی اثبات وآشکار شود وضرورت شاهد این امر را می رساند واین عمل منافی علنی وآشکار شود 💚 چهارم 👇 ضرورت چهار شاهد گناه را در اذهان مردم بالا می برد ومانع کردن عمل فحشا در جامعه می شود وکسی جرأت نمی کند به صرف وگمان به کسی نسبت زنا دهد زیرا اگر شاهد جمع نشوند او خواهد خورد ومردم خواهند فهمید که وقتی نسبت دادن زنا این همه دارد پس بنگر که خود زنا چقدر است ء 💚حال دادن برای شاهد چقدر خطر دارد؟؟ اگر کسی آمد داد زنی کرده است وتعداد کافی نبود اسلام میگوید چون شهود کافی نیست بروید خانه‏ تان! ؟؟ 💚بلکه می‌گویند شهادت دادید و نتوانستید کنید، حالا مجازات شوید : 💚اسلام مجازات برای کسی که به زنان پاکدامن زنا بزنند دارد 💚 اول👇 پس «» (تهمت‏ زن) هستید، نفری تازیانه باید بخورید. این است که قرآن می‌گویدآنها که زنان را می‌کنند و چهار شاهد نمی‌آورند، ولو راستگو باشند اما چون با این گفتن را متهم کرده‌اند (و نباید می‌گفتند) آنها را تازیانه بزنید 💚 دوم 👇 ولی آیا همین یک بدنی است؟ نه، یک مجازات اجتماعی هم هست وَ لا تَقْبَلوا لَهُمْ شَهادَةً ابَداً برای همیشه شهادت اینها است، 💚دیگر شهادت اینها در هیچ موردی نباید قبول شود. اینجا یک اجتماعی است؛ یعنی از آن روز، دیگر از اجتماعی می‏افتند، چرا؟ 💚چون یک ‏ا ی را به زنا متهم کرده‌اند و نتوانسته‌اند اثبات کنند 💚 سوم 👇 : اولئِک هُمُ الْفاسِقونَ‏ اینها فاسق هستند. ؛ یعنی اینها با این زدن فاسق شدند ، چون شدند شهادتشان نیست و هر چیز دیگر که است از آنها قبول نیست ، مثلًا دیگر طلاق نزد آنها نمی‌شود جاری کرد، پشت سر آنها نمی‌توان جماعت خواند ، اگر باشند از آنها نمی‌توان کرد، چون شرط همه اینها عدالت است ؛ بنابراین یک است. ادامه دارد۰۰۰۰
۰۰۰☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 15 آذر ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:30 ☀️طلوع آفتاب: 06:59 🌝اذان ظهر: 11:55 🌑غروب آفتاب: 16:51 🌖اذان مغرب: 17:11 🌓نیمه شب شرعی: 23:10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 از گره های بیشمار زندگی گله ای ندارم. اولین لحظه ای که بدنیا آمدم گره ای به نافم زدند  که معنای گره را بفهمم 🌸 همان لحظه دانستم که همیشه گره معنای بدی ندارد.شاید حکمتی در این گره هاست! 🌸 با خوشبینی و صبر هر گره را با رنگی زیبا کنار گره بعدی میگذارم و خدا را شکر می کنم که توانایی مقابله با آنچه سرنوشت برایم رقم زده دارم. 🌸شاید روزی برسد که با این همه گره فرشی زیبا ببافم. فرشی که خالق هستی نقشه اش را کشیده و مرا برای بافتنش برگزیده؛چرا که استعداد و توانایی لازم را در من دیده و من هر لحظه شکرگزارم ❤ خدایا شکرت 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
⚜﷽⚜ 🥀يا رَبَّ العالَمين 🌸اي پروردگار جهانيان هرڪس روزشنبه این نماز را بخواند خدا او را در درجه پیغمبران صالحین وشهدا قرار دهد [۴رڪعت ودر هر رڪعت حمد، توحید، آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان
💌 همونجور که خدا در حقت خوبی کرده تو هم در حق دیگران خوبی کن برگرفته از آیه ۷۷ سوره قصص
🌮ساندویچ تخم مرغ با نون سبوس دار بهترین صبحانه برای دانش آموزان 🔹تقویت رشد 🔹کاهش بیماری های عفونی و انگلی 🔹افزایش سلامت گوارش 🔹افزایش ایمنی بدن برای عزیزانتون بفرستید❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 روزتان را شروع کنید حتی اگر شروعش بکشد به ظهر حتی اگر پاهایتان سنگین بود قدم بردارید حتی اگر قدم هایتان لرزان بود هر قدم را با ضرب به زمین بکوبید حتی اگر مسیر یک مسیر آشنای لعنتی بود از آن بگذرید 🌸 آدم های نصف نیمه بلاتکلیف را زیر پا بگذارید حتی اگر پایتان به سنگِ خاطره ای گیر کرد و افتادید حتی اگر خاکی شدید دوباره بلند شوید گرد و خاک گذشته را از روی لباستان بتکانید و ادامه بدهید 🌸 بروید روبروی یک پنجره تازه روبروی یک رفیق کهنه تازه روبروی یک آدم تازه بنشینید 🌸 حتی اگر جای زخم هایتان می سوخت دندان روی جگر بگذارید لبخند بزنید حرف های تازه بشنوید حرف های تازه بزنید و ادامه بدهید ! 🌹 روزتون پر از بهترینها
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و سوم ✍ بخش پنجم 🌸تازه از بیمارستان بر گشته بودم …. عمه و دخترا توی حال داشتن بازی می کردن … تبسم علاقه ی زیادی داشت که مامان شکوه رو بچه ی خودش بکنه و ترانه هم شوهرش بشه این طوری مدتی سر هر سه تای اونا گرم بود …. من یک چایی خوردم تا یک کم بخوابم … صدای زنگ تلفن بلند شد گوشی رو بر داشتم چون معمولا ایرج زنگ می زد که ببینه من خونه رسیدم یا نه ؟… .یکی از کارگر های کار خونه بود با وحشت گفت : خانم یک کاری بکنین حمله کردن به کارخونه دارن همه چیز رو از بین می برن جون ایرج خان و آقا در خطره زود یک کاری بکنین …. داد زدم الان میام ….. دستم سست شد و فقط زیر لب گفتم ای خدا ایرج رو به تو میسپرم …. 🌸حالا من باید کاری می کردم که عمه و بچه ها متوجه نشن گفتم تو بیمارستان زخمی آوردن من باید برم …. و داد زدم مرضیه اسماعیل رو خبر کن زود باش و خودم کتم و انداختم تنم و دویدم بیرون عمه گفت : می خوای زنگ بزنم ایرج زود بیاد ؟ گفتم نه خودم زنگ می زنم شما مراقب بچه ها باشین………. 🌸چنان آشفته بودم که نمی تونستم تصمیم بگیرم چیکار کنم می دونستم که اگر به کارخونه حمله کرده باشن جون هر دوی اونا در خطره …. اول جاده کرج پلیس رو خبر کردم ….و با سرعت رفتیم بطرف کارخونه ……. نمی دونم چند تا آیه الکرسی خوندم تا اونجا رسیدیم پلیس زود تر ما رفت تو از همون جا معلوم بود که اوضاع خیلی خرابه از دربون و نگهبان خبری نبود تمام شیشه های اتاقک نگهبانی شکسته بود و همه چیز حاکی از این بود که حمله ی بدی به کارخونه شده ….. مشتهامو گره کرده بودم که بتونم خودمو کنترل کنم …… 🌸در سالن چهار طاق باز بود با ماشین رفتیم توی سالن و من پیاده شدم……… کار تموم شده بود؛؛ همه ی دستگاه ها خرد و خراب شده بود چیز سالمی اونجا دیگه نبود … داد زدم,, ایرججججج,, ایرججججج ,, کجایی و با سرعت دویدم طرف اتاق علیرضا خان..همه ی کارگرها زخمی و مجروح یک گوشه افتاده بودن اونایی که به هوش بودن بر اثر شدت صدماتی که خورده بودن نمی تونستن از جاشون بلند بشن ایرج و علیرضا خان رو پیدا کردم هر دو جلوی در اتاق افتاده بودن ایرج دَمر بود و صورتش روی زمین ….. با وحشت اونو بر گردوندم و دیگه نتونستن طاقت بیارم و از ته دلم جیغ کشیدم ……غرق خون بود …. 🌸می لرزیدم و هوار می کشیدم اسماعیل هم رفت سراغ علیرضا خان ….. فورا نبض ایرج رو گرفتم هنوز خیلی ضعیف می زد دویدم به طرف تلفن؛ خوشبختانه وصل بود به بیمارستان زنگ زدم و گفتم چند تا آمبولانس با دکتر بیان اینجا  ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و چهارم ✍ بخش اول 🌸تا آمبولانس رسید علیرضا خان چشمشو باز کرده بود ، ولی ایرج تقریبا دیگه نبضش نمی زد اول اونو بردیم تو آمبولانس من هر کاری لازم بود براش انجام دادم … یک کم بهتر نفس می کشید ولی اصلا خوب نبود؛؛.تا رسیدیم بیمارستان زنگ زدم دکتر صالح و جریان رو گفتم و اونم راه افتاد که بیاد …. سریع ازش عکس برداری کردیم ….. دنده اش صدمه دیده بود و خونریزی داخلی داشت و این خیلی بد بود ….. 🌸من اونو بردم تو اتاق عمل تا همه چیز حاضر باشه و وقت تلف نشه …. اونجا چشمشو باز کرد و منو نگاه کرد ….. و دوباره بست و رفت به اغماء …… غیر از ایرج کارگر های دیگه هم بودن که صدمه زیادی خورده بودن ولی بیشتر سر پایی درمان شدن به جز دو نفر که بستریشون کردیم 🌸دکتر که رسید همه چیز حاضر بود جز من ، منی که دیگه طاقتم تموم بود … دکتر صالح یک نگاهی به من انداخت و گفت تو به درد من نمی خوری …. و منو از اتاق بیرون کرد هر چی گفتم می خوام باشم اجازه نداد و درو بست ……. یک کم نشستم….هاج و واج مونده بودم راستش امیدی نداشتم چون عکس های اونو دیده بودم و می دونستم که دارم ایرج رو از دست میدم …. 🌸و این برای من یعنی تموم شدن دنیا …. نمی دونستم دارم گریه می کنم یا نه,, اشکهام میومد پایین ولی هیچ حسی برای پاک کردن اونا نداشتم …. فقط گاهی یک صدای مهیب توی گوشم می پیچید و ایرج رو صدا می کرد … و دوباره ….و دوباره …. حتی یادم رفته بود که دعا بخونم مثل دیوونه ها شده بودم چند تا از دوستام تو بیمارستان هوامو داشتن ، ولی من فقط صدا می زدم,, ایرجم،،یکی از اونا که اسمش نسرین بود و اون روزا با هم خیلی نزدیک شده بودیم ….از پیش علیرضا خان میومد و به من گفت : حال پدر شوهرتو نمی پرسی ؟ 🌸گفتم راستی چطورن حالشون خوبه ؟ گفت فعلا خوبن ولی هنوز درست نمی تونه نفس بکشه … الان زیر سرم رفته بلند شو بریم یک حالی ازش بپرس یک کم سرت گرم میشه همش سراغ تو رو میگیره ، تا اون موقع انشالله عمل ایرج خان هم تموم میشه ….. خودمم داشتم خفه می شدم دستمو گذاشتم روی گردنم و فشار دادم…. بلند شدم …….. رفتم پیش عمو …. 🌸چشمش به من که افتاد با وحشت از من پرسید : کار ایرج تمومه ؟ گفتم نه عمو جان این چه حرفیه ….. گفت :پس ایرج چی شده ؟الان کجاس ؟ حالش خوبه؛؛؛؛ گفتم : آره عمو نگران نباشین به زودی از زیر عمل میاد بیرون …… سرشو نیم خیز کرد و گفت رویا به خاطر من اونقدر کتک خورد خودشو انداخته بود جلوی من ….. و سرشو گذاشت روی بالش و با صدای بلند گریه کرد …. 🌸گریه علیرضاخان چیزی نبود که من بتونم تحمل کنم و با اون هم صدا شدم رفتم و بغلش کردم که دلداریش بدم ولی نتونستم منم مثل اون گریه کردم … چون می دونستم وضعیت ایرج خیلی بده ……. صدای عمه رو توی راهرو شنیدم اون داشت میومد؛؛ حالا مونده بودم به اون چی بگم …قبل از اون تورج رسید و بعد عمه… انگار پاش قدرت حرکت نداشت و به زحمت راه می رفت…. 🌸یک نگاه به علیرضاخان کرد و از من پرسید: ایرج کو رویا؟ ایرجم کو؟ گفتم نترسین دارن عملش می کنه انشالله خوب میشه تورج پدرشو بغل کرد و بوسید و ازش پرسید چی شده بود بابا ؟ چرا اینطوری شد ؟ ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
🔅 (ص) : 🔸 لا يَخلُوَنَّ رجُلٌ بامرأةٍ إلاّ كانَ ثالِثَهُما الشّيطانُ . 🔹 هيچ مردى با زنى (نامحرم)، خلوت نمى كند، مگر اين كه سومين آنها شيطان است. 📚 الترغيب و الترهيب ج ص ٣٨ ح ٣١٤. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✅آیات قرانی برای دوری از گناه وبهترین ذکر برای دوری شیطان ✨إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا : 🔶در حقیقت، شیطان دشمن شماست، شما [نیز] او را دشمن گیرید. 📙(فاطر، 6) ✨أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ : 🔶شیطان را مپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شماست؟ 📘(یس، 60) ✨إِنَّ الشَّیْطَآنَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ : 🔶در حقیقت شیطان برای شما دشمنی آشکار است. 📕(اعراف، 22) 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا ﴿۴۲﴾ ✨و صبح و شام او را به پاكى بستاييد (۴۲) 📚سوره مبارکه الأحزاب ✍ آیه۴۲
🎯🎯🎯 میلتون اریکسون وقتی دوازده ساله بود دچار فلج اطفال شد. ده ماه بعد شنید که پزشکی به مادرش گفت: پسرتان شب را تاصبح دوام نمیاورد. 🎯 اریکسون صدای گریه مادرش را شنید. فکر کرد شاید اگر شب را دوام بیاورم مادرم اینطور زجر نکشد... تصمیم گرفت تا سپیده دم صبح بعد نخوابد وقتی خورشید بالا آمد به طرف مادرش فریاد زد: من هنوز زنده ام! چنان شادی عظیمی درخانه در گرفت که تصمیم گرفت همیشه تمام تلاشش را بکند که یک شب دیگر درد و رنج خانواده اش را عقب بیندازد! اریکسون در سال ۱۹۹۰ در هفتاد و پنج سالگی در گذشت و از خود چندین کتاب مهم درباره ظرفیت عظیم انسان برای غلبه بر محدودیت هایش بجا گذاشت... @tafakornab @shamimrezvan
🔺به داشته هایت که بیندیشی دیگر چشم نخواهی داشت 🔺به دست دیگری.... 🔺آرامش در دوست داشتن داشته هاست ... 🔺در بخشش بی منت... 🔺و در دعا برای دیگران... 🔺خداوندا 🔺مگذار حسد راهی بیابد به قلبهایمان.. 🔺که بی شک هرجا که وارد شد 🔺خانه ای آراسته است زیبنده ی شیطان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✍افرادی که یبوست مزمن دارنداگر یک ساعت بعدازغذا یک عددمغزگردو+ 5عدد انجیرمیل کنند ✍صبح ناشتا«خاکشیر+آب گرم+یک قاشق عسل»مصرف نمایند،مشکل آنها درمان می گردد... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا❣ دراین🌙شب✨ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﮐﻪ ﺣﺮﻣﺖﺩﻝﻫﺎﺭﺍﺍﺯﯾﺎﺩﻧﺒﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﺑﯿﺎﻣﻮﺯﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢﻭﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh