eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.1هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
16.1هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁اگه تنها دعايى كه هر روز میکنی 🍁خدایا شکرت باشه، همين كافيه❗️ خدا را شکر کنیم❣ برای چیزهایی که داده و قدر نمی‌دانیم و برای چیزهایی که گرفته و حکمتش را نمی‌دانیم خدایا بابت همه چی شکرت🧡 🍁بسم الله الرحمن الرحیم🍁 🍂الهی به امیدتو🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 🧡ای مظهر رحمت و عطا و برکات 🍂سرچشمه ی فیض و قبله گاه حاجات 🧡ای حجت ثانی عشرای مهدی جان 🍂بر طلعت زیبای تو دائم صلوات 🧡اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🍂مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🧡وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در پای حسین سر فشاندن چه خوش است وز خاک درش بوسه ستاندن چه خوش است یک روز وضو گرفتن از آب فرات وندر حرمش نماز خواندن چه خوش است 🌹السلام علیک یا اباعبدالله 🌹
ادامه درس 👆 🔷🔻🔷🔻🔷 🔻🔷🔻🔷 🔷🔻🔷 🔻🔷 🔷 👇👇👇 🔷برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود درس 🔻آیات ۸_۹_۱۰_ سوره نور وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ ۙ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿٨﴾ و را از آن که مورد اتهام قرار گرفته دفع می کند اینکه بار شهادت دهد که سوگند به خدا، آن مرد دروغگوست، (۸) 🔷وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٩﴾ و [شهادت] پنجم این است که [بگوید:] خدا بر او باد اگر [آن مرد در این اتهام بستن] راستگو باشد. (۹) 🔻وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ ﴿١٠﴾ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، و اینکه خدا بسیار پذیر و حکیم است [به کیفرهای بسیار سختی دچار می شدید.] (۱۰) 🔷آیات ۸_ ۹ _۱۰ سوره نور در ادامه این آیات گفتیم : 👇 که آیات ۶_۷ تفسیر سوره در کتب فقهی به آیات معروف است 🔻درتعریف گفتیم یعنی برای حق خداوند را شاهد گرفتن وقسم بخورند این آیات۶_۷_۸_۹__۱۰ را در فقهی آیات می گویند یعنی برای اثبات حق باید ، خدا ، وشاهد گرفتن را به میان آورند وسوگند به خدا بخورند مرتبه طرفین برای رفع اتهام از خود قسم می خورند 🔷که بعد این قسم ها هردو انهابرای ابد به همدیگر میشوند وامکان بازگشت به ازدواج مجدد منتفی می گردد 🔻آیات ۶_۷ اشاره میکند که اگر همسر خود را در حال دید راه حل اثبات ادعای او برای رفع حد قذف (هشتاد تازیانه) این است که شوهر بارشهادت شرعی دهد که در این ادعا راستگوست ودر پنجمین بار بگوید خدا بر او باد؛ اگر از دروغگویان باشد 🔷در آیات ۸_۹_ سوره هم اشاره به این میکند که اگر ادعای مرد را تصدیق کرد ویا حاضر به رد اتهام خود نشود حد بر او ثابت می شود 🔻اما اونیز می تواند مجازات زنا را از خود دفع کند بار خدا را به شهادت طلبد که ان مرد در این که به او می دهد از است ودر مرتبه بگوید غضب خدا بر او باد اگر آن مرد در این نسبت راستگو باشد ( ادامه دارد 👆)
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 24 آذر ماه 139 9 🌞اذان صبح: 05:36 ☀️طلوع آفتاب: 07:06 🌝اذان ظهر: 11:59 🌑غروب آفتاب: 16:52 🌖اذان مغرب: 17:12 🌓نیمه شب شرعی: 23:14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راضـيم ... به هرچی اتفاق افتاد! که اگه خوب بود زندگیمو قشنگ کرد! و اگه بد بود من رو ساخت ! مــديونم ... به همه ی آدمهای زندگیم! که خوباشون بهترین حسها رو بهم دادن! و بداش بهترین درسا رو ! مــمنونم ... از زندگیم! که بهم یاد داد همه شبیه حرفاشون نیستند! و همیشه اونطوری که میخوایم پیش نمیره... 💖 روز خوبی داشته باشید .
یــا قـاضی الحاجـات... دوشنبـــه... صدمرتبه... یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام ۱۰ استغفار 📖
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 دنیا لهو و لعب و بازی است، آن را بازی بدان و خوب بازی کن 🌷 مرحوم حاج اسماعیل دولابی 🔹دنیا لهو و لعب و بازی است، آن را بازی بدان و خوب بازی کن و از آن لذّت ببر تا خستگی‌ات در رود و در امر آخرت شاداب و سر حال باشی و بتوانی رشد کنی. 🔹 دو گروه ضرر کردند؛ یک گروه که دنیا را جدّی گرفتند و دائم حرص و غصّه خوردند و ظلم کردند و جِر زدند، که در نتیجه هم دنیایشان تلخ و مشقّت‎بار شد و هم آخرتشان را که نقطه‎ی مقابل دنیاست به بازی گرفتند. 🔹 گروه دوم هم که تارک دنیا شدند و در بازی شرکت نکردند و چون خستگیشان را در بازی برطرف نکردند، در امر آخرت هم چندان رشدی نکردند و بهره‎ای نبردند. 🔹 آداب شرع، مقرّرات بازی دنیاست. وقتی خوب و با شادی بازی کردی، نماز و عبادتت هم قشنگ و زیبا می‎شود. 🔹مرتّب به خود بگویید کارهای دنیا درست می‎شود. آن را شوخی و بازی بگیرید؛ امّا خوب بازی کنید. اِنَّمَا الحَیوةُ الدُّنیا لَعِبٌ: زندگی دنیا منحصراً بازی است. 📚 مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
🌰« ترشی پیاز » به دلیل تقویت فعالیت گلبول‌ های سفید، میتواند در روزهای آلوده از بدن ما محافظت کند سرشار از آنتی اکسیدانهای قوی است که مانع ورود مواد آلوده وسمی هوا به بدن میشود... 👇👇🏿👇
🍁🌺الهی که ❤🍁🌺امروزتون ❤🍁🌺 پر از شادی ❤🍁🌺و آرامش باشه ❤️🍁🌺 دوشنبه تون بخیر
💎امام حسن عليه‏ السلام: هركه خدا را بشناسد، او را دوست خواهد داشت مَن عَرَفَ اللّه‏َ أحَبَّهُ 📚تنبيه الخواطر جلد1 صفحه52 ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰 💎امام حسین علیه السلام: کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود مَن حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ 📚تحف العقول، صفحه248
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هفتم ✍ بخش پنجم 🌸همون جا کنار پنجره روی تخت دراز کشیدم و خوابم برد ….. صبح برای نماز بیدار شدم هنوز ایرج نیومده بود … اون جایی رو نداشت بره حتما توی ماشین خوابیده ….. هر چی فکر می کردم کجای این کار تقصیر منه نمی فهمیدم ….وقتی تورج منو صدا کرد چی باید می گفتم ؟ نمیام ؟ چیکار باید می کردم ؟ …….. با این فکر خیال ها دیگه خوابم نبرد تا اینکه بچه ها بیدار شدن و اولین چیزی که پرسیدن این بود ایرج کجاس ؟ گفتم رفته سر کار امروز خیلی سرش شلوغ بود و از شما ها عذر خواهی کرد و حالا من شما رو می برم مدرسه …. 🌸تبسم با صدای بلند گفت : هوراااااا من دوست داشتم تو بیای خوب شد …… اون روز ماشین رو خودم بر داشتم دیگه ایرج نبود که مخالفت کنه ….. باید ساعت دوازده می رفتم دنبالشون این بود که نمی تونستم به اسماعیل اونا رو بسپرم روز اولی بود که جنگ شروع شده بود و نمی دونستم ممکنه چه اتفاقی بیفته ……… اون روز توی اخبار خبر پیش روی دشمن از طرف غرب کشور مردم رو نگران کرده بود اونا با سرعت داشتن می کشتن و میومدن جلو در حالیکه ما هنوز آمادگی دفاع نداشتیم ….. من اون روز خیلی دیر رسیدم بیمارستان و دکتر عمل اولشو تموم کرده بود عذر خواهی کردم 🌸 و سعی کردم توضیح بدم که چی شده ……بعد از عمل هم خیلی مریض داشتم فقط چهار تا بستری و عمل شده بودن که باید بهشون رسیدگی می کردم وهمین باعث شد کمی مشکلات خودم رو فراموش کنم ……….. ولی هر وقت به خودم میومدم نقشه می کشیدم که با ایرج چیکار کنم و حرفایی که باید بهش می زدم با خودم مرور می کردم …..با عجله کارمو انجام دادم و از نسرین خواهش کردم مراقب کارای من باشه و رفتم دنبال بچه ها …… اونا با خوشحالی منتظرم بودن بهشون خوش گذشته بود ….. 🌸ترتیب سرویس مدرسه رو دادم و قرار شد از فردا دیگه با سرویس برن و بیان …… حالم خوب نبود و پشت فرمون سرم گیج می رفت یادم افتاد از نهار دیروز تا اون موقع چیزی نخوردم ….. پس خیلی آهسته از یک کنار رفتم تا خودمو رسوندم خونه ….. مینا که حالمو دید..فورا برام یک چایی نبات آورد کمی جون گرفتم …. ولی نهارمو خوردم و منتظر ایرج نشدم گفتم بزار بیاد ببینه که خیلی هم نتونسته منو ناراحت کنه ….. ولی اون بازم نیومد ….. 🌸شب شد و بچه ها خوابیدن و من از ترس سئوال های پشت سر هم عمو و عمه و حتی مینا … رفتم توی تختم و دراز کشیدم در حالیکه خبر های بدی از جنگ می رسید و نگرانی ما رو به خاطرتورج صد چندان می کرد من داشتم از دست ایرج دیوونه می شدم ……ما حالا نه از اون خبر داشتیم نه پیغامی از تورج رسیده بود ○°●○°•° ♡◇♡°○°●°○