eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ❇️ حضرت امام علیه‌السلام فرمودند: 💠 جدم در روز از میان جان ها، پدرم و از میان فرزندان، مرا و برادرم را و از میان زنان، مادرم را آورد. 👌 پس ما اهل او و گوشت و خون او هستیم. ما از او هستیم و او از ماست. 📚 امالی، ص ۵۶۱. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
2.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؟ ❌ ملعون در روز دستور کوچ از به سوی را می‌دهد و زنان و حرم ـ علیه‌السلام ـ را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند. ▪در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای را که دختر فاطمه ـ سلام‌الله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش عبور دادند که از سوز دل می‌نالید. 💚 امام سجاد علیه‌السلام می فرماید: من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم. ▪(گویا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یک دفع عصر عاشورا و یکدفعه روز ۱۱ محرم ، و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که می‌خواست به ـ علیهم‌السلام ـ با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی  داده باشد. 🏴 آجرک الله یا صاحب الزمان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋صلی الله علیک یا اباعبدالله 🖤 چشم خود تا باز کردم ابتدا گفتم با زبان اشکهایم بی صدا گفتم یاد تو واجب ترین رکن نمازم بوده است در قنوت خویش قبل هر دعا گفتم ✋اَلسَّلامُ عَلَیک یا اباعبدالله الْحُسَيْنِ ‌‎‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💔✋ تا بال و پر عشق بہ جانم دادند در وادے عاشقان مڪانم دادند گفتم ڪه ڪجاسٺ ڪعبہ اهل ولا درگاه را نشانم دادند 🌹 الســـــــــــــلام علیکــــــــ 🌹 یااباعبــدالله الحسیـــن ع زلال اشک و دعایی ،سلام اربابم سـلاله ی النجبایی ، سلام اربابم سپیده سرنزده روبروی ڪرببلا به گریه گفت گدایی ،سلام اربابم السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💔 می‌خواهم از خدا که شب جمعه‌ای شود آن شب که من برای تو می‌میرم ای @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌷 ❇️ حضرت امام علیه‌السلام فرمودند: 💠 جدم در روز از میان جان ها، پدرم و از میان فرزندان، مرا و برادرم را و از میان زنان، مادرم را آورد. 👌 پس ما اهل او و گوشت و خون او هستیم. ما از او هستیم و او از ماست. 📚 امالی، ص ۵۶۱. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
2.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؟ ❌ ملعون در روز دستور کوچ از به سوی را می‌دهد و زنان و حرم ـ علیه‌السلام ـ را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند. ▪در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای را که دختر فاطمه ـ سلام‌الله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش عبور دادند که از سوز دل می‌نالید. 💚 امام سجاد علیه‌السلام می فرماید: من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم. ▪(گویا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یک دفع عصر عاشورا و یکدفعه روز ۱۱ محرم ، و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که می‌خواست به ـ علیهم‌السلام ـ با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی  داده باشد. 🏴 آجرک الله یا صاحب الزمان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋صلی الله علیک یا اباعبدالله 🖤 چشم خود تا باز کردم ابتدا گفتم با زبان اشکهایم بی صدا گفتم یاد تو واجب ترین رکن نمازم بوده است در قنوت خویش قبل هر دعا گفتم ✋اَلسَّلامُ عَلَیک یا اباعبدالله الْحُسَيْنِ ‌‎‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💔✋ تا بال و پر عشق بہ جانم دادند در وادے عاشقان مڪانم دادند گفتم ڪه ڪجاسٺ ڪعبہ اهل ولا درگاه را نشانم دادند 🌹 الســـــــــــــلام علیکــــــــ 🌹 یااباعبــدالله الحسیـــن ع زلال اشک و دعایی ،سلام اربابم سـلاله ی النجبایی ، سلام اربابم سپیده سرنزده روبروی ڪرببلا به گریه گفت گدایی ،سلام اربابم السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
محمد اسداللهی و روح الله رحیمیانحرم_حسین_محمد_اسداللهی_و_روح_الله_رحیمیان.mp3
زمان: حجم: 8.32M
حرم حسین... 🎙محمد اسدالهی 🎙روح الله رحیمیان شیرین تر از بغل مادر حرم حرم حسین بره بالاتر علم حسین علم حسین 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرمی می‌کرد و اینقدر کارش درست بود که همهٔ شهر او را می‌شناختند... و چون کسی را نداشت و بی‌کس بود بهش می‌گفتند اصغر آواره! انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود می‌رفت در اتوبوس برای مردم می‌زد و می‌خواند و شب‌ها می‌رفت در بهزیستی می‌خوبیدهمدان تا اینجای داستان را داشته باشید! در آن زمان یک فرد متدّین و مؤمن در همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میره و وصیت کرده بود اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند. خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت.... حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج ملاعلی همدانی فاتحه‌ای بخوانم و برگردم. وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسال‌خانه می‌بردند! کنجکاو شد و به سمت آنها رفت پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟ یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است! تا اسم او را شنید فریادی از سر تأسف زد و گریست.... مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد این طور ناله کردید؟! حاجی گفت: مردم این فرد را می‌شناسید؟ همه گفتند: نه! مگه کیه این؟ حاجی گفت: این همون اصغر آواره است مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا می‌شناسیدش؟! و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی گفت: سال‌ها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمان‌ها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر می‌رفت سوار اتوبوس که شدم دیدم وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد ترسیدم و گفتم: یا امام حسین اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین می‌رود، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا منت نمی‌ذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخواهم رسید... چه کنم؟! خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟ گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها موسیقی ننواختم... خلاصه حرمت نگه داشت و رفت... اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین علیه‌السلام برات جبران کنه حالا هم به نظرم همهٔ ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه‌ای بشود برای این امر خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام داد و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند... این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد هر چقدر می‌شکنیم باز نمک می‌ریزد 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝