هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 یا رسول الله
و تـو...حلول اسمِ اعظمِ خدایی!
انگار خدا ، از روزِ ازل تو را
از حمدِ خویش سرشار دید
و #محمد نامید ...
❤️ #مهربان_مثل_محمد
🌹 ولادت فخر عالمیان
سرور کائنات حضرت
ختمی مرتبت محمد مصطفی
آقا رسول الله , رحمت العالمین
پیامبر رحمت و مهربانی و امام
جعفر صادق علیهالسلام بر همه
مسلمین جهان و شما مبارک باد.
❣ #I_love_Muhammad ❣
❣ محَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه ❣
#من_محمد_را_دوست_دارم
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ
💚لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ
✨وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ﴿۲۱﴾
✨قطعا براى شما در اقتدا به
💚رسول خدا سرمشقى نيكوست
✨براى آن كس كه به خدا و روز
💚بازپسين اميد دارد و خدا را
✨فراوان ياد مى كند (۲۱)
📚 سوره مبارکه الأحزاب
✍آیه ۲۱
#سیره_پیامبرازمنظرقرآن
❣ #I_love_Muhammad ❣
❣ محَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه ❣
#من_محمد_را_دوست_دارم
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستان_راستان
(منتخبی از کتاب داستان راستان
اثر استاد شهید مرتضی مطهری)
⬅️👈🏻🔴 بستن زانوي شتر 🔴👉🏻
قافله چندين ساعت راه رفته بود. آثار خستگي در سواران و در مركبها پديد گشته بود. همين كه به منزلي رسيدند كه آنجا آبي بود، قافله فرود آمد. رسول اكرم نيز كه همراه قافله بود، شتر خويش را خوابانيد و پياده شد. قبل از همه چيز، همه در فكر بودند كه خود را به آب برسانند و مقدمات نماز را فراهم كنند.
رسول اكرم بعد از آنكه پياده شد، به آن سو كه آب بود روان شد، ولي بعد از آنكه مقداري رفت، بدون آنكه با احدي سخني بگويد، به طرف مركب خويش بازگشت. اصحاب و ياران با تعجب با خود مي گفتند آيا اينجا را براي فرود آمدن نپسنديده است و مي خواهد فرمان حركت بدهد؟! چشمها مراقب و گوشها منتظر شنيدن فرمان بود. تعجب جمعيت هنگامي زياد شد كه ديدند همين كه به شتر خويش رسيد، زانوبند را برداشت و زانوهاي شتر را بست و دو مرتبه به سوي مقصد اولي خويش روان شد.
فريادها از اطراف بلند شد: (اي رسول خدا! چرا ما را فرمان ندادي كه اين كار را برايت بكنيم و به خودت زحمت دادي و برگشتي؟ ما كه با كمال افتخار براي انجام اين خدمت آماده بوديم).
در جواب آنها فرمود: (هرگز از ديگران در كارهاي خود كمك نخواهيد و به ديگران اتكا نكنيد ولو براي يك قطعه چوب مسواك باشد)
📚 #احسن_القصص📚
قصههای زیبای معنوی
❣ #I_love_Muhammad ❣
❣ محَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه ❣
#من_محمد_را_دوست_دارم
ارسال↪
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی #هشدار❌
♦️مراقب قاتل خاموش باشید❌
🔹علائمی مانند سردرد، سرگيجه و حالت تهوع در صورتيكه بصورت مكرر اتفاق بيفتد، میتواند نشانهای از وجود گاز مونواكسيد كربن در محيط باشد.
🔹در چنين حالتی حتما محل را ترك نموده و در هوای آزاد تنفس نمائيد و در اولين فرصت برای بررسی شرایط نصب و تهویه وسایل گازسوز با شركت مربوطه تماس بگيريد.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
حرف مردم مانند موج دریاست
اگر در مقابلش بایستی خسته ات میکند !!
و اگر با آن همراهی کنی غرقت میکند !!
قرار نیست که همه ی آدم ها شما را درک کنند و این اشکالی ندارد.
آن ها حق دارند نظر دهند
و شما کاملا حق دارید آن را نادیده بگیرید .....
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ﺣﺎﻟﻤﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺭﻭﺣﯿﻪ ﻣﺎﻥ
ﺷﺎﺩﺍﺏ تر ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ
ﺟﺰﺧﻮﺩﻣﺎﻥ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ
ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ،
شبتون آروم
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
➖➖➖➖➖➖
💢 تصویر/کی شود از سگ لب دریا پلید,
#نمادها
دریا: پیامبر
دریای طوفانی: خروش مسلمانان
سگ : توهین کنندگان
پرچم فرانسه در حال جدا شدن از سگ و حرکت به سمت دریا: گرایش بخشی از مردم فرانسه به اسلام و آگاه شدن از سیاست سیاستمداران فرانسوی
➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫الهی! بهترین آغازها آن است که،
🌼با تکیه بر نام و حضور تو باشد.
✨پس با توکل به اسم اعظمت،
🌼آغاز میکنیم روزمان را
💫مهربانا ...
🌼هر جا که تو باشی،
✨نور هست، شفا هست،
🌼عشق و آرامش و برکت هست.
✨الهی! تو باش تا همه چیز
🌼به سامان بیاید.
✨🌼بسـم الله الرحمن الرحیم🌼✨
✨🌼الهی به امیـد تو🌼✨
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀برنائب برحق
🍃امامت صلوات
🥀برصاحب انوار
🍃 قیامت صلوات
🥀خواهی که به روز
🍃حشر نگردی مایوس
🥀بفرست به پیشگاه
🍃مهدی (عج)صلوات
🥀اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍃مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🥀وَعَجِّلفَرَجَهُــم
─┅─═इई 🥀🍃🥀ईइ═─┅─
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اربابم حسین(ع).............
دل مـــا
تنگ شده بهر«حسینَ ت»یا ربّ
ڪربلا»قسمت مـا ڪن تو بحق«زینب»
بطلب این گــدایت را
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اربابم حسین(ع).............
دل مـــا
تنگ شده بهر«حسینَ ت»یا ربّ
ڪربلا»قسمت مـا ڪن تو بحق«زینب»
بطلب این گــدایت را
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز☝️#اگرسپاسگزاری_کنید۰۰۰
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #چهارشنبه ١۴ آبان ماه ١٣٩٩
🌞اذان صبح: ٠۵.٠۴
☀️طلوع آفتاب: ٦.٢٩
🌝اذان ظهر: ١١.۴٨
🌑غروب آفتاب: ١٧.٠٦
🌖اذان مغرب: ١٧.٢۵
🌓نیمه شب شرعی: ٢٣.٠۵
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#خدابرای_هرلحظه_مابرنامه_دارد۰۰۰
یـاحـــی یـا قیــوم...
چهارشنبه... صدمرتبه..
🥀 #ذکرروز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
🌼اى زنده ، اى پاينده
🥀يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم
🌼این ذکر موجب عزت دائمی
میشود
#نماز_روز۴شنبہ
✍هرڪس این نماز را روز 4 شنبه بخواند خداوند توبه
او را از هر گناهے باشد مےپذیرد 4 رکعتست
درهر رکعت بعد از حمد 1 توحید و1 قدر
📚مفاتیح الجنان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
🌸 خداوند با هیچکس تعارف ندارد! واقعیت را شفاف و بی پرده بیان می کند 👇
☝ کسانی را که از قرآن فاصله گرفته اند، به چارپایانی تشبیه نموده که از شیر و شکارچی فراری هستند!
📖 آیات 50 الی 55 سوره مدثر :
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ
بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً
كَلَّا بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ
كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ
فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ
#ترجمه:
🔹 گويا آنان گورخرانى هستند كه از شير مىگريزند.
🔹 بلكه هريك از آنان توقّع دارد كه نامه هايى سرگشاده از سوى خدا به او داده شود.
🔹 چنين نيست، بلكه آنان از آخرت نمىترسند.
🔹 چنين نيست، همانا قرآن تذكّرى ارزشمند است.
🔹 پس هركس خواست، با آن تذكّر يابد.
⚠ عمده دلیل سر به هوایی وفاصله گرفتن ما از قرآن، غفلت از یاد و ذکر قبر و قیامت است!
⚠ از آخرت خودمان بترسیم و قرآن را وارد زندگی کنیم تا فرصت داریم که آیاتش موجب بیداری و خوشبختی خودمان است.
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
در زمان سرماخوردگی وسرفه های شدید ،
آب آنـــــاناس 🍍بخورید !
آب آناناس🍍 ۵ بـــــــرابر قوی تر از شربت سینه عمل میکنه
و از سرماخوردگی و آنفولانزا هم جلوگیری میکنه !
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَز واژه ی پُر مهر سلام
موج لطیفی بـساز
و درگـوش تمـام اهـالـی ِصـبـح
زمـزمه کــن
ســــ🌸ــــلام
چهـــــ🌸ـــارشنبه تون زیبا
روزتون سـرشار از شادی و نـشـاط
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_پنجاه و یکم ✍ بخش چهارم
🌸تا رسیدیم دانشگاه در این مورد حرف
می زدیم…….. پیاده شدم پرسیدم تو میای دنبالم ؟ خندید و گفت آره حتما امروز میام … پرسیدم میشه با هم بریم سر خاک مامان و بابام؟
گفت : آره حتما سعی می کنم زود تر بیام چه ساعتی تعطیل می شی امروز ؟
گفتم امروز دوازده تعطیل می شم گفت: من اون موقع ممکنه کار داشته باشم .. پس اسماعیل بیاد دنبالت معطل نشی،،تو برو خونه من میام اونجا و با هم میریم …….
در حالیکه حلقه ی ازدواجم رو که ایرج دوباره خریده بود با شجاعت دستم کرده بودم رفتم کلاس …..
🌸شهره بازم نیومده بود ….دلم براش می سوخت… شاید اونم اینقدر عاشق ایرج شده بود که تن به این کار کثیف داده بود و من قصد نداشتم که دیگه کاری به کارش داشته باشم چون می دیدم که هر کاری اون کرد ، من یک قدم به ایرج نزدیک تر شدم و این رو به حساب تقدیر میذاشتم با خودم گفتم : همه ی حادثه ها و اتفاقات بد و خوبی که برام افتاده منو به کسی که می دونم تنها عشق زندگی منه رسوند… پس راضیم ، خیلی هم راضیم ، دیگه هیچی برام مهم نیست ….
🌸وقتی عمه از قصد من با خبر شد گفت منم میام …. زود باش بیا حلوا درست کنیم تا ایرج نیومده …. بدو….. ایرج با اینکه خیلی خسته بود پیاده نشد و سه تایی با هم رفتیم سر خاک ….
از دور دلم گرفت یادم اومد از سال اونا دیگه اینجا نیومده بودم …….
شب سال عمه مهمون داشت و من با اسماعیل تنها اومدم ….
🌸اول از دور نگاه کردم… فکرمی کردم حتما هادی برای اونا سال گرفته ولی هیچ خبری نبود کنار قبر اونا سوت و کور بود ….
کمی که موندم عمو خبیری با خانوادش اومدن و پشت سر اونا دختر دایی های مامانم و برادر زاده ی بابام ….. همه از دست هادی گله داشتن و هر کدوم چیزی می گفتن ……
عمو سری تکون داد و گفت : متاسفم برای هادی…… و من اونجا به جای اون و خودم خجالت کشیدم …..
ولی منم باز غفلت کردم و از اون روز تا حالا سر خاک نیومده بودم ….
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_پنجاه و یکم ✍ بخش پنجم
🌸اولین چیزی که گفتم این بود شرمندم که دختر خوبی برای شما نیستم ولی شما هنوز هم به فکر منی … مامان جون ، هدیه ای که برای من فرستادی رسید … و من فهمیدم چه دختر بدی بودم برای تو و بابام … به خدا فراموشتون نکردم ، همیشه با من هستین مخصوصا دیشب که منو عقد می کردن…. باید بودید و می دیدن چقدر جای شما خالی بود …. منو عقد می کردن ومن نمی تونستم بگم با اجازه ی پدر و مادرم … نبودین تا برام آروزی خوشبختی کنین …..و چه چیزی برای یک دختر مهمتر از این می تونه باشه …. نبودین و نمی دونین در اون لحظه چقدر به شما نیاز داشتم شما که رفتید زندگی من مدام بالا و پایین رفت …
🌸من کسی هستم که با رفتن شما روی یک کشتی شکسته میون اقیانوس تنها موندم و به امید راهی می گشتم تا آرامش بگیرم … محبت و عشق شما رو تو وجود هیچ کس پیدا نکردم …. اگرمی دونستم که می خوام شما رو از دست بدم قدر لحظاتی که با شما بودم می دونستم …. و الان اینقدر حسرت نمی خوردم …… و حالا با اینکه با ایرج ازدواج کردم بازم می ترسم چون شما پیشم نیستین…
🌸حالا با اون اومدم تا دست شما رو ببوسم و با اشکهام بهتون بگم چقدر دل تنگ شما هستم …. ایرج دستمو گرفت و منو از روی سنگ قبر بلند کرد … و گفت : دایی جون…. ببخشید که زود تر نیومدم خدمت شما ولی خاطر تون جمع باشه از رویا مثل چشمم نگهداری می کنم حتما بهتون گفته تا حالا چقدر اذیت شده … ولی از این به بعد من مراقبش هستم ، نمی زارم دیگه نارحت بشه بهتون قول میدم …..
عمه هم گریه می کرد ، راز و نیازش رو کرد و با هم برگشتیم در حالیکه من سیر نشده بودم انگار انتظار آغوش گرمشون رو داشتم و باز با خاک سرد روبرو شدم ……….
🌸یک هفته بعد حمیرا عازم رفتن شد …از شب قبل کسی نمی تونست با من حرف بزنه خیلی دوستش داشتم …. مثل اینکه قسمتی از وجودم داشت میرفت …و اون روز آخر فهمیدم که اون هم نسبت به من همین احساس رو داره …….
توی فرود گاه اصلا منو نگاه نمی کرد سعی داشت ازم دوری کنه حتی باهاش حرف می زدم پشتشو می کرد و جواب منو خیلی کوتاه می دادو می رفت ….
تورج عکسهای عروسی رو حاضر کرده بود و آورد و بهش داد ……..
ایرج با دوربین خودمون مرتب عکس می گرفت و همون جا ظاهر می کرد………
حمیرا با اخم به ایرج گفت یک عکس از من و رویا بگیر …..
🌸کنار هم وایسادیم من دستم رو انداختم دور کمرش و اونم آهسته همین کار و کرد و یک دفعه منو در آغوش گرفت …… و هر دو بشدت گریه کردیم جوری که دلمون نمی خواست از هم جدا بشیم …. و با همون بغض گفت : با ایرج بیاین فرانسه من دیگه فکر نکنم به این زودی برگردم ……. ولی بهت تلفن می کنم ….تو با اینکه از من کوچیک تری ولی بهترین دوستی بودی که تو عمرم داشتم …. خیلی خوشحالم که زن ایرج شدی ….
🌸با این حرف من به عمق محبت اون پی بردم….. ایرج گفت: انشالله ماه عسل میایم ……….
حمیرا ساعت ده اون شب پرواز کرد و از ایران رفت ….. همینطور که به هواپیما روی آسمون نگاه می کردم گفتم …توام بهترین دوست من هستی و خوشحالم که با دختر و شوهرت داری میری هر چند دوریت برای من سخته ….
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
🌸 پیامبر رحمت(ص):
به كسى كه به تو خيانت كرده است خيانت نكن كه تو نيز چون او خواهى بود.
🍃چه بخششی بهتر از آنکه فقط جهت رضایت و خشنودی خدا ببخشیم و بگذریم
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰
🌸پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
✍️مَن أذاعَ فاحِشَةً كانَ كمُبتَدِئها ، و مَن عَيَّرَ مُؤمِنا بِشَيءٍ لَم يَمُتْ حَتّى يَركَبَهُ .
🔸هر كس زشت كارى و گناهى را فاش كند، مانند كسى است كه آن را انجام داده است و هر كه مؤمنى را به چيزى سرزنش كند، نميرد تا خود مرتكب آن شود.
📚الكافي : 2/356/2
❣ #I_love_Muhammad ❣
❣ محَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه ❣
#من_محمد_را_دوست_دارم
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی
💠مواردی که تأخیر نماز بهتر است:
♦ مستحب است که انسان نماز را در اول وقت بخواند و هرچه به اول وقت نزدیک تر باشد هم بهتر است اما تأخیر آن در مواردی از جهاتی گاهی لازم و گاهی بهتر است که عبارت اند از:
1⃣: تأخیر نماز ظهر و عصر برای خواندن نافله های آنها .
2⃣: کسی که حالت اقبال یا توجه یا همان حضور قلب را در اول وقت را ندارد بهتر است نماز را به تأخیر بیندازد تا بتواند حضور قلبش را در نماز حس کند
3⃣:برای انتظار نماز جماعت یا بیشتر شدن مأمومین و ......
4⃣: مسافری که در اول وقت باید با عجله نماز بخواند ، که دراین صورت بهتر این است که نماز را به تأخیر بیندازد تا عجله اش از بین رود.
5⃣:تأخیر نماز عصر و عشاء به ، اول وقت فضیلتشان .
6⃣: تأخیر نماز مغرب برای کسی که روزه بود و گرسنگی و تشنگی به او فشار آورده و یا اینکه کسی منتظر اوست .
7⃣: به تأخیر انداختن نماز برای کسی که نیازمند به تخلی یا همان دستشویی رفتن در اول وقت است .
➖➖➖➖➖
منبع: توضیح المسائل مراجع، م ۷۵۴٫
#احکام_نماز
#احکام_روزه
#احکام_سفر
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ
✨أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ
✨يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۰۰﴾
✨بگو ناپاک و پاک
✨[مانند کافر و مؤمن، معصیت و طاعت
✨حرام و حلال و معیوب و سالم]
✨یکسان نیستند هر چند فراوانی ناپاک ها
✨تو را به شگفت آورد
✨پس اى خردمندان از خدا پروا كنيد
✨باشد كه رستگار شويد (۱۰۰)
📚سوره مبارکه المائده
✍آیه ۱۰۰
تنبل خانه شاه عباسی
هنگامی که کسی زیاد تنبلی کند و یا کج و معوج بنشیند و یا لم بدهد، به او میگویند: مگه تنبل خونه شاه عباسه؟
شاه عباس کبیر یک روز گفت: خدا را شکر! همه اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیدهاند
و هیچ کس نیست که بدون درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آنها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاشهای شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط تنبلها هستند که سرشان بی کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستورداد تا تنبل خانهای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجهای نیز به این کار اختصاص داده شد.کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد و تنبل خانه مجلل و باشکوهی تاسیس شد. تنبلهای سرتاسر مملکت در آن جای گرفتند و زندگیشان از بودجه دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر میشد.
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز میشود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبل خانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا میروند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایدهای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمیتوانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از اینها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زدهاند تا مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبلها را از غیر تنبلها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرحها عملی نبود.سرانجام دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبلهای حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمیآورند و از حمام بیرون میروند و تنبلهای حقیقی در حمام میمانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگهای سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله میکرد و میگفت: آخ سوختم، آخ سوختم ، دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف میگفت:
بگو رفیقم هم سوخت!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
ماجرای عجیب دکتری که همه مردان را زن میدید...
دکتر حاج حسین توکلی از شاگردان عارف بالله شیخ رجبعلی خیاط، نقل می کند: روزی من از مطب دندان سازی خود حرکت کردم که جایی بروم، سوار ماشین شدم، میدان فردوسی یا پیش تر از آن ماشین نگه داشت، جمعیتی بالا آمد، سپس دیدم راننده زن است، نگاه کردم همه زن هستند همه یک شکل و یک لباس! دیدم بغل دستم هم زن است! خودم را جمع کردم و فکر کردم اشتباهی سوار شده ام. این اتوبوس کارمندان است. اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد، آن زن که پیاده شد همه مرد شدند! با این که ابتدا بنا نداشتم پیش شیخ بروم از ماشین که پیاده شدم {جهت روشن شدن قضیه} رفتم پیش مرحوم شیخ، قبل از این که من حرفی بزنم شیخ فرمود: « دیدی همه مردها زن شده بودند! چون مردها به آن زن توجه داشتند، همه زن شدند!» بعد گفت: « وقت مردان هر کس به هر چه توجه دارد، همان جلوی چشمش مجسم می شود، ولی محبت امیر المومنین (ع) باعث نجات می شود» «چقدر خوب است که انسان محو جمال خدا شود... تا ببیند آن چه دیگران نمی بینند و بشنود آن چرا را دیگران نمی شنوند.» 1 امروزه روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که انسان به هر چه توجه و تمرکز نماید همان چیز در روح و ضمیر باطنش نقش می بندد و در عالم خارج به ظهور می رسد! چه خیر اخلاقی و چه شر باشد.
📚کیمیای محبت، ص176
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
نقل است ساربانی در آخر عمر، شترش را صدا میزند و به دلیل اذیت و آزاری که بر شترش روا داشته از وی حلالیت می طلبد. یکایک آزار و اذیتهایی که بر شتر روا داشته را نام میبرد. از جمله؛ زدن شتر با تازیانه، آب ندادن ، غذا ندادن، بار اضافه زدن و …. همه را بر میشمرد و میپرسد آیا با این وجود مرا حلال میکنی؟ شتر در جواب میگوید همه اینها را که گفتی حلال میکنم، اما یکبار با من کاری کردی که هرگز نمیتوانم از تو درگذرم و تو را ببخشم. ساربان پرسید آن چه کاری بود؟ شتر جواب داد یک بار افسار مرا به دُم یک خر بستی. من اگر تو را بخاطر همه آزارها و اذیتها ببخشم بخاطر این تحقیر هرگز تو را نخواهم بخشید!
ضربالمثل معروف "افسار شتر بر دُم خر بستن" اشاره به سپردن عنان کار به افراد نالایق است و اینکه چنين افرادی بدون دارابودن تخصص، تحصیلات، تجربه، شایستگی و شرایط تصدی پست و مقامی، صرفاً بر مبنای روابط زمام امور را بدست گیرند و بدبخت جماعتی که دچار چنین افرادی شوند.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
گردو فروش
ﻓﺮﺩﯼ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ ،ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ. بعد گفت : ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ
ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ.
ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺯﺭﻧﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ.
ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺳﻤﺞ ﮔﻔﺖ: ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ
ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ، ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ، ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻟﺬﺕ ببرید...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان