هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
✍دزد مال دزد دین
شخصی ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭼﯿﺰ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻭﺩﻋﺎﯾﯽ ﻧﯿﺰ ﭘﯿﻮﺳﺖ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ... ﺁﻥ ﺷﺨﺺ، ﺑﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ: "ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻝ را ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﯼ؟"
ﮔﻔﺖ: "ﺻﺎﺣﺐ ﻣﺎﻝ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻋﺎ، ﻣﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻣﻦ ﺩﺯﺩ ﻣﺎﻝ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ، ﻧﻪ ﺩﺯﺩ ﺩﯾﻦ ﺍو. ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺻﺎﺣﺐ ﺁﻥ ﻣﺎﻝ، ﺧﻠﻠﯽ ﻣﯽ ﯾﺎﻓﺖ، ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﻦ، ﺩﺯﺩ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺍﻧﺼﺎﻑ بود..!!"
📙حکایتهای پندآموز
: 🌷
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🌺داستان زیبای حضرت موسی (ع)
خدایا هر "گره ای" که به دست تو باز شد من به شانس نسبت دادم!
هر "گره ای" که به دستم کور شد، مقصر تو را دانستم.
خدای من، کمکم کن؛
تابفهمم تو کنارمی، نه روبروی من..
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✍#عبد_الله_بن_أبی
چون نبوت پیامبر اکرم در مدینه بالا گرفت، عبدالله بن اُبی که از بزرگان یهود بود حسدش در باره پیامبر بیشتر شد و در صدد قتل آن حضرت بر آمد. آن گاه پیامبر و علی (ع) و سایر اصحاب را برای ولیمه عروسی دخترش، دعوت کرد، سپس در خانه ی خود چاله ای حفر کرد و روی آن را با فرش پوشاند و میان آن را پر از تیر و شمشیر و نیزه کرد، همچنین غذا را به زهر آلوده کرد و جماعتی از یهودیان را با شمشیرهای زهرآلود در مکانی پنهان کرد تا آن حضرت و اصحابش پا بر گودال گذاشته، در آن فرو روند و یهودیان با شمشیرهای برهنه بیرون آیند و پیامبر (ص) و اصحابش را به قتل برسانند یا اگر این نقشه بر آب شد، غذای زهرآلود را بخورند و بمیرند. جبرئیل از طرف خدای متعال این دو کید را که از حسادت بود به پیامبر (ص) رساند و گفت: خدایت میفرماید: خانه ی عبدالله بن ابی برو و هر جا گفت بنشینید، قبول کن و هر غذایی آورد تناول کنید که من شما را از شر و کید او حفظ میکنم. پیامبر و امیر المؤمنین علیهما السلام واصحاب وارد منزل عبدالله شدند، تکلیف به نشستن در صحن خانه کرد، همگی روی همان گودال نشستند و اتفاقی نیفتاد و عبدالله تعجب کرد. وقتی طعام را آوردند، پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: پس از خواندن این تعویذ، غذا را بخورید: «بسم الله الشافی بسم الله الکافی بسم الله المعافی بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شیء و لاداء فی الأرض ولا فی السماء وهو السمیع العلیم. » پس همگی غذا را میل کردند و از مجلس به سلامت بیرون آمدند. عبدالله بسیار تعجب کرد، گمان کرد زهر ص: 141 در غذا نکرده اند. دستور داد یهودیانی که شمشیر به دست داشتند از غذاها میل کنند، پس خوردند و مردند. دخترش که عروس بود فرش روی گودال را کنار زد، دید زمین سخت و محکمی شده است، پس روی آن فرش نشست و در گودال فرو رفت و کشته شد. وقتی این خبر به پیامبر رسید، از عبد الله حسود، علت را پرسید؟ گفت: دخترم از پشت بام افتاد و آن جماعت دیگر به علت بیماری مردند. [1]
----------
[1]: یکصد موضوع، پانصد داستان 199/1 - 200؛ به نقل از: خزینة الجواهر / 344.
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌹 سلام روز زیباتون بخیر
🌹به بیست و چهارمین روز
از ماه رمضان خوش آمدید
لحظه هاتون سرشار
از استجابت دعا ،
برکت و سلامتی،
موفقیت و شادکامی
امیدوارم
در پناه لطف خدا
در کنار خانواده و عزیزان
روز پربرکتی داشته باشید.
🌹 طاعات و عبادات قبول
🌹 التماس دعای خیر و فرج
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✍#عکس_العمل_در_مقابل_تمجید
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد صادق طباطبایی نقل میکند: داییام آقای عباس معتمدی نقل کردند که در رمضان سال 1318 هجری شمسی در بروجرد طبق روال همیشگی، حضرت آیت الله بروجردی در ماههای مبارک رمضان منبر میرفتند. یکی از شبهای احیا که مسجد مملو از جمعیت بود و همه منتظر ورود آقا بودند بعد از مدتی با ذکر صلوات از طرف مردم، دیدم که آقا تشریف آوردند. شخصی به نام آقای سوفی شروع کردند به مداحی، به محض ورود آقای بروجردی، اشعاری در مورد علم و علما خواندند تا این که ایشان به منبر رسیدند، مردم قیام کرده بودند و آیت الله بروجردی روی منبر نشستند و آقای سوفی داشت مداحی میکرد تا این که به اشعاری در مدح خود آیت الله بروجردی رسید. آقا در این موقع مانند کسی که هنگام شنیدن مصیبت باشند دست شان را روی صورت گرفتند و بعد از تمام شدن مداحی، بدون مقدمه فرمودند: مگر من به آقایان چه کردهام که به من توهین میکنند [همهمه ای بین حضار به وجود آمد و متعجب از این که چه کسی به ایشان توهین کرده است؟ آیا بین راه کسی آقا را اذیت کرده؟! ] آقا با اشاره ی دست، مردم را ساکت کردند و فرمودند: این آقا (مداح) مطالبی را به من نسبت دادند که با من واجدم یا فاقد، اگر فاقد باشم اتصاف شخصی به وصفی که فاقد است عین اهانت است و اگر احیانا واجد باشم، بنده هر کس که باشد به جز ذوات ائمه معصومین علیهم السلام در پیشگاه خداوند مقصر است، شما کجا دیدید که از شخص مقصر تعریف کنند؟ بعد از این، شاهد چنین مطالبی نباشم. جلسه منقلب شد و بدون هیچ گونه مطلب دیگری همگی ناله و ضجه میزدند و گریه میکردند!
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌙در ماه مبارک رمضان بیشتر به یاد نیازمندان باشیم😊
🍃خداوند روزه را واجب کرد تا فقرا
🌸را دریابید وسختی آخرت را یاد کنید.
💎 #امام_رضا_علیه_السلام
📚 وسائل الشیعه؛۴:۴
✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
💎امام رضا عليه السلام:
هر كس در ماه رمضان يك آيه از كتاب خدای عزّوجلّ بخواند، مثل كسى است كه در غير آن، ختم قرآن كرده باشد
مَن قَرَأَ في شَهرِ رَمَضانَ آيَةً مِن كِتابِ اللّهِ عزّوجلّ كانَ كَمَن خَتَمَ القُرآنَ في غَيرِهِ مِنَ الشُّهورِ
📖بحارالأنوار جلد 96 صفحه341
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #احکام_تصویری☝️
💫#احکام_شرعی✨ #احکامروزه
اگر گرد و غبار غلیظ، ناخواسته
وارد حلقِ روزه دار شود، روزۀ او...
🎙حجت الاسلام خادم الخمسه
🌙 #رنگ_رمضان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
💚 #پیامبر_اکرم(ص)
🍀اگر کسی به شما محبتی کرد
شما هم محبت او را جبران کنید
و اگر نتوانستید لااقل از او تشکر نمایید
این تشکر شما پاداش او خواهد بود🍀
📗تحف العقول ، ص ۴۹
➖〰➖〰➖〰➖〰➖➖〰
🔅 #پیامبر_اکرم_(ص) :
🔹«خودتان را با هر وسيلهاى كه مىتوانيد پاكيزه كنيد؛ زيرا كه خداوند متعال اسلام را بر پايه پاكيزگى بنا كرده است و هرگز به بهشت نرود مگر كسى كه پاكيزه باشد.» .
📚 كنز العمّال : ح ٢٦٠٠٢
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا
✨إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ﴿۳۱﴾
✨و بخوريد و بياشاميد ولى زياده روى مكنيد
✨كه او اسرافكاران را دوست نمى دارد (۳۱)
📚سوره مبارکه الأعراف✍بخشی از آیه ۳۱
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
هدایت شده از گسترده سامان
دانلود آهنگ
#رایگااااااان تو ایتا 😱😈💦🔥
😭💔احساسی: 👇
https://eitaa.com/joinchat/3345744097C57ee72f7e9
💃😈 شاد: 👇
https://eitaa.com/joinchat/3345744097C57ee72f7e9
😔💧 غمگین: 👇
https://eitaa.com/joinchat/3345744097C57ee72f7e9
🇹🇷🇷🇺🇯🇵❤️ خارجی: 👇
https://eitaa.com/joinchat/3345744097C57ee72f7e9
کیلیپاشو همراه با موزیک دانلود کن❤️✌️
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
eitaa_@Music_clip1.mp3
896.5K
زنگخور باکلاس میخوای 🔔♦️🤙🏻
زنگخور آیفون 💎🎩🔥
https://eitaa.com/joinchat/3345744097C57ee72f7e9
زنگخور غمگین 💉💔🖤
https://eitaa.com/joinchat/3345744097C57ee72f7e9
زنگخور اینستاگرامی 💰🔥👽
https://eitaa.com/joinchat/3345744097C57ee72f7e9
بهترین چنل موزیک اینجاس❤️🔥😍☝️🏽
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احسن_القصص
داستان گریه امام حسن (ع) در برابر زن کامجو
ابن شهر در مناقب می نویسد که : در ابواء زنی بادیه نشین خدمت حضرت مجتبی (ع) رسید در آن حال امام حسن (ع) مشغول نماز بود نماز کوتاه نمود و فرمود : کاری داشتی ؟ جواب داد : آری . پرسید : حاجت تو چیست ؟ گفت : من زنی بی شوهرم به این مکان وارد شده ام و مایلم از شما کام بگیرم ! حضرت (ع) فرمود : دور شو از من ! می خواهی مرا با خودت در آتش جهنم بسوزانی ؟ ولی آن زن پیوسته درصدد دل بردن از آن حضرت بود . حضرت شروع به گریه کرد و در این بین می فرمود : دور شو وای بر تو . کم کم گریه آن جناب شدید شد . زن که حال امام حسن مجتبی (ع) را مشاهده کرد او هم شروع به گریه نمود . امام حسین (ع) وارد شد ، دید برادرش با این زن هر دو گریه می کنند . سیلاب اشک امام حسن (ع) چنان برادر را تحت تاثیر قرار داد که او هم شروع به گریه کرد . عده ای از اصحاب حضرت آمدند هر کدام آن حال را مشاهده می کرد ، گریه آن ها را می گرفت تا این که صدای گریه ایشان بلند شد . زن بادیه نشین خارج گردید . اصحاب هم متفرق شدند . مدتی از آن پیشامد گذشت . حسین بن علی (ع) از نظر عظمت و جلالت برادر خویش ، سبب گریه را نپرسید . نیمه شبی که امام حسن (ع) خواب بود ، ناگاه بیدار شده و گریه آغاز نمود . امام حسین (ع) پرسید : چه شده برادرجان ؟ امام حسن (ع) فرمود : خوابی دیدم و از آن جهت گریه می کنم . تفضیل خواب را جویا شد . حضرت فرمود : تا زنده ام به کسی مگو . یوسف صدیق را در خواب دیدم . مردم برای تماشای او جمع شده بودند من هم جلو رفته او را تماشا می کردم ، همین که حُسن و زیبایی اش را دیدم ، گریه ام گرفت . یوسف به سوی من توجه نمود و گفت : برادرم چرا گریه می کنی پدر و مادرم فدایت باد . گفتم : به یاد آوردم جریان تو را با زن عزیز مصر که چه رنج و مشقتی کشیدی ، به زندان افتادی ، پدر پیر و کهنسالت یعقوب در فراق تو چه دید ، برای آن گریه می کنم و در شگفتم از نیروی تو چه اندازه خودداری ؟ یوسف گفت : چرا تعجب نمی کنی از خودت راجع به آن زن بادیه نشین که او در ابواء با تو مصادف شد . چه حالی پیدا کردی ، دیدی چگونه اشک ریختی ؟
📚مناقب ابن شهر آشوب
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✍#روباه_مکّار!
خدای تعالی در باره ی حضرت داوود میفرماید: «وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ [1] »؛ خداوند، حکومت و دانش را به حضرت داوود بخشید و از آنچه میخواست، به او تعلیم داد. ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین مینویسد: ضحاک از ابن عباس نقل کرده است که منظور از دانشی که خداوند به حضرت داوود تعلیم فرمود، زنجیری بود که حق تعالی در روز قضاوت برای او از آسمان میفرستاد تا هرکه مُحِق (حق دار) بود دست او به آن زنجیر میرسید و اگر مبطل (ناحق) بود هر چند کوشش میکرد دست او به زنجیر نمی رسید و چون از آسمان حکمی نازل میشد آن زنجیر به حرکت در میآمد و از آن آواز شنیده میشد، آن گاه داوود آن حکم را اجرا میکرد. سر آن زنجیر به مجمره بسته شده بود و به آن بالای سر داوود بود. در محکمی مانند آهن بود و رنگش مانند آتش و حلقههای آن گرد بود و با جواهرات تزیین شده بود. هر مریضی و علیلی که به آن دست میزد فورا شفا مییافت. روزی مردی جواهری گران قیمت نزد کسی به امانت نهاد، چون از او مطالبه کرد، امانتدار گفت: من ودیعه را به تو پس داده ام. مرافعه را به داوود دفع کردند. مردی که ودیعه نزد وی بود عصایی را تو خالی کرده و آن جواهر را میان عصا نهاده بود. داوود به مدعی گفت: برخیز و دست به زنجیر برسان. مرد برخاست و گفت: خدایا! تو میدانی که من در این دعوی صادقم و جواهر نزد این کس است، دست مرا به زنجیر رسان تا حق به مرکز خود قرار گیرد. پس دست کرد به زنجیر و آن را بگرفت. داوود به دیگری گفت: تو نیز برخیز و دست به زنجیر برسان، وی برخاست و آن عصا را به دست گرفت و صاحب ودیعه، مدعی را گفت که این عصای مرا نگه دار تا من این زنجیر را بگیرم، آن گاه عصای خود را به مدعی داد تا مدعی موقتأ عصا را برایش نگه دارد و گفت: بار خدایا! دست مرا به زنجیر رسان که تو عالمی به آن که من ودیعه را به او رد کردم. این بگفت و زنجیر را بگرفت. داوود در این کار متعجب ماند. جبرئیل [2] ( (علیه السلام) ) فرود آمد و کیفیت این نقشه را به داوود خبر داد. حضرت داوود آن مرد را فرا خواند و جواهر را از او گرفت و مکر او بر مردمان آشکار گشت و حق تعالی به جهت زشتی آن مکر، زنجیر را به آسمان برد. [3]
----------
[1]: بقره / 25.
[2]: نام فرشته ی وحی در برخی از قرائتهای هفت گانه ی قرآن مجید به شکل «جبریل» (با کسر جیم و بدون همزه) آمده؛ همانند قرائت عاصم، نافع، ابن عامر و ابوعمرو و در برخی دیگر به شکل «جبرئیل» (با فتح جیم و با همزه) فرائت شده؛ همانند: قرائت حمزه و کسائی و تنها در قرائت ابن کثیر به شکل «جبریل» (با فتح جیم و بدون همزه) خوانده شده است. تهذیب القرائه 125/1 و ج 2/ 70.
[3]: منهج الصادقین 2/ 72 - 73؛ ذیل تفسیر آیه ی 251 سوره ی مبارکه ی بقره.
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
👆#پیام_سلامتی
#رمضانیه
وقت سحر «شربت خاکشیر و تخم شربتی» بنوشید
این دانه ها چندین برابروزن خود آب جذب میکنند؛
و بدن درطول روز ازذخیره آب آنها استفاده میکند و تشنه نمیشوید
از سردرد و بی حالی شما نیز میکاهد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
✅ در حوالی این دنیا؛
نه صادق به زندگی هدایت شد،
نه فروغ از ناامیدی به امید رسید،
و نه سهراب قایقی ساخت تا به شهر رویاهایش رسد!
قلم و کاغذ کارشان بازیست با ذهن،
تا روزمان را به شب و ماهش دلخوش کنند!
خوشبخت باشید...
همان باشید که میخواهید.
اگر دیگران آن را دوست ندارند.
بگذارید دوست نداشته باشند.
ولی تو همیشه همانی باش که خودت دوست داری...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✍#عکس_العمل_در_مقابل_تمجید
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد صادق طباطبایی نقل میکند: داییام آقای عباس معتمدی نقل کردند که در رمضان سال 1318 هجری شمسی در بروجرد طبق روال همیشگی، حضرت آیت الله بروجردی در ماههای مبارک رمضان منبر میرفتند. یکی از شبهای احیا که مسجد مملو از جمعیت بود و همه منتظر ورود آقا بودند بعد از مدتی با ذکر صلوات از طرف مردم، دیدم که آقا تشریف آوردند. شخصی به نام آقای سوفی شروع کردند به مداحی، به محض ورود آقای بروجردی، اشعاری در مورد علم و علما خواندند تا این که ایشان به منبر رسیدند، مردم قیام کرده بودند و آیت الله بروجردی روی منبر نشستند و آقای سوفی داشت مداحی میکرد تا این که به اشعاری در مدح خود آیت الله بروجردی رسید. آقا در این موقع مانند کسی که هنگام شنیدن مصیبت باشند دست شان را روی صورت گرفتند و بعد از تمام شدن مداحی، بدون مقدمه فرمودند: مگر من به آقایان چه کردهام که به من توهین میکنند [همهمه ای بین حضار به وجود آمد و متعجب از این که چه کسی به ایشان توهین کرده است؟ آیا بین راه کسی آقا را اذیت کرده؟! ] آقا با اشاره ی دست، مردم را ساکت کردند و فرمودند: این آقا (مداح) مطالبی را به من نسبت دادند که با من واجدم یا فاقد، اگر فاقد باشم اتصاف شخصی به وصفی که فاقد است عین اهانت است و اگر احیانا واجد باشم، بنده هر کس که باشد به جز ذوات ائمه معصومین علیهم السلام در پیشگاه خداوند مقصر است، شما کجا دیدید که از شخص مقصر تعریف کنند؟ بعد از این، شاهد چنین مطالبی نباشم. جلسه منقلب شد و بدون هیچ گونه مطلب دیگری همگی ناله و ضجه میزدند و گریه میکردند!
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امید_به_خدا یعنی:
دلیل محکم و قابل #اعتماد
برای ادامه ی راه
راهی که میدونی
آخرش #بخیر تموم میشه،
چون #امید داری به رحمتش
به بخشش
به لطفش و مطمئنی هر چی پیش بیاد
#خدا ناظر بر احوال توست
چی بهتر از این؟
هیچ وقت نا امید نشو
چون هر چه پیش بیاد #حکمت_خداست
و یا #امتحان_الهی است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️
♡• •♡
#داستان_کوتاه👌
هیچوقت یادم نمیره...
ده - یازده سالم که بود تو بازی با بچه های فامیل پام گیر کرد به پای یکیشون و افتادم... ساق پای راستم خورد به لبه ی آجر و زخم شد... بدجور زخم شد... خیلی درد کشیدم...خیلی طول کشید تا کم کم جای اون زخم یکم بهتر شد و کمتر اذیتم کرد... اون روزا فقط یه دوست صمیمی داشتم... دوستی که مثل خانوادم بود... دوستی که بهش اعتماد داشتم... تو مدرسه فقط اون می دونست ساق پای راستم زخم شده...اون تنها کسی بود که جای زخمم رو بلد بود...
چند روز بعد از این اتفاق با دوستم بحثمون شد...یادم نمیاد سر چی...یادم نمیاد کی مقصر بود... فقط یادمه زنگ ورزش بود و داشتیم فوتبال بازی می کردیم...وسط فوتبال وقتی داشتم شوت می زدم با کف پا اومد ساق پای راستم رو زد...کاری به توپ نداشت... اومد که زخمم رو بزنه... زخمم دوباره تازه شد! دوباره درد و درد و درد... چند روز بعدش دوباره با هم رفیق شدیم...ولی دیگه هیچوقت نذاشتم بفهمه دردم چیه...زخمم کجاست... از این اتفاق سال ها می گذره ولی هروقت کسی رو می بینم که درد داره، زخم داره، بهش میگم
هیچوقت هیچوقت هیچوقت نذار کسی بفهمه جای زخمت کجاست... نذار بفهمه چی نابودت میکنه شاید یه روز زخم شد رو زخمت ! زخمت رو...دردت رو واسه خودت نگه دار...
میگم مراقب اونایی که جای زخمت رو بلدن باش...اونا می تونن با یه حرف... با یه کنایه... با یه خاطره کاری کنن که دوباره زخمت سر باز کنه... دوباره تو می مونی و درد و درد و درد...
👤 حسین حائریان
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸اگه خدا بخواد همه چی
ممکنه
🌸غیر ممکنی برا #خدا
وجود نداره
🌸فقط از خدا کمک بخواه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
📚 حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🔴مهربانی همیشه ارزشمندتر است.
💎بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. ...
زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.
بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى!»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستانصوتی
✍#حکایتشیطانآزردهدل
🔥شیطان غمگین و ناراحت گوشه ای کز کرده بود.
دلیل ناراحتی اش را پرسیدند.
شیطان با صدایی بغض آلود پاسخ داد:
من به بعضی افراد، ریاکاری و دروغ و اختلاس و رشوه خواری و هرچه صفات بد بود را یاد دادم.
با مهارت هایی که من یادشان داده بودم، توانستند خانه و ماشین بخرند و ویلای آنچنانی بسازند و اسم و رسمی برای خود کسب کنند.
اما با کمال تعجب می بینم که سر در ویلاهایشان نوشته اند: هذا من فضل ربی
این نمک نشناس ها از بیخ منکر من شده اند!
حال دیگر کارشان به جایی رسیده است که من را هم دور می زنند!
👌با اشتراک گذاری از ما حمایت کنید
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تقوا یعنی چه؟
🔹️ گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام
🌹 نماز شب بیست و پنجم ماه رمضان
🔷 8 رکعت نماز در هر رکعت یک بار سوره حمد و ده بار سوره توحید
♦️خداوند ثواب عبادت کنندگان را برای او می نویسد.
📗بحارالأنوار، ج97، ص384
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ #خدایـا
🌙در این شب های
✨ ماه مبارک رمضان
🌙 هرچه صفای دل,
✨ سلامت تن,
🌙 عشق پاک,
✨ و اجابت دعاست
🌙 و هر آنچه که به بهترین
✨ بندگانت عطا میفرمایی
🌙به عزیزان و دوستانم عطا فرما🤲
✨ #شبتونپرازمهرخدا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh