eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5940569790530716510.mp3
9.15M
تشرف آیت الله موحّد ابطحی به محضر امام زمان ارواحنافداه، در حرم امام رضا علیه السلام زمان: ۱۲ دقیقه @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✅آب دوست مو 💥افزایش ضخامت مو 💥کاهش موخوره 💥کمک به رشد مو و ترمیم ریشه های آسیب دیده ی مو @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
امروز غروب آمد و دلدار نیامد می سوزم و می سازم و آن یار نیامد ما مشتری و لایق آن ماه نبودیم یوسف ته چاه ماند و به بازار نیامد گویند که یک جمعه بود روز ظهورش یک صبح دگر شب شدو انگار نیامد 😭 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✍چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.» قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی‌تری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمی‌شوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم.» قدری پایین‌تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری می‌كنی؟ آنها را خودم نگهداری می‌كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می‌دهم.» وقتی كمی پایین‌تر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم كه بی‌مزد نمی‌شود. كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.» وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: «چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.» 👌در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده است؟! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📕 🐴 ﺩﻳﮕﻪ خرت نمی‌شم😁 مادرزنی ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻳﺎﺩ می‌ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺍی ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺧﺮﺝﺗﺮﺍشی ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻄﻴﻊ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺒﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻜﻨﺪ. ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻭﺯی ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ‏ «ﺧﺐ ! ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺧﺮﺵ ﻛﺮﺩی ﺳﻮﺍﺭﺵ شدی ﻳﺎ ﻧﻪ؟‏» ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ‏ «ﭼﻄﻮﺭ ﺧﺮﺵ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺳﻮﺍﺭﺵ ﺑﺸﻢ؟‏» ﮔﻔﺖ: ‏ «ﺍﻣﺸﺐ ﻛﻪ میﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﭘﺸﺖﺑﻮﻡ ﺑﺮﻳﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﺗﺮﺍ به ﭘﺸﺘﺶ ﺳﻮﺍﺭ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺑﻮﻡ ﺑﺒﺮﻩ.» ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺍﻳﻦ ﺯﻥ ﭘﺸﺖ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺣﺮﻑ آن‌ها ﺭﺍ ﮔﻮﺵ میﺩﺍﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺭﻭی ﺯﻥ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺯﻧﺶ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩ. ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﺐ ﺷﺪ ﻭ ﻣﻮقعیﻛﻪ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺎﻻی ﺑﺎﻡ ﺑﺮﻭﻧﺪ، زن ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ گفت: ‏ «ﺍﻣﺸﺐ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻨﻮ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺳﻮﺍﺭ کنی ﻭ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺑﻮﻡ ﺑﺒﺮی» ﺷﻮﻫﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ‏ «ﻣﻦ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻣﻄﻴﻊ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺎﺭی ﻛﻪ گفتی ﻛﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ میﻛﻨﻢ.» ﺷﻮﻫﺮ، ﺯﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺸﺘﺶ ﺳﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻠﻪﻫﺎ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﻠﻪ ﺁﺧﺮی ﺭﺳﻴﺪ ﻳﻚ ﺩﻓﻌﻪ ﻛﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺭﺍﺳﺖ ﻛﺮﺩ، ﺯﻥ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺑﺎﻻی ﭘﻠﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺎﺵ ﺷﻜﺴﺖ. ﺷﻮﻫﺮ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺭﻭ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺁﻧﻜﻪ ﮔﻔﺖ ﺳﻮﺍﺭ ﺧﺮ ﺷﻮ ﻳﺎﺩﺕ ﻧﺪﺍﺩ ﻛﻪ ﺗﻨﮓ ﺧﺮ ﺭﺍ ﻣﺤﻜﻢ ﺑﺒﻨﺪﺩ! ﺗﻮ ﻻﻳﻖ ﻣﻦ نیستی، ﺑﺮﻭ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﺧﺮﺕ نمی شوم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ دنیا دریایی ژرف است. بسیاری از جهانیان در آن غرق میشوند.. کشتی تو دراین دریا، باید تقوای الهی باشد، سوخت آن ایمان، بادبانش توکل، ناخدایش عقل، راهنمایش علم، و لنگرش صبـر بــاشد... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سبحــــان الله 🌸 ✅مطمئن باش تا آن لحظه که الله مقرر کرده 👌نه لحظه ای از عمرت کم و نه زیاد میشود 🔹نشر_صدقه_جاریست🔹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
. 🔸عکسی از حرم مطهرشان در زمان های قدیم چناری که داستان ها دارد... .. 🟢ماجرای پیرمرد کفاش و چنار امامزاده صالح (ع) . قصه‌های چنار امامزاده صالح (ع) هنوز برای تجریشی‌ها تازه است. هر بار که گذرشان به آستان امامزاده بی‌افتد و جای خالی چنار به دل‌شان چنگ بی‌اندازد، قصه‌ها را مرور می‌کنند. داستان کفاشی عجیب داخل تنه درخت یکی از همان قصه‌هاست. از آن داستان‌هایی که هر وقت حرف چنار به میان بیایید، تعریفش می‌کنند. . «سیدعباس صالحی» از اهالی قدیم شمیران می‌گوید: «پیرمرد داخل چنار کفاشی داشت. عجیب است، اما چنار فقط با سایه‌اش نبود که به اهالی محله آرامش می‌داد. بلکه وقتی وسطش پوک شد شد، برای پیرمرد کفاش آغوش باز کرد. او چند میخ روی تنه تنومند چنار زده و ده‌ها گیوه و گالش را به میخ‌ها آویخته بود؛ انگار که ویترین کفاشی‌اش باشد. از آن عجیب‌تر محل کارش بود. زمستان‌ها داخل تنه درخت می‌رفت. آنجا با جعبه میوه یک میز چوب برای خودش درست کرده بود که پشت آن می‌نشست و گیوه و گالش می‌دوخت. او برای مشتری‌ها هم یک صندلی چوبی با همان جعبه‌های میوه ساخته بود که کنارش بنشینند و کارشان راه بی‌افتد.» .@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
برنامه نویسی الان پولسازترین تخصص حساب میشه و دیگه باید از کودکی یادگیریش رو شروع کرد. ‌ اگه دوست داری فرزند ۹ تا 17 ساله‌ات از بقیه جلو بیفته، ✅همین الان فقط با پر کردن فرم مشخصات، 🌟می‌تونی اونو به جلسه اول رایگان آکادمی برنامه نویسی یاسان بفرستی. ‌منتظر چی هستی همین الان رو لینک زیر کلیک کن و آینده‌‌‌ی فرزندتو تضمین کن💻✅️ 👇🏻👇🏻 https://b2n.ir/p89417 https://b2n.ir/p89417 👆🏻👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨أَمَّنْ یُجِیبُ 💗الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ ✨در آن هنگام كه تمام درهاي عالم 💗به روي انسان بسته مي شود و از ✨هر نظر درمانده و مضطر مي گردد، 💗تنها كسي كه مي تواند قفل مشكلات ✨را بگشايد و نور اميد در دلها بپاشد، 💗تنها ذات پاك خداوند است. ✨خدایا به حق این آیه مبارکه 💗هر عزیزی تو دلش هر ✨حاجتی دارد روا بفرما ✨الـــهــــی 💗شب زیباتون متبرک به ✨گــرمــی نــگـــاه خــــدا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزمان را با نام خدایی که محتاج یاری و رحمت او توجه و محبت او گذشت و عفو او هستیم آغاز می کنیم... 🌸 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🌸 الهی به امید تو @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 یا سکوت کن یا سخن نیکو بگو! 🌹رسول اكرم صلى الله عليه و آله : 🔸 هركس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد سخن خير بگويد يا سكوت نمايد. 📚 نهج الفصاحه، ح۲۹۱۵ شروع هفته ای پربرکت باذکرصلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 🌹و علی آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
کند تلاوت قرآن سر حسین به نی ببین چه گونه ز لب‌هایش خون چکیده بیا ♥️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ♥️ 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💫وَأَقِمِ الصَّلَوةَ طَرَفَىِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِّنَ الَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَى‏ لِلذَّ کِرِینَ و نماز را در دو طرف روز و اوایل شب به پادار، (زیرا) بدرستى که کارهاى نیکو (همچون نماز)، بدى‏ها را محو مى‏ کند، این (فرمان)، تذکّرى است براى اهل ذکر. 🔸حضرت علی(ع) فرمود: از حبيبم رسول خدا(ص) شنيدم كه اميدبخش‌ترين آيه در قرآن اين آيه است: «حسنات و نیکوکاری‌ها، سیّئات و بدکاری‌ها را نابود می‌سازد.» (هود،۱۱۴) 💌 قرآن می‌گوید اگر مرتکب اشتباهی شدی، ناامید نشو، سریع یک کار خوبی انجام بده، مثلا به مادرت خدمت کن یا به نیازمندی کمک کن، تا گناهت پاک شود. برای همین در روایات آمده به کسی که مرتکب گناه می‌شود،‌هفت ساعت مهلت داده می‌شود، اگر استغفار نکرد یا حسنه‌ای انجام نداد، گناهش ثبت می‌شود.(کافی، ج۲، ص ۴۲۹) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌱حکایت لقمان و میوه ها روزگاری، لقمان حکیم در خدمت خواجه ای بود. خواجه، غلام های بسیار داشت. لقمان بسیار دانا همواره مورد توجّه خواجه بود. غلامان دیگر بر او حسد می ورزیدند و همواره پی بهانه ای می گشتند برای بدنام کردن لقمان پیش خواجه. روزی از روزها، خواجه به لقمان و چند تن از غلامانش دستور داد تا برای چیدن میوه به باغ بروند. غلام ها و لقمان، میوه ها را چیدند و به سوی خانه حرکت کردند. در بین راه غلام ها میوه ها را یک به یک خوردند و تا به خانه برسند، همه میوه ها تمام شد و سبد خالی به خانه رسید. خواجه وقتی درباره میوه ها پرسید، غلام ها که میانه خوشی با لقمان نداشتند. گفتند: میوه ها را لقمان خورده است. خواجه از دست لقمان عصبانی شد. خواجه پرسید: «ای لقمان، چرا میوه ها را خوردی؟ مگر نمی دانستی که من امشب، مهمان دارم؟ اصلاً به من بگو ببینم، چگونه توانستی آن همه میوه را به تنهایی بخوری؟!» لقمان گفت: من لب به میوه ها نزده ام. این کار، خیانت به خواجه است!» خواجه گفت: «چگونه می توانی ثابت کنی که تو میوه ها را نخورده ای؟ در حالی که همه غلام ها شهادت می دهند که تو میوه ها را خورده ای!» لقمان گفت: «ای خواجه، ما را آزمایش کن، تا بفهمی که میوه ها را چه کسی خورده است!» خواجه برآشفت: «ای لقمان، مرا دست می اندازی؟ چگونه بفهمم که میوه ها را چه کسی خورده است؟ هر کسی که میوه ها را خورده است، میوه ها در شکمش است. برای این کار باید شکم همه شما را پاره کنم تا بفهمم میوه ها در شکم کیست.» لقمان لبخندی زد و گفت: «کاملاً درست است. میوه ها در شکم کسی است که آن ها را خورده است. اما برای اینکه بفهمید چه کسی میوه ها را خورده است، لازم نیست که شکم همه ما را پاره کنید! لقمان گفت: دستور بده تا همه آب گرم بخورند و خودت با اسب و ما پیاده به دنبالت بدویم. خواجه پرسید: «بسیار خوب، اما این کار چه نتیجه ای دارد؟» لقمان گفت: «نتیجه اش در پایان کار آشکار می گردد!» خواجه نیز فرمان داد تا آب گرمی آوردند و همه از آن خوردند و خود با اسب در صحرا می رفت و غلامان به دنبال او می دویدند. پس از ساعتی، لقمان و همه غلام ها به استفراغ افتادند. آب گرمی که خورده بودند، هر چه را که در معده شان بود، بیرون ریخت. خواجه متوجه شد که همه غلام ها از آن میوه ها خورده اند، جز لقمان. خواجه غلام ها را به خاطر خوردن میوه ها و تهمت ناروا زدن به لقمان، توبیخ کرد و لقمان را مورد لطف قرار داد. آری، وقتی یک بنده ضعیف مثل لقمان، چنین حکمت هایی دارد، پس آفریننده او که خداوند جهان است، چه حکمت ها دارد. و حکمت ها همه در پیش خداوند است. 🖋☕️ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
🔷🔶🔸➰〰➰🔸🔶🔷 ⚜ خداوند متعال روزی ها را عادلانه تقسیم کرد تا هر که را بخواهد به وسعت روزی یا تنگی آن بیازماید و میزان سپاسگزاریِ توانگر و شکیباییِ تهیدست را امتحان کند. 💌 خطبه ے ۹۱ نہج البلاغہ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🔷🔶🔸➰〰➰🔸🔶🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر انسان پشتِ هزار و یک نقاب خود👺 دو چهره داره؛ هم شکارچیه هم شکار. هم معصومه هم گناه کار @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
بيماري هاي ناشي از نخوردن صبحانه 🔻ابتلا به ديابت 🔻افزايش بيماري قلبي 🔻اضافه وزن افزايش چربي 🔻كند شدن سوخت و ساز 🔻كاهش بهره هوشي 🔻كاهش انرژي بدن 🔻ضعف اعصاب @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ 🌴 هیـزم شڪن پیـری از سخـتی روزگار وکهـولت ، پشتـش خمیـده شـده بـود.مشغـول جمـع ڪردن هیزم از جنگل بود. آن قـدر خستـه ونا امیـد شده بود ڪه دستـه هیزم را به زمیـن گذاشت وفریاد زد: دیگر تـحمل این زندگی را ندارم، کاش همیـن الان مـرگ به سـراغم می آمـد ومرا با خود می برد. همین که این حرف از دهانش خـارج شد، مرگ به صورت یک اسڪلت وحشتنـاک ظـاهر شد و به او گفت: چه می خـواهی ای انـسان فانی؟شنیدم مرا صـدا کردی. هیـزم شکن پیر با صدایی لرزان جواب داد: ببخشیدقربان، ممکن است کمک کنید تا من این دستـه هیزم را روی پشتم بگذارم. گاهی ماازاینکه آرزوهایمان برآورده شوند،سخت پشیمان خواهیم شد پس مواظب باشیم که چه آرزویی می کـنیم چون ممکن است بر آورده شـود وآن وقت ... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی حاج آقا دانشمند 🎬موضوع: «با خدا باش پادشاهی کن» ‌‌‌‌✅ حداقل برای ☝️نفر ارسال کنید کلیپ رو حتما ببینید از دستش ندید 🌸 ‌‎‌‌‎@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌱حکایت شخصی نزد طبیب رفت و گفت موی ریشم درد می کند! پرسید که چه خورده ای؟ گفت نان و یخ! طبیب گفت برو بمیر که نه دردت به آدمی ماند و نه خوراکت!😂 👤 عبید زاکانی 🖋☕️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🌹 صبح زیباتون بخیر و نیکی امیـدوارم شـروع هفتـه تون شروع بهترین لحظه ها و همراه با موفقیت باشه همچنین سرشار از خیر و برکت و لبریزاز سلامتی و آرامش باشه ان شالله تا انتهای هفته حال دلتون خوب خوب باشه 🌹 تقدیم به شما خوبان 🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ 🌴 هیـزم شڪن پیـری از سخـتی روزگار وکهـولت ، پشتـش خمیـده شـده بـود.مشغـول جمـع ڪردن هیزم از جنگل بود. آن قـدر خستـه ونا امیـد شده بود ڪه دستـه هیزم را به زمیـن گذاشت وفریاد زد: دیگر تـحمل این زندگی را ندارم، کاش همیـن الان مـرگ به سـراغم می آمـد ومرا با خود می برد. همین که این حرف از دهانش خـارج شد، مرگ به صورت یک اسڪلت وحشتنـاک ظـاهر شد و به او گفت: چه می خـواهی ای انـسان فانی؟شنیدم مرا صـدا کردی. هیـزم شکن پیر با صدایی لرزان جواب داد: ببخشیدقربان، ممکن است کمک کنید تا من این دستـه هیزم را روی پشتم بگذارم. گاهی ماازاینکه آرزوهایمان برآورده شوند،سخت پشیمان خواهیم شد پس مواظب باشیم که چه آرزویی می کـنیم چون ممکن است بر آورده شـود وآن وقت ... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔸 🔸قسمت چهارم🔸درخت ممنوعه 🔸 🔸پس از برگزیدگی آدم(ع) و سجده فرشتگان بر او، به وی و زوجه اش از جانب خداوند دستور رسید که در بهشت مسکن گزینند ولی از یک درخت ممنوعه تناول نکنند و نزدیک آن نگردند 🔸ولی شیطان آنها را وسوسه کرد و گفت اگر از آن بخورید فرشته خواهید شد، و جاودانه در بهشت خواهید ماند و برای آنها سوگند یاد کرد که من خیرخواه شما هستم. بالاخره آنها فریب خوردند و لباس ها از اندامشان فرو ریخت. خداوند آنها را سرزنش کرد و به آنها فرمود: آیا من شما را از آن درخت منع نکردم 🔸آدم و حوّا(ع) به سرعت به اشتباه خود پی بردند و توبه کردند و به گناه خود اقرار نمودند ولی خدا آنها را از بهشت به زمین تبعید کرد و آنان در سرزمین مکه فرود آمدند @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh