هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
ناباروری درمان شد برو تو کانال بالا رضایت درمان ها رو ببین
مشاوره هم رایگانه
https://eitaa.com/joinchat/928448967C84a1ab4005
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
خواص شگفت انگیز سیرابی 👌
ضدسرطان
درمان کمخونی
تقویت سیستم ایمنی
مفیدبرای بیمارانMS
سبب بلندی قدوپرپشتی مو
بهترین برای تقویت معده وروده
بهبود افسردگی وبیماریهای عصبی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
اگر می خواهید...
"خوشبخت "باشید
زندگی را ...
به "یک هدف "گره بزنید...
نه به آدم ها و اشیاء !!!❤️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
داوود نبی و عزراییل
از امام باقر علیه السلام نقل شده است:
روزى حضرت داوود(ع)نشسته بود و جوانى ژوليده با ظاهرى فقيرانه كه خيلى نزد آن حضرت مى آمد نيز در محضر آن حضرت حاضر بود.
در اين هنگام فرشته مرگ وارد شد و نگاه تندى به آن جوان كرد و بر وى خيره شد.
داوود(ع) دلیل این کارش را پرسید
فرشته مرگ گفت: من مامورم هفت روز ديگر جان اين جوان را در همين جا بگيرم
داوود پيغمبر(ع ) از اين سخن، دلش به حال آن جوان سوخت و رو به او كرد و فرمود: اى جوان! زن گرفته اى؟
پاسخ داد: نه ، هنوز ازدواج نكرده ام
داوود به او فرمود: به نزد فلان مرد كه يكى از بزرگان بنى اسرائيل است برو و از طرف من به او بگو كه داوود به تو دستور داده كه دخترت را به همسرى من درآور و همين امشب نزد آن دختر مى روى و خرج ازدواج تو نيز هر چه مى شود بردار و هم چنان نزد همسرت باش تا هفت روز ديگر و پس از هفت روز همين جا نزد من بيا.
جوان به دنبال ماموريت رفت و پيغام حضرت داوود(ع) را به آن مرد بنى اسرائيلى رسانيد و او نيز دخترش را به آن جوان داد و همان شب ، عروسى انجام شد و جوان هفت روز نزد آن دختر ماند و پس از هفت روز نزد حضرت داوود بازگشت
داوود از وى پرسيد: در این هفت روز وضع تو چگونه بود؟
پاسخ داد: هيچ گاه در خوشى و نعمتى مانند اين چند روز نبوده ام.
داوود فرمود: اكنون نزد من بنشين
جوان نشست، و داوود چشم به راه آمدن فرشته مرگ بود تا طبق خبرى كه داده بود بيايد و جان اين جوان را بگيرد.
اما مدتى گذشت و فرشته مرگ نيامد، از اين رو به جوان رو كرد و فرمود: به خانه ات بازگرد و روز هشتم دوباره به نزد من بيا.
جوان رفت و پس از گذشت هشت روز دوباره به نزد داوود بازگشت و هم چنان نشست و خبرى از فرشته مرگ نشد و همين طور هفته سوم تا اين كه فرشته مرگ به نزد داوود آمد.
داوود بدو فرمود: مگر تو نگفتى كه من مأمورم تا هفت روز ديگر جان اين جوان را بگيرم ؟
پاسخ داد: آرى
فرمود: تاكنون سه هشت روز از آن وقت گذشته است ؟
فرشته مرگ گفت : اى داود! چون تو بر اين جوان رحم كردى ، خداوند نيز او را مورد مهر خويش قرار داد و سى سال بر عمرش افزود.
📚 داستانهای بحار الانوار
👈
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨
✍لقمان حکیم نیمه شب برای نماز بیدار شد اربابش را صدا زد: برخیز که از قافله جا نمانی!
ارباب خواب را ترجیح داد و گفت بخواب غلام خداوند کریم است!
هنگام نماز صبح شد لقمان دوباره ارباب را بیدار کرد تا از قافله نمازگزاران باز نمانی. ولی ارباب باز هم همان پاسخ را به لقمان داد.
خورشید داشت طلوع می کرد که لقمان دوباره به سراغ ارباب آمد که ای بیخبر از کاروان نمازگران جامانده ای برخیز که تمام هستی در حال سجود و تسبیح اند ولی تو را خواب غفلت ربوده است و ارباب پاسخ داد که دل باید صاف باشد به عمل نیست خدا کریم است و نیازی به عبادت ما ندارد.
روز هنگام، ارباب کیسه ای گندم به لقمان داد تا بکارد ولقمان آن را بفروخت و مشتی تخم علف هرز بر زمین پاشید هنگام درو ارباب دید در باغ جز علف نیست!!
علت را از لقمان جویا شد لقمان گفت: ای ارباب از عمل شما چنان گمان کردم که اگر نیت صاف باشد عمل چندان مهم نیست لذا من گندم گرانبها را بر زمین نپاشیدم بلکه تخم علف هرز را به نیت گندم بذر کردم.
👈چرا که خود گفتی: "نیت و دل باید صاف باشد خداوند کریم است و به عمل ما نیاز ندارد.."
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
خر و و اشتر
خری و اشتری بدور از آبادی بطور آزادانه باهم زندگی می کردند....
نیمه شبی در حال چریدن علف ، حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسانها شدند.
شتر چون متوجه خطر گرديد رو به خر کرد و گفت :
ای خر خواهش می کنم سکوت اختیار کن تا از معرکه دور شویم و مبادا انسانها به حضورمان پی ببرند!"
خر گفت : "اتفاقا درست همین ساعت، عادت نعره سر دادن من است."
شتر التماس کرد که امشب نعره کردن را بی خیال گردد.تا مبادا بدست انسانها بیافتند.
خر گفت: " متأسفم دوست عزیز! من عادت دارم همین ساعت نعره کنم و خودت می دانی ترک عادت موجب مرض است و هلاکت جان!"
پس خر بی محابا نعره های دلخراش بر میداشت.
از قضا کاروانی که در آن موقع از آن آبادی می گذشت، متوجه حضور آنان گرديدند و آدمیان هر دو را گرفته و در صف چارپايان بارکش گذاشتند.
صبح روز بعد در مسیر راه ، آبی عمیق پیش آمد که عبور از آن برای خر میسر نبود. پس خر را بر شتر نشانيده و شتر را به آب راندند.
چون شتر به میان عمق آب رسید شروع به پایکوبی و رقصیدن نمود.
خر گفت :ای شتر چه می کنی؟ نکن رفیق وگرنه می افتم و غرق می شوم."
شتر گفت : خر جان، من عادت دارم در آب برقصم.!!
ترک عادت هم موجب مرض و هلاکت است!"
خر بیچاره هرچه التماس کرد اما شتر وقعی ننهاد.
خر گفت تو دیگر چه رفیقی هستی؟!
شتر گفت : " چنانکه دیشب نوبت آواز بهنگام خر بود!!!
امروز زمان رقص ناساز اشتر است!"
شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بينداخت و در آب غرق ساخت.
شتر با خود گفت : "
رفاقت با خر نادان ، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشيد!
👈
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌼 زاهدنمای کج اندیش
🔸نام حسن بصری، در تاريخ اسلام ، زياد برده می شود. پدر او بنام يسار از اهالي قريه ميسار(نزديك بصره ) بود. حسن بصري 89 سال عمر كرد، و يكی از زاهدان هشتگانه معروف می باشد. وی زمان امام علی(علیه السلام) تا زمان امام باقر(علیه السلام) را درك كرده است. وی از ديدگاه تشيع ، فردي منحرف ، و زاهد نمائي كج انديش و درباري بود، بسياري از منحرفين ، او را احترام مي كردند و روشنفكر وارسته مي دانستند، به هر حال در اينجا به يك داستان از اين فرد زاهدنما توجه كنيد:
پس از جنگ جمل و پيروزي سپاه امام علي(ع) برسپاه طلحه و زبير، امام علي (ع) در محلي عبور مي كرد، ديد حسن بصري در آنجا وضو مي گيرد. فرمود: اي حسن ، درست وضو بگير. حسن در پاسخ گفت: اي امير مؤمنان تو ديروز(در جنگ جمل) مسلماناني را كشتي كه گواهي به يكتائي خدا و رسالت پيامبر (صلي اللّه عليه و آله) مي دادند و نماز مي خواندند و وضوي درست مي گرفتند.
علي (ع) فرمود: آنچه ديدي واقع شد، اما چرا ما را برضد دشمن ، ياري نكردي؟ حسن گفت : در روز اول جنگ، غسل كردم و خودم را معطر نمودم و اسلحه ام را برداشتم ، ولي در شك بودم كه آيا اين جنگ صحيح است؟! وقتي به محل خريبه رسيدم شنيدم ندا دهنده اي گفت : اي حسن برگرد، زيرا قاتل و مقتول هر دو در آتشند، از ترس آتش جهنم ، به خانه برگشتم و در جنگ شركت نكردم. در روز دوم نيز براي جنگ حركت كردم و همين جريان پيش آمد. امام علي (ع) فرمود: راست گفتي ، آيا مي داني آن ندا دهنده چه كسي بود؟ حسن گفت : نه نمي دانم . امام فرمود: او برادرت ابليس بود، و تو را تصديق كرد كه قاتل و مقتول از دشمن ، در آتش هستند. حسن گفت : اكنون فهميدم كه قوم (دشمن) به هلاكت رسيدند.
آري در هر زماني از اين گونه افراد پيدا مي شوند كه به زهد و وارستگي شهرت دارند، اما از فرمان امام برحق خود سرپيچي مي كنند، و حتي اعتراض مي كنند، و وقتي پاي جهاد به ميان مي آيد، از خونريزي و مسلمان كشي سخن به ميان مي آورند. در نقل ديگر آمده : همين حسن بصري در وضو گرفتن ، وسوسه داشت و آب زياد مي ريخت. امام علي (ع) او را ديد و فرمود: اي حسن ، آب زياد مي ريزي ! او در پاسخ گفت : آن خونهائي كه امير مؤمنان مي ريزد، زيادتر است. امام علي(ع) فرمود: از كار من ناراحت شده اي ؟ او گفت : آري. فرمود: هميشه چنين باشي. پس از اين نفرين علی(ع)، حسن بصري هميشه تا آخر عمر، غمگين و عبوس بود تا جان سپرد!
📙 داستان دوستان/ محمد محمدی اشتهاردی
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای فلسطین از زبان بلاگر کرهای
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#سمت_خدا
••✾🌻🍂🌻✾••
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌻
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫✨#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب_بی_کفݧ
سرگشته و بیمارم
من میل حرم دارم
دلداده ی سلطان
و سقای علمدارم
شب جمعه ،حرمش
حال و هوایی دارد
حضرت عشق ❤
عجب کرب وبلایی دارد
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#اللهم_ارزقنا_کربلا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامـــــش مهمـــــون
همیشــــگى دلاتـــــون
امشب بهترینها را براتون آرزو دارم
شبتون بخیر در پناه خدای مهربون
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« بِســــْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيـــم »
《الهی به امیدتو》
🌼أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🌼
شروع روزمون باصلوات وسلام برشما
درتمناے نڪَاهت بيقرارم
تا بیایی
مڹ ظهور لحظہها را ميشمارم
تا بیایی
خاڪ لایق نیست
تا بہ رویش پاڪَذارے
درمسیرت جاڹ فشانم
گل بڪارم تا بیایی
تعجیل درفرج #صلوات
🌼 اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد
وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #سلام_امام_زمانم
🌼 #مهــــــدی_جان_عج
مولای غریبم نبودنت
تمام روزهای هفته ..
قلبم را به درد می آورد
اما، جمعه که می شود
جای خـــــــالی ات
طور دیگری تیر می کِشد..
بیا و با آمدنت
دلهای پر درد ما را شاد بفرما
🌼 العجل یا مولانا یاصاحب الزمان
🌼 اللهم عجل لولیک الفرج
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ #سلام_اربابم #روزم_بنامتان
💚اَسیرِ عِشقِ حٌسِینَم اَسیرْ میمیرَم
❇️بِه شٌوقِ کَرببلاٰیَشْ حَقیر میمیرَم
💚لِباٰسِ نٌوکَریَت دِادهْ اِعتباٰر مَرا
❇️اَگر چِه نوٌکرَم اَماّ اَمیر میمیرَم..
💚اَلسَلامُ عَليَڪ يا اباعَبدِالله
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 #چـهارویژگیفــروتنــان 👇
🍂و فروتنان را بشارت ده همانان که:
🍂وقتی نامخدا یادشود، دلهاشان خشیتیابد
🍂و بر هر چه برسرشان آید صبر پیشه میکنند
🍂و برپا دارندگان نمازند
🍂و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند
📖حج۳۴-۴۵
#به_ترجمه_آیات_دقتکنید☝️
#عمل_به_قرآن_سخت_نیست
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
گرانی گوشت
در کتاب مظفرنامه چنین حکایت شده که در ایران گوشت از قرار هر کیلو دو ریال بوده ،روزی قصابی های تهران سر از خود گوشت را یک ریال گران کردند. مردم چون چنین دیدند عصبانی شدند و به خیابان ها ریخته و بر علیه قصاب ها شعار دادند!
این خبر به گوش مظفرشاه رسید و اعضاء دولت برای آرام کردن مردم از او کمک خواستند! سلطان صاحب قران فکری کرد و گفت: بروید و به قصاب ها بگویید گوشت را دو ریال گران تر از آنچه خود گران کرده اند به مردم بفروشند! یعنی هر کیلو گوشت شد از قراری پنج ریال! مردم چون دیدند قیمت گوشت بالاتر رفته این بار به خیابانها ریخته و این بار مغازه ها را به آتش کشیدند. هیئت دولت نزد قبله عالم رفتند و به عرض همایونی رساندند که تدبیر شاه شاهان کارساز نشد و مردم این کردند و آن نمودند! این دفعه مظفرالدین شاه گفت: حالا بروید و یک ریال گوشت را ارزانتر کنید! یعنی هر کیلو گوشت شد چهار ریال! و مردم هم پس از آن چون دیدند گوشت یک ریال ارزانتر شده برای سلامتی شاه دست به دعا شدند و در خیابان ها نماز شکرانه خواندند!عجب حکایتیست...
حکایت این روز های ماست...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
طبیب و پادشاه
گويند يكى از شاهان به علت افراط در خوردن دچار بیماری معده شد. طبیب آوردند و طبیب با توجه به امکانات آن زمان اماله ( تنقیه ) تجویز کرد.
اماله وسیله ای به شکل قیف است که انتهایی دراز دارد و نوک آن کج میباشد مایعات روان کننده به وسیله آن از پایین به روده بیمار وارد می گردد .
شاه که فردی متعصب بود و اماله را باعث تحقیر و توهین بهخود میپنداشت فریاد زد: چه کسی را اماله کنند؟! حکیم ترسید و گفت: هیچ قربان گفتم بنده را اماله کنند تا شما خوب شوید.
شاه بدون تفکر و شاید از روی عصبانیت دستور به اماله حکیم داد ، در همین زمان درد معده شاه نیز فرو کش کرد. شاه این را به فال نیک گرفت و از آن به بعد هر گاه شاه مریض میشد دستور میداد طبیب را دراز کنند و طبیب بیچاره مجبور بود در حضور شاه اماله شود.
حكايت ماست ، هر گاه فسادی برملا میشود ، دستور میرسد که افشاکننده را دراز کنند و اماله نمایند تا فساد از مملکت رخت بربندد!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
استالین در جلسه با سران شوروی سابق با یک مرغ وارد می شود.
دیکتاتور شروع به کَندن پرهای مرغ می کند!
حیوان ناله می کرد و استالین دانه برای او می ریزد،مرغ نگون بخت هم می خورد.
گفت:
مهم نیست چه بلایی سر مردم می آورید، تا وقتی گرسنه هستند، به دنبال نان هستند.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیام_سلامتی
🎀 زیبایی وجوانی باآب پرتقال
🔸مصرف روزانهی 1لیوان آب پرتقال بهترین راه حفظ شادابی وجذابیت پوست است
🔹آب پرتقال برای پوست فوق العادست است وجایگزین ندارد
🔹بهترین زمان نوشیدن:صبح
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 آخرین آدینه مهر ماهتون
🍃 شاد و بی نظیر
🌸 خوشی هاتون جاری
🍃 شمع وجودتون نورانی
🌸 بخت و اقبالتون بلند
🍃 وشادی هاتون از ته دل💞
🌸 آدینه تون گلبارون
🍃امیدوارم
🌸یه روزعالی کنار
🍃عزیزانتون داشته باشید
🌸وامروز یکی ازبهترین
🍃جمعه های عمرتون باشه🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
⚠ #وایبه_حال_عاقلان_بی_عمل
🌸 امام #باقر (ع) می فرمایند:
خدا در روز قیامت به #اندازه عقلی که در دنیا به بندگانش داده است در حسابرسی آنها دقت میکند.
📚 معانی الاخبار ص 2
🔹 این روایت نشان میده که خدا به بعضی از بندگان بیشتر از بعضی دیگر عقل و علم و دانش #عنایت کرده و به همون اندازه هم در حسابشون سختگیری میکنه، چون توقعی که از انسان عاقل میرود بیشتر از #انسان کم عقل است.
🔹 شاید به همین خاطر هست که در روایت آمده:
هفتاد گناه #جاهل بخشیده می شود، قبل از آن كه یك گناه عالم #بخشیده شود.
📚 كافی، ج 1، ص 47
⚠️ و وای به حال کسانی که #عقل و علم داشته باشند و از آن برای کسب دنیای #حرام استفاده کنند.
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
از بهلول پرسیدند:
زندگی آدمی به چه ماند؟
بهلول گفت :
به نردبانی دو طرفه
که از یک طرف؛ سن بالا میرود
و از طرف دیگر ؛ زندگی پایین می آيد...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
انگلیس خبیث
در زمان قاجار، در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران، مسجد کوچکی وجود داشت.
امام جماعت آن مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و به اهل سنت ناسزا میگفت...
و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که اهل سنّت بودند ، برای نماز به آن مسجد می آمدند.
روزی به او گفتم:
تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزا را تکرار میکنی؟
مگر روضه دیگری بلد نیستی؟!
او در پاسخ گفت:
بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می دهد و می گوید همین روضه را با این کیفیت بخوان.
از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را به من بدهد...
فهمیدم که بانی یک کاسب مغازه دار است.
به سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم
شخصی روزی دو تومان به من می دهد تا در آن مسجد چنین روضه ای خوانده شود.
پنج ریال به آن روضه خوان می دهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.
باز جریان را پیگیری کردم، سرانجام با یازده واسطه!!!! معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و حکومت عثمانی سنی) داده میشود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن، پنج ریال برای آن روضه خوان بیچاره می ماند.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
آهو و خران
صیادی، یک آهوی زیبا را شکار کرد و او را به طویله خران انداخت.
در آن طویله، گاو و خر بسیار بود.
آهو از ترس و وحشت به این طرف و آن طرف می گریخت.
صیاد، کاه خشک جلو خران ریخت تا بخورند.
گاوان و خران از شدت گرسنگی کاه را مانند شکر می خوردند. آهو، رم می کرد و از این سو به آن سو می گریخت، گرد و غبار کاه او را آزار می داد.
چندین روز آهوی زیبای خوشبو در طویله خران شکنجه می شد.
روزی یکی از خران با تمسخر به دوستانش گفت: ای دوستان! این امیر وحشی، اخلاق و عادت پادشاهان را دارد، ساکت باشید.
خر دیگری گفت: این آهو از این رمیدن ها و جستن ها، گوهری به دست آورده و ارزان نمی فروشد.
دیگری گفت: آهو تو با این نازکی و ظرافت باید بروی بر تخت پادشاه بنشینی.
خری دیگر که خیلی کاه خورده بود با اشاره سر، آهو را دعوت به خوردن کرد.
آهو گفت که دوست ندارم.
خر گفت: می دانم که ناز می کنی و ننگ داری که از این غذا بخوری.
آهو گفت:
ای الاغ! این غذا شایسته توست.
من پیش از اینکه به این طویله تاریک و بد بو بیایم در باغ و صحرا بودم، در کنار آب های زلال و باغ های زیبا، اگرچه از بد روزگار در اینجا گرفتار شده ام اما اخلاق و خوی پاک من از بین نرفته
من لاله سنبل و گل خورده ام.
خر گفت: هرچه می توانی لاف بزن.
در جایی که تو را نمی شناسند می توانی دروغ زیاد بگویی.
آهو گفت : من لاف نمی زنم. بوی زیبای مشک در ناف من گواهی می دهد که من راست می گویم.
اما شما خران نمی توانید این بوی خوش را بشنوید، چون در طویله با بوی بد عادت کرده اید.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
توبه شعوانه
📝مرحوم نراقى نقل میكند:
در شهر بصره يك خانمى به نام شعوانه بوده كه مجالس عيش و طرب مردم را گرم مىكرده است. روزى براى برگزارى مجلس لهو و لعب از مسيرى با همكارانش می رفته كه صداى ناله زيادى به گوش می رسد، به يكى از كمك كارهايش گفت:
برو ببين چه خبر است.
كنيز رفت و بر نگشت. به دوّمى گفت: اولى رفت براى ما خبر بياورد نيامد، شما برو ببين چه خبر است. دوّمى هم رفت برنگشت، به سومى گفت: شما برو ببين چه خبر است، رفت و آمد و براى اين زن تعريف كرد كه: خانم! اينجا مجلس مردگان نيست، اينجا مجلس زندهها است و ماتم زندهها ديدنى است. خودش راه افتاد آمد. يك حياطى بود و واعظى نشسته بود و درباره قيامت، عذاب، جهنم، وضع مجرمان، گناهكاران حرف مىزد و همه اشك می ريختند و ناله میزدند.
شعوانه وقتى به مجلس رسيد كه واعظ اين آيه را میخواند:
🌺 « إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّكَانِ بَعِيدٍ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظًا وَ زَفِيرًا »
به محض اينكه مجرمان و گناهكاران از قبر بيرون آمدند؛ با اينكه فاصله شان با جهنم خيلى زياد است، وقتى جهنم چشمش به گناهكاران مىافتد، از راه خيلى دور فرياد جهنم از عرش بلند مىشود كه اى خدا! اين دشمنت را زودتر بفرست پيش من كه، آن جرمهايش را تلافى كنم.
🌺« وَ إِذَآ أُلْقُواْ مِنْهَا مَكَانًا ضَيِّقًا مُّقَرَّنِينَ دَعَوْاْ هُنَالِكَ ثُبُورًا »
وقتى اهل جرم را در آن مكان تنگ جهنم قرار دادند، فرياد اهل گناه بلند میشود، واى بر ما.
در آيه بعد میفرمايد: ملائكه به آنها میگويند: اينكه فرياد نيست، فريادهايتان بعد از اين است. ما هنوز چيزى به شما نچشانديم، ما هنوز كارى نكرديم. چكار میخواهند بكنند؟
شعوانه صدا زد و به واعظ گفت: من يكى از آن نامه سياهها و مجرمان هستم، من اگر توبه كنم خدا من را مىبخشد؟ واعظ برگشت گفت: توبه كن، اگر چه گناهانت به اندازه گناهان شعوانه باشد.
يك مرتبه فرياد اين زن بلند شد كه خدايا! من چه كار كردم كه گناهكاران را به من مثل می زنند. سپس غش كرد. به هوشش آوردند. صدا زد، واعظ! رفتم كه توبه كنم.
نراقى می گوید: اينقدر مرارت چشيد، اينقدر عبادت كرد، اينقدر سختى ديد كه مثل يك چوب نى شده بود، ديگر نه گوشتى، نه استخوانى، هيچ چيز ديگر برايش نمانده بود. اينقدر صاف شده بود و پاك، كه يك روزى به قيافه خودش نگاه كرد، گفت: امروز كه در دنيا به اين حالت افتادم؛ فردا در قيامت به چه حالتى خواهم افتاد؟ ندايى شنيد، تو مهمان من هستى. به امروز خودت ديگر نگاه نكن. بگذار قيامت بيايد، آنجا ببين من با تو چه معامله اى بكنم.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان