eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش افتخار آدما به این ‌نباشه که هیچکس حریف زبون من نمیشه کاش به این افتخار می کردن که هیچکس حریف شخصیت من نمیشه.. شخصیت انسان ها را از روی کردارشان توصیف کنید تا هرگز فریب گفتارشان را نخورید... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌸🍃🌸🍃 پدری از دنیا می رود و مال بسیاری برای دو پسرش بجا می ماند. برادر بزرگتر همه را تصاحب کرده و دیناری به برادر کوچک نمی دهد تا آنجا که از خانه نیز بیرونش می کند. پسر که درمانده شده شبی گریه زیادی کرده و بخواب میرود و پدرش را در خواب میبیند که به او دلداری داده و می گوید: من سهم تو را یک سکه زر زیر فلان سنگ گذاشته ام. پسر می گوید پدر آنهمه مال که برادرم برداشت کجا و این سکه ی بی قابلیت کجا؟ پدر میگوید: به عوض در این سکه برکت هست که در همه مال برادرت نمیباشد. صبح پسر بیدار شده و به سراغ تعبیر خواب رفته و از قضا سکه را یافته و آن را برداشته با آن کاسه و کوزه ای خریده جلو دروازه شهر سقائی کرده و به کاروانیان آب میفروشد. کم کم اندک سرمایه ای به هم میرساند و چون با قافله سالاران آشنا شده بود او را به سفر تجاری برده و پسر کالائی خرید و فروش می کند و سودی برده تا نوبت دیگر و نوبت دیگر تا در زُمره تجار درآمده و خود از تجار بزرگ بازار میشود. از آن سو برادر بزرگتر روز به روز رو به تنزل رفته تا به گدائی می افتد و روزی میخواسته از راهی عبور کند، کاروان شتری را میبیند که زنجیره وار می گذشتند و هر چه معطل میشود قطار شتران به آخر نمیرسد. چون میپرسد می گویند از آن فلان تاجر پسر فلان کس میباشد که نصف روز طول میکشد تا مال التجاره اش وارد شهر شود. و آنگاه میفهمد که همان برادری بوده که وی دست خالی او را از خانه پدری بیرون کرده و اکنون به این درجه از ثروت رسیده است.... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الـهی چتری رنگین از مهر و محبت خدا خوشبختی ، شادی و آرامش بــالا سرتون بــاشه و هیچ اتفاق بدی نتونه به زندگیتون بباره 🍩عصرتون سرشار از خوشی☕️ نوش جان 😋😄 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
⭕️➕ سم، کارمند عادی یک شرکت کوچک است. روزی او به خاطر کارهای اضافه بسیار دیر به ایستگاه اتوبوس رسید. او که بسیار خسته بود به خودش گفت: تا اتوبوس بیاید، کمی بخوابم. بیست دقیقه بعد، اتوبوس آمد. این اتوبوس دو طبقه بود. سم وقتی دید در طبقه دوم کسی نیست بسیار خوشحال شد و گفت: آه می توانم دراز بکشم و کمی بخوابم. او سوار اتوبوس شد و در حالی است که به طبقه دوم می رفت، پیرمردی که کنار در اتوبوس نشسته بود به او گفت: بالا نرو، بسیار خطرناک است. سم ایستاد. از قیاقه جدی پیرمرد دریافت که او دروغ نمی گوید. نیمه شب بود و حتما پیرمرد چیز خطرناکی دیده بود. سم قبول کرد و در انتهای اتوبوس جایی پیدا کرد. با این که جایش کمی ناراحت بود اما به نظرش امنیت از هر چیزی مهم تر بود. او روز بعد هم دیر به خانه برمی گشت و سوار همان اتوبوس شد و از این که پیرمرد دیشبی همان جا نشسته بود متعجب شد. پیرمرد با دیدن او گفت: پسرم بالا نرو، بسیار خطرناک است. سم در پایین پله ها به بالا نگاه کرد، بسیار مخوف به نظر می رسید. دوباره در انتهای اتوبوس جای پیدا کرد و نشست. شب سوم هم سوار همان اتوبوس شد، پیرمرد باز هم در اتوبوس بود. این بار سم چیزی نگفت و در انتهای اتوبوس نشست. همان موقع پسر دیگری سوار اتوبوس شد و داشت به طبقه دوم می رفت که پیرمرد به او گفت: پسرم بالا نرو، خطرناک است. پسر پرسید: چرا؟ پیرمرد گفت: مگر نمی بینی؟ طبقه دوم راننده ندارد! 😂پسر در حالی که بلند می خندید به طبقه بالا رفت و به راحتی دراز کشید و خوابید. چقدر این داستان برایمان آشناست...؟ چقدر با این پیرمردها در کسب و کار وزندگیمان روبرو هستیم...؟ @tafakornab @shamimrezvan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 در مواقع غرق شدن ماشین، ممکنه داخل سیستم شیشه بالا بر برقی ماشین آب بره و کار نکنه. شکستن شیشه خودرو به ظاهر کار ساده ای هستش اما انجامش به راحتی امکان پذیر نیست؛ تو این ویدئو نحوه شکستن شیشه ماشین رو ببینید👆 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ #پندانـــــــهـــ خلاصه ی آرامش 👈•حرف زدن کمتر، عمل بیشتر 👈•حرص کمتر، بخشش بیشتر 👈•نگرانی کمتر، خواب بیشتر 👈•رانندگی کمتر، پیاده روی بیشتر 👈•عصبانیت کمتر، خنده بیشتر ❣️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 🌟 جز خدا کیست که در سایه مهرش برویم رحمت اوست، که هرلحظه پناه من وتوست خدایا بخاطرحضورت در تمام لحظه هایمان سپاست میگوییم شبتون پرازآرامش❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خدایاشروع سـخن نامِ توست 🍃وجودم به هرلحظه آرامِ توست 🌹دل ازنام ویادت بگــــیرد قرار 🍃خوشم چونکه باشی مرا در کنار 🌹آغاز میکنم این روز را 🍃با امید به همه ی مهربانی هایت😊 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 🍃الهی به امیدتو🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خبر آمدنش را همه جا پخش کنيد ميرسد لحظه‌ی ❤️ميعاد به امّيد خدا بر قامت دلربای مهدی (عج) صلوات ❤️اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ 🌹 وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم 🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن 🌹اَللّهُمَ ارزُقْنا زیارَة قَبْرَ الحُسَینْ 🌹 🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 11 فروردین ماه 1398 🌞اذان صبح: 05:28 ☀️طلوع آفتاب: 06:53 🌝اذان ظهر: 13:09 🌑غروب آفتاب: 19:25 🌖اذان مغرب: 19:43 🌓نیمه شب شرعی: 00:26 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸 یکشنبه ۱۰۰ مرتبه 💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐 🌸ای صاحب جلال و بزرگواری 💗این ذکر موجب فتح و نصرت می‌شود 👇 ✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛ رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر رکعت دوم⇦حمدو3توحید 📚جمال الاسبوع۵۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔹هضم های دار در بدن به آرامی انجام می شود. 🔸به همین دلیل گنجاندن آنها در وعده می تواند انرژی مورد نیاز شما را تا ظهر تامین کند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹یکشنبه 11فروردین‌ماهتون زیبا🌹 🌺خدایا مشکل گشای ♥️ﺩﻭﺳﺘــﺎﻧــﻢ ﺑــﺎﺵ 🌺ﻣﺴﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﺎﻥ را ♥️ﻫﻤﻮﺍﺭ ﮐﻦ و صندوقچه 🌺ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺷﺎﻥ را ♥️ﭘﺮﮐﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ 🌺ﺑﯽﻧﯿﺎﺯﺷﺎﻥ ﮐﻦ ♥️از هر نــیــازی 🌹یکشنبه‌تون گلبــارون عزیزان🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‍ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣0⃣1⃣ خدیجه با شیرین زبانی؛ خودش را توی دل همه جا کرده بود. حاج آقایم هلاک بچه ها بود. اغلب آن ها را برمی داشت و با خودش می برد این طرف و آن طرف. خدیجه از بغل شیرین جان تکان نمی خورد. نُقل زبانش «شینا، شینا» بود. شینا هم برای خدیجه جان نداشت. همین شینا گفتن خدیجه باعث شد همه فامیل به شیرین جان بگویند شینا. حاج آقا مواظب بچه ها بود. من هم اغلب کنار صمد بودم. یک بار صمد گفت: «خیلی وقت بود دلم می خواست این طور بنشینم کنارت و برایت حرف بزنم. قدم! کاشکی این روزها تمام نشود.» من از خداخواسته ام شد و زود گفتم: «صمد! بیا قید شهر و کار را بزن، دوباره برگردیم قایش.» بدون اینکه فکر کند، گفت: «نه... نه... اصلاً حرفش را هم نزن. من سرباز امامم. قول داده ام سرباز امام بمانم. امروز کشور به من احتیاج دارد. به جای این حرف ها، دعا کن هر چه زودتر حالم خوب بشود و بروم سر کارم. نمی دانی این روزها چقدر زجر می کشم. من نباید توی رختخواب بخوابم. باید بروم به این مملکت خدمت کنم.» دکتر به صمد دو ماه استراحت داده بود. اما سر ده روز برگشتیم همدان. تا به خانه رسیدیم، گفت: «من رفتم.» ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣0⃣1⃣ اصرار کردم: «نرو. تو هنوز حالت خوب نشده. بخیه هایت جوش نخورده. اگر زیاد حرکت کنی، بخیه هایت باز می شود.» قبول نکرد. گفت: «دلم برای بچه ها تنگ شده. می روم سری می زنم و زود برمی گردم.» صمد کسی نبود که بشود با اصرار و حرف، توی خانه نگهش داشت. وقتی می گفت می روم، می رفت. آن روز هم رفت و شب برگشت. کمی میوه و گوشت و خوراکی هم خریده بود. آن ها را داد به من و گفت: «قدم! باید بروم. شاید تا دو سه روز دیگر برنگردم. توی این چند وقتی که نبودم، کلی کار روی هم تلنبار شده. باید بروم به کارهای عقب افتاده ام برسم.» آن اوایل ما در همدان نه فامیلی داشتیم، نه دوست و آشنایی که با آن ها رفت و آمد کنیم. تنها تفریحم این بود که دست خدیجه را بگیرم، معصومه را بغل کنم و برای خرید تا سر کوچه بروم. گاهی، وقتی توی کوچه یا خیابان یکی از همسایه ها را می دیدم، بال درمی آوردم. می ایستادم و با او گرم تعریف می شدم. یک روز عصر، نان خریده بودم و داشتم برمی گشتم. زن های همسایه جلوی در خانه ای ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. خیلی دلتنگ بودم. بعد از سلام و احوال پرسی تعارفشان کردم بیایند خانه ما. گفتم: «فرش می اندازم توی حیاط. چایی هم دم می کنم و با هم می خوریم.» قبول کردند. ادامه دارد... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌
💠امام على عليه السلام: هرچه محبّت دارى نثار دوستت كن، 💟اما هرچه اطمينان دارى به پاى او مريز اُبْذُلْ لِصَدِيقِكَ كُلَّ المَوَدَّةِ و لا تَبذُلْ لَهُ كُلَّ الطُّمَأنِينَةِ 📚غررالحكم حدیث 2463 〰➿〰➿〰➿ 💠حضرت فاطمه(س): 💟هميشه درخدمت مادر و پايبند او باش... ❤️چون بهشت زير پاى مادران است... 📚کنزالعمال، ج16، ص 426. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 (شوخی با نامحرم) و ❓سوال: آیا ، نشر و تایید مطالبی مانند( زدن، کردن، و و ...) که در می شود، جایز است ؟ ♦️ پاسخ: خواندن، نشر و تایید اینگونه از مطالب جایز نیست.[1] 🍃 : 🌸 امام کاظم علیه السّلام فرمودند: «هرکس چیزی بگوید که در او هست و هم آن را می دانند، نکرده است، هر کس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست، ولی مردم دانند، غیبت او را کرده است، و هر کس چیزی درباره کسی بگوید که در او نیست، به او بهتان زده است.[2] ♦️ امام صادق علیه السلام فرمودند: 🌸 «هرکس برادر ایمانی خود را بزند و او را کند از اهل خواهد بود.[3] ✔️ پی نوشت 👇 1-فقه و زندگی - احکام رایانه و اینترنت ص 110 2- اصول کافی، ج2، ص358 3- بحارالانوار،ج75،ص260،ح58 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى ✨وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا ﴿۱۲۵﴾ ✨مى گويد پروردگارا چرا مرا نابينا ✨محشور كردى با آنكه بينا بودم (۱۲۵) 📚 سوره مبارکه طه ✍آیه ١٢۵ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔷فوایدکدو برای خانم ها : 🔹لاغری وتناسب اندام 🔹جلوگیری ازلک های پوستی 🔹کاهش ریزش موبخصوص درافرادی که زیاد موهایشان رارنگ میکنند @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👈 عنایت امام موسی کاظم علیه السلام به شیعیان 🌴روزی هارون الرشید مقداری لباس از جمله جبه زرباف سیاه رنگی را (که پادشاه روم به هارون فرستاده بود) به عنوان قدردانی به علی بن یقطین، هدیه کرد. علی بن یقطین تمام آن لباسها، همراه همان جبه و مبلغی پول و خمس اموال خود را که معمولاً به حضرت می داد، به محضر امام کاظم فرستاد. 🌴امام علیه السلام پول و لباسها را قبول کرد اما جبه را به وسیله آورنده باز گرداند و نامه ای به علی بن یقطین نوشت و در آن تأکید کرد جبه را نگهدار و آن را هرگز از دست مده! چون به زودی به آن نیازمند خواهی شد. علی بن یقطین علت برگرداندن جبه را نفهمید و به شک افتاد در عین حال آن را محفوظ نگه داشت. 🌴چند روز گذشت، علی به یکی از غلامان خدمتگزارش خشمناک شد و او را از کار بر کنار کرد. غلام متوجه بود علی بن یقطین هوادار امام کاظم است، ضمناً از فرستادن هدیه ها نیز باخبر بود لذا پیش هارون رفت و از او سخن چینی کرد، گفت: علی بن یقطین موسی بن جعفر را امام می داند و هر سال خمس اموال خود را به ایشان می فرستد، به طوری که جبه ای را که خلیفه برای احترام از وی داده بود همراه خمس اموال فرستاد. 🌴هارون الرشید بسیار غضبناک شد گفت: باید این قضیه را کشف کنم اگر صحت داشته باشد علی را خواهم کشت. همان لحظه دستور داد علی را بیاورید همین که آمد، گفت: جبه ای را که به تو دادم چه کردی؟ گفت: نزد من است آن را عطر زده، در جعبه ای در بسته محفوظ نگه می دارم، هر صبح و شام در جعبه باز کرده به عنوان تبرک آن را می بوسم و دوباره به جایش می گذارم. 🌴هارون گفت: هم اکنون آن را بیاور! علی گفت: هم اکنون حاضرش می کنم، به یکی از غلامان خود گفت: برو کلید فلان اتاق را از کنیز کلیددار بگیر اتاق را که باز کردی فلان صندوق را بگشا! جعبه ای را که رویش مهر زده ام بیاور! طولی نکشید غلام جعبه مهر شده را آورد و در مقابل هارون گذاشت. دستور داد جعبه را باز کردند. 🌴هنگامی که هارون جبه را با آن کیفیت دید که عطر آگین است خشمش فرو نشست، به علی بن یقطین گفت: جبه را به جایش بازگردان و به سلامت برو! هرگز حرف سخن چینان را درباره تو نخواهم پذیرفت و نیز دستور داد به علی جایزه بدهند. سپس امر کرد به سخن چین هزار تازیانه بزنند در حدود پانصد تازیانه زده بودند که از دنیا رفت. 📚 بحار ج 48، ص 137 🏴شهادت امام موسی کاظم تسلیت🏴 @tafakornab @shamimrezvan
سه چیز را به آسانی از دست نده "جوانی""وقت""دوست" برای خوشبختی❗️ سه فرد را همیشه احترام داشته باش "مادر""پدر""استاد" 👇 💥 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
نقاره ها را به صدا در آورید مشکی بپوشید این تن گلدسته ها را امشب امام هشتم ما در عزا و سوگ باباست😭 شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) تسلیت باد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃یا موسی بن جعفر(ع) بده در راه خدا ؛ من بخدا محتاجم... خواهش دست گدا؛ پیش کریمان هیچ است.. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh