هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
💥5 دسته افراد بیشتر مریض میشوند
✨افراد استرسی
✨افراد عصبی
✨افراد پر خور
✨افراد کم تحرک
✨افرادی که صبحانه نمیخورند
(برای هم به اشتراک بگذاریم تا از بیماری ها در امان بمانیم)
👇👇🏿👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸میگن شروع هفته رو
🍃هرجورےشروع کنی
🌸تا آخرش
🍃همینجورےپیش میره
🌸منم ازخدا میخوام
🍃شروع هفته تون عالی باشه
🌸که تا آخر هفته
🍃عالی ترپیش بره
🌸تقدیم به شما
🍃شروع هفته تون پر از بهترینها
🌸وپر ازنعمت الهی
🍃امروزتون سرشار از موفقیت
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡°○°●°○
{داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 #سرزمین_زیبای_من📝
#قسمت_سی_و_سوم : ✍داستان های اساطیر
🌹تحقیقاتم رو در مورد اسلام ادامه دادم ... شیعه، سنی، وهابی ... هر کدوم چندین فرقه و تفکر ... هر کدوم ادعای حقانیت داشت ... بعضی ها عقاید مشترک زیادی داشتن اما همدیگه رو کافر می دونستن ... بعضی از عقاید هم زمین تا آسمان با هم فاصله داشت ...
🌹به شدت گیج شده بودم ... نمی تونستم بفهمم چی درسته و باید کدوم رو بپذیرم ... کم کم شک و تردید هم داشت به ذهنم اضافه می شد ... اگر اسلام حقانیت داره پس چرا اینقدر فرقه فرقه است؟ ... از طرفی هجمه تفکرات منفی نسبت به اسلام هم در فضای مجازی روز به روز بیشتر می شد ... .
🌹خسته شدم ... چراغ رو خاموش کردم و روی تخت ولا شدم ...
- شاید اصلا چیزی به اسم خدا وجود نداره ... شاید دارم الکی دنبال یه توهم و فکر واهی حرکت می کنم ... مگه میشه برای پرستش یه خدا، این همه تفکر و عقیده وجود داشته باشه؟ ...
🌹شاید تمام اینها ریشه در داستان های اساطیری گذشته داره ... خدایا! اصلا وجود داری؟ ... .
بدون اینکه حواسم باشه ... کاملا ناخودآگاه ... ساعت ها توی تخت داشتم با خدایی حرف می زدم که ... فکر می کردم اصلا وجود نداره ...
🌹اما حقیقت این بود ... بعد از خوندن قرآن ... باور وجود خدا در من شکل گرفته بود ...
همه چیز رو رها کردم و برگشتم سر زندگی خودم ... به خودم گفتم ... کوین بهتره تمام انرژیت رو بگذاری روی زنده موندن ... داری وقتت رو سر هیچی تلف می کنی ...
🌹اونهایی که دنبال دین و خدا راه میوفتن ... آدم های ضعیفی هستن که لازم دارن به چیزی اعتقاد داشته باشن ... تا توی وقت سختی، بدبختی هاشون رو گردن یکی دیگه بندازن ... و به جای تلاش، منتظر بشن یکی از راه برسه و مشکلات شون رو حل کنه ... فراموشش کن ...
🌹و فراموش کردم ... همه چیز رو ... و برگشتم سر زندگی عادیم ... نبرد با دنیای سفید برای بقا ... از یه طرف به مبارزه ام برای دفاع از انسان های مظلوم ادامه می دادم ...
🌹از طرف دیگه سعی می کردم بچه های بومی رو تشویق کنم ... گاهی ساعت ها و روزها از زمانم رو وقف می کردم ... بین بچه ها می رفتم و سعی می کردم انگیزه ای برای نجات از بردگی و بدبختی در بین اونها ایجاد کنم ...
🌹 اونها باید ترس رو کنار می گذاشتن و برای رسیدن به حق شون مبارزه می کردن ... مبارزه تنها راه برای ساختن آینده و نجات از بدبختی بود ...
✍ادامه دارد....
○°●•○•°♡°○°●°○•♡•○●
{داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 #سرزمین_زیبای_من📝
#قسمت_سی_و_چهارم : ✍توهم آزادی
🌹کم کم تعداد افراد متقاضی برای درس خوندن زیاد می شد ... من با تمام وجود برای کمک به اونها تلاش می کردم ... پول و قدرتی برای حمایت از اونها نداشتم ... اما انگیزه من برای تغییر دنیای سیاه بردگی عصر بیست و یک ، خاموش شدنی نبود ... مبارزه ای تا آخرین نفس ...
🌹کار سختی بود اما تعداد ما داشت زیاد می شد ... حالا کم کم داشتیم وارد آمارها می شدیم ... از هر 1000 بومی استرالیایی، 40 نفر برای درس خوندن یا ادامه تحصیل اقدام می کرد ... شاید از نظر دنیای سفید، این تعداد خنده دار بود اما برای ما مفهوم امید به آینده رو داشت ... نعمتی رو که من با تمام وجودم حس می کردم، سفیدها حتی قادر به دیدن و درک کردنش نبودن ...
🌹سال 2008 ... یکی از مهمترین سال های زندگی من بود ... زمانی که برای اولین بار، یک نفر از ظلمی که در حق بومی ها روا شده بود ... عذرخواهی کرد ... زمانی که نخست وزیر رسما در برابر جامعه ایستاد و از ما پوزش خواست ...
🌹همون سال، اوباما ... اولین رئیس جمهور سیاه پوست امریکا... در یک جامعه سرمایه داری به قدرت رسید ... اون شب، من از شدت خوشحالی گریه می کردم ... با خودم گفتم ... امروز، صدای آزادی در امریکا بلند شده ... فردا این صدا در سرزمین ماست، کوین ...
🌹نوری در قلب من تابیده بود ... نور امید و آینده روشن ... سرزمین زیبای متمدن من ... داشت گام هایی در مسیر انسانیت برمی داشت ... به زودی، دنیا به چشم دیگه ای به ما نگاه می کرد ... اما این توهمی بیش نبود ... هرگز چیزی تغییر نکرد ... سخنرانی نخست وزیر صرفا یک حرکت سیاسی برای آرام کردن حرکت بومی ها بود ... آی دنیا ... ما انسانهای متمدن و آزادی خواهی هستیم ... این تنها جلوه سخنان نخست وزیر بود ... .
🌹من گاهی به حرکت جهان فکر می کردم ... گاهی به شدت مایوس می شدم ... آیا حقیقتا راهی برای تغییر و اصلاح دنیا وجود داشت؟ ... ناامیدی چاره کار نبود ... من باید راهی برای نسل های آینده پیدا می کردم ... برای همین شروع به تحقیق کردم ... دقیق تمام اخبار جهان رو رصد می کردم ... توی شبکه های اجتماعی و اینترنت دنبال یافتن جوابی بودم... فراتر از مرزهای استرالیا ... .
✍ادامه دارد.....
@tafakornab
@shamimrezvan
○°●○°•°♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
💚پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
🍀 یا عمار! اِذا سَلَكَ النّاسُ كُلُّهُمْ وادِياً وَ
عَلِيٌّ سَلَكَ وادِياً فَاسْلُكْ وادِياً سَلَكَهُ
عَلِيٌّ وَخَلِّ النّاسَ طُرّاً...
🍀 عمار! هر وقت دیدی که علی تنها به راهی می رود
و همه ی مردم به راهی دیگر، تو مردم را
واگذار و در مسیری برو که علی می رود...
📚 #کنزالعمال /ج۱۱/ص۶۱۳
📚 #تاریخ_بغداد /ج۱۳/ص۱۸۷
〰➿〰➿〰➿〰➿〰
💚پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
🔸إنَّ أعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَاللَّهِ یوْمَ القِیامَةِ أمشَاهُمْ
🔸فِی أرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ
🔸برترین مقام در پیشگاه خدا در روز قیامت
🔸برای کسی است که بیش از همه برای ارشاد
🔸و خیر خواهی مردم گام بردارد.
📚كافى، ج 2، ص 208.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی
✳️سلام علیکم میخواستم بدونم برای حلالیت گرفتن از کسی که پشت سرش غیبت کردیم و رومون نمیشه ازش حلالیت بگیریم میتوانیم پولی برای صدقه یا کار نیک بزاریم کنار و بگیم ثوابش اون دنیا بهش برسه ؟
ایت الله نوری همدانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✳️درصورت امکان ونداشتن مفسده حلالیت بگیرید واگر ممکن نیست برایش طلب بخشش ومغفرت کنید. انجام کار نیک وهدیه کردن ثواب برایش اشکال ندارد.
#احکام #غیبت
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
☀️
✳️☀️
☀️✳️☀️
✳️☀️✳️☀️
منتشر کنید👇
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
🍃🌹يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ
🍃🌹شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿۴۵﴾
🍃🌹اى پيامبر ما تو را گواه و بشارتگر
🍃🌹و هشدار دهنده فرستاديم (۴۵)
📚 سوره مبارکه الأحزاب
✍آیه ۴۵
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستان_کوتاه_آموزنده
چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
🌸حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟
🌸حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!...
🌸حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟...
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم..
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...!
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!!
🌸حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟!
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد....
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتی
❣#تخم_کدو
این تخمه جادویی سرشار از منیزیم بوده و برای
❣پروستات
❣انگل زدایی
❣پوکی استخوان
❣کاهش کلسترول
❣وپیشگیری از سرطان مفید است
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
💕ناراحت شدن
دسـت مـــا نیست
اما
ناراحت ماندن دست ماست ،
پس اجازه ندهیم
که،
رفتار تلخ دیگران،در ما اثر کند
و روزگارمان را تلخ کند …!!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌹
🔘 داستان کوتاه
معلم مدرسهای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت هنوز ازدواج نکرده بود. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: «ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺧﻼﻗﯽ خوبی ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﯼ؟»
معلم گفت: «ﯾﮏ ﺯﻧﯽ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ یک بار ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بياورد ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ خواهد ﮔﺬﺍﺷﺖ ﯾﺎ به هر ﻧﺤﻮﯼ شده ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯد. ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ به دنیا آورد. ﭘﺪﺭﺵ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺷﺐ كنار میدان شهر ﺭﻫﺎ میکرد. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ میآمد، ﻣﯽﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ طفل ﺭﺍ نبرده ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺮای ﺁﻥ ﻃﻔﻞ دعا میکرد ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ میسپرد. ﺧﻼﺻﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ بازگرداند. ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بيآورد ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ باشد ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﻟﺪ ﭘﺴﺮ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ به دنیا ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻭﻣﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﻨﺞ ﺑﺎﺭ ﭘﺴﺮ به دنيا آورد ﺍﻣﺎ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ فوت كردند. ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻧﺪ.»
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ: «میدانید آن ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ کی ﺑﻮﺩ؟ آن دختر ﻣﻨﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺑﺪﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻫﺴﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﮏ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺪمت میکنم. آن ﭘﻨﺞ ﭘﺴﺮ، ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ، ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ خبرش را میگیرند. ﭘﺪﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ میکند ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ.»
ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﯿﺮﯼ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻪ ﻗﻀﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ اراده ﺍﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﻃﻌﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐنی....
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
🎗اﻋﺘﻤﺎﺩ ڪﻦ ...
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﯾﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ،
ﻧﻮﺡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ،
ﻭ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﺩﺭ ڪﻨﺎﺭ ﺁﺏ ﺣﻔـﻆ ﮐﺮﺩ ...
🎗ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ڪﻦ ...
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺿـﺮﺑﻪ ﻋﺼﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﻧﯿﻞ ﻧﻮﺍﺧﺘﻪ ﻣﯽﺷـﻮﺩ ﺧﺸڪﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻨﺪ،
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﺼﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﺸـﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ ...
🎗ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ڪﻦ ...
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓـﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﻏـﺮﻕ ﮐﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿـﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ ...
🎗
✨﷽✨
🌷 حکایت
شخصی که سابقه دوستی با ملانصرالدین داشت روزي مقداري گندم به آسیاب برد. چون آرد نمود بر الاغ خود نمود و چون نزدیک منزل ملا رسید اتفاقاً خرش لنگ شد و بر زمین افتاد. آن شخص چون با ملا سابقه دوستی داشت او را صدا زد و درخواست نمود تا الاغش را به او بدهد تا بارش را به منزل برساند و چون ملا قبلاً قسم خورده بود که الاغش را به کسی ندهد ، به آن مرد گفت: الاغم نیست.
اتفاقاً صداي الاغ بلند شد و بناي عر عر کردن گذارد. آن مرد به ملا گفت الاغ تو در خانه است و تو می گویی نیست؟! ملا گفت: عجب دوست احمقی هستی. تو پنجاه سال با من رفیقی، حرف مرا باور نداري ولی حرف الاغ را باور می نمایی ؟!!
↶【به ما بپیوندید 】↷
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از خانواده بهشتی
#آی_پارا
#پارت_سی_هشتم
اصلا چرا می خوایین کمک کنین؟ یه کلفت که به خان زاده ازش خواستگاری کرده باید الان خیلی خوشحال باشه نه ؟ مادرتون که فکر می کنه همه واسه ی شما و پدرتون تور پهن کردن . وضع مالی شما کجا و اینا کجا ؟ منی که به نظر مادرتون تو کمین شما بودم ، الان که باید خیلی خوش به حالم شده باشه . نه ؟ چرا فکر می کنید به این وصلت رضا نیستم و ترجیح می دم بی هیچ سوالی به شما اعتماد کنم و کمک شما رو بپذیرم
عروس یه همچین خونواده ی با اصل و نسبی بشم ؟ تایماز بازم جلوتر اومد و درست روبروی من ایستاد . دستشو دراز کرد که بازومو بگیره .اما یه قدم عقب رفتم و گفتم : دستت به من بخوره ، کل این خونه رو می ریزم اینجا . دستش رو کشید عقب و گفت : تو چت شده آی پارا ؟ من کاری باهات ندارم . گفتم : ببین خان زاده من دلیل واقعی حضور شما تو اینجا و این وقت شب رو نمی فهمم. یا درست و حسابی بگین هدفتون چیه یا لطفا از اتاق من برید بیرون . نمی خوام مادرتون فکر بد بکنه من به اندازه ی کافی بدبختی دارم. گفت : من به آیناز قول دادم از تو حمایت کنم و کمکت کنم درس بخونی. تو با این ازدواج دیگه نمی تونی درس بخونی . اینطوری منم پیش خواهرم بد قول می شم. گفتم : اگه دردتون اینه من خودم بهش نامه می دم که نمی خوام درس بخونم . می خوام شوهر کنم . حالا چی مشکلتون حل شد ؟ تایماز عصبی گفت : پس نگو تصمیمت رو نگرفتی . بگو خیلی هم خوشحال شدی که خواستگار پیدا کردی و از خدات بود زود شوهر کنی . مادرم حق داشت نگران بود . تو رو چه به درس خوندن؟ طاقت این همه توهین رو نداشتم من از حرصم گفتم می خوام زن این پسره بشم اما اگه می دونستم بانو و خان بعد از جواب منفی چند برابر اذیتم نمی کنن و قرار درس خوندنم سرجاشه ، هرگز جواب مثبت نمی دادم. حقم نبود اینطوری بهم بتوپه . خسته تر از اون بودم که جوابش رو بدم. همونجا رو زمین نشستم . تایماز دید که ناراحت شدم . دیدکه با حرفاش ته مونده ی غرورم رو شکست . متوجه شد که بد کرده . زانو به زانوی من نشست. سرم پایین بود و آروم گریه می کردم. دیگه از دیده شدن اشکام هم ترسی نداشتم . چونه ام رو با دستش گرفت و سرم رو آورد بالاو گفت : تو داری گریه می کنی ؟ ببخش نمی خواستم اون حرفا رو بزنم
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_شبانه
آرزو میڪنـــــــم
در این شب زيبا
مهـــر برڪـــت
عشــــــــق💞💞
محبـــــــت سلامـتي
همنشیڹ دوستاڹ و عزیزانم باشد
#آمین❣
#شبتون_بخیر🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨اول کاراست
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
✨باب اسراراست
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرحیم
✨نغمه جان است
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
🌸بانام ویادخدا
🌸الهی به امیدتو
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
برآیت عصمت و نجابت صلوات
بردختر سرور رسالت صلوات
برفاطمه همسر علی فخر بشر
برمادر حجت و امامت صلوات
💓اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّد وعَجِّلْ فَرجَهُم💓
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز👆 #مثل_های_قرآنی
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 26 آبان ماه 1397
🌞اذان صبح: 05:15
☀️طلوع آفتاب: 06:42
🌝اذان ظهر: 11:49
🌑غروب آفتاب: 16:56
🌖اذان مغرب: 17:16
🌓نیمه شب شرعی: 23:06
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺آخرین یکشنبہ #آبان_ماه است
🌼آفتاب پشت شیشه،چای داغ
🌺بوی هیزم، گاهی از همه دنیا
🌸یک فنجان چای میخواهی
🌼و یک دلِ خوش...
🌺خدایا❣
🌸در این روز زیبا
🌼بهترین دلخوشی ها رو
🌺نصیب دوستان و عزیزانم کن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
{داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 #سرزمین_زیبای_من📝
#قسمت_سی_و_پنجم :✍ هدف بزرگ
🌹فقط یک راه برای نجات ما وجود داشت ... مبارزه ... یک جنبش علیه ظلم و نابرابری ... یک جنبش برای تحقق عدالت ...
اما یک مبارزه ... آرمان، هدف، ایدئولوژی و شیوه مبارزه لازم داشت ... با رسیدن به این جواب ... حالا باید به سوال دیگه ای هم پاسخ می دادم ...
🌹بهترین روش و شیوه برای این جنبش چی بود؟ ... روشی که پاسخگوی قرن جدید باشه ... روشی که صد در صد به پیروزی ختم بشه ... برای یافتن تمام این پرسش ها شروع به مطالعه در مورد قیام ها، انقلاب ها و اصلاحات بزرگ اجتماعی و سیاسی جهان کردم ... علی الخصوص حرکت هایی که به جامعه سیاه و بومی مربوط می شد ...
🌹راه ها، شیوه ها و ایدئولوژی های فراوانی پیش پای من قرار گرفته بود ... راه هایی که گاهی بسیار به هم نزدیک می شد و گاهی بسیار دور ... بعضی از اونها تلفات انسانی زیادی داشت اما به خاطر سوء مدیریت در اوج رسیدن به پیروزی نابود شده بود ... یا یک تغییر جریان ساده، اون روز از بین برده بود ... .
🌹بعد از تحقیق زیاد ... فهمیدم جدای از ایدئولوژی، هدف و آرمان ... یک حرکت باید توسط یک رهبر قوی، محکم و غیرقابل تزلزل ... زیرک، دانا و تیزبین مدیریت بشه ... کسی که بتونه آینده نگری و وسعت دید داشته باشه ...
🌹تا موانع رو شناسایی کنه و بتونه توی بحران بهترین تصمیم رو بگیره و آینده حرکت رو نجات بده ... کسی که بتونه یک جریان قوی رو از صفر ایجاد کنه ... قدرت نفوذ فکری و اندیشه داشته باشه ... و نسبت بزرگ ترین دستاورد، کمترین تلقات رو داشته باشه ...
🌹فقط در چنین شرایطی می شد مانع از اشتباهات جنبش ها و حرکت های بزرگ گذشته شد ... علی الخصوص که در جامعه ما تفاوت نژاد بود ... تفاوتی که در یک جامعه طبقاتی و نژادپرستانه ... هرگز قابل حل نبود...
🌹فقط یک راه وجود داشت ... تغییر اندیشه دنیای سفید برای همراهی و شرکت در این حرکت ... دنیای سفید باید تساوی و برابری با ما رو قبول می کرد ... .
اما چطور؟ ... آیا راهی برای تغییر افکار وجود داشت؟ غرق در میان این افکار و سوالات...ناگهان یاد قرآن افتادم . قرآن و تصاویر حج این تنها راه بود ...
○°●•○•°♡°○°●°○
📝 #سرزمین_زیبای_من📝
#قسمت_سی_و_ششم ✍: قرآن انقلابی
🌹رفتم سراغ قرآن ... یک بار دیگه قرآن رو خوندم ... و بعد از اون دنبال جنبش های دینی در سراسر دنیا گشتم ... جنبش هایی که بر اساس تفکرات دینی اسلامی شکل گرفته بود ... حرکت های زیادی برضد تبعیض نژادی در دنیا اتفاق افتاده بود اما پیش از هر حرکتی باید فکرها درست می شد ... و تصاویر حج، تنها مصداق حقیقی اون بود ... بهترین راه این بود که برابری و عدالت قرآنی در جامعه سفید حاکم بشه ... اما چطوری؟ ...
🌹بین تمام انقلاب های دینی ... عظیم ترین و بزرگ ترین شون انقلاب ایران بود ... که به تغییر کل سیستم ختم شده بود ... انقلابی که عوضی های نژادپرست سفید ... مدام در مذمتش حرف می زدن ... همین عزمم رو جزم کرد ...
از دو حال خارج نبود ... یا ایرانی ها موجوداتی بی نهایت شیطانی و پست ترو از این نژادپرست های سرمایه دار بودن... یا انسانهایی مثل ما که بی گناه، محکوم به نابودی و فنا شده بودن ...
🌹در هر دو صورت ... از یک طرف، ایدئولوژی فکری قرآن می تونست تفکر نژاد پرستانه رو بین جامعه سفید از بین ببره ... و از طرف دیگه، انقلاب ایران که با شعار اسلام شروع شده بود ... می تونست الگویی برای انقلاب فکری و مبارزاتی مردم من باشه ... دو تیغه یک قیچی که فقط در کنار هم موفق می شد ...
مطالبی که توی اینترنت پیدا می شد زیاد نبود ... یا در ضدیت بود یا به هدف و برنامه من کمکی نمی کرد ... کتاب ها هم همین طور ... یک جانبه و از بیرون به اسلام نگاه می کرد و قطعا با تفکر اسلامی ... و کلامی که در قرآن خونده بودم، همسو نبود ...
🌹با یک علامت سوال بزرگ مواجه شده بودم ... و تنها پاسخی که براش پیدا کردم این بود ... باید خودم به ایران می رفتم ... باید می رفتم و از نزدیک روی تفکرات و مبانی اسلام ... و ریشه های انقلاب ایران و مسیری که طی کرده بود؛ مطالعه می کردم ... هرچند، مردم ایران هم از نظر من انسان های سفید بودن اما یه انسان عاقل، حتی از دشمنش نکات مثبت رو یاد می گیره ... و در راه رسیدن به موفقیت ازش استفاده می کنه ... این یه قانونه ... داشته مثبت اون، کنار داشته های من ... یعنی سرعت رشد و پیروزی دو برابر من .
🌹تحقیقات من درباره ایران و شیوه ای که بتونم اقامت موقت بگیرم شروع شد .توی تحقیقاتم متوجه شدم ایران از کشورهای مختلف جهان، طلبه می پذیره .افرادی که می تونن به ایران بیان و آزادانه در مورد اسلام درس بخونن و تحقیق کنن .و چه چیز از این بهتر .و بهتر از قبل می شد .علی الخصوص که رهبرجنبش و انقلاب ایران . یک روحانی و از قم بود .
🌹منم برای پذیرش درایران، درخواست دادم...مقصد،
قم...
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔴📡 #احکام_شرعی
🔴🔻 #نظر حضرت آیتالله #خامنهای دربارهی برگزاری #مراسم_لعن چیست؟
#حضرت آقا بارها فرمودهاند که به #مقدسات سایر #مذاهب #توهین نکنید.
✔️ بنابراین باید از این کار پرهیز کرد و نکتهی جالب توجه اینجا است که برخی میگویند در #مجالس #خصوصی اشکالی ندارد که #لعن بگوییم؛ در حالی که حضرت آقا قید نزدند که مجلس #عمومی باشد یا خصوصی، بلکه به طور کلی فرمودهاند که به مقدسات سایر مسلمانان یعنی سایر #فِرَق_اسلامی #توهین نکنید.
✅ حضرت آقا در جایی فرمودهاند: «آن #شیعهای هم که از روی #نادانی و #غفلت، یا گاهی از روی غرض - این را هم #سراغ داریم و افرادی را هم از بین #شیعیان میشناسیم که فقط #مسئلهشان مسئلهی #نادانی نیست، بلکه #مأموریت دارند برای اینکه ایجاد #اختلاف کنند - به مقدسات اهل #سنت اهانت میکند، عرض میکنم: «رفتار هر دو #گروه #حرام_شرعی است و #خلاف #قانونی است.»
✳️ بنابراین توهین به مقدسات سایر مذاهب اسلامی به نظر حضرت آقا حرام شرعی است.
➖➖➖➖➖
✅ پایگاه آیتالله خامنهای - احکام ارتباط بین صاحبان مذاهب و ادیان - khamenei.ir
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
🌼وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ﴿۴۲﴾
✨و فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست
🌼و بازگشت همه به سوى خداست (۴۲)
📚 سوره مبارکه النور
✍ آیه ۴۲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
پیامبراکرم"ص"
کسی که شبانه روز ازبیماری پرستاری کند
خداوند او رابا ابراهیم خلیل"ع"محشورخواهد کرد و اوهمانند برق خیره کننده و درخشان ازصراط عبور میکند
📚وسائل الشیعه،ج۱۶،ص۳۴۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#داستانک #فرزندپروری
☺️قصه های خوب برای بچه های خوب☺️
یه نفر آروم در خونه رو زد : تق تق تق .🚪
انس خدمتکار پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و در رو باز کرد. 🌷حضرت علی علیه السلام🌷 پشت در بودن و گفتن:《میخوام پیامبر صلی الله علیه و آله رو ببینم》انس گفت :《حالا نمیشه . پیامبر کار دارن.》و در رو زود بست و تو دلش گفت : کاش یکی از آشناهای من مهمون سفره ی پیامبر میشد.
بعد به اتاق پیامبر اومد. مرغ کباب شده سر سفره جلوی پیامبر صلی الله علیه و آله بود و ایشون هنوز به غذا دست نزده بودن.🍗🍗🍗 غذا رو یکی از یاران ایشون آورده بود. پیامبر در دعایی از خدا خواستن که : خدایا کسی رو که از همه بیشتر دوست داری بفرست تا این غذا رو با من بخوره.❤️💖❤️
پیامبر صلی الله علیه و آله یه بار دیگه دعا کردن . انس از اتاق بیرون اومد . باز هم صدای در بلند شد . انس پشت در رفت و دوباره به حضرت علی علیه السلام گفت پیامبر کار دارن. و به اتاق پیامبر صلی الله علیه و آله برگشت . اما انگار پیامبر دلشون نمیخواست این غذای خوشمزه رو تنهایی بخورن.
پیامبرصلی الله علیه و آله باز هم دعا کردن.
برای بار سوم در خونه رو زدن 🚪 این بار صدای در خیلی زیاد بود و پیامبر صلی الله علیه و آله صدای اون رو شنیدن و به خدمتکارشون امر کردن:《 در رو باز کن در رو باز کن》انس هم در رو باز کرد تا به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام مهمون ایشون شوند. اینطوری ثابت شد حضرت علی علیه السلام کسی هستن که بین امت پیامبر، خدا بیشتر از همه دوسشون داره.❤️❤️❤️❤️
#داستان_امامان_و_پیامبران
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆