هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی پیشکشی است
برای شادمانی
ولبخند زیباترین آرایش
هرفرداست
ومثبت اندیشی کلید
خوشبختی
👈یادمان باشد
که لبخندمان
راتوى آیینه هاجانگذاریم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
༻༻🌻༺༺🌻༻༻🌻༺༺
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق فقط👇
مــــــــ💞ــــــادر....♥️
⭐♥️ ♥️⭐
مادربزرگم میگفت غماتون رو نشمرید هی روش میاد!
مادربزرگم سیاه نمیپوشید، میگفت فلک رو گول بزنیم دیگه بلا نفرسته!
خدا رو چه دیدین شاید مادربزرگا یه چیزی میدونستن که ما نمیدونیم...
♥️سلام وقت بخیر
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تزریق_انرژی_مثبت
تکرار کنیم❤️
من خوشحالم.
من غنی هستم.
من تندرست هستم.
من سراپا عشق هستم.
{خداوندا سپاسگزارم}❣
♡•
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ
ﺑﻪ شکرانه ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ ﺑﻨﻮﺵ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺯﻧﺪگی ﺭﺍ
ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ !
پایان آدمیزاد
نه رفتن یار است و نه تنهایی
آدمی هنگامی
تمام میشود که دلش پیر شود...
عصرتـون زیبـا 🍧🍦🍨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
💚امام حسین علیه السّلام فرمودند:
▪️فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة
▪️مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماً؛
▪️همانا من مرگ را جز سعادت نمی بینم
▪️و زندگی در کنار ظالمان را جز ننگ و عار نمی دانم
📕تحف العقول ، ص 245
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰
✨قالَ الحسین عليه السلام:
⚡️لا تَقُولَنَّ فى أخيكَ الْمُؤمِنِ إذا تَوارى عَنْكَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ أنْ يَقُولَ فيكَ إذا تَوارَيْتَ عَنْهُ.
⚡️سخنى كه ناراحت كننده باشد پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن كه دوست داشته باشى كه همان سخن پشت سر خودت گفته شود.
📚بحار ج75 ص127
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #عکس_نوشته👆
♨️اگر بعضی از واجبات به سبب شرکت شخص در مجلس عزاداری از او فوت شود، وظیفه او نسبت به شرکت یا عدم شرکت در اینگونه مجالس چیست؟
#احکام_عزاداری
#نمازاول_وقت
➖➖➖➖➖➖
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا
✨بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا
✨وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ
✨فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ
✨هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿۱۵﴾
✨در حقيقت مؤمنان كسانى اند
✨كه به خدا و پيامبر او گرويده
✨و ديگر شك نياورده و با
✨مال و جانشان در راه خدا
✨جهاد كرده اند اينانند
✨كه راست كردارند (۱۵)
📚سوره مبارکه الحجرات
✍آیه ۱۵
#امامحسین_ع
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم
مردی ثروتمندی پسری عیاش داشت. هرچه پدر نصیحت می کرد که با این دوستان ناباب معاشرت مکن و دست از این ولخرجی ها بردار اینها عاشق پولت هستند، جوان جاهل قبول نمی کرد تا اینکه لحظه مرگ پدرفرا می رسد.
پسرش را خواسته و میگوید فرزند با تو وصیتی دارم، من ازدنیا می روم ولی درمطبخ (آشپزخانه) را قفل کردم و کلید آن را به تو می دهم، آنجا یک طناب از سقف آویزان است و هر وقت از زندگی ناامید شدی و راه به جایی نبردی برو و خودت را دار بزن.
پدراز دنیا می رود و پسر در معاشرت با دوستان ناباب و زنان آنقدرافراط می کند که بعد از مدتی تمام ماترک و ثروت بجا مانده به پایان میرسد.
کم کم دوستانش که وضع را چنین می بینند از دوراو پراکنده می شوند. پسر در بهت و حیرت فرومی رود و به یاد نصیحت های پدرمی افتد و پشیمان می شود اما سودی نداشت.
روزی در حالی که برای ناهار گرده نانی داشت کناری می نشیند تا سد جوع (رفع گرسنگی) کند، در همان لحظه کلاغی از آسمان به زیر آمده و نان را برداشته و میرود.
پسرناراحت و افسرده با شکم گرسنه به راه میافتد و در گذری دوستانش را میبیند که مشغول خنده و شوخی هستند. نزد آنها رفته سلام میکند و آنها به سردی جواب او را میدهند.
سرصحبت را باز می کند ومی گوید گرده نانی داشتم کلاغی آن را برداشت وحال آمدم که روزخود را با شما بگذرانم. رفقایش قاه قاه خندیدند و مسخره اش کردند.
پسر ناراحت و دلشکسته راهی منزل می شود و در راه به یاد حرف های پدرمی افتد کلید مطبخ را برداشته قفل آن را باز میکند و به درون میرود. چشمش به طناب داری میافتد که از سقف آویزان است.
چهارپایه ای آورده طناب را روی گردنش می اندازد و با لگدی چهارپایه را به کناری پرت میکند که در همان لحظه طناب از سقف کنده شده او با گچ و خاک به همراه کیسه ای کف زمین می افتد.
با تعجب کیسه را باز کرده درون آن پراز جواهر و سکه طلا میبنید. به روح پدر رحمت فرستاده و از فردای آن روز با لباسهای گرانقیمت در محل حاضر میشود و دوستانش همدیگر را خبر کرده و یکی یکی از راه میرسند و گردش را گرفته و شروع به چاپلوسی میکنند.
او هم وعده گرفته و آنها را برای صرف غذا به منزل دعوت کرده و از طرفی ده نفر گردن کلفت با چماق در گوشه ای پنهان میکند و وقتی همه آنها جمع میشوند به آنها میگوید:
دوستان بزغاله ای برای شما خریده بودم که ناگهان کلاغی از آسمان بزیر آمد و بزغاله را برداشت و فرار کرد. دوستان ضمن تائید حرف او دلداریش دادند که مهم نیست از این پیش آمدها میشود و امروز ناهار بازار را میخوریم که در این لحظه پسر فریاد میزند:
در روزگار فقر و محنت بشما گفتم نان مرا کلاغ برد به من خندیدید، حال چطور باور میکنید که کلاغ بزغاله ای را برده است؟
و چماق دارها را خبر می کند و آنها هجوم آورده کتک مفصلی به رفقایش می زنند و از آن روز به بعد طریق درست زندگی را پیش میگیرد.
📚تمثیل مثل
👤ابوالقاسم انجوی شیرازی
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستانک
روزی حاکمی از وزیرش پرسید چه چیزی است که از همه چیزها بدتر و نجس تر است؟
وزیر در جواب ماند و نتوانست چیزی بگوید. از حاکم مهلت خواست و از شهر بیرون رفت تا در بیابان به چوپانی رسید که گوسفندانش را میچرانید.
سلام کرد و جواب گرفت.
به چوپان گفت من وزیر حاکم هستم و امروز حاکم از من سوالی پرسید و نتوانستم جواب دهم.
این بود که راه خارج از شهر را گرفتم.
اکنون این سوال را از تو میپرسم و اگر جواب صحیح دادی تو را از مال دنیا بی نیاز میکنم.
بعد هم سوال حاکم را مطرح کرد
چوپان گفت ای وزیر پیش از اینکه جوابت را بدهم مژدهی برایت دارم. بدان که در پشت این تپه گنجی پیدا کرده ام و برداشتن آن در توان من تنها نیست.
بیا با هم آن را تصرف کنیم و در اینجا قصری بسازیم و لشکری جمع کنیم و حاکم را از تخت بزیر کشیم تو حاکم باش و من وزیرت.
وزیر تا این حرف را شنید خوشحال شد و به چوپان گفت عجله کن و گنج را نشان بده.
چوپان گفت یک شرط دارد. وزیر گفت بگو شرطت چیست؟ چوپان گفت تو عمری وزیر بودی و من چوپان برای اینکه بی حساب شویم باید سه باز زبانت را به مدفوع سگ من بزنی.
وزیر پیش خود فکر کرد که کسی اینجا نیست من اینکار را میکنم و بعد که حاکم شدم چوپان را میکشم. پس سه بار زبانش را به مدفوع سگ چوپان زد و گفت راه بیفت برویم سراغ گنج.
چوپان گفت قربان گنجی در کار نیست. من جواب سوالت را دادم تا بدانی هیچ چیزی در دنیا بدتر و نجس تر از طمعکاری نیست....
━━✨✨✨━━
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_سلامتی
♥️•☜امام رضا علیه السلام
✍🏻از افراط درخوردن تخم مرغ بپرهیزید؛ زیرا این افراط ڪبد را از عمل منظم باز میدارد
📚رساله طب الرضا
به ما بپیوندید 👇
⇲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
پنج قانون خوشبختى:
۱- از كسى متنفر نباش
۲- نگران نباش
۳- بيشتر ببخش
۴- كمتر انتظار داشته باش
۵- ساده زندگى كن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
❣
🌸🍃🌺
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا🤲
خانواده هایمان را به تو میسپاریم
خودت پناه و مواظب همه ما باش
عزیزانمان را از شر بدی ها
و اتفاقات بد، بدور کن؛
ای پناه همه موجودات عالم...
#شبتونخدایی✨💫
━━✨✨✨━━
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh