شاه ماران Şahê maran، کلمه ای کُردی-ایرانی است. شاه ماران، موجودی خارق العاده است که سرش انسان و بدنش مار است. با اینکه نقاشی های مربوط به مار، اغلب نشانه بدی و بدشانسی هستند، ولی شاه ماران با سر انسان، نشانه زایایی، برکت ودانایى است
مردم کرد در ایران وترکیه وعراق بر این باورند که شاه ماران سبب موفقیت می گردد.داستان های بسیاری در رابطه با شاه ماران وجود دارد، ولی اکثر آنها شبیه هم بوده و تنها، افراد و مکان ها متفاوت است.
” داستان این افسانه “
بنا به باور مردم، شاه ماران، در یک قلعه زندگی می کرده است.بر اساس این افسانه، تمامی مارها در این قلعه زندگی می کرده اند. شاه ماران، رئیس انها، که می توانست با چشم های دقیقش تا کیلومترها دورتر را ببیند، صاحب ویژگی های خاصی بود. روزی شاه ماران، دختر پادشاه را هنگام آبتنی در برکه می بیند و در نگاه اول عاشق او می شود. شاه ماران، از پادشاه دخترش را خواستگاری کرده ولی پادشاه، هم به دلیل ترس و هم زشتی شاه ماران دخترش را به او نمی دهد. بدین ترتیب، شاه ماران تصمیم به دزدیدن دختر می گیرد. امادگی های لازم را انجام داده و روزی که دختر در برکه در حال آبتنی بود، به آنجا می رود. ولی نگهبانان، شاه ماران را دیده و او را می کشند. به دنبال مرگ شاه ماران، تمامی مارهایی که در قلعه زندگی می کردند، به شهر ریخته، مردم را نیش زده و انتقام رئیسشان را می گیرند.
http://eitaa.com/joinchat/3579904022Ca7da734213
#عجایب_چهارگوشه_جهان🌍👆به مابپیوندید
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستان_کوتاه_آموزنده
💠یک شب برای خدا💠
🌀دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد.
⚡️خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت ای جوان، سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید به تو بدهم، مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی.دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند.
💢روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و 150 دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است.
⚡️احمد رو به دزد کرد و گفت دینارها را بردار و برو، این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی.
حال دزد دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد.
💢گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت تاکنون به راه خطا می رفتم، یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم،
خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت،
مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم.
⚡️کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
☘خواص عرق نعناع !
🔸ضد نفخ
🔹ضد درد
🔸ضد اسپاسم (گرفتگی عضلات )
🔹 مفید برای هضم بهتر غذا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
💞نیکی به پدر و مادر
داستانی است
که تو آن را می نویسی
وفرزندانت
آن را برایت حکایت می کنند،
پس خوب بنویس...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
️ ❓ راهکارهای دینی #درمان_کابوسهای شبانه چیست؟
🔹 بخشی از درمان کابوس ها مربوط به درمان های فیزیولوژی است که باید به پزشک مراجعه شود و طبق دارو های مربوطه درمان شود.
🔹 اما در بخش دیگر گاهی خواب ها:
به ضمیر ناخودآگاه انسان بر می گردد و باید اصلاح شود مثلا باید دید این فرد در دوران کودکی چه مراحلی را طی کرده است.
🔹 بعضی از راهکار های درمان:
🔸 به سمت راست و رو به قبله خوابیدن و به پشت و شکم نخوابیدن
🔸 قبل خواب غذای سنگین نخوردن پر خوری نکردن
🔸 قبل خواب معوذتین ( ناس و فلق) را بخوانند
🔸 آیت الکرسی،سه تا قل هو الله، سوره تکاثر را بخوانند. (با گفتن ذکر خوابشان ببرد)
🔸 با وضو و طهارت بخوابند.
🔸 گفتن زیاد ذکر شریف «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» قبل از خواب
🔹 نکته: البته اگر ریشه یابی شود که علت دقیق این خواب ها چیست می توان ذکر ها و راهکارهای دیگری را نیز بیان کرد.
👤 استاد محمدی شاهرودی
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼خدایا تو دور نیستي
💛پس مارا موهبت عشقي
🌼عمیق و نیرومند
💛عطاڪڹ تا پرده
🌼جهلمان فرو افتد
💛و جمال تو را مشاهده ڪنیم
🌼شبتون بخیر و نیکی✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
🌷جان را تو
صفا ده به صفای صلوات
همراه ملک شو به نوای صلوات
برهرچه خدا،
قیمتی داد ، ولـی
گلزار بهشت است بهای صلوات
خواهی که شود
مشکلت آسان بفرست
بر چهره ی دلربای
🌷محمد مصطفی (ص ) صلوات
اللّهُمَّصَلِّعَلي🌷
مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
وَعَجِّلفَرَجَهُــم🌷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#سلام_امام_زمانم❤
گل نرگس نظری کن که
جهان بی تاب است!!!
روز و شب چشم همه
منتظر ارباب است.....
مهدی فاطمه پس کی به
جهان می تابی؟
نور زیبای تو یک جلوه ای
از محراب است
🌤اللهُـمَّ عَجِّـل لِوَلِیِّکــ الــْفَرج🌤
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تدبردرقرآن #شبزنده.داری
🌷آیت اللّه جوادی آملی:
🔹 آيهای كه خدای سبحان نازل كرده اين است كه شب زندهداری و نماز شب، هم پايگاه خوب به آدم می دهد، هم منطق قوی و غنی و عقلانيّت عطا می كند
🌸 إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً
📖 مزمل/۶
🔹 اگر👈 إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ ( سوره اسراء/۹،) و اگر معارف قرآنی بخواهد در قلب يك انسان موحّد پياده شود بهترين راه آن #شبزندهداری است كه ﴿أَقْوَمُ قِيلاً﴾ را آنجا ادراك میكند.
📚 جلسه درس اخلاق ۱۳۹۲/۱۰/۱۹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز☝️ #عزتراازخدابخواهید۰۰۰☝️
اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 17 بهمن ماه 1400
🌞اذان صبح: 05:34
☀️طلوع آفتاب: 6:59
🌝اذان ظهر: 12:18
🌑غروب آفتاب: 17:37
🌖اذان مغرب: 17:56
🌓نیمه شب شرعی: 23:35
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃#چرامادعامےکنیم؟
در حالے کہ خداوند از خواستہ هاے ما آگاه است و اگر سکوت هم کنیم او همہ را مےداند.
🌸🍃دعا تجمع نیروهاے درونے ما است تا بتوانیم آرمانے را کہ در ذهن داریم مشخص و روشن دنبال کنیم و در این کار از حق و حقیقت کہ همان خداست یارے مےگیریم...
🌸🍃یڪ قانون فیزیکے مےگہ کہ:
هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژے بہ سمت مشخصے است.انرژے بدن من و شما قابل هدایت بہ یڪ سمت مشخص است.اگر بہ چیز مشخصے فکر کنیم انرژے ما بہ سمت اون چیز مشخص مےره...
🌸🍃خیلے وقتہا مےشہ کہ بہ کسے زنگ مےزنیم و مےگہ:
🌷- "چہ خوب شد زنگ زدے!"
🌷- "داشتم بہت زنگ مےزدم!"
🌷- "داشتم بہت فکر مےکردم!"
🌷- "حلال زاده!"
🌸🍃نکتہء جالبش اینہ کہ من بہ محض اینکہ بہ شخص خاصے هر جاے دنیا کہ فکر کنم انرژےهاے من بلافاصلہ بہ سمت اون حرکت مےکنہ و بلافاصلہ بہ او مےرسہ بدون سپرے شدن زمان.در فیزیڪ بہ این مےگن "جهش کوانتومے"یعنے انرژے ما از زمان عبور مےكند...
✅پس بہترین دعاها را بہ همدیگر هدیہ کنیم.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
✅مبارزه با کم خونی با فرنی در صبحانه:
▫️به کودکان کم خون خود در وعده صبحانه فرنی بدهید
🍲یک کاسه فرنی حاوی پروتئین ، فیبر ، آهن و اسید فولیک است
▫️که برای کودکانی که زود به زود مریض می شوند مفید است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 زندگیات را
به تعویق نینداز؛
برای هیچکس،
برای هیچ چیز!
🌸 نگو تا رسیدن فلان آدم و فلان شرایط و فلان موقعیت صبر میکنم، نگو دلخوشیها برای خوش کردنِ حال دلم بیش از اندازه کوچکند،
نگو بعدا که اوضاع بهتر شد ، دستی خواهم کشید به سر و گوش احوالم،
🌸 احوالت را بندِ اوضاع و شرایط نکن.
که لازم است همیشه خوب باشی،
همیشه بخندی و همیشه دلت خوش باشد...
🌸 شادیها و لبخندهاتان را برای روز مبادا کنار نگذارید، منتظر نمانید، عجول باشید؛
که زندگی چایی است در مسیر باد و خیلی زود از دهان میافتد ...
🌹زندگیتون سرشار از عشق و آرامش و شادکامی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سلام در این
🍃یکشنبه زیبا
🌹آرزو میکنم
🍃سلامتي
🌹دل خوشی
🍃شادي
🌹امنیت
🍃ایمان
🌹ثروت
🍃عاقبت بخیري
🌹روزیتون باشه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
تکرار کنیم🌼
امروز همه چیز به واسطهی نظم الهی به موقع و به جا انجام میشود. همه چیز کامل است و من احساس خوبی دارم.
خدایا سپاسگزارم❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
💎مولاعلی(علیه السلام):
🔸آن كه كينه را كنار بگذارد،
قلب و عقلش آرامش مى يابد.🔸
📚غرر الحكم : ح 8584
➖〰➖➖〰➖〰➖〰➖
#امام_علی_علیه_السلام :
الجِهادُ عِمادُ الدِّينِ ، و مِنْهاجُ السُّعَداءِ .
جهاد ستون دين و راه روشن نيكبختان است.
📚 غرر الحكم : حدیث 1346
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپکوتاه☝️ #احکام_شرعی
#احکام_شرعی #وضوی_ارتماسی
➖〰➖〰➖〰➖〰➖
﷽ #احکام_وضو
❓پرسش
بستن شیر آب در حال وضو چه حکمی دارد؟
✅پاسخ
اشکال ندارد.
نکته: اگر بعد از ریختن آب روی اعضای وضو، نخست شیر آب بسته شود و سپس وضوی اعضا کامل شود، از اسراف جلوگیری خواهد شد و برای مسح، اشکالی پیش نخواهد آمد.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ
✨أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ
✨مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ
✨لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(۲۱)
✨و از نشانههاى او آن است كه
✨از جنس خودتان همسرانى براى
✨شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد
✨و خداوند ميان شما دوستی و مهربانی
✨قرار داد بى شك در اين نعمت الهى
✨براى گروهى كه مىانديشند
✨نشانههاى قطعى است(۲۱)
📚 سوره مبارکه الروم✍آیه ۲۱
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
💎 پسر جوانی بیمار شد. اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معدهاش او را معذور داشت. حکیم به او عسل تجویز کرد.جوان میترسید باز از خوردن عسل دچار دلپیچه شود لذا نمیخورد. حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم. جوان خورد و بدون هیچ دردی معدهاش عسل را پذیرفت.حکیم گفت: میدانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟
جوان گفت: نمیدانم.
حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یکبار در معده زنبور هضم شده است.
پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. و اگر میخواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن قبل سخن گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معدهاش هضم میکند، تو نیز در مغزت سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور!
به کانال ما بپیوندید🔽http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
📚 راز #ضرب_مثل #بز_خری_میکنی
و حکایت خواندنی ملانصرالدین
🔴روزی بود و روزگاری بود...
یک روز ملانصرالدین تصمیم گرفت "گاوش" را به بازار ببرد و بفروشد.
پیش از رفتن به بازار "آب و علف" خوبی به گاوش داد و آن را به بازار برد.
یکی از آدم های "بدکار" وقتی دید ملانصرالدین گاوش را به بازار آورده تا بفروشد "فکر شیطانی" به ذهنش رسید و نقشه ای کشید که سر بیچاره "کلاه بگذارد."
او با عجله به سراغ دوستانش رفت و نقشه اش را با آن ها در میان گذاشت و "طبق نقشه" یکی یکی به طرف ملا نصرالدین رفتند.
اوّلی گفت: عمو جان این "بز" را چند می فروشی؟!
ملانصرالدین گفت: "این حیوان گاو است و بز نیست."
مرد گفت: گاو است؟
به حق چیزهای نشنیده!
مردم بز را به بازار می آورند تا به "اسم گاو" بفروشند.
ملاّ داشت "عصبانی" می شد که مرد حیله گر راهش را گرفت و رفت.
دوّمی آمد و گفت: ملاّ جان بزت را چند می فروشی؟!
ملّا از کوره در رفت و گفت:
"مگر کوری و نمی بینی که این گاو است نه بز؟"
مرد "حیله گر" گفت: چرا عصبانی می شوی؟ بزت را برای خودت نگه دار و نفروش!
چند لحظه بعد سومّی آمد و گفت: «ببینم آقا این حیوان "قیمتش" چند است»
ملا گفت: «ده سکه»
خریدار گفت: ده سکه؟!!
"مگر می خواهی گاو بفروشی که ده سکه قیمت گذاشتی این بز دو سکه هم نمی ارزد..."
ملا باز هم عصبانی شد و گفت:
گاو؟ پس چی که گاو می فروشم...
خریدار گفت: دروغ به این بزرگی!
مگر مردم "نادان" هستند که پول گاو بدهند و بز بخرند.
ملاّ نگاهی به گاوش انداخت کمی چشم هایش را مالید و با خود گفت: «نکند من دارم اشتباه می کنم و این حیوان واقعاً بز است نه گاو!!»
خریدار چهارمی سر رسید و با لبخند آرامش گفت:
ببخشید آقا!
آیا این "بز شما" شیر هم می دهد؟
مّلا که "شک" در دلش بود گفت: «نه آقا، بز است، به درد این می خورد که زمین را شخم بزند»
خریدار گفت: «خوب حالا این بزت را چند می فروشی تا با آن زمینم را "شخم بزنم"»
ملا با خود گفت: «حتماً من اشتباه می کنم مردی به این "محترمی" هم حرف سه نفر قبلی را تکرار می کند»
"معامله انجام شد."
ملا گاوش را که دیگر "مطمئن" بود، بز است به "دو سکه" فروخت و به خانه اش برگشت.
" دزدها هم با خیال راحت گاو را به آن طرف بازار بردند و با خیال راحت فروختند."
از آن به بعد وقتی خریداری بخواهد هر جنسی را به قیمت کمتری بخرد میگویند؛
" بز خری می کنی "
به کانال ما بپیوندید 🔽
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
─┅═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═┅─
🔴داستان درخت عجیب ، عابد و رهگذر”
در داستانهاى پيشين آورده اند كه كسى درختى را ديد كه مردم آنرا عبادت ميكردند، پس رفت و تبر را برداشت تا اينكه درخت را قطع كند تا مردم آنرا عبادت نكنند. در راه شخصى به او برخورد و از او پرسيد: با اين تبر كجا ميروى؟ گفت: مردم اين درخت را عبادت ميكنند و مرتكب شرك شده اند و من ميخواهم آنرا قطع كنم تا اينكه دست از عبادت آن بردارند. آن شخص رهگذر به او گفت: ولى تو كه آنرا عبادت نميكنى پس چه ضررى براى تو دارد؟ او گفت: نه، من حتما بايد اين درخت را قطع كنم و با شخص رهگذر درگير شد و سه بار او را بزمين زد. شخص رهكذر پس از اين كه با شكست روبرو شده بود به او گفت كه: دست از اين كار بردار و در عوض هر روز صبح دو دينار در زير بالشتت خواهى يافت و ميتوانيد يك دينار براى خودت بردارى و دينار ديگر را صدقه بدهى كه در اينصورت اجر و پاداش نيز ميگيرى. آن شخص اين نصيحت را نيكو پنداشت و قبول كرد ولى به او گفت كه چه ضمانتى ميدهی كه آن دو دينار را هر روز در زير بالشتم بيابم؟ آن شخص رهگذر به او ضمانت و قول داد كه حتما آنرا ميابد. پس او دست از قطع درخت برداشت و رفت. از قضا چند روزى آن دو دينار در زير بالشتش ميافت ولى پس از چندى فقط يك دينار يافت و پس از چند روز هيچى نيافت. آن مرد دوباره خشمگين شد و تبر را برداشت و سراغ آن درخت رفت تا اينكه آنرا قطع كند، در راه دوباره آن رهگذر با او روبرو شد و گفت: با اين تبر كجا ميروى؟ او همان قضيه قطع درخت را بخاطر خدا تكرار كرد. ولى اين مرتبه آن رهگذر به او گفت كه نميتوانى اين كار را انجام دهى ! پس آن مرد با او درگير شد ولى اينبار در هماى لحظه اول از آن رهگذر شكست خورد و تعجب كرد و به او گفت: من تو را دفعه قبل سه بار شكست دادم ولى اين مرتبه تو مرا در وحله اول شكست دادى، قضيه چيست؟ آن رهگذر گفت: قضيه اين است كه تو در مرتبه اول لله آمدى كه درخت را قطع كنى و خداوند پشت و پناهت بود و لذا مرا شكست دادى، ولى اين مرتبه براى دفاع از آن دو دينار و براى نفس خويش آمدى، پس من توانستم تو را شكست دهم. آن مرد گفت: مگر تو كى هستى؟ گفت: شيطان
📚موضوع:, حكايتها و نكته ها
📚برچسب ها : حكايتهاي خوب, داستان عابد و رهگذر, داستانهاي جالب
به کانال ما بپیوندید 🔽
⇝http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
─┅═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═┅─
اگر پيش همه شرمندهام - پيش دزده رو سفيدم
يكی از ثروتمندان ، ميهمانی باشكوهی ترتيب داد و از همهی اشراف و مقامات بلندپايهی شهر دعوت كرد تا در ميهمانیاش شركت كنند.
همهی ميهمانان خوشحال بهنظر میرسيدند. انواع و اقسام غذاها، ميوهها، نوشيدنیها، شيرينيها و خوردنیهایی ، براي پذيرايی از ميهمانان آماده شده بود . خدمتگزاران از ميهمانان پذيرايی میكردند.
يكی از خدمتگزاران بيمار و ضعيف بود و قدرت حركت زيادی نداشت. به همين دليل كارش اين شده بود كه گوشهای بنشيند و كفش ميهمانان را جفت كند.
بهخاطر بيماری حال و حوصلهی خنديدن و خوشآمد گفتن هم نداشت. سرش را پايين انداخته بود و كار خودش را میكرد.
ناگهان يكی از ميهمانان با صدای بلندی گفت: "ساعتم! ساعت طلای گرانقيمتم نيست."
ميهمانان دور مردی كه ساعت طلايش گم شده بود، جمع شدند و هركس حرفی میزد:
مطمئن هستيد كه آن را با خودتان آورده بوديد؟
نكند ساعتتان را توی خانهی خودتان جا گذاشته باشيد.
بهتر نيست جيب لباسهايتان را يکبار ديگر بگرديد؟
شايد كسی ساعت شما را دزديده باشد.
آخر اينجا كسی نيست كه اهل دزدی باشد.
بله، راست میگفت. كسی باور نمیكرد كه حتی يكی از آن ميهمانان ثروتمند و با شخصيت دزد باشد.
صاحب ساعت گفت: "بله حتماً يکنفر آن را دزديده است. من ساعت طلايم را با خودم به اينجا آورده بودم. مطمئنم، همين نيمساعت پيش بود كه به ساعتم نگاه كردم ببينم ساعت چند است."
صاحب ساعت از اينكه ساعت باارزش و طلای خودش را از دست داده خيلی ناراحت بود. اما ميزبان از او ناراحتتر بود. او اصلاً دلش نمیخواست ميهمانی باشكوهش بهم بخورد و آن همه هزينه و دردسری كه تحمل كرده از بين برود.
ميهمانی تقريباً بهم خورد. همه دنبال ساعت طلا میگشتند . اوضاع ناجور ميهمانی را فرياد يکنفر ناجورتر كرد: "هر كس خواست از باغ خارج شود بگرديد تا شک و ترديدها از بين برود."
اين حرف، توهين بزرگی به آن ميهمانان عاليقدر به حساب میآمد
صدای اعتراض همه بلند شده بود كه ناگهان يكی از ميهمانان رو كرد به بقيه و با صدای بلند گفت: "ما آدمهای با شخصيتی هستيم. مسلماً دزدی ساعت كار هيچ يک از ما نيست. اما من فكر میكنم دزد ساعت را پيدا كردهام."
همه به حرفهای او توجه كردند. او با اطمينان خدمتگزار بيمار و ضعيف را نشان داد و گفت: "رفتار او خيلي مشكوک است. حتماً ساعت را او دزديده است."
پيش از اينكه صاحب ميهمانی واكنشی از خود نشان بدهد، خدمتگزاران ديگر به سر آن خدمتگزار بيچاره ريختند و تمام سوراخسمبههای لباسش را جستجو كردند.
خدمتگزار بيچاره كه گناهی نداشت، با ناله گفت: "اگر پيش همه شرمندهام، پيش دزد رو سفيدم. لااقل يکنفر توی اين جمع هست كه به بیگناهی من اطمينان دارد. و او كسی جز دزد ساعت طلا نيست."
نگاه خدمتگزار بيچاره، هنگامی كه اين حرف را میزد، بهسوی همان كسی بود كه او را متهم به دزدی كرده بود. ناخودآگاه همه متوجه او شدند. ميزبان بهطرف او رفت و گفت: "چه ناراحت بشوی و چه نشوی بايد تو را بگردم." و پيش از آنكه مرد فرصت دفاع از خود را پيدا كند، به جستجوی جيبهای او پرداخت.
خيلی زود ساعت طلا از توی جيب بغل ميهمان ثروتمند پيدا شد. همه فهميدند كه بيهوده به خدمتگزار بيچاره اتهام دزدی زدهاند. ميهمان با سری افكنده ميهمانی را ترک كرد.
از آن به بعد، وقتی آدم بیگناهی امكان دفاع از خود را نداشته باشد، میگويد: "اگر پيش همه شرمندهام، پيش دزد روسفيدم."
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
با طناب کسی توی چاه رفتن
شبی هنگام خواب، صاحب خانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است. صاحب خانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کرده ام تا از دست دزدان در امان باشد، دزد که صدای صاحب خانه را شنید فریب حرف صاحب خانه را خورد و خوشحال به داخل چاه رفت.
سپس صاحب خانه به زنش گفت خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی در چاه پهن کن.
دزد که در پی یافتن پول به داخل چاه رفته بود هنگامی که از یافتن پول نا امید شد خواست که از چاه بیرون بیاید، دید که صاحب خانه روی در چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می دهد و می گوید برای تو چنین و چنان می کنم.
دزد از داخل چاه بلند فریاد زد: آهای زن صاحب خانه، من با طناب شوهرت به چاه رفتم تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان