#تحلیل_فیلم
سریال «بازی مرکب» ساختهی نتفلیکس (۲۰۲۱) از جمله آثار انتقادی به نظام سرمایهداری است که این روزها بازار داغی دارد. این سریال از لحاظ محتوا و نوع نقد همانند فیلم سینمایی «پلتفرم» است و از شیوهی «تمثیل» برای فهم نظام سرمایهداری استفاده کرده است به این صورت که در پلتفرم نظام سرمایهداری همچون طبقات عمودی یک زندان طراحی شده که بقا در آن مستلزم توحش و کمی شانس (در بیدار شدن در طبقات اول) است و در این سریال نظام کاپیتالیستی مثل یک بازی شش مرحلهای است که وجودش را مدیون دموکراسی، رای و میل اکثریت شرکتکنندگان است. میلی که صرفا با «طمع» به قلک خوکیشکل همیشه حاضر در خوابگاه بازیکنان ایجاد میشود و باعث میشود تکتک آنها با پای خود به میدان بیایند و برای رسیدن به این ثروت همچون گرگ یکدیگر را تکهتکه کنند. هر چند به لحاظ بن مایههای مسیحی این دو اثر با هم در تضاد هستند اما نتفلیکس بسیار ساده از ارائهی راهحل سیستماتیک گذشته است.
شرکت کنندگان بازی که بعضاً خودشان در دنیای بیرون با قمار و شرطبندی روزگار خود را میگذراندند حالا خودشان وارد یک بازی بزرگ شرطبندی شدهاند که «وی-آی-پی ها» راه انداختند تا شاهانه بازی برده گلادیاتورهای فینالیست را از روی سکو تماشا کنند. آنهایی که برای لذت بردن از تماشای مسابقه سراغ بدبختترین و بدهکارترین افراد جامعه میرفتند.
سریال بازی مرکب هر چند جذابیت بالایی برای مخاطب دارد اما در این داستان سرایی نسبتا ساده و روان نتوانسته پروندهی هر موضوع یا شخصیت خود را به صورت کامل و واضح ببندد و شاید ارزشش را تنها مدیون همین نقد تمثلی پرکشش است.
#تحلیل_انیمیشن
بندناف
1⃣قسمت اول
شاید بندناف یکی از عجیبترین و جالبترین مواردی باشد که تمام انسانهای روی کرهی زمین حیات اولیهی خود را مدیون آن هستند؛ یک بند نسبتا بلند که به جفت وصل است و تمام نیاز جنین را تامین میکند؛ بندی که نه تنها حیات مادی، بلکه نشانی است از یک اتصال و ارتباط روحی بین مادر و فرزند.
بندی که تمام نُه ماه زندگی فرزند را به مادر گره میزند و درست در لحظهی بریده شدنش مادر را از نوعی مسئولیت فارغ و به اَشکال دیگر مسئولیت راغب می کند؛ از اینجاست که خلقت آن وابستگی تام و مطلق را بین دو موجود به هم وابسته- بلکه بههم تنیده- آرام آرام کم میکند؛ اما فرزند هنوز «شیرخوار» است و کمابیش به مادر چسبیده. او خود نفس میکشد و چشمانش را در دنیایی میلیاردها برابر بزرگتر از رحم مادر به خواب رفتن مجبور میکند؛ او هنوز شیر میخورد و از این استقلال اندک ناراضی...
مادر نوزاد را قنداق میکند اما هیچ چیز آن کیسهی گرم و امن نُه ماه گذشته نمیشود! او باید به استقلال عادت کند؛ آنها باید «مستقل» شوند. چند ماه بعد کودک دستانش را به دیوار گرفته و «نو پا» میشود...
دو سال از تولد میگذرد و خلقت آرام آرام این بندناف نامرئی را نازکتر میکند؛ آنها باید «مستقل» شوند...
استقلال هر چند شیرین اما جانکاه است؛ ممکن است بهنظر برسد آن کودک به ظاهر وابستهتر، از مادر سختتر دل میکند و روی پای خود میایستد اما یقین دارم مادر تا آخرین لحظهی زندگیاش از بریده شدن این بندناف و درد استقلال معذب است!
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمیشن
بندناف
2⃣قسمت دوم
استقلال هر چند بیرحم بنظر میرسد اما اولین قدمهای رشد است.
پذیرش مرگ تدریجی این وابستگی هرچند بسیار دشوار است اما شاید به شیرینی تماشای تولد استعداد فرزندمان بیارزد؛ کسی چه میداند شاید استعداد عجیب بسیاری از بزرگانمان را بیشتر از خودشان مدیون مادرانی هستیم که هر چند سخت اما با دستان خودشان این بندناف وابستگی را پاره کردند و تعامل سازندهای با فرزندانشان رقم زدند.
.
پ.ن: استقلال به معنی دلکندن، مواظب نبودن، قطع ارتباط و... نیست بلکه به معنای فرصت زیست مستقل و تجربه کردن در چارچوب تعریف شده جهت رشد یافتن است که شامل هم فرزند و هم والدین میشود.
.
انیمیشین کوتاه «بند» محصول کشور اوکراین (سال ۲۰۱۹)
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمیشن
#اینکانتو
1⃣قسمت اول
داستان یک قوم
انیمیشن «اینکانتو» (جادو) ساخته سال دوهزار و بیست و یک کمپانی «والتدیزنی» است که با بودجهی صد و نود و پنج میلیون دلاری خود این روزها مخاطبین زیادی پیدا کرده است.
⚠️ خطر اسپویل
داستان درباره چندین خانواده (یک قوم) است که به سرپرستی خانواده «مادریگال» پس از آنکه خانههایشان ناحق به آتش کشیده شد مجبور به فرار شده و پس از تحمل سختیهای فراوان شمع سحرآمیز، یک جادوی موروثی به این خانواده بخشید تا فرزندانشان هر کدام یک جادوی منحصر به فرد داشته باشند و با آن به خانواده و مردم روستا خدمت کنند.
این جادو علاوه بر آنکه خانه را سرپا نگه میداشت به «جولیتا» قدرت شفا دادن بیماران را بخشید؛ به «برانو» قدرت پیشگویی داد و باعث شد او پیشبینی کند که «میرابل» در بزرگسالی احتمالا باعث خراب شدن خانه و صدمه زدن به جادو میشود؛ «پپا» قدرت تسخیر آبوهوا را پیدا کرد؛ «آنتونیو» توانست با حیوانات صحبت کند و...
میرابل تنها فرزندی بود که جادویی ملموس به او داده نشد. این درحالیست که در انتها و درست زمانیکه با خاموش شدن شعلهی شمع، جادو از بین رفت و خانه خراب شد او توانست به کمک جادوی درونی خود دوباره خانواده را کنار هم جمع کند و خانه را به کمک خانواده از نو بسازد.
ارزش این انیمیشن بسیار خوش ساخت و خیره کننده در استفاده از دیرین گونهها و روایت داستان قوم بنیاسرائیل است که بسیار هنرمندانه -مانند بسیاری از آثار دیزنی و دریم ورکس- در داستان گنجانده شده و ملات داستان را شکل داده است.
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
#تحلیل_انیمیشن
#اینکانتو
2⃣قسمت دوم
این مسئله از ابتدای انیمیشن آغاز میشود و شباهت این قوم مورد ستم واقع شده و فرار آنها مثل حرکت قوم بنیاسرائیل به سمت صحرای سینا از دست فرعون (اکسودوس) ملموس است. به خصوص که در انیمیشن اسب سواران درست زمانی به خانواده نزدیک میشوند که آنها در آب رودخانه در حال فرار هستند.
نور شمع نیز نمایندهی آتش درخت واقع در طور است که موسی پس از آن به پیامبری مبعوث شد و در انیمیشن این موهبت به عنوان جادو به خانواده مادریگال بخشیده شد (نور در عرفان کابالا جایگاه ویژهای دارد).
بیشتر جادوهای بخشیده شده به فرزندان خانواده از معجزات پیامبران بنیاسرائیل الهام گرفته شده است؛ جولیتا همچون حضرت عیسی بیماران را شفا میدهد؛ آنتونیو مانند سلیمان با حیوانات صحبت میکند؛ پاپیا همچون سلیمان که باد مُسخر او بود، آبوهوا را کنترل میکند و میرابل که نقش اصلی برعهدهی اوست توانایی ملکسازی سلیمان را دارد و میتواند خانه (که نمادی از جامعه است) را مجدد بازسازی کند.
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_فیلم
#ملاقات_خصوصی
فیلم «ملاقات خصوصی» به کارگردانی «امید شمس» از لحاظ ساخت، روند فیلم، طراحی شخصیت و موسیقی یکی از بهترین فیلمهای جشنواره امسال است.
دو نکتهی محتوایی کلیدی و آزار دهندهی فیلم به نمایش گذاشتن بعضی صحنههای خصوصی و دیالوگهایی است که بین این دو شخصیت اتفاق میافتد و اگر این موارد نباشند در انتقال حس و روند داستان خللی ایجاد نمیشود و تنها خروجی آن حیازدایی است (مثل اولین ملاقات خصوصی فرهاد با پروانه در زندان)؛ (واقعا سازندهی فیلمی که تا این حد پیش میرود در آثار بعدی خود چه چیز را نشان میدهد؟!)
و نکتهی دیگر اینکه مخاطب بعد از تماشای فیلم بهجای اینکه نسبت به مجرم احساس تنفر و نسبت به اجرای قانون حس امنیت (احساس مثبت) کند؛ مجرمان به دو گروه خوب و بد تقسیم شدند! (فرهاد و پروانه مجرمان خوب و قادر، کامران و... مجرمان بد) و مخاطب نمیخواهد پروانه و فرهاد به خاطر مواد مجازات شوند («جای جلاد و شهید عوض شده است»). این روندی است که در فیلمهایی همچون «متری شیش و نیم» هم دیده میشود.
در انتها نیز فرهاد نه به دلیل احساس گناه از جرم خود بلکه به خاطر عشق به پروانه کاری را که باید اعتراف میکرد انجام داد.
.
پ.ن: تنها اسمی که نباید برای شخصیت پریناز ایزدیار درنظر گرفته میشد پروانه بود.
.
#ملاقات_خصوصی
#جای_جلاد_و_شهید_عوض_نشود
#متری_شیش_و_نیم
#جشنواره_فجر
#تحلیل_فیلم
#سینما
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمیشن
#قرمز_شدن
1⃣قسمت اول
پوی خبیث و پاندای قرمز
انیمیشن «قرمز شدن» محصول ۲۰۲۲ والت دیزنی از جمله سلسله انیمیشنهایی است که در راستای نهادینه کردن سند ۲۰۳۰ در کنار آثار دیگر ساخته شده و تمام تلاش خود را برای نمایش یک نوجوانی که دیگر «بزرگ شده» کرده است؛ این نوجوان صلاح زندگی خود را میداند و والدین حق دخالت در تصمیمهای او را ندارند!
⚠️ خطر اسپویل
«میلین» دختر سیزده سالهای است که به تازگی بالغ شده و انیمیشن به صورت نمادین این بلوغ را به پاندایی تشبیه کرده که در زمان بروز احساسات شدید این دوران آزاد شده و میمی را تبدیل به یک خرس پشمالو میکند (این پاندا به نحوی مقولهی تغییرات روحی دختران بالغ را به نمایش میگذارد که برای پذیرش راحتتر مسئله اینگونه بیان شده است)
تمام زنان خانواده، این پاندای قرمز را تجربه کردند اما تصمیم گرفتند این بخش وجودشان را طی یک مراسم حبس کنند تا به راحتی قابل آزاد شدن نباشد. اما میمی که از این پاندا خوشش آمده، علیرغم میل خانواده تصمیم میگرد که آن را نگه دارد. این تصمیم با مخالفت جدی مادرش روبهرو میشود و عصبانیت مادر باعث میشود که خرس درون او آزاد شده و به شکل حیرتانگیزی غیرقابل کنترل شود. میمی و دیگر زنان خانواده که نگران این ماجرا هستند، تبدیل به پاندا میشوند و کمک میکنند تا مادر دوباره انسان شود. در انتها مادر به میمی میگوید که نباید خودش را برای هیچکس محدود کند و باید آزادانه فارغ از نظر دیگران تصمیم بگیرد!
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
2⃣قسمت دوم
(رعایت حدود یکی از اصول مهم در اسلام است که در درجهی اول شامل حدود الهی است. همچنین رعایت حدود دیگران ( حقالناس) و ظلم نکردن به خود نیز از موارد تاکید شده در اسلام است).
این انیمیشن نمادین به خوبی حال و هوا و تغییرات یک دختر نوجوان را به تصویر کشیده است و ضمن اینکه سعی دارد احساسات این مقطع را درک کرده و انکار نکند اما بین درک این احساسات و هوای نفس کنترل نشده خلط مبحث کرده و حق هر کار و تصمیمی را که برآمده از این احساسات کنترل نشده و برخی مواقع بر آمده از نفسانیات است را به نوجوان میدهد. (قاعدهی «بگذار هر چه میخواهد انجام دهد» از اصول اصلی لیبرالیسم است)
نماد پاندا و ثنویت یین و یانگ نیز به بهانه درک این شرایط به رسمیت شناخته شده و میمی تصمیم دارد خیر و شر درونی خود را آزاد بگذارد. (نماد آینه جدا کنندهی پاندا از زنان خانواده نیز دقیقا همان آینهی جدا کنندهی خیر و شر در سریال انیمیشن «پاندای کونگفوکار» است که در قسمت «پوی خبیث» نمایش داده شده است)
پ.ن: درک احساسات سن بلوغ، شناساندن و آموزش صحیح به نوجوانان یک وظیفه است اما اینکه این احساسات کنترل نشود و نوجوان حق هر کاری بدون نظارت و محدودیت را داشته باشد قطعا پذیرفته شده نیست.
پ.ن: مسئلهی «گرگ درون» یا انسانهایی که تبدیل به حیوان میشوند اشاره به تمایلات کنترل نشده درونی دارد که در همین انیمیشن یا انیمهی «بچه گرگها» و... استفاده شده است و شاید کمی نزدیک به مفهوم «نفس اماره» باشد.
پ.ن: قاعده زنبورانگلی هم در این اثر استفاده شده است.
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
#تحلیل_انیمیشن
#شانس
1⃣ قسمت اول
شانس، شانس و باز هم شانس!
یقیناً مقولهی «شانس» بخشی از سبک زندگی غربی است که در جزئیترین موارد مثل بازیها و قمارها گرفته تا به صورت کلان و سیستماتیک جریان دارد.
این شانس که زادهی «تصادف» و «اتفاق» است آنقدر در زندگی غربی پررنگ است که در سال دوهزار و بیست و دو انیمیشنی به نام (luck) ساخته شد تا روایتگر داستان دختری به نام «سم» باشد که از بدشانسی مفرط رنج برده و تا سن هجده سالگی به دلیل ناکامی در پیدا کردن خانواده مجبور به ترک پرورشگاه است. کودک خردسالی به نام «هیزل» دوست اوست و سم میخواهد با پیدا کردن یک سکه خوششانسی یک خانواده خوب برایش پیدا شود. از این رو وارد جهان عجیب و غریب شانس میشود و در آنجا درمییابد که تمام خوششانسیها و بدشانسیهای دنیای آدمها تولید این جهان است و حتی اگر نانتُست صبحانه میسوزد دلیلش بدیُمنی و بدشانسیای است که دستگاه «تصادفی کننده» با به تعادل رساندن خوششانسی و بدشانسی به سمت زمین فرستاده تا یک نان سوخته نصیب انسانی بدشانس شود!
علاوه بر اینکه این سرزمین عجیب در بستر جهانموازی شکل گرفته است این انیمیشن فلسفی سعی کرده تماما معرفت ثنویتی (دوتاییهای) یین و یانگی شرقی را به تصویر بکشد. این اتفاق هم در تبیین ثنویت بدشانسی و خوششانسی و جهان بالا و جهان پایین به تصویر کشیده شده است و هم به فلسفهی دایرههایی با رنگهای متضاد در یین و یانگ اشاره دارد که معتقد است در دل سیاهی سفیدی زاده شده و در دل سفیدی سیاهی متولد میشود و این چرخهی متضادها جهت ایجاد تعادل تا ابد ادامه دارد.
ادامه👇
#تحلیل_انیمیشن
#شانس
2⃣قسمت دوم
دستگاه تصادفی کننده درست به همین فلسفه اشاره دارد چرا که با دو سنگ خوششانسی و بدشانسی (که توسط اژدها تولید میشود) کار میکند و دقیقا شباهت به دایره یین و یانگ دارد از طرفی سم در انتها اذعان میکند که گاهی بدبختی خوشبختی میآفریند و گاهی خوشبختی بدبختی بوجود میآورد. (جهت آشنایی بیشتر به جلسه ۴۲ و ۶۳ اتاق کودک مراجعه کنید)
فارغ از اینکه در حقیقت ثنویت خوششانی و بدشانسی وجود دارد یا خیر، مخاطب کودک و نوجوان بعد از دیدن این اثر با نگاهی جبرگرایانه سرمنشا تمام اتفاقات را شانس تلقی میکند و سهم انگارههایی مانند «رزق»، «قسمت و سهم»، «حکمت»، «تقدیر»، «استعداد»، «شرایط» و... را در اتفاقات روزمره نادیده میگیرد و تمام خرابکاریهایی که ناشی از سهلانگاری و... است را گردن شانس میاندازد. چرا که در انیمیشن، «لپرکانها» (جنهایی که مسئول بازگرداندن سکههای شانس به گردونه مصرف هستند) با اینکه ابله و سادهلوح هستند سراسر شانس و اقبال بوده و این خوشبختی را به دیگران نیز هدیه میدهند! اما سم که مظهر تلاش و پشتکار است بدیمن و بدشانس است. (اشاره به دیالوگ:«موجودات خوششانس لازم نیست سعی کنند»)
.
پ.ن: در انیمیشن شانس سکههایی است که هر فردی با داشتن آن خوشبخت میشود. سکه سمبل ثروت و پول است که به صورت یک استعاره و نماد شانس تلقی شده است.
پ.ن: در این انیمیشن بسیاری از نمادهای شانس کشورهای مختلف استفاده شده است.
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمه
#جنگ_های_تابستانی
1⃣قسمت اول
جنگهای پاییزی هشتگها
اوایل اغتشاشات وقتی اینستاگرام را باز کردم و اخبار رگباری درگیریها را در این پلتفرم دیدم ناخودآگاه اولین کاری که کردم پرده را کنار زدم تا اوضاع بحرانی و احیانا درگیریهای گستردهای که در سراسر ایران حاکم بود را ببینم!؛ خب پرده را کنار زدم و با کمال تعجب چیزی ندیدم! راستش را بخواهید باور نکردم و چندی بعد دوباره خیابان را چک کردم؛ اینبار هم چیزی ندیدم!...
یادم رفته بود که دنیای موازی رسانه و زندگی فضای مجازی از دنیای حقیقی جداست! آنجا (اینستاگرام) جنگ بود و اینجا فقط در برخی خیابانهای مشخص شلوغ شده بود؛ به گفته رسانههای غربی آنجا جنگهای پاییزی هشتگهای میلیونی بود و اینجا جمعیت کف خیابان خیلی کمتر از آن چیزی بود که رسانههایشان نشان میدادند...
از این شرایط عجیب یاد انیمهی «جنگهای تابستانی» افتادم؛ روایت جنگ ژاپنیها با آمریکا در متاورس! جنگ آواتارها و جنگ دزدیده شدن حسابهای کاربری؛ جنگی که هر چند در دنیای صفر و یکها رقم میخورد اما بر دنیای حقیقی تأثیر میگذاشت؛ جنگی که در فضای سایبری و درست در یک پلتفرم مشخص شروع شد و همانجا هم تمام شد.
داستانی که یک طرف آن ژاپن زخمخورده بود و طرف دیگر آن پنتاگون و ارتش آمریکا؛ جنگی که در آن آمریکا قصد نابودی نیروگاههای اتمی ژاپن را داشت و با متصل شدن به سیستمهایی مثل راهنمایی و رانندگی خرابکاریهای بسیاری را رقم زند.
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمه
#جنگ_های_تابستانی
2⃣قسمت دوم
این روایت «هوسودا» (کارگردان انیمه) در سال دوهزار و نه است؛ زمانی که هنوز اینترنت و پلتفرمهای اینترنتی بسیار محدودتر از امروز بودند و شاید کمتر کسی نسبت به آیندهی آنها آگاه بود.
هر چند باید بین «جنگ و درگیری سایبری» که در انیمه هم به آن اشاره شده و «جنگ رسانهای و بمباران خبری» (مثل اتفاقات این روزهای پلتفرمها و خبرگزاریها) فرق قائل شد اما نقطهی اشتراک آنها مجازی بودن و تأثیرگذاریشان (گسترده و محدود) بر دنیای حقیقی است.
درسهای زیادی در این انیمهی نسبتا کهنه وجود دارد که دیدنش در این روزهای جنگهای هشتگی خالی از لطف نیست.
اولاً: این انیمه نسبت به تغییر ماهیت جنگهای نوین هشدار میدهد و با توجه به امکانات آن سالها توانسته تا حدودی نسبت به این امر و اهمیت آن هشدار دهد.
ثانیاً: ضریب نفوذ پلتفرمهای خارج از کنترل به چه میزان میتواند موجب دخالت در امور سیاسی و خسارتتراشی برای جامعه و تشویش اذهان عمومی شود؟ آیا نقش شبکه ملی اطلاعات با سازوکارهای مشخص و بستر مناسب میتواند راهگشا باشد؟
ثالثاً: اتفاقات و ناملایمات فضای مجازی به چه میزان میتواند بر دنیای حقیقی تاثیرگذار باشد؟؛ آیا جنگهای مجازی و یا سایبری قابلیت ایجاد تحولات گسترده در کشورها را دارند؟
ثالثاً: ورود بی محابا سیستمهای دولتی به این فضاها و ایجاد و ساخت پایگاهها و یا شعبه زدن در چنین فضاهای خارج از کنترل چه میزان میتواند خطر نفوذ، هک، کنترل و... را در اختیار دشمن قرار دهد؟
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary