eitaa logo
تفقه
1.3هزار دنبال‌کننده
580 عکس
77 ویدیو
493 فایل
و ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِروا كافَّةً فَلَولَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُم طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا في الدِّينِ وَ لِيُنذِرُوا قَومَهُم إِذا رَجَعوا إِلَيهِم لَعَلَّهُم يَحذَرُونَ (التوبة/ ۱۲۲) @MehdiGhanbaryan @jargeh @tarikht @halqat
مشاهده در ایتا
دانلود
JRJ_Volume 5_Issue 1_Pages 39-60.pdf
291.5K
بازکاوی اجتماع امر و نهی ✔️ از جمله مسائل بسیار و در علم اصول، بحث جواز امر و نهی است که علاوه بر فوائد علمی فراوان در علم اصول، دارای و عملی مانند صحت یا بطلان خواندن نماز در مکان غصبی نیز می‌­باشد. پس از بررسی و تنقیح محل بحث، با قول در این خصوص مواجه می­‌شویم که ، و جواز عقلی و را می‌­توان نام برد. نویسندگان در ادامه به نقل اهمّ دلایل و پرداخته است و سپس وارد بحث با شده که یکی از مباحث مهم در این زمینه است. اقوال و مبانی در زمینه کسی­‌که با سوء اختیار، خود را نموده است تا مورد نیز گفته شده است که از آن جمله می‌­توان به به­ طور مطلق و باقی ماندن وجوب و ثبوت نهی فعلی و عدم وجوب اشاره نمود. نگارندگان پس از نقل و بسط اقوال در این خصوص، اشکالات هر یک از اقوال را با استفاده از آیات و روایات بررسی کرده و ثابت نموده که عنوان اضطرار از سوی شارع مقدس از باب تضییق گردیده است؛ از همین رو، هر اضطراری حرمت نیست و در نهایت، با استفاده از ابواب دیگر فقهی، توانسته است قول به امر و نهی را ثابت نماید. @tafaqqoh
🔼 🔼 🔹 در فصل هشتم درباره «مدت حكومت حاكم اسلامى» بحث شده‌است. به نظر ايشان به هيچ روى اين حكومت بدون قيد و مادام العمر نيست. حاكمى كه مادام العمر حاكم باشد، خود را چندان ملزم به به مردم نمى‌داند. به علاوه، شرط اصلى حاكم است و اگر اقدامى كند كه او را از عدالت كند، حق حاكميت او هم از ميان مى‌رود. به باور وى «حكومت اسلامى محدود است به به و ». 🔹 در فصل نهم به اين بحث پرداخته شده كه اگر صلاحيت براى رهبرى داشته باشند، چه كسى و با چه روشى بايد انتخاب شود؟ نظر ايشان آن است كه در اين‌جا بايد شوراى حل و عقد وارد شده و را انتخاب كنند. اگر ديگران هم صلاحيت داشتند، را به آنان بسپارند. اصولاً در حكومت اسلامى، كسى به قصد خود را جلو نمى‌اندازد و اين كار به دليل آن‌كه يك مسؤوليت است، مى‌بايست با نظر عقلا يعنى همان باشد كه مسؤوليت را روى دوش يک نفر مى‌گذارند. وى در اين باره، نظرى همانند دارد كه بدون آن‌كه كسى خود را براى مرجعيت كند، مردم به سراغ او مى‌روند. اين نظرى بود كه در قانون اساسى جمهورى اسلامى هم مورد توجه بود؛ يعنى اگر مردم به سمت يك نفر اقبال كردند، به صورت طبيعى او رهبرى را در اختيار خواهد داشت.  🔹 فصل دهم در اين باره است كه حوزه كارى مجتهد بخش است، ، و ؛ و اكنون پرسش آن است كه اگر حاكم شرع بر تشكيل حكومت قدرت ، لازم است در بخش‌هايى كه مى‌تواند تصدى‌گرى كند؟ به نظر وى پاسخ مثبت است و حاكم شرع و نيز مردم در هر حوزه‌اى كه ممكن است مى بايست از فرامين الهى تبعيت كرده و مبنا را از مجتهد بگذارند. 🔹 فصل يازدهم با عنوان «لزوم محدود نمودن حكومت» در اين‌باره است كه اگر مجتهد قادر به تشكيل حكومت ، اما در شرايطى قرار گرفته كه مى‌تواند يك حكومتى كه ظلم مى‌كند را به حكومتى كند كه ظلم مى‌كند، آيا لازم است اين كار را انجام دهد؟ به نظر وى پاسخ است. اين همان نظريه مرحوم نائينى درباره مشروطه است كه به نام نظريه قدر مقدور شناخته مى‌شود. مؤلف در اين‌جا مبنا را همان فرمايشات آيةالله نائينى رحمه‌الله گذاشته و در آغاز آن مى‌نويسد: در اين موضوع چون نوشته آية‌الله نائينى رحمه‌الله در كتاب «تنبيه الامة» به نظر وافى به مقصد ديده شد لذا اجمال آن‌چه آن بزرگوار نوشته‌اند نقل مى‌شود. 🔹 فصل دوازدهم درباره اين مطلب است كه «عالِمِ تابع جور، آفتِ دين است.». نظريه آخوند_دربارى كه برگرفته از نام كتاب «وُعّاظ السلاطين» بود، از انقلاب جايگاه ويژه‌اى داشت و خط كشى خاصى ميان به دربار و داشت. پيش از اين نظريه، مرحوم نائينى هم ادله‌اى را در قدح كسانى كه با همراهى مى‌كنند در كتابش آورده بود. مؤلف در اين‌جا همان روايات و مباحث را در اين‌باره نقل كرده و چندين بار به كتاب ارجاع مى‌دهد. وى در همين بخش عين بحث مرحوم نائينى را در تقسيم به و طرح كرده و را همراهى علما با دربارِ سلاطين و توجيهِ حكومت آنان مى‌داند. 🔹 در فصل سيزدهم با عنوان «سكوت عالم جايز نيست.» لزوم علما را با و طاغوت يادآور شده و با استناد به رواياتى كه علما با را يادآور مى‌شود و نيز مبارزه با و نيز حسينى، تأكيد مى‌كند كه عالمان نه تنها نبايد با حاكمان جور همراهى كنند، بلكه حق نداشته و لازم است تا مبارزه هم بكنند. @tafaqqoh
✔️ بیانات آیة الله شبیری زنجانی حفظه الله درباره‌ی شخصیت امام خمینی رحمه الله، جزئیات وقایع ۱۵ خرداد در قم و اقدامات علماء در از امام: 🔹 جزءِ نوادرِ قرون انسان‌های طرز فکرشان با انسان‌های متفاوت است. لذا فکر در دیگران وجود نداشت. آقای خمینی دلِ قوی داشت و در شجاعت جزء قرون و در این جهت مشابه مرحوم مدرّس بود که در شجاعت نادره‌ای بود. 🔹 سخن‌رانی ۱۵ خرداد سال ۴۲ در مدرسه فیضیه دو سه شب قبل از پانزده خرداد ۱۳۴۲، از طرف آقای گلپایگانی به منزل حاج آقای ما آمدند و گفتند که آقای خمینی می‌خواهد در سخن‌رانی کند و داریم که تصمیم دارد ایشان را کند و این کار جدّی است و آقای خمینی حرف ما را نمی‌کند و از حاج آقای والد خواسته بودند چون با آقای خمینی است، آقای خمینی را از این کار منصرف کند. شب عاشورا نیمه شب هم بعضی از زنجانی‌ها حاج آقا را بیدار کردند که شما آقای خمینی را از این کار کنید. روز عاشورا مرحوم والد، من را فرستادند که به منزل آقای خمینی بروم و از طرف ایشان بخواهم نکند. منزل آقای خمینی خیلی بود، چون می‌خواستند برای سخن‌رانی بیایند. موفق نشدم آقای خمینی را ببینم. آقای شهاب اشراقی ایشان را دیدم و مطلب را به او گفتم. آقا شهاب رفت و به آقای خمینی اطلاع داد ولی آقای خمینی گفته بود که این‌ها و است و نکرده بود. بعد هم آقای خمینی به فیضیّه آمد و سخن‌رانی کرد. ولی او را نکردند. آقا شهاب مرا دید و گفت: دیدی تهدید و ارعاب بود و خطری نبود؟! البته طبیعی هم بود که حکومت در روز عاشورا اقدام به نکند، چون مردم بودند و غائله بیش‌تر می‌شد ولی بعد از دو روز ایشان را دستگیر کردند. 🔹 تلاش علماء برای جلوگیری از آسیب رساندن رژیم پهلوی به امام خمینی رحمه الله وقتی آقای خمینی را کردند، آقای ، آقای ، آشیخ محمد تقی ساکن تهران و آمیرزا احمد اقدام کردند و درباره مصونیت قضایی آقای خمینی نامه‌ای به دستگاه حاکم دادند. نامه به امضاء این چهار عالم، ولی نامه از آقای بود. از خود آقای شنیدم که گفت: «متن نامه را من نوشتم.». قاعدةً هم آن نوشته با آقای شریعتمداری بود نه با قلم آقایان دیگر. مفاد نامه این بود که آقای خمینی و است. قانون درباره مجتهد تصریح به مصونیت قضایی ولی آقای شریعتمداری به قانون استدلال کرد که چون طبق قانون هستند و طراز اوّلِ بر نمایندگان دارند، پس فقهاء و مجتهدین مصون هستند. 🔹 جلسه‌ی چاره‌اندیشی علماء در منزل آیةالله سید احمد زنجانی رحمه الله وقتی آقای خمینی را دستگیر کردند، همه آقایان (غیر از که به صحن مطهر رفته بود.) در بالاخانه منزل حاج آقای جمع شدند. آقای ، آقای ، آقای میرزا هاشم بودند. آقای نبودند چون ایشان اصلاً جایی نمی‌رفت! آقای آمد و قدری اظهار حرارت و ناراحتی کرد. آقای گلپایگانی هم قدری به آقای مشکینی تند شد. بعداً آقای مشکینی درباره تندی آقای گلپایگانی به وی، می‌گفت: «ما تحمّل می‌کنیم.» آقای حاج آقا رضا روی پلّه‌های بالاخانه نشسته بود و جلو بعضی از اشخاصی را که مناسب نبود در جلسه بالاخانه شرکت کنند، می‌گرفت و نمی‌گذاشت بالا بیایند. یکی از اصحاب نزدیک یکی از آقایان که بود با مرتبط است، خواست بالا بیاید ولی حاج آقا رضا جلویش را و خیلی به آن شخص برخورد! 🔹 تجمعِ اعتراضیِ علماء در شهر ری بعد از آن جلسه قرار شد علما در شهر ری کنند. آقای شریعتمداری به آقایان نامه نوشت و آن‌ها را برای اجتماع کرد. آقای میلانی، آقای آخوند ملّاعلی و آقای آمیر سید علی اهوازی جزء آقای شریعتمداری بودند. در اجتماع شهر ری آسید ابوالحسن را نیز آورده بودند. 🏷 به نقل از نسخه‌ی قدیمِ پایگاه اطلاع‌رسانیِ مرجعِ بزرگوار @tafaqqoh
🔹 تحکیم بنیادهای نظریه ولایت فقیه در نجف اشرف (سال ۱۳۴۸ ه‍ . ش) / پخش اول ✔️ ولایت فقیه همان ولایتِ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. ♦️ «اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت [علم به قانون و عدالت] باشد، به پاخاست و تشکیل داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در امر داشت دارا می‌باشد و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. ♦️ این توهّم که اختیارات حکومتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیش‌تر از حضرت امیر علیه السلام بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر علیه السلام بیش از است، باطل و غلط است. البته حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیش از همه عالَم است و بعد از ایشان، حضرت امیر علیه السلام از همه بیش‌تر است. لکن زیادیِ فضائلِ ، اختیارات حکومتی را افزایش نمی‌دهد. همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه صلوات الله علیهم در تدارک و بسیجِ سپاه، تعیین وُلات و استان‌داران، گرفتنِ مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای فعلی قرار داده است، منتها شخص معیّنی نیست، روی عنوانِ «عالِم عادل» است. ♦️ وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم و ائمه علیهم السلام داشتند، بعد از غیبت، فقیهِ عادل دارد، برای هیچ کس این نباید پیدا شود که فقها، همان ائمه علیهم السلام و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. زیرا این‌جا صحبت از نیست بلکه صحبت از است. ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است نه این‌که برای کسی شأن و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، ولایتِ مورد بحث یعنی و و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی افراد دارند نیست، بلکه وظیفه‌ای خطیر است». 📚 کتاب ولایت فقیه؛ حکومت اسلامی / تقریر بیانات مرحوم امام خمینی قدس سره در نجف اشرف / صص ۵۰ و ۵۱ 🌐 https://b2n.ir/u09934 @tafaqqoh
🔹 تحکیم بنیادهای نظریه ولایت فقیه در نجف اشرف (سال ۱۳۴۸ ه‍ . ش) / بخش سوم ✔️ ولایت و وظیفه‌ی حکومتی، ملازمه‌ای با ولایت تکوینی و مقامات معنوی ندارد. 🔘 ‏‏لازمۀ اثبات ولایت و حکومت برای امام علیه السلام این نیست که مقام معنوی نداشته باشد.‏‎ ‎‏برای امام مقامات معنوی هم هست که جدا از وظیفۀ حکومت است. و آن، مقام ‏‎ ‎‏کلی الهی است که گاهی در لسان ائمه، علیهم السلام، از آن یاد شده است. خلافتی است‏‎ ‎‏تکوینی که به موجب آن جمیع ذرات در برابر «ولیّ امر» خاضعند. از ضروریات مذهب‏‎ ‎‏ماست که کسی به مقامات معنوی ائمه علیهم السلام نمی‌رسد، حتی ملک مقرب و نبی مرسل. اصولاً‏‎ ‎‏رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام ـ طبق روایاتی که داریم ـ قبل از این عالم انواری بوده اند در‏‎ ‎‏ظل عرش؛ و در انعقاد نطفه و «طینت» از بقیۀ مردم امتیاز داشته‌اند‏‏. و مقاماتی دارند‏‎ ‎‏الی ماشاءالله. چنانکه در روایات «معراج» جبرئیل عرض می‌کند: ‏‏لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً، لاحْتَرَقْتُ‏‏.‏‎ ‎‏(اگر کمی نزدیک‌تر می‌شدم، سوخته بودم.) یا این فرمایش که ‏‏إنَّ لَنا مَعَ اللهِ حالات لایَسَعُهُ‏‎ ‎‏مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِیٌ مُرْسَلٌ‏‏. (ما با خدا حالاتی داریم که نه فرشتۀ مقرب آن را می‌تواند‏‎ ‎‏داشته باشد و نه پیامبر مرسل). این جزء مذهب ماست که ائمه علیهم السلام چنین مقاماتی‏‎ ‎‏دارند، قبل از آن‌که موضوع در میان باشد. چنان‌که به حسب روایات این مقامات‏‎ ‎معنوی برای حضرت زهرا، سلام الله علیها، هم هست‏‏؛ با این‌که آن حضرت نه است‏‎ ‎‏و نه و نه . این مقامات سوای وظیفۀ حکومت است. لذا وقتی می‌گوییم‏‎ ‎‏حضرت زهرا علیها السلام، قاضی و خلیفه نیست، لازمه‌اش این نیست که مثل من و‏‎ ‎‏شماست؛ یا بر ما ندارد. 🔘 عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شأن و مقامی نیست؛ بلکه وسیلۀ انجام وظیفۀ‏‎ ‎‏اجرای احکام و برقراری نظام عادلانۀ اسلام است. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دربارۀ نفس‏‎ ‎‏حکومت و فرماندهی به ابن عباس‏‏ فرمود: این کفش چه‌قدر می‌ارزد؟ گفت: هیچ. فرمود:‏‎ ‎‏فرماندهی بر شما نزد من از این هم کم ارزش‌تر است؛ مگر این‌که به وسیلۀ فرماندهی و‏‎ ‎‏حکومت بر شما بتوانم حق (یعنی قانون و نظام اسلام) را برقرار سازم؛ و باطل (یعنی قانون‏‎ ‎‏و نظامات ناروا و ظالمانه) را از میان بردارم‏‏. پس، نفس حاکم شدنْ و فرمان‌روایی وسیله‌ای‏‎ ‎‏بیش نیست. و برای مردان خدا اگر این به کار خیر و تحقق هدف‌های عالی نیاید،‏‎ ‎‏هیچ ارزش ندارد. لذا در خطبۀ نهج البلاغه می‌فرماید: «اگر حجت بر من تمام نشده و ملزم‏‎ ‎‏به این کار نشده بودم، آن را (یعنی فرماندهی و حکومت را) رها می‌کردم». بدیهی است‏‎ ‎‏تصدی حکومتْ به دست آوردن یک وسیله است؛ نه این‌که یک باشد؛ زیرا اگر‏ مقام معنوی بود، کسی نمی‌توانست آن را غصب کند یا رها سازد. هرگاه حکومت و‏‎ ‎‏فرماندهی اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانۀ اسلام شود، قدر و ارزش پیدا‏‎ ‎‏می‌کند؛ و متصدی آن صاحب ارجمندی و معنویت بیش‌تر می‌شود. بعضی از مردم چون‏‎ ‎‏دنیا چشمشان را پر کرده، خیال می‌کنند که ریاست و حکومت فی نفسه برای ائمه علیهم السلام شأن‏‎ ‎‏و مقامی است، که اگر برای دیگری ثابت شد دنیا به هم می‌خورد. حال آن‌که نخست وزیر‏ #‎‏شوروی یا و رئیس جمهور حکومت دارند، منتها کافرند. کافرند، اما‏‎ ‎‏حکومت و نفوذ سیاسی دارند؛ و این حکومت و نفوذ و اقتدار سیاسی را وسیلۀ کام‌روایی‏‎ ‎‏خود از طریق اجرای قوانین و سیاست‌های ضدانسانی می‌کنند.‏ 🔘 ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی‏‎ ‎‏و برقراری نظام عادلانۀ اسلام و به مردم استفاده کنند. صِرف حکومت برای آنان جز‏‎ ‎‏رنج و زحمت چیزی ندارد؛ منتها چه بکنند؟ مأمورند انجام وظیفه کنند. موضوع «ولایت‏‎ ‎‏فقیه» مأموریت و انجام وظیفه است.‏ 📚 کتاب ولایت فقیه؛ حکومت اسلامی / تقریر بیانات مرحوم امام خمینی قدس سره در نجف اشرف / صص ۵۳ تا ۵۵ 🌐 https://b2n.ir/u09934 @tafaqqoh
فقه الولایة و الحکومة الاسلامیة (تقريرات الشيخ حسين المظاهري) - الشيخ مجيد هادي زاده 2.pdf
8.05M
📚 فقه الولایة و الحکومة الاسلامیة ٫ تقریر ابحاث آیة الله الشیخ حسین المظاهری حفظه اللّه ٫ ج ۲ ✔️ در مجلد دوم مباحث و از منظرِ حکومتی مطرح شده است؛ زیرا این دو از منابع مالی و به شمار می‌روند. دریافت از مدیافایر @tafaqqoh