eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.6هزار دنبال‌کننده
131 عکس
29 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ «106» امّا (آن) كسانى كه بدبخت شده‌اند، پس در آتش (اند و در آنجا) ناله‌اى (زار) و خروشى (سخت) دارند. خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ «107» (و) تا آسمان‌ها و زمين پايدار است، در آن (آتش) جاودانند، مگر آنچه خداوند بخواهد، همانا پروردگارت هر چه را اراده كند، انجام مى‌دهد. نکته ها «زَفِيرٌ» فريادى است كه همراه با بيرون دادن نَفَس است و «شَهِيقٌ» ناله‌اى است طولانى كه توأم با فرو بردن نَفَس است. بعضى نيز «زَفِيرٌ» را آغاز صداى الاغ و «شَهِيقٌ» را پايان آن دانسته‌اند. همه‌ى افرادى كه به دوزخ مى‌روند، از لحاظ مدّت زمان حضور در آنجا يكسان نيستند، عدّه‌اى پس از مدّت كمى از دوزخ رهايى مى‌يابند، بعضى ديگر براى مدّت بسيار طولانى در جهنّم مى‌مانند و سرانجام خلاص مى‌شوند، امّا گروهى براى هميشه در آنجا مى‌مانند و هرگز از آن خارج نمى‌شوند. جلد 4 - صفحه 123 كلمه‌ى «خلود» در مواردى كه همراه با كلمه‌ى «ابد» آمده باشد، مثل: «خالِدِينَ فِيها ابدا» «1»، به معناى هميشگى و جاودانگى است، نه به معناى مدّت طولانى. در اين آيه اگر چه خلود تا زمان برقرار بودن آسمان‌ها و زمين بيان شده است و قرآن مدّت زمان استقرار آنها را تعيين فرموده‌ «2»، ليكن باز به معناى ابديّت و هميشگى است، زيرا كه‌ «ما دامَتِ السَّماواتُ» در زبان و ادبيات عرب، كنايه‌اى است كه براى ابديّت و جاودانگى آورده مى‌شود، اگر چه آسمان‌ها ابدى نيستند. پیام ها 1- انسان با انتخاب‌هاى خود باعث شقاوت خود مى‌شود. «شَقُوا» نه‌ «شَقُوا» 2- دست خداوند در نجات گروهى از دوزخيان (به دليل جرم كمتر و يا استحقاق عفو و يا هر دليل ديگرى) باز است. «إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ» «1». نساء، 169 و جنّ، 23. «2». ابراهيم، 48 و انبياء، 104." ‏‏‏‏٠۶_۱٠۷جز۱۲ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ «110» و به تحقيق ما به موسى‌ كتاب (تورات) داديم، پس در آن اختلاف شد، و اگر سنّت پروردگارت (در مورد تأخير عذاب كفّار) از پيش مقرّر نگشته بود، هر آينه (در همين دنيا) ميان آنان داورى و حكم مى‌شد (و به كيفر مى‌رسيدند) و همانا آنان درباره‌ى آن در شكى هستند كه موجب بدگمانى آنان است. جلد 4 - صفحه 125 پیام ها 1- در هيچ دوره‌اى از تاريخ، تمام افراد قومى، هم عقيده نبوده‌اند. «فَاخْتُلِفَ فِيهِ» 2- از اختلاف مردم در دين و ايمان آوردن بعضى و كفر عدّه‌اى ديگر، ناراحت و نگران نباشيم كه اين حادثه‌ى جديدى نيست. «آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ» 3- با اينكه در آياتى از قرآن مجيد، تورات، كتاب نور خوانده شده، «1» امّا باز هم مردم در آن نور اختلاف كرده‌اند. «فَاخْتُلِفَ فِيهِ» 4- خداوند، خود نيز سنّت‌هاى خويش را مراعات كرده و زير پا نمى‌گذارد، چرا كه قبل از هر كس، اين قانونگذار است كه بايد احترام قانون را داشته باشد. «وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ» (خداوند دنيا را محلّ داورى قرار نداده است) 5- سنّت‌هاى الهى، بر اساس مقام ربوبيّت اوست. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ» 6- مهلت دادن به اختلاف كنندگان در كتاب آسمانى، از سنّت‌هاى الهى است. «كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ» «1». مائده، 44 و انعام، 91." ‏‏‏‏٠جز۱۲ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «112» پس (اى پيامبر!) همان گونه كه مأمور شده‌اى، استوار باش و (نيز) هر كس كه با تو، به سوى خدا آمده است، و سركشى نكنيد كه او به آنچه مى‌كنيد بيناست. نکته ها در روايات آمده است كه پيامبر فرمود: سوره‌ى هود مرا پير كرد. و گفته‌اند كه مراد حضرت اين آيه از سوره‌ى هود بوده است. «1» اگر چه فراز نخست اين آيه‌ «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» در سوره‌ى ديگرى‌ «2» از قرآن مجيد نيز آمده، امّا آيه‌ى فوق به چنين خصوصيّتى معروف شده است. شايد سنگينى اين آيه، وجود فرازهاى ديگرى از تاريخ است كه در آيه بيان نشده و آن، استقامت ياران پيامبر صلى الله عليه و آله است كه همه‌ى آنها وفادار نبودند و پيامبر صلى الله عليه و آله از بى‌وفايى و ناپايدارى آنان در ناراحتى بود. پیام ها 1- حال كه خداوند كيفر وپاداش همه را بدون كم و كاست مى‌دهد، پس استقامت كن. كُلًّا لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ‌ ... فَاسْتَقِمْ‌ 2- نتيجه‌ى تاريخ انبيا، استقامت است. «فَاسْتَقِمْ» 3- در استقامت و پايدارى، رهبر بايد پيشگام همه باشد. «فَاسْتَقِمْ» (شرايط مكّه براى مسلمانان صدر اسلام، دشوار و نياز به استقامت بوده است) 4- پايدارى زمانى ارزش دارد كه در همه‌ى امور باشد. در عبادت، در ارشاد، تحمل ناگوارى‌ها و مانند آن. «فَاسْتَقِمْ» 5- عمل بايد بر طبق نص و فرمان الهى باشد، نه بر اساس قياس و استحسان و «1». تفسير نمونه. «2». شورى‌، 15 جلد 4 - صفحه 127 خيال و امثال آن. «كَما أُمِرْتَ» 6- پايدارى رهبر بدون همراهى و پايدارى امّت بى‌نتيجه است. «وَ مَنْ تابَ مَعَكَ» 7- رجوع و بازگشت به خدا، بهاى سنگينى را مى‌طلبد و آن، استقامت وپايدارى در راه مستقيم است. «وَ مَنْ تابَ مَعَكَ» 8- همه چيز بايد طبق فرمان باشد، نه زياده‌روى وطغيان. كَما أُمِرْتَ‌ ... وَ لا تَطْغَوْا 9- رهبر و امّت بايد در راه مستقيم حركت كنند و از افراط و تفريط بپرهيزند. «فَاسْتَقِمْ، وَ لا تَطْغَوْا» 10- استقامت در دين، پاداش الهى را در پى دارد. فَاسْتَقِمْ‌ ... إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‌ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ «117» و پروردگار تو بر آن نبوده تا آبادى‌هايى را كه مردمش اصلاح‌گرند، به‌ظلم و ستم هلاك كند. نکته ها پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: مراد از اصلاح در آيه، انصاف مردم نسبت به يكديگر است. «3» «3». تفسير مجمع البيان‌ جلد 4 - صفحه 133 پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى ابن‌مسعود! با مردم رفتارى منصفانه داشته باش وخيرخواه آنان باش وبه آنان رحم كن. اگر چنين باشى و خدا بر مردم شهرى غضب كند كه تو در ميان آنان هستى، به سوى تو نظر مى‌كند وبه خاطر تو، به آنان رحم مى‌كند. «1» پیام ها 1- قهر خداوند، دليل دارد. «لِيُهْلِكَ الْقُرى‌ بِظُلْمٍ» 2- صالح بودن تنها كافى نيست، بلكه بايد «مصلح» بود. «ما كانَ رَبُّكَ‌ ... وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ‌» (يكى از موارد ايمنى از عذاب الهى، اصلاح‌طلبى مردم است) «1». بحار، ج 74، ص 109." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ «119» مگر كسى كه پروردگارت به او رحم كند، و (خداوند) براى همين (رحمت) مردم را آفريد، و فرمان پروردگارت صادر شده كه دوزخ را از جنّ و انس پر خواهد كرد. نکته ها بعضى گفته‌اند: معناى آيه اين است كه مردم دائماً اختلاف دارند، مگر كسانى كه در سايه‌ى لطف ورحمت الهى، گرفتار اختلاف نشوند و خدا براى همين وحدت كلمه، آنان را آفريد. «1» فلسفه‌ى آفرينش انسان، در آيات قرآن با عناوين مختلفى مطرح شده است: در يك جا مى‌خوانيم: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» «2» كه دليل آفرينش جنّ و انسان، عبادت آنها دانسته شده است. در جاى ديگرى مى‌فرمايد: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» «3» يعنى خداوند، مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد. و در آيه‌ى فوق نيز آمده است: «لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» يعنى ما انسان‌ها را آفريديم تا مشمول رحمت خويش نماييم. در ظاهر به نظر مى‌رسد كه فلسفه‌ى آفرينش انسان، سه عنوان متفاوت يعنى: عبادت، آزمايش و رحمت است. امّا با كمى دقّت نظر متوجّه مى‌شويم كه هر سه موضوع داراى يك نقطه‌ى مشترك هستند و آن تكامل روحى و معنوى انسان‌هاست. در آيه‌ى قبل آمد كه انسان آزاد است و در آخر اين آيه مى‌فرمايد: ما حتماً دوزخ را از انسان‌ «1». تفسير اطيب‌البيان. «2». ذاريات، 56. «3». ملك، 2. جلد 4 - صفحه 135 و جنّ پر مى‌كنيم. آنچه از جمع بين اين دو آيه فهميده مى‌شود، اين است كه انسان در انتخاب راه آزاد است، ولى به خاطر پذيرش راه باطل، جهنّمى مى‌شود. در روايات متعدّد آمده است كه نمونه‌ى روشن اختلاف مردم، مسأله‌ى رهبرى معصوم است كه طبيعتاً به جز آن گروه كه مشمول رحمت الهى و در خط اهل‌بيت عليهم السلام و پيشوايان معصوم قرار گرفته‌اند، بقيه‌ى مردم منحرف شده‌اند. «1» امام صادق عليه السلام فرمود: خدا انسان را آفريد تا كارهايى انجام دهد و مستحقّ رحمت شود. «2» پیام ها 1- تنها راه برچيده شدن اختلافات، لطف و رحمت الهى است. «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ» 2- عامل وحدت، فقط امدادهاى الهى است و محورهاى دنيوى و مادّى، امورى فانى، مقطعى، يك بعدى و خيالى‌اند. «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ» 3- فلسفه‌ى خلقت بشر، پذيرش و دريافت رحمت الهى است. «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» 4- خداوند قوانين و سنّت‌هايى را بر خود لازم كرده است. «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ» 5- قهر حتمى الهى، بعد از لطف او و فرستادن انبيا و كتب و موعظه و هشدار و مهلت دادن مطرح است. رَحِمَ رَبُّكَ‌ ... لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ‌ 6- خداوند با قرار دادن فطرت و عقل از درونِ انسان و ارسال انبيا و كتب آسمانى از بيرون، حجّت را بر مردم تمام كرده است‌ «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ» 7- جهنّم محدوديّت دارد. «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ» 8- جنّ نيز مانند انسان، داراى تكليف و كيفر وپاداش است. «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» «1». تفسير كنزالدقائق. «2». تفسير نورالثقلين؛ توحيد صدوق، ص 403. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 136" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ كُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ «120» و هر يك از سرگذشت انبياى (قبلى)، كه براى تو بازگو كرديم، چيزى است كه دلت را بدان محكم گردانيم، و در اين (اخبار)، براى تو حقايق و براى اهل ايمان، پند و تذكّرى آمده است. پیام ها 1- نقل بخش‌هاى مهم تاريخ و آگاهى دادن به آن، يكى از شيوه‌هاى تربيتى است. «نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ» 2- بيان سرگذشت انبيا عليهم السلام بار تربيتى دارد و كلمه و نكته‌اى از آن بى‌دليل نيست. «كُلًّا» 3- داستان‌هاى قرآنى، برگزيده‌اى از سرگذشت زندگانى انبيا عليهم السلام است. «نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ» 4- داستان‌هاى قرآنى هدفدار است، نه وسيله سرگرمى و يا اغفال. نَقُصُّ عَلَيْكَ‌ ... ما نُثَبِّتُ‌ 5- در نقل داستان بايد آن فرازهايى مورد توجّه قرار گيرد كه داراى بار ارزشى است. «ما نُثَبِّتُ» 6- بهترين داستان آن است كه مايه‌ى آرامش خاطر باشد. «ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» 7- آرام‌بخش دلها خداوند است. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» 8- انبيا عليهم السلام نيز به تقويت روحيّه نياز دارند. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» 9- هرگز با باطل آرامش واقعى و دائمى صورت نمى‌گيرد. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ» 10- يك مُبلّغ، زمانى در تبليغ و موعظه خود موفق است كه از ثبات و اطمينان كامل برخوردار باشد. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» جلد 4 - صفحه 137 11- همه‌ى داستان‌هاى قرآنى حقيقت دارد و با نوعى برهان و دليلِ قابل قبول همراه است. «الحقّ» 12- در تبليغ بايد ابتدا آرامش خاطر، بعد كلام مستدلّ و سپس موعظه باشد. «فؤادك، حق، موعظه» 13- بهترين شيوه‌هاى تربيتى، تنها در مورد انسان‌هاى آماده كارساز است. «ذِكْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ قُلْ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنَّا عامِلُونَ «121» و به كسانى كه ايمان نمى‌آورند بگو: هر چه در توان داريد انجام دهيد، ما نيز انجام مى‌دهيم. وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ «122» و شما در انتظار باشيد، ما هم منتظريم. پیام ها 1- ابلاغ تهديدو بشارت، وظيفه‌ى انبياست. «قُلْ» 2- انسان، آزاد است و انبيا عليهم السلام نيز بر او اجبار و تحميلى ندارند. وَ قُلْ لِلَّذِينَ‌ ... اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ‌ 3- كسى كه موعظه پذير نيست و تذكّر به حال او سودى ندارد، بايد تهديد شود. «وَ قُلْ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ» 4- مبلّغ بايد به راه وهدف خود، ايمان كامل داشته باشد. «إِنَّا عامِلُونَ‌- إِنَّا مُنْتَظِرُونَ» 5- در تبليغ بايد با هر كسى به تناسب عقل و فهم خود او سخن گفت، با افراد لجوج و عنود، با قهر و تهديد. «انْتَظِرُوا» 6- فرجامى نيكو در انتظار پيامبر و مؤمنان است. «إِنَّا مُنْتَظِرُونَ» تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 138" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ «123» و نهان آسمان و زمين تنها براى خداوند است و تمام امور به او باز گردانده مى‌شود، پس بنده‌ى او باش (و تنها او را پرستش كن) و بر او توكّل نماى و پروردگارت از عملكرد شما غافل نيست. نکته ها علم غيب، به طور مطلق مخصوص خداوند است، امّا به اذن و اراده‌ى الهى، پيامبران نيز از علم غيب برخوردارند. «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ» «1» پیام ها 1- آگاهى از اسرار جهان مخصوص خداوند است. «لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» 2- زمين و آسمان (تمام هستى)، علاوه بر ظاهر، داراى غيب و نهانى نيز هست. «لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» 3- مرجع همه چيز او و بازگشت هر چيزى به سوى اوست. «إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ» 4- ايمان به غيب، زمينه‌ساز عبادت وتوكّل بر خداوند است. لِلَّهِ غَيْبُ‌ ... فَاعْبُدْهُ‌ 5- هر كس به خداوند توكّل كند، مورد لطف او قرار مى‌گيرد. وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ‌ ... 6- آگاهى بر عملكرد انسان، از شئون ربوبيّت خداوند است. وَ ما رَبُّكَ‌ ... «و الحمد لله رب العالمين» «1». جنّ، 26. جلد 4 - صفحه 141" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As