"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ «88»
سران مستكبر قوم شعيب گفتند: اى شعيب! حتماً تو و كسانى را كه با تو ايمان آوردهاند، از آبادىمان بيرون خواهيم كرد، مگر آنكه به آئين ما برگرديد. (شعيب) گفت: گرچه بىرغبت باشيم؟
نکته ها
زورگويى و تهديد به اخراج و تبعيد، به نوعى در مورد همهى انبيا بوده است، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: كافران نسبت به پيامبران خود چنين تهديدهايى داشتهاند. «قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا» «1»
هيچ يك از انبيا، پيش از رسالت، مشرك و بتپرست نبودهاند، ولى برخورد آنان با مشركان آرام بوده است. امّا پس از رسالت با عزم و ارادهاى قوىتر مردم را هدايت كرده و با مشركان مقابله مىكردند، لذا خطاب «لَتَعُودُنَّ»، به پيروان انبيا است، نه خود آنان. «2»
پیام ها
1- اشراف مستكبر، دشمن انبيا بودهاند. قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا ... لَنُخْرِجَنَّكَ
2- استدلال و منطق، شيوهى انبياست، «جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ» «3» ولى روش كفّار، تهديد و زورگويى است. «لَنُخْرِجَنَّكَ»
3- مبلّغان نبايد از تهديدهاى مخالفان بترسند، چون در اين راه، تهديد به قتل و تبعيد هميشه بوده است. «لَنُخْرِجَنَّكَ»
4- تحميل عقائد، شيوهى كفّار است و دين تحميلى سودى ندارد. لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا ... كارِهِينَ
«1». ابراهيم، 13.
«2». تفسير نمونه.
«3». اعراف، 85.
جلد 3 - صفحه 116
5- در برخورد با جهالت كافران، از ادب و گفتار نرم و حكميانه استفاده كنيم. «أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ»
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۸۸_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قَدِ افْتَرَيْنا عَلَى اللَّهِ كَذِباً إِنْ عُدْنا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها وَ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِيها إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ «89»
(شعيب به مخالفان گفت:) اگر پس از آنكه خداوند مارا از آيين شما نجات داد، دوباره به آن برگرديم بىگمان بر خدا دروغ بستهايم، ما را نسزد كه به آيين شما برگرديم، مگر آنكه خدا بخواهد كه او پروردگار ماست (خدا هم هرگز چنين نخواهد خواست). پروردگارِ ما بر هر چيز احاطهى علمى دارد، ما بر خداوند توكّل كردهايم. پروردگارا! ميان ما و قوم ما به حقّ داورى و راهگشايى كن كه تو بهترين داوران و راهگشايانى.
نکته ها
«ملت»، به معناى كيش و آيين است، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ» «1».
«فتح» در اين گونه موارد، به معناى قضاوت و داورى براى راهگشايى است، يعنى سخن آخر را خداوند مىگويد تا از بنبست خلاص شده و راه باز شود.
چون ياران شعيب عليه السلام، دين را بر اساس بيّنه و استدلال پذيرفتهاند، نه هوا و هوس؛ پس آن را رها نخواهند كرد. مگر آنكه خداوند دستور دهد و خداوند هم هرگز دستور بازگشت به شرك و كفر را نمىدهد، چون معمولًا كسى از دستورش بر مىگردد كه از كردارش پشيمان شود و خداوند هرگز چنين نيست.
«1». حج، 78.
جلد 3 - صفحه 117
پیام ها
1- ارتداد وبرگشت از آرمانها و عقائد حقّ و پذيرفتن شريك براى خداوند، نوعى افترا بر خدا و پيمانشكنى است. قَدِ افْتَرَيْنا ... ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ
2- شرك، اسارت و يكتاپرستى، نجات است. «بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ»
3- مؤمن، هرگز نبايد از حقّ عدول و بر عقائدش سازش كند. ما يَكُونُ لَنا ...
(عقبگرد و ارتجاع، ممنوع است و تساهل وتسامح همه جا ارزش نيست.)
4- هدايت و ضلالت در دائرهى اراده خداوند است. «إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»
5- دليل تسليم شدن و پذيرفتن ربوبيّت خداوند، علم بىپايان اوست. إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ ... وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً
6- دليل توكّل ما بر خداوند نيز علم مطلق او بر همه چيز است. «وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا»
7- براى پايدارى در ايمان، از خداوند استمداد و به او توكّل كنيم. ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ ... عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا
8- در برابر پيشنهادهاى شوم دشمنان، بايد با توكّل بر خدا، قاطعانه ايستاد. ما يَكُونُ لَنا ... تَوَكَّلْنا
9- واگذارى داورى به خداوند، نمونه ومصداق توكّل و تسليم است. عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنَا افْتَحْ ...
10- در دعا، رعايت تناسب بين خواسته و اسماى الهى مطلوب است. آنجا كه نياز به فتح داريم، خدا را با خيرالفاتحين صدا مىزنيم. افْتَحْ ... خَيْرُ الْفاتِحِينَ
11- لازمهى داورى صحيح، علم وآگاهى همهجانبه است. داورى، حقّ كسى است كه همه چيز را مىداند. وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً ... رَبَّنَا افْتَحْ ...
12- داورى، از شئون ربوبيّت خداوند است. «رَبَّنَا افْتَحْ»
13- هدف انبيا تثبيت و بر كرسى نشاندن حرف حقّ است، نه سخن خويشتن.
«افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 118
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۸۹_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا