"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ «33»
(يوسف) گفت: پرودگارا! زندان براى من از آنچه مرا به سوى آن مىخوانند محبوبتر است. و اگر حيله آنها را از من باز نگردانى، به سوى آنها تمايل مىكنم و از جاهلان مىگردم.
نکته ها
يوسف سراپا جوانمرد بود؛ يكبار فداى حسادت برادران شد و خصومت نكرد. بار ديگر هدفِ عشقِ زليخا شد، ولى گناه نكرد. بار سوم به هنگام قدرت، از برادران انتقام نگرفت. بار
جلد 4 - صفحه 198
چهارم همين كه كشور را در خطر ديد به جاى تقاضاى برگشت به وطن، تقاضاى تدبير امور اقتصادى و نجات كشور را داد.
براى هر كس، محبوبى است؛ براى يوسف پاكدامنى از زندان محبوبتر است. براى گروهى دنيا محبوبتر است؛ «الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا» «1» اما براى مؤمن خداوند محبوبتر است. «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» «2»
پیام ها
1- توجّه به ربوبيّت خدا، از آداب دعاست. «رَبِّ»
2- اولياى خدا، فشار زندگى شرافتمندانه را، از رفاه در گناه بهتر مىدانند. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ»
3- هر آزادى ارزش نيست وهر زندانى عيب نيست. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ»
4- انسان با استمداد از خداوند، مىتواند در هر شرايطى از گناه فاصله بگيرد. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ» (هجرت از محيط گناه لازم است.)
5- رنج و سختى نمىتواند مجوز ارتكاب گناه باشد. رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُ ...
6- دعا و نيايش و استمداد از خداوند، يكى از راههاى مصون ماندن از گناه و انحرافات جنسى است. رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُ ...
7- شخصيّت انسان به روح اوبستگى دارد، نه جسم او. اگر روح آزاد باشد، زندان بهشت است واگر روح در فشار باشد، كاخ هم زندان مىشود. «السِّجْنُ أَحَبُّ»
8- جداسازى محيط به خاطر مصون ماندن افراد از گناه، كارى شايسته است. (يوسف خواهان جدا شدن بود، حتّى اگر به قيمت زندان رفتن باشد)*
9- رضايت خداوند بر رضايت مردم ترجيح دارد. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ»*
10- هيچ كس بدون لطف خداوند، محفوظ نمىماند. «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي ...» در شرايط بحرانى تنها راه نجات، اتكا به خداوند است.
«1». ابراهيم، 3.
«2». بقره، 165.
جلد 4 - صفحه 199
11- آزمايشهاى الهى هر لحظه سختتر ميشود. (يوسف قبلًا گرفتار يك زن بود، حال گرفتار چندين زن شده است.) «كَيْدَهُنَّ، إِلَيْهِنَّ»
12- راضى كردن مردم به قيمت ناخشنودى خدا، جهل است. «أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»
13- گناه، موجب سلب علوم خدادادى و موهبتهاى الهى است. (در آيات قبل خوانديم: «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً» و در اينجا يوسف مىفرمايد:) «أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»
14- جهل تنها بيسوادى نيست، انتخاب لذّت آنى و چشمپوشى از رضاى خدا، جهل محض است. «أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»
15- گناه، كارى جاهلانه است. «أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»*
16- عمل نكردن به دانستهها، انسان را در رديف جاهلان قرار مىدهد. «أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۳۳_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «34»
پس پرودگارش (در خواست) او را اجابت كرد و حيله زنان را از او برگرداند، زيرا كه او شنواى داناست.
پیام ها
1- مردان خدا، مستجاب الدعوة هستند. «فَاسْتَجابَ لَهُ»
2- گاهى شدايد و سختىها زمينهى پيدا شدن امداد الهى و راه نجات است. رَبِّ السِّجْنُ ... فَاسْتَجابَ*
3- پاكدامنى و عفاف، موجبات استجابت دعا را فراهم مىسازد. رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُ ... فَاسْتَجابَ*
4- درخواست خالصانه از خداوند، استجابت و عنايت او را در پى دارد. رَبِ ... فَاسْتَجابَ*
5- دعاى يوسف براى مصون ماندن از كيد زنان مصر سريعاً مستجاب شد.
جلد 4 - صفحه 200
(حرف «فاء» در «فَاسْتَجابَ»، رمز سرعت است)*
6- هر كس به خدا پناه ببرد، محفوظ مىماند. «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ»
7- گاهى كار دشمن به نفع ما تمام مىشود. (دشمن يوسف را به زندان انداخت، كه مايهى خلاصى يوسف از زليخا بود) «فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ»*
8- استجابت دعا، دليل بر شنوايى و بينايى و علم خداوند است. فَاسْتَجابَ ... هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
9- كسانى كه مورد مراجعه مردم هستند بايد در آغاز خوب بشنوند، سپس با دانش خود به حلّ و فصل مشكل بپردازند؛ چنانكه خداوند نيز در مقام اجابت دعا چنين است. فَاسْتَجابَ ... هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۳۴_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآياتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ «35»
سپس بعد از آن همه نشانهها و شواهدى كه (براى پاكى يوسف) ديدند، اينگونه برايشان جلوه كرد كه او را تا مدّتى زندانى كنند.
پیام ها
1- يك ديوانه، سنگى را در چاه مىاندازد، صد نفر عاقل نمىتوانند آنرا در آورند.
يك زن عاشق شد، مردان متعدّد و رجال مملكتى نتوانستند اين رسوايى را چارهانديشى كنند. «بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا»
2- كاخنشينى معمولًا با بىپروايى و پررويى همراه است. «مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآياتِ لَيَسْجُنُنَّهُ» با اين همه دليل بر پاكى يوسف، باز هم او محكوم به زندان مىشود.
3- زيبايى، هميشه خوشبختىآور نيست، دردسر هم دارد. ثُمَّ بَدا لَهُمْ ... لَيَسْجُنُنَّهُ
4- معمولًا در دربارها و كاخهاى طاغوتيان، دادگاه و محاكمه غيابى و تشريفاتى است، تا بىگناهان محكوم شوند. «لَيَسْجُنُنَّهُ» (البتّه در مواردى اين گونه نيست)
5- در جامعهى آلوده، هوسرانان آزاد و تقواپيشگان در زندانند. «لَيَسْجُنُنَّهُ»*
6- افراد خاطى به ويژه قدرتمندان كمتر مسئوليّت عمل خود را مىپذيرند و
جلد 4 - صفحه 201
مىخواهند ديگران را قربانى كنند. «لَيَسْجُنُنَّهُ»*
7- در نظامهاى طاغوتى معصومتر مظلومتر است. «لَيَسْجُنُنَّهُ»*
8- پاك بودن و پاك ماندن هزينه دارد. «لَيَسْجُنُنَّهُ»*
9- جلوگيرى از رسوايى خاندان عزيز مصر و پايان يافتن شايعات، هدف حكمرانان مصر از زندانى ساختن يوسف بود. «لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ»*
10- وقتى دستگاه قضايى بر طبق خواسته سياستمداران و افراد ذى نفوذ تصميم مىگيرد، مدّت زمان زندان نيز نامشخّص است. «حَتَّى حِينٍ»*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۳۵_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
005.mp3
1.26M
با سلام با هدف آماده سازی همراهان قرانی جهت تلاوت روزی یک صفحه در مساجد و ادارات هر هفته یک صفحه از قرآن با صوت استاد پرهیزکار و متن همان صفحه در کانال قرار خواهد گرفت
#صفحه_۵_جز۱_بقره_پرهیزکار
#قرارگاه_جهادی_محبان_الزهرا_(س)
#خانه_قرآنی_کریمه_منطقه_۱۸ ارتباط با ادمین @S_K_ahmadi54
ایتاhttps://eitaa.com/Mohebanalzahra18
https://t.me/mohebanalzahra18 تلگرام
https://eitaa.com/kareme18
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ قالَ أَحَدُهُما إِنِّي أَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ «36»
و با يوسف، دو جوان ديگر وارد زندان شدند. يكى از آن دو (نزد يوسف آمد و) گفت: من در خواب خود را ديدم كه (انگور را) براى شراب مىفشارم و ديگرى گفت: من خود را در خواب ديدم كه بر سرم نانى مىبرم و پرندگان از آن مىخورند، ما را از تعبير خوابمان آگاه ساز! همانا ما تو را از نيكوكاران مىبينيم.
نکته ها
در حديث مىخوانيم: دليل آنكه زندانيان، يوسف را نيكوكار ناميدند، اين بود كه به افراد مريض در زندان رسيدگى مىكرد و به نيازمندان كمك و براى ديگران، جا باز مىكرد. «1»
پیام ها
1- زندان يوسف، عمومى بوده است. «مَعَهُ السِّجْنَ»
2- خوابها را ساده نگيريم، در بعضى از آنها اسرارى نهفته است. «أَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً» (ممكن است انسانهاى عادّى نيز خوابهاى مهمى ببينند.)
«1». تفسير نورالثقلين- ميزان الحكمه (سجن).
جلد 4 - صفحه 202
3- انسان همه جا مىتواند مثمر ثمر باشد، حتّى در زندان. «نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ»*
4- نيكوكاران با صفاى دل چيزهايى درك مىكنند كه ديگران آن را نمىيابند. «نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»*
5- اگر مردم اعتماد به كسى پيدا كنند، تمام رازهاى خود را با او در ميان مىگذارند. «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»
6- انسانهاى وارسته، در زندان نيز روى افراد تأثير مىگذارند. «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»
7- حتّى مجرمان و گناهكاران نيز براى نيكوكاران، جايگاه شايستهاى قايلند. «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»
8- نيكوكاران همه جا حتّى در زندان مورد احترام و پناهگاه مردم هستند. «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»*
9- نيكوكارى يوسف عليه السلام قدم اوّل او در جذب و تبليغ بود. (احسان و خدمترسانى به زندانيان، سبب جذب قلوب و دريافت لقب محسن از زندانيان شد)*
10- بدون تمكن مالى و آزادى هم مىتوان محسن بود. (يوسف در زندان نه ثروت داشت، نه آزادى) «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»*
11- اوّل نيكوكارى خود را اثبات كنيد، سپس به تبليغ دين بپردازيد. (يوسف كه در نظر مردم نيكوكار شناخته شد، قبل از تعبير خواب دوستان زندانى، به تبليغ و ارشاد آنان پرداخته و به يكتاپرستى دعوت نمود)*
12- دادن آگاهىهاى صحيح از مصاديق احسان است. (ما را از اسرار خوابى كه ديدهايم آگاه ساز) «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»*
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 203"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۳۶_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ «37»
(يوسف به آن دو نفر كه خواب ديده بودند) گفت: من قبل از آنكه جيره غذايى شما برسد، تأويل خوابتان را خواهم گفت. اين از امورى است كه پرودگارم به من آموخته است. همانا من آئين قومى را كه به خدا ايمان ندارند و به قيامت كفر مىورزند، رها كردهام.
نکته ها
در ترجمه بخش اوّل آيه، اين احتمال نيز وجود دارد كه معناى آيه اينگونه باشد: من از جانب خداوند مىدانم غذايى كه براى شما خواهند آورد چيست؟ پس مىتوانم خواب شما را تعبير كنم. يعنى يوسف علاوه بر تعبير خواب از چيزهاى ديگر نيز خبر مىداده است. مثل حضرت عيسى عليه السلام كه از غذاى ذخيره شده در منازل و يا آنچه مىخوردند، خبر مىداد.
سؤال: چرا حضرت يوسف عليه السلام خواب آنان را فورى تعبير نكرد و آن را به وقتى ديگر و ساعتى بعد موكول كرد؟
پاسخ: فخررازى در تفسير كبير، چند وجه براى آن بيان كرده است:
1. مىخواست آنها را در انتظار قرار دهد تا كمى تبليغ و ارشاد كند، شايد شخص اعدامى ايمان آورد و با حسن عاقبت از دنيا برود.
2. مىخواست با بيان نوع غذايى كه نيامده، اعتماد آنان را جلب كند.
3. مىخواست آنها را تشنهتر كند تا بهتر بشنوند.
4. چون تعبير خواب يكى از آنها اعدام بود، كمى طفره رفت تا قالب تهى نكند.
پیام ها
1- گاهى براى تأثيرگذارى بيشتر، لازم است انسان قدرت علمى و كمالات خود را به ديگران عرضه كند. قالَ ... نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ
جلد 4 - صفحه 204
2- از علم خود براى بهره رساندن به ديگران استفاده كنيم. نَبَّأْتُكُما ... مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي*
3- معلومات و دانستههاى خود را از خدا بدانيم. «مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي»
4- هدف از آموزشها نيز پرورش است. «عَلَّمَنِي رَبِّي»
5- خداوند حكيم است وبىجهت درى را به روى كسى باز نمىكند. «عَلَّمَنِي رَبِّي» زيرا من؛ «تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ»
6- كسى كه از ظلمات كفر فرار كند، به نور علم مىرسد. «عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ» (دليل علم من تركِ كفر است.)
7- از فرصتها، بهترين استفاده را بكنيد. نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ ... إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ (يوسف قبل از تعبير خواب، كار فرهنگى و اعتقادى خود را شروع كرد.)
8- اساس ايمان، تبرّى و تولّى است. در اين آيه برائت از كفّار، «إِنِّي تَرَكْتُ» و در آيه بعد پيروى از ولايت اولياى الهى مطرح است. «وَ اتَّبَعْتُ»
9- بايد از انتساب مستقيم افراد به انحراف پرهيز كرد و با روش غير مستقيم تبليغ كرد. (يوسف نفرمود: شما از كفر دست بكشيد، بلكه فرمود: من راه كفر را رها كردم) «إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ»*
10- در تمام اديان، عقيده به توحيد و معاد در كنار يكديگر بوده است. «قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۳۷_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As