eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
103 عکس
24 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ «9» او به نهان و آشكار آگاه، بزرگ و بلند مرتبه است. جلد 4 - صفحه 323 نکته ها آشكار و نهان، براى انسانِ محدودى كه حواس پنجگانه او حتّى از بسيارى از حيوانات محدودتر است، مطرح است. امّا براى خداىِ خالق غيب و شهود، چنين چيزى معنا ندارد. امام صادق عليه السلام در مورد «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» فرمودند: «الغيب ما لم يكن و الشهادة ما قد كان»، غيب يعنى چيزى كه نبوده و شهادت يعنى چيزى كه بوده است. «1» پیام ها 1- خداوند نسبت به هر كمالى، بزرگ‌ «الْكَبِيرُ» و نسبت به هر نقص و عيبى، پاك و منزّه است. «الْمُتَعالِ» «1». تفسيربرهان." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ «10» (براى او) يكسان است كه از شما كسى سخن را سرّى گويد و كسى‌كه آن را آشكارا گويد وكسى كه خود را به شب مخفى كند و كسى‌كه در روز آشكارا حركت كند. نکته ها اين آيه كه ظاهراً توضيح و تكميل آيه سابق است، يكى از آيات بسيارى است كه در رابطه با علم خداوند، به اعمال كوچك و بزرگ و ظاهر و پنهان و حتّى افكار و نيّات انسان‌ها، درقرآن مجيد آمده است و اگر انسان‌ها به چنين علمى از طرف پروردگار ايمان داشته باشند، مى‌تواند بهترين عامل حيا و تقوا و بزرگ‌ترين وسيله تربيت آنها باشد. زيرا سبب تشويق نيكوكاران و تهديد بد كاران مى‌گردد. جالب آنكه خداوند در اين آيه، علم خود را به حرف‌هاى سرّى و كارهاى مخفى و شبانه، قبل از كلام‌هاى علنى و كارهاى آشكار روزانه ذكر كرده است. جلد 4 - صفحه 324 «سارِبٌ» از «سرب» در اصل به معناى آب جارى است، ولى به كسى‌كه در روز به سراغ كارى مى‌رود نيز گفته مى‌شود. پیام ها 1- علم خداوند نسبت به همه چيز يكسان است. (نه مثل علم و آگاهى ما كه نسبت به بعضى چيزها بيشتر و نسبت به بعض ديگر كمتر و يا در حد هيچ است.) سَواءٌ مِنْكُمْ‌ ..." ‏‏‏‏٠جز۱۳ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ «12» اوست كسى‌كه برق (آسمان) را براى بيم و اميد به شما نشان مى‌دهد و ابرهاى گران بار را پديد مى‌آورد. نکته ها برق و صاعقه‌ى آسمان از يك جهت مايه ترس و وحشت مردم است، به خاطر باريدن بى‌موقع، جريان سيل، خرابى‌ها و آتش سوزى‌ها و از جهت ديگر سبب شادى و نشاط و اميد است، زيرا سبب ريزش باران، سيرابى درختان و زراعت‌ها، طراوت و شادابى هوا و پاكى و نظافت است. جلد 4 - صفحه 327 پیام ها 1- گرچه به ظاهر، عوامل طبيعى زمينه پيدايش رعد و برق و باران است، ولى مبدا و موجد همه عوامل خداوند است. «يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ» 2- كشف قوانين فيزيكى وشيميايى طبيعت، نبايد از ايمان ما به خداوند بكاهد، زيرا طبيعت وقوانينش مخلوق خدا هستند. يُرِيكُمُ الْبَرْقَ‌ ... يُنْشِئُ السَّحابَ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ «13» رعد با ستايش او و فرشتگان از بيم او تسبيح مى‌كنند و او صاعقه‌ها را فرو مى‌فرستد تا هر كه را بخواهد مورد اصابت قرار دهد، در حالى كه آنان درباره خداوند به جدال مى‌پردازند و او سخت كيفر است. نکته ها در فرهنگ قرآن، كلّ هستى در حال تسبيح خداوند، آنهم تسبيحى براساس علم وشعور وانتخاب. جالب آنكه قرآن بگونه‌اى اين مطلب را طرح و بيان مى‌كند كه اذهان را به خود متوجّه سازد و ردّى بر ناباورى‌ها باشد. از جمله: 1. آوردن الفاظى مثل «سبح» و «يُسَبِّحُ» كه صراحت در اين معنا دارد. 2. تكرار اين مطلب در سوره‌هاى متعّدد. 3. آوردن مسئله تسبيح موجودات در ابتداى سوره و بلافاصله بعد از «بسم‌اللَّه». 4. آوردن كلماتى از قبيل: قنوت وخضوع همه هستى‌ «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» «1»، سجده ستارگان و گياهان‌ «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» «2»، اطاعت آسمان وزمين‌ «قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ» «3»، آگاهى موجودات در نماز و تسبيح‌ «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ» «4» «1». بقره، 116. «2». الرحمن، 6. «3». فصّلت، 11. «4». نور، 41. جلد 4 - صفحه 328 5. خطاب انسان به اينكه شما تسبيح آنان را درك نمى‌كنيد. «لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» «1» «محال» از «حِيلَةً» به معناى هر نوع چاره‌انديشى پنهانى است و چون چاره‌انديشى ملازم علم و قدرت است، لذا مفسران‌ «شَدِيدُ الْمِحالِ» را «شديد القوة و العذاب» معنى كرده‌اند. در برخى آيات قرآن، تسبيح و حمد الهى در كنار هم قرار گرفته‌اند؛ «يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ»، «إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» «2» چنانكه در ذكر ركوع و سجود نيز چنين مى‌گوييم؛ «سبحان ربى العظيم و بحمده» و «سبحان ربى الاعلى و بحمده» در روايات متعدّدى از اهل سنّت آمده است كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله به هنگام شنيدن صداى رعد سخن خود را قطع كرده و به دعا مشغول مى‌شدند و ديگران را نيز به اين كار ارشاد مى‌فرمودند. «3» برخى صاعقه‌ها كيفر و عذاب الهى مى‌باشند كه بر اقوام گنهكار نازل مى‌شوند، مانند قوم ثمود ... فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ‌ «4» پیام ها 1- رعد نيز مثل فرشته، تسبيحى آگاهانه و از روى شعور دارد، زيرا كلمه رعد و فرشته در كنار هم آمده‌اند. «يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ» 2- تسبيح فرشتگان بر اساس خداترسى و خشيت است. «مِنْ خِيفَتِهِ» 3- صاعقه و صاعقه‌گرفتگى يك امر تصادفى نيست، بلكه با خواست خدا و مطابق قوانين الهى است. «يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ» 4- براى انسان لجوج، چيز خطرناكى مثل صاعقه هم بازدارنده نيست. «يُجادِلُونَ» 5- در فكر حيله وخدعه وجدال با خدا نباشيد كه با او نمى‌توان درافتاد. «هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ» 6- هرگونه تدبير و حيله‌اى بد نيست، چه بسا كه بايد در برابر افرادى، سخت‌ترين تدبيرها و برنامه‌ريزى‌ها را بكار برد. «شَدِيدُ الْمِحالِ» «1». اسراء، 44. «2». اسراء، 44. «3». تفسير درالمنثور. «4». فصّلت، 17. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 329" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْ‌ءٍ إِلَّا كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ «14» تنها خواندن او حقّ است و كسانى را كه (مشركان) جز او مى‌خوانند هيچ پاسخشان نمى‌گويند، مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب گشوده تا آن را بدهانش رساند و حال آنكه نخواهد رسيد و دعا و خواست كافران (از غير خدا) جز در گمراهى (وبه هدر رفتن و انحراف) نيست. نکته ها دعوت به پرستش خداى ودورى از توجّه به ديگران و تنها او را مؤثر دانستن، بارها در قرآن تذكّر داده شده است. از جمله: اگر انسان، تنها از من درخواست كند، من حتماً او را پاسخ مى‌دهم. «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» «1» امّا اگر به سراغ ديگران رفت و از آنها حاجت خواست، بداند آنها نمى‌شنوند و اگر هم بشنوند اجابت نمى‌كنند. «إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ» «2» انسانِ محدود در زندگى پرحادثه دنيا نيازمند پناهگاهى مطمئن است، انبيا پناهگاه واقعى را به او معرّفى مى‌كنند، «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ» امّا كمك‌هاى ديگران (طاغوت‌ها) يا براى استحمار يا استثمار يا تبليغات وحفظ موقعيّت خود و يا ... مى‌باشد و در واقع آنچه براى آنها مطرح نيست، انسان است. انسان، فطرتاً تشنه حقّ و خواستار حقيقت است‌ «لِيَبْلُغَ فاهُ» ولى راه وصول به آن را گم مى‌كند. امّا جز ايمان به خدا و عشق و انس به او و دعا و درخواست از او، هيچ چيز ديگرى انسانِ بى‌نهايت طلب را سيراب نمى‌كند. «وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ» چرا كه غير از اللَّه هر چه باشد سراب است و دعا از غير او بيهوده. «1». بقره، 186. «2». فاطر، 14. جلد 4 - صفحه 330 پیام ها 1- جز خدا به سراغ ديگران نرويد كه از غير او هيچ كارى ساخته نيست. «لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْ‌ءٍ» 2- سرچشمه‌ى شرك مردم، تصوّرات و خيالات باطل آنهاست. كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ ... وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ‌ 3- هركس خالصانه خدا را بخواند، با دست پر برمى‌گردد. دست خالى برگشتن به خاطر توجّه به غير خداست. لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِ‌ ... وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ «15» و هركه در آسمان‌ها و زمين است، خواه ناخواه با سايه‌هاشان بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مى‌كنند. نکته ها «مَنْ» براى موجود عاقل بكار مى‌رود و «ما» براى غير آن، امّا در آيات ديگر مشابه اين آيه با «ما» آمده است، مثل آيه‌ «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» «1»، لذا مى‌توان‌نتيجه گرفت كه مراد از اين آيه نيز سجده‌ى همه موجودات است، خصوصاً كه «ظلال» نيز مطرح شده كه ناگفته پيداست سايه، عقل ندارد. شايد منظور از سجده كردنِ سايه‌ها حالت افتادن سايه بر زمين باشد، نظير تشبيهى كه در فارسى مى‌آوريم: سرو سواره مى‌رود، غنچه پياده مى‌رسد. «آصال» جمع «اصل» وآن جمع «اصيل» از ماده‌ى «اصل» به معنى انتها وآخر روز است. «1». نحل، 49. جلد 4 - صفحه 331 پیام ها 1- هستى، مطيع و ساجد خداوند است، چرا ما نباشيم؟ وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ‌ ... 2- سجده، مخصوص خداست. «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ» 3- مؤمنان با ميل و رغبت سجده مى‌كنند، ولى ديگران بخاطر نياز، مجبور به تواضع و تذلّل مى‌شوند. «طَوْعاً وَ كَرْهاً» 4- اگر موجودى خدايى شد، عوارض وآثار آن هم در خط او قرار مى‌گيرد. «ظِلالُهُمْ» 5- سجده‌ى موجودات دائمى است. يَسْجُدُ ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ «16» بگو: پروردگار آسمان و زمين كيست؟ بگو: خداست. بگو: پس چرا جز او، چيزهايى را كه مالك هيچ سود و زيانى براى خويشتن نيستند سرپرست گرفته‌ايد؟ بگو: آيا نابينا و بينا با هم برابرند؟ يا آيا تاريكى‌ها و روشنايى يكسانند؟ يا مگر براى خدا شريكانى قرار داده‌اند كه مانند آفريدن خدا (چيزى) آفريده و اين آفرينش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو: خداوند، آفريدگار هر چيزى است و اوست يگانه‌ى قهّار. نکته ها طرح مسائل در قالب سؤال وجواب، يكى از شيوه‌هاى تبليغى، تربيتى و آموزشى است كه قرآن، بسيار به آن توجّه كرده است‌ قُلْ مَنْ‌ ... در روايات آمده است: شرك به خدا، از حركت مورچه‌اى سياه در شب تاريك روى سنگ‌ جلد 4 - صفحه 332 سياه مخفى‌تر است. «1» نمونه‌اش آن است كه بگويى: اين كار به بركت خدا و فلانى انجام شد. پیام ها 1- مشركان از شدّت تعصّب، به روشن‌ترين سؤالات هم جواب نمى‌دهند، لذا پيامبر بايد خود، پاسخ سؤالش را بدهد. مَنْ رَبُّ السَّماواتِ‌ ... قُلِ اللَّهُ‌ 2- كفّار تنها خالقيّت خدا را قبول داشتند، لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ‌ ... لَيَقُولُنَّ اللَّهُ‌ «2» و ديگران را مدبّر مى‌دانستند. قُلْ مَنْ رَبُ‌ ... 3- انسانى كه نمى‌تواند براى خود سودى را جلب يا ضررى را دفع نمايد، نبايد تحت هيچ عنوانى به جاى خدا مورد اطاعت مردم قرار گيرد. «لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا» 4- كسى‌كه حقّ را ديد و آن را نپذيرفت، چشم دلش كور وفضاى اطرافش ظلمات است. هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ ... 5- غير از خداوند كسى چيزى را نيافريده تا در آفريده‌ها دچار اشتباه شويم. «فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ» «1». بحار، ج 72، ص 93. «2». عنكبوت، 61." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ «17» خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد، پس رودخانه‌ها به اندازه (ظرفيّت) خويش جارى شده و سيلاب كفى را بر خود حمل كرد و از (فلزّات) آنچه كه‌ در آتش بر آن مى‌گدازند تا زيور يا كالايى به دست آرند، كفى مانند كفِ سيلاب (حاصل شود) اين‌گونه خداوند حقّ و باطل را (بهم) مى‌زند پس كف (آب) به كنارى رفته (و نيست شود) و امّا آنچه براى مردم مفيد است در زمين باقى بماند. خداوند اين‌گونه مثال‌ها مى‌زند. جلد 4 - صفحه 333 نکته ها در اين آيه دو مثال براى معرّفى باطل ذكر شده است، يكى مثال كفى كه بر روى آب ظاهر مى‌شود و دوم كفى كه هنگام ذوب فلزات، روى آنها را مى‌پوشاند. باطل همچون كف است، زيرا: 1. رفتنى است، 2. در سايه حقّ جلوه مى‌كند، 3. روى حقّ را مى‌پوشاند، 4. جلوه دارد، ولى ارزش ندارد. نه تشنه‌اى را سيراب مى‌كند نه گياهى از آن مى‌رويد، 5. با آرام شدن شرايط محو مى‌شود، 6. بالانشين پر سر وصدا، امّا توخالى و بى‌محتوى است. چنانكه در آيات ديگر نيز بر اين امر تأكيد شده است: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ» «1»، با حقّ بر سر باطل مى‌كوبيم. «يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ» «2»، خداوند باطل را محو مى‌كند. «وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ» «3»، باطل در دنيا و آخرت محو و نابود است. «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» «4»، همانا باطل رفتنى است. «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» «5»، حقّ آمد و باطل رفت. تمثيل، مسائل عقلى را محسوس و راه رسيدن به هدف را نزديك مى‌نمايد، مطالب را همگانى و لجوجان را خاموش مى‌سازد، لذا قرآن از اين روش بسيار استفاده نموده است. پیام ها 1- فيض الهى جارى است وهركس به مقدار استعدادش بهره‌مند مى‌شود. «أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها» «1». انبياء، 18. «2». شورى، 24. «3». سبأ، 49. «4». اسراء، 81. «5». اسراء، 81. جلد 4 - صفحه 334 2- تلاش براى ساخت وسايل ضرورى (متاع) يا رفاهى (حِلية) ممدوح است. «يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ» 3- در كوره‌ى حوادث است كه ناخالصى‌ها معلوم و حقّ و باطل ظاهر مى‌شود. يُوقِدُونَ عَلَيْهِ‌ ... زَبَدٌ مِثْلُهُ‌ 4- وجود باطل، اختصاص به مكان و زمينه‌ى خاص ندارد. (كف، هم بر روى سيل سرد و هم بر روى فلزات گداخته ظاهر مى‌شود.) «زَبَدٌ مِثْلُهُ» 5- سرچشمه باطل، ناخالصى‌هايى است كه حقّ و حقيقت بدان آلوده شده است. «يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» 6- حقّ و باطل با هم هستند، امّا سرانجام، باطل رفتنى است. «فَيَذْهَبُ جُفاءً» 7- نفع مردم در حقّ است. «ما يَنْفَعُ النَّاسَ» 8- حقّ ماندنى است. «فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» 9- هر ثروت، دانش، دوست و يا حكومتى كه براى مردم مفيد باشد، ماندنى است. «ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» 10- آنچه از سوى خداوند نازل مى‌شود، همچون باران خالص وحقّ است، ليكن همين كه با ماديات درآميخت، دچار ناخالصى وزمينه‌ى پيدايش كف و باطل مى‌شود. «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
رين‌ها در انتظار مؤمن است. «الْحُسْنى‌» 2- باز خريد و فديه در روز قيامت وجود ندارد. «لَافْتَدَوْا بِهِ» 3- قبولى دعوت خداوند، بايد از روى ميل و رغبت باشد. «اسْتَجابُوا» «1». قصص، 50. «2». نساء، 173. «3». انفال، 24. «4». رعد، 18." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى‌ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «19» پس آيا كسى‌كه مى‌داند آنچه از جانب پروردگارت بسوى تو نازل شده حقّ است، مانند كسى است كه نابيناست؟ همانا تنها صاحبان‌خرد پند مى‌گيرند. نکته ها در آيه قبل به كسانى كه دعوت حيات‌بخش انبيا عليهم السلام را اجابت مى‌كنند اشاره شد، اين آيه وآيات بعد، آثار استجابت آن دعوت را بيان مى‌فرمايد. هر كدام از فطرت، عقل و علم در انسان، مغز و لبّى دارند كه گاه بواسطه عادات، رسوم، خرافات، غرائز، روى آنها پوشيده مى‌شود، لذا انسان بايد دائماً متوجّه آن هسته‌ى مركزى و جلد 4 - صفحه 338 مغز آنها باشد. «1» سيماى خردمندان در قرآن‌: واژه «اولوا الالباب» مرتبه در قرآن آمده و هر مرتبه همراه با يك كمال و وصفى بيان شده است. از جمله: 1. راز احكام را مى‌فهمند. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ» «2» 2. آينده‌نگر هستند. «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‌ وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ» «3» 3. دنيا را محل عبور و گذر مى‌دانند نه توقف‌گاه و مقصد. لِأُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ‌ ... يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا «4» 4. از تاريخ، درس عبرت مى‌گيرند. «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ» «5» 5. بهترين و برترين منطق را مى‌پذيرند. الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‌ ... وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ‌ «6» 6. اهل تهجّد وعبادت مى‌باشند. أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ‌ ... إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ‌ «7» پیام ها 1- قرآن انسان بى‌خبر از حقّ را نابينا مى‌داند. به جاى «كمن هو لا يعلم» فرموده است‌ «كَمَنْ هُوَ أَعْمى‌» 2- دين، مطابقت فطرت انسان‌هاست، تنها تذكّر لازم است تا غفلت زدايى شود. إِنَّما يَتَذَكَّرُ ... 3- عقلى كه انسان را به حقانيّت كتاب آسمانى نرساند، عقل‌نيست. «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» 4- علم مفيد، محصول تعقّل و تذكّر است. «فَمَنْ يَعْلَمُ‌، يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» 5- براى رسيدن به عقل سليم و فطرت خالص بايد گناه و غفلت را از خود دور كرد. «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» «1». تفسير فرقان. «2». بقره، 179. «3». بقره، 197. «4». آل‌عمران، 191. «5». يوسف، 111. «6». زمر، 18. «7». زمر، 9. جلد 4 - صفحه 339" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ «20» (خردمندان) كسانى هستند كه به پيمان الهى وفا مى‌كنند و عهد (او را) نمى‌شكنند. نکته ها «عهد الله» هم شامل پيمان‌هاى فطرى از قبيل عشق به حقّ و عدالت مى‌شود، هم پيمان‌هاى عقلى مثل درك حقايق عالم هستى و مبدأ و معاد را در برمى‌گيرد، هم بر پيمان‌هاى شرعى همچون عمل به واجبات و ترك محرّمات اطلاق مى‌گردد و هم بر پيمان‌هايى كه انسان‌ها با يكديگر مى‌بندند و متعهّد مى‌شوند و خداوند مراعات آنها را واجب فرموده، صادق است. «1» يكى از مهم‌ترين پيمان‌هاى الهى، امامت رهبران آسمانى است. بعد از آنكه حضرت ابراهيم عليه السلام با پشت سرگذاشتن آزمايش‌هاى متعدّد به مقام امامت رسيد، از خداوند خواست تا فرزندان او نيز داراى اين مقام شوند. خداوند براى روشن شدن جايگاه امامت، به جاى آنكه بفرمايد مقام امامت به افراد ظالم نمى‌رسد فرمود: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» عهد من به ستمگران نمى‌رسد. «ميثاق» به چيزى گفته مى‌شود كه دل انسان با آن وثوق و اطمينان پيدا مى‌كند و از آنجا كه وجود يك رهبر الهى، دل و جان انسان‌ها را آرام و مطمئن مى‌سازد. لذا از مصاديق ميثاق شمرده شده است. وفاى به عهد مانند احترام به والدين و ردّ امانت، تنها از حقوق اسلامى نيست، بلكه از حقوق انسانى است. لذا هر خردمند و عاقلى بايد آن را مراعات كند. «1». تفسيرنمونه. جلد 4 - صفحه 340 پیام ها 1- عقل صحيح وسالم، انسان را به دين الهى وفادار مى‌سازد. «أُولُوا الْأَلْبابِ‌، الَّذِينَ يُوفُونَ» 2- وفاى به عهد از آثار خرد و عقل است. أُولُوا الْأَلْبابِ‌- يُوفُونَ‌ ... 3- احترام به پيمان‌ها و قراردادهاى اجتماعى، از ويژگى‌هاى انسان مؤمن عاقل است. «لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ»" ‏‏‏‏٠جز۱۳ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
ى، نشانه‌ى عقل صحيح است. أُولُوا الْأَلْبابِ‌ ... الَّذِينَ يَصِلُونَ‌ 2- ما بايد بخاطر فرمان خدا با بستگان ارتباط برقرار كنيم، خواه ديگران به دنبال‌ارتباط با ما باشند يا نباشند. «أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» «1». بحار، ج 23، ص 295. «2». تفسير نورالثقلين. «3». فاطر، 28. جلد 4 - صفحه 343 3- در ديد و بازديدها و صله‌ى‌رحم‌ها، مواظب گناهان و از جمله چشم چرانى‌ها باشيد. يَصِلُونَ‌ ... يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ‌ 4- هم از عظمت الهى پروا كنيد، «يَخْشَوْنَ» و هم از مجازات او بترسيد. «يَخافُونَ» 5- قطع رحم، سبب سختى حساب است. يَصِلُونَ‌ ... يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ «22» و (خردمندان) كسانى هستند كه براى جلب توجّه پروردگارشان صبر پيشه كرده ونماز بپا داشتند واز آنچه روزيشان كرديم پنهانى وآشكارا انفاق كردند وبدى را با نيكى پاك مى‌كنند. آنانند كه سراى آخرت مخصوص آنهاست. نکته ها «صبر»، فقط به معناى تحمّل مشكلات نيست، بلكه شامل پايدارى در عبادت، مقابله با معصيت، بردبارى در مصيبت، تسليم در اطاعت و عدم غرور و مستى در نعمت نيز مى‌شود. «وَجْهِ رَبِّهِمْ» به معناى جلب توجّه، عنايت و رضايت پروردگار است. اقامه نماز يكى از مصاديق پيمان‌هاى الهى‌ «عَهْدَ اللَّهِ» است كه در آيات سابق آمد، چنانكه در روايت نيز آمده است؛ «الصلاة عهد الله». صبر و صلاة پيوند با خالق، انفاق و حسنه، ارتباط با مردم است. انفاق داراى درجاتى است؛ گام اوّل: بخشش از فضل و داده‌هاى الهى. «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ» «1» «1». بقره، 254. جلد 4 - صفحه 344 گام دوم: بخشش از دسترنج و كسب حلال. «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ» «1» گام سوم: بخشش از آنچه دوست دارند. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» «2» گام چهارم: ايثار. «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» «3» به فرموده‌ى الميزان، «عُقْبَى الدَّارِ» به معناى عاقبت به خيرى در دنياست، ولى مى‌توان گفت كه شامل هر دو سرا «دنيا و آخرت» مى‌شود. معناى اينكه بدى را با خوبى برطرف كنيم، اين است كه اگر از مومنان كسى كار ناشايستى در رابطه با ما انجام داد اغماض كنيم، نه اينكه با افراد ظالم و مفسد چنين رفتارى داشته باشيم، زيرا در مورد آنها بايد مقابله به مثل نمود. به هر صورت اگر چه اسلام دين اخلاق و عاطفه و بخشش است، ولى در جاى خود «لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ» «4» نيز دارد. اسلام مكتب جامع و اولواالالباب افراد كاملى هستند. وجود جملاتى همچون: «يُوفُونَ»، «يَصِلُونَ»، «يَخْشَوْنَ»، «يَخافُونَ»، «صَبَرُوا»، «أَقامُوا»، «أَنْفَقُوا» و «يَدْرَؤُنَ» نشانه آن است كه انسان‌هاى كامل هم متعهد به پيمان‌هاى خود هستند، هم تمام ارتباطات خود را حفظ مى‌كنند، هم تقواى والايى دارند و هم بجاى انزوا، در همه‌ى ميدان‌ها حاضر و فعّال‌اند. پیام ها 1- صبر و استقامتى ارزش دارد كه براى خداوند و در راه او باشد. (نه هر تعصب و لجاجت ويكدندگى) «صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» 2- نماز بايد اقامه شود، نه آنكه فقط خوانده شود. يعنى بايد آداب، شرايط، حدود و دستورات آن مراعات شود. «أَقامُوا الصَّلاةَ» 3- رابطه با خدا بدون كمك به ديگران مقبوليّتى ندارد، گرچه كمك هم تنها كمك مالى نيست. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا» 4- به انفاق خود مغرور نشويد، آنچه مى‌دهيد از اوست. «أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ» 5- وقتى نيّت كار «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» يعنى رضايت پروردگار شد، ديگر پنهان و «1». بقره، 267. «2». آل‌عمران، 92. «3». حشر، 9. «4». نور، 2. جلد 4 - صفحه 345 آشكار عمل مهم نيست. «سِرًّا وَ عَلانِيَةً» 6- حكمت اقتضا مى‌كند كه بعضى از كمك‌ها علنى وبعضى ديگر مخفى باشد. «سِرًّا وَ عَلانِيَةً» 7- گناه را با توبه، منكر را با معروف، ظلم را با عفو، ناسزا را با سلام، عذاب را با صدقه، جفا را با صله، استبداد را با مشورت و ولايت طاغوت و شيطان را با ولايت حقّ جبران نماييم. «يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» 8- خوش عاقبتى در دنيا و آخرت از آنِ صاحبان خرد است. أُولُوا الْأَلْبابِ‌ ... أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ «23» (سراى آخرت) باغ‌هاى جاودانى كه آنان و هر كس از پدران و همسران و فرزندانشان كه صالح بوده‌اند بدان داخل مى‌شوند و فرشتگان از هر درى (براى تبريك و تهنيت) بر آنان وارد مى‌شوند. نکته ها از ميان 127 مرتبه‌اى كه‌ «جَنَّاتُ» و «جنت» در قرآن آمده، تنها 11 مورد از آن تعبير «جَنَّاتُ عَدْنٍ» دارد كه طبق حديثى از درّالمنثور، به معناى بهشت مخصوص است. «1» رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هر كس مى‌خواهد زندگى و مرگش همچون زندگى و مرگ من باشد و به‌ «جَنَّاتُ عَدْنٍ» كه بهشت من است وارد شود، بايد علىّ‌ابن‌ابيطالب عليهما السلام و ذريّه‌ى او را، رهبر و امام خود قرار دهد كه آنها در علم و فهم، برترين انسان‌ها و هادى مردم به سوى هدايت‌اند. «2» بارها در قرآن آمده است كه افراد صالحِ يك خانواده، در بهشت نيز در كنار هم خواهند بود «1». تفسير فرقان. «2». تفسير نورالثقلين. جلد 4 - صفحه 346 و از مصاحبت يكديگر لذت خواهند برد. البتّه ذكر عنوان بعضى از افراد خانواده مثل پدر، همسر و فرزند در آيه شريفه فوق دلالت بر خصوصيّتى ندارد و شامل همه افراد صالح‌خانواده، اعم از افراد مذكور و مادران، خواهران و برادران نيز مى‌شود. در ضمن شايد علت عدم ذكر نام مادر آن باشد كه مادر، همسر پدر است و مشمول «ازواج» مى‌گردد، همان گونه كه خواهر و برادر، ذريّه پدر، و عمو و عمّه از ذُرارى آباء شمرده مى‌شوند. آنچه از آيات الهى به دست مى‌آيد اين است كه فرشتگان، در همه احوال در دنيا و آخرت (برزخ و قيامت) با انسان ارتباط دارند، گاهى بر او درود و صلوات مى‌فرستند، «يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ» «1» گاهى براى او استغفار و طلب بخشش مى‌كنند، «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» «2» و زمانى هم براى او دست به دعا برمى‌دارند، «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ» «3» در هنگام مرگ و شروع عالم برزخ نيز با شعار و تلقين‌ «أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» «4» و با جمله‌ «سَلامٌ عَلَيْكُمْ» جان آنها را مى‌گيرند. «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» «5» و در آخرت نيز از هر سو بر آنان سلام مى‌كنند. براى بهشت هشت درب ذكر شده كه با تعداد اوصافى كه براى اولوا الالباب در آيات اخير شمرده شده مطابقت دارد. گويا هر كدام از اين صفت‌هاى هشت‌گانه، درى از درهاى بهشت و راهى بسوى سعادت ابدى را به سوى انسان باز مى‌كند. هر پدر و فرزند، هر زن و شوهر و هر آباء و ذريّه‌اى در بهشت به يكديگر ملحق نمى‌شوند و در كنار هم قرار نمى‌گيرند، زيرا در روز قيامت، انساب و اسباب، كارساز نيستند. «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» «6» و آن روز هر كس در گرو اعمال خويش است، «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» «7» و جز سعى و تلاش، چيز ديگرى مؤثر نيست، «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌» «8» بنابراين ورود بعضى از بستگان بر بعضى ديگر، تنها به خاطر لياقت و صلاحيّت فردى خود آنهاست. مشابه اين آيه را مى‌توان در سوره‌هاى غافر، آيه 7 وطور آيه 21 نيز مشاهده كرد. «1». احزاب، 43. «2». غافر، 7. «3». غافر، 8. «4». فصّلت، 30. «5». نحل، 32. «6». مؤمنون، 101. «7». مدّثر، 38. «8». نجم، 39. جلد 4 - صفحه 347 پیام ها 1- شرط ورود به بهشت، صالح بودن است. «وَ مَنْ صَلَحَ» 2- خانواده بهشتى، خانواده‌اى است كه بين اعضاى آن همبستگى و صميميّت در مسير حقّ باشد. «صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ» 3- توجّه به عواطف در اسلام يك اصل است. براى انسان زندگى در بهترين مكان‌ها، ولى به دور از خانواده، صفايى ندارد. «يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
ريك نيز بر اساس يك مبنا وحكمت (ايمان و عمل) است نه تملّق و گزافه. «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» «1». فرقان، 75. «2». انسان، 12. «3». بحار، ج 71، ص 92. «4». زمر، 10. «5». ابراهيم، 5. «6». بحار، ج 70، ص 184. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 350" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ «25» (در برابر گروه اوّل) كسانى هستند كه پيمان خدا را پس از محكم بستن مى‌شكنند و آنچه را خداوند به پيوند آن فرمان داده قطع مى‌كنند و در زمين فساد مى‌نمايند. آنانند كه برايشان لعنت است و برايشان بدمنزلى است. نکته ها در برابر صفات نيكو وبارز اولوا الالباب در وفاى به عهد و ارتباط با آنچه خداوند بر وصل آن فرمان داده، قرآن به گروهى اشاره مى‌كند كه ضد اين صفات را دارا مى‌باشند، يعنى عهد و پيمان مى‌شكنند و آنچه را امر به وصل آن شده، قطع مى‌كنند. لذا در مقابل‌ «عُقْبَى الدَّارِ»، براى اين افراد «سُوءُ الدَّارِ» در نظر گرفته شده است. فساد در زمين، بارها در قرآن نسبت به افراد و اعمالى مطرح شده است، از جمله افرادى كه مصداق مفسد معرّفى گرديده‌اند، فرعون است. «إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ» «1» همچنين افعالى مثل: هلاك حرث و نسل‌ «2»، ايجاد تفرقه و آدم‌كشى نيز از جمله مصاديق فساد در زمين دانسته شده است. قرآن‌ «3» جزاى «مفسد فى‌الارض» را كشتن، دار زدن، قطع عضو و يا تبعيد مى‌داند و كسانى را كه در دل اراده‌ى بلند پروازى و فساد دارند، محرومان از الطاف الهى در قيامت مى‌شمارد. امام سجّاد عليه السلام به فرزندش وصيّت مى‌فرمايد: «اياك و مصاحبة القاطع لرحمه، فانى وجدته ملعونا فى كتاب الله» «4» از دوستى و مصاحبت با كسانى كه قطع رحم مى‌كنند بپرهيز، زيرا من در قرآن، آنها را ملعون يافتم. يَقْطَعُونَ‌ ... لَهُمُ اللَّعْنَةُ «1». قصص، 4. «2». بقره، 205. «3». مائده، 33. «4». بحار، ج 74، ص 196. جلد 4 - صفحه 351 پیام ها 1- يكى از شيوه‌هاى تربيتى و تبليغى، روش مقايسه است. يُوفُونَ‌ ... عُقْبَى الدَّارِ- يَنْقُضُونَ‌ ... سُوءُ الدَّارِ 2- نقطه‌ى شروع تمام انحرافات، جدايى انسان از خداوند است. يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ‌ ... يُفْسِدُونَ‌ 3- قطع رحم از گناهان كبيره است، زيرا وعده عذاب براى آن داده شده است. يَقْطَعُونَ‌ ... لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ 4- فساد انسان، به همه جا سرايت مى‌كند. «يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As