خلاصه ۳۱
از کتاب #تفسیر_المیزان
اخبار از حقایق علمى که در زمان نزول قرآن در هیچ جاى دنیا اثرى از آن وجود نداشته است
🔹 از این باب است آیه : ((و ارسلنا الریاح لواقح ))،
ما بادها را فرستادیم تا گیاهان نر و ماده را تلقیح کنند)،
و آیه ((و انبتنا فیها من کل شى ء موزون ))
و رویاندیم در زمین از هر گیاهى موزون که هر یک وزن مخصوص دارد)
و آیه : ((و الجبال اوتادا))،
آیا ما کوهها را استخوان بندى زمین نکردیم )، که اینگونه آیات از حقایقى خبر داده که در روزهاى نزول قرآن در هیچ جاى دنیا اثرى از آن حقایق علمى وجود نداشته و بعد از چهارده قرن و بعد از بحث هاى علمى طولانى بشر موفق بکشف آنها شده است .
🔸 (البته این مطلب از مختصات این تفسیر است که همانطور که در مقدمه کتاب گفتیم ، معناى یک آیه را از آیات دیگر قرآن استفاده نموده ، براى فهم یک آیه سایر آیات را استنطاق مى کند، و از بعضى براى بعضى دیگر شاهد مى گیرد)
🔹آیه شریفه : ((یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه ، فسوف یاتى اللّه بقوم یحبهم و یحبونه ))،
اى کسانیکه ایمان آورده اید! هر کس از شما از دین خود بر گردد، ضررى به دین خدا نمى زند، چون به زودى خداوند مردمانى خواهد آورد، که دوستشان دارد و ایشان او را دوست میدارند) و آیه شریفه ((و لکل امه رسول ، فاذا جاء رسولهم ، قضى بینهم بالقسط))،
براى هر امتى رسولى است ، همین که رسولشان آمد، در میان آن امت به عدالت حکم میشود)،
و آیه شریفه ((فاقم وجهک للدین حنیفا، فطره اللّه التى فطر الناس علیها))،
روى دل به سوى دین حنیف کن ، که فطره خدائى است ، آن فطرتى که خدا بشر را بدان فطرت آفریده )،
🔸 و آیاتى دیگر که از حوادث عظیم آینده اسلام و یا آینده دنیا خبر میدهد، که همه آن حوادث بعد از نزول آن آیات واقع شده و به زودى انشاءاللّه مقدارى از آنها را در بحث از سوره اسراء ایراد مى کنیم .
تحدى قرآن به اینکه اختلافى در آن نیست
🔹قرآن کریم به این معنا تحدى کرده ، که در سراپاى آن اختلافى در معارف وجود ندارد و فرموده : ((افلا یتدبرون القرآن ؟ و لو کان من عند غیر اللّه ، لوجدوا فیه اختلافا کثیرا))،
چرا در قرآن تدبر نمى کنند؟ که اگر از ناحیه غیر خدا بود، اختلافهاى زیادى در آن مى یافتند)، و این تحدى درست و به جا است ، براى اینکه این معنا بدیهى است ، که حیات دنیا، حیات مادى و قانون حاکم در آن قانون تحول و تکامل است ،
🔸هیچ موجودى از موجودات ، و هیچ جزئى از اجزاء این عالم نیست ، مگر آنکه وجودش تدریجى است ، که از نقطه ضعف شروع میشود و بسوى قوه و شدت مى رود، از نقص شروع شده ، بسوى کمال مى رود، تا هم در ذاتش و هم در توابع ذاتش و لوا حق آن ، یعنى افعالش و آثارش تکامل نموده ، به نقطه نهایت کمال خود برسد.
🔹یکى از اجزاء این عالم انسان است ، که لایزال در تحول و تکامل است ، هم در وجودش ، و هم در افعالش و هم در آثارش ، به پیش مى رود، یکى از آثار انسانیت ، آن آثاریست که با فکر و ادراک او صورت مى گیرد، پس احدى از ما انسانها نیست ، مگر آنکه خودش را چنین در مى یابد، که امروزش از دیروزش کامل تر است ، و نیز لایزال در لحظه دوم ، به لغزش هاى خود در لحظه اول بر میخورد، لغزشهائى در افعالش ، در اقوالش ، این معنا چیزى نیست که انسانى با شعور آن را انکار کند و در نفس خود آن را نیابد.
🔸و این کتاب آسمانى که رسولخدا (ص ) آن را آورده ، به تدریج نازل شده و پاره پاره و در مدت بیست و سه سال به مردم قرائت میشد، در حالیکه در این مدت حالات مختلفى و شرائط متفاوتى پدید آمد، پاره اى از آن در مکه و پاره اى در مدینه ، پاره اى در شب و پاره اى در روز، پاره اى در سفر و پاره اى در حضر، قسمتى در حال سلم و قسمتى در حال جنگ ، طائفه اى در روز عسرت و شکست و طائفه اى در حال غلبه و پیشرفت ، عده اى از آیاتش در حال امنیت و آرامش و عده اى دیگر در حال ترس و وحشت نازل شده .
🔹آن هم نه اینکه براى یک منظور نازل شده باشد، بلکه
هم براى القاء معارف الهیه
و هم تعلیم اخلاق فاضله ،
و هم تقنین قوانین ، و احکام دینى ،
آن هم در همه حوائج زندگى نازل شده است ، و با این حال در چنین کتابى کوچکترین اختلاف در نظم متشابهش دیده نمیشود،
همچنان که خودش در این باره فرموده : ((کتابا متشابها مثانى ))،
کتابى که با تکرار مطالب در آن نظم متشابهش محفوظ است .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۳۲
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔹یکى دیگر از جهات اعجاز که قرآن کریم بشر را با آن تحدى کرده ، یعنى فرموده : اگر در آسمانى بودن این کتاب شک دارید، نظیر آنرا بیاورید، مسئله بلاغت قرآن است ،
🔸و در این باره فرموده : ((ام یقولون افتریه ، قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات ، و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ان کنتم صادقین ، فان لم یستجیبوا لکم ، فاعلموا انما انزل بعلم اللّه ، و ان لا اله الا هو، فهل انتم مسلمون ))؟
و یا میگویند: این قرآن را وى به خدا افتراء بسته ، بگو اگر چنین چیزى ممکن است ، شما هم ده سوره مثل آن را به خدا افتراء ببندید و حتى غیر خدا هر کسى را هم که میتوانید به کمک بطلبید، اگر راست میگوئید، و اما اگر نتوانستید این پیشنهاد را عملى کنید، پس باید بدانید که این کتاب به علم خدا نازل شده و اینکه معبودى جز او نیست ، پس آیا باز هم تسلیم نمیشوید؟!،
🔹و نیز فرموده : ((ام یقولون : افتریه ، قل فاتوا بسوره مثله ، و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ، ان کنتم صادقین ، بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ، و لما یاتهم تاءویله ))،
و یا میگویند: قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده ، بگو: اگر راست میگوئید، یک سوره مثل آن بیاورید و هر کسى را هم که میتوانید به کمک دعوت کنید، لکن اینها بهانه است ، حقیقت مطلب این است که چیزیرا که احاطه علمى بدان ندارند و هنوز به تاءویلش دست نیافته اند، تکذیب مى کنند).
🔸این دو آیه مکى هستند و در آنها به نظم و بلاغت قرآن تحدى شده ، چون تنها بهره اى که عرب آن روز از علم و فرهنگ داشت و حقا هم متخصص در آن بود، همین مسئله سخندانى ، و بلاغت بود، چه ، تاریخ ، هیچ تردیدى نکرده ، در اینکه عرب خالص آن روز، (یعنى قبل از آنکه زبانش در اثر اختلاط با اقوام دیگر اصالت خود را از دست بدهد)، در بلاغت به حدى رسیده بود، که تاریخ چنان بلاغتى را از هیچ قوم و ملتى ، قبل از ایشان و بعد از ایشان و حتى از اقوامی که بر آنان آقائى و حکومت مى کردند، سراغ نداده و در این فن به حدى پیش رفته بودند، که پاى احدى از اقوام بدان جا نرسیده بود، و هیچ قوم و ملتى کمال بیان و جزالت نظم و وفاء لفظ و رعایت مقام و سهولت منطق ایشان را نداشت .
🔹از سوى دیگر قرآن کریم ، عرب متعصب و غیرتى را به شدیدترین و تکان دهنده ترین بیان تحدى کرده ، با اینکه همه میدانیم عرب آنقدر غیرتى و متعصب است ، که به هیچ وجه حاضر نیست براى کسى و در برابر کار کسى خضوع کند و احدى در این مطلب تردید ندارد.
🔸و نیز از سوئى دیگر، این تحدى قرآن یکبار و دو بار نبوده ، که عرب آن را فراموش کند، بلکه در مدتى طولانى انجام شد و در این مدت عرب آنچنانى ، براى تسکین حمیت و غیرت خود نتوانست هیچ کارى صورت دهد و این دعوت قرآن را جز با شانه خالى کردن و اظهار عجز بیشتر پاسخى ندادند و جز گریختن و خود پنهان کردن ، عکس العملى نشان ندادند،
🔹همچنانکه خود قرآن در این باره مى فرماید: ((الا انهم یثنون صدورهم ، لیستخفوا منه ، الا حین یستغشون ثیابهم ، یعلم ما یسرون و ما یعلنون ))،
متوجه باشید، که ایشان شانه خالى مى کنند، تا آرام آرام خود را بیرون کشیده ، پنهان کنند، باید بدانند که در همان حالیکه لباس خود بر سر مى افکنند، که کسى ایشان را نشناسد، خدا میداند که چه اظهار مى کنند و چه پنهان میدارند).
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۳۳
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔹معجزه بودن قرآن کریم
۱- قرآن قانون علیت عمومى را مى پذیرد
قرآن کریم براى حوادث طبیعى ، اسبابى قائل است و قانون عمومى علیت و معلولیت را تصدیق دارد، عقل هم با حکم بدیهى و ضروریش این قانون را قبول داشته ، بحث هاى علمى و استدلالهاى نظرى نیز بر آن تکیه دارد، چون انسان بر این فطرت آفریده شده که براى هر حادثه اى مادى، از علت پیدایش آن جستجو کند و بدون هیچ تردیدى حکم کند که این حادثه علتى داشته است .
🔸این حکم ضرورى عقل آدمى است و اما علوم طبیعى و سایر بحثهاى علمى نیز، هر حادثه اى را مستند به امورى میداند، که مربوط به آن و صالح براى علیت آن است ، البته منظور ما از علت ، آن امر واحد و یا مجموع امورى است که وقتى دست به دست هم داده و در طبیعت بوجود مى آیند، باعث پیدایش موجودى دیگر مى شوند، بعد از تکرار تجربه خود آن امر و یا امور را علت و آن موجود را معلول آنها مینامیم ،
🔹 مثلا به طور مکرر تجربه کرده ایم که هر جا سوخته اى دیده ایم ، قبل از پیدایش آن ، علتى باعث آن شده ، یا آتشى در بین بوده و آن را سوزانده و یا حرکت و اصطکاک شدیدى باعث آن شده و یا چیز دیگرى که باعث سوختگى میگردد و از این تجربه مکرر خود، حکمى کلى بدست آورده ایم ،
🔸 و نیز بدست آورده ایم که هرگز علت از معلول و معلول از علت تخلف نمى پذیرد، پس کلیت و عدم تخلف یکى از احکام علیت و معلولیت ، و از لوازم آن میباشد.
🔹پس تا اینجا مسلم شد که قانون علیت هم مورد قبول عقل آدمى است و هم بحثهاى علمى آن را اساس و تکیه گاه خود میداند، حال مى خواهیم بگوئیم از ظاهر قرآن کریم هم بر مى آید که این قانون را قبول کرده و آن را انکار نکرده است ، چون به هر موضوعی که متعرض شده، از قبیل مرگ و زندگى و حوادث دیگر آسمانى و زمینى ، آن را مستند به علتى کرده است ، هر چند که در آخر به منظور اثبات توحید، همه را مستند به خدا دانسته.
🔸پس قرآن عزیز به صحت قانون علیت عمومى حکم کرده ، به این معنا که قبول کرده وقتى سببى از اسباب پیدا شود و شرائط دیگر هم با آن سبب هماهنگى کند و مانعى هم جلو تاءثیر آن سبب را نگیرد، مسبب آن سبب وجود خواهد یافت ، البته به اذن خدا وجود مى یابد، و چون مسببى را دیدیم که وجود یافته ، کشف مى شود که لابد قبلا سببش وجود یافته بوده.
🔹2- قرآن حوادث خارق عادت را مى پذیرد
قرآن کریم در عین اینکه دیدیم که قانون علیت را قبول دارد، از داستانها و حوادثى خبر میدهد که با جریان عادى و معمولى و جارى در نظام علت و معلول سازگار نبوده و جز با عواملى غیر طبیعى و خارق العاده صورت نمى گیرد و این حوادث همان آیت ها و معجزاتى است که به عده اى از انبیاء کرام ، چون نوح ، و هود و صالح و ابراهیم و لوط و داود و سلیمان و موسى و عیسى و محمد صلوات اللّه علیهم نسبت داده است .
🔹حال باید دانست که اینگونه امور خارق العاده هر چند که عادت ، آن را انکار نموده و بعیدش مى شمارد، الا اینکه فى نفسه امور محال نیستند و چنان نیست که عقل آن را محال بداند و از قبیل اجتماع دو نقیض و ارتفاع آن دو نبوده ، مانند این نیست که بگوئیم : ممکن است چیزى از خود آن چیز سلب شود، مثلا گردو گردو نباشد، و یا بگوئیم : یکى نصف دو تا نیست ، و امثال اینگونه امورى که بالذات و فى نفسه محالند، و خوارق عادات از این قبیل نیستند.
🔸و چگونه میتوان آن را از قبیل محالات دانست ؟ با اینکه ملیونها انسان عاقل که پیرو دین بودند، در اعصار قدیم ، معجزات را پذیرفته و بدون هیچ انکارى با آغوش باز و با جان و دل قبولش کرده اند، اگر معجزه از قبیل مثالهاى بالا بود، عقل هیچ عاقلى آن را نمى پذیرفت و با آن به نبوت کسى و هیچ مسئله اى دیگر استدلال نمى کرد و اصلا احدى یافت نمیشد که آن را به کسى نسبت دهد.
🔹علاوه بر اینکه اصل اینگونه امور، یعنى معجزات را عادت طبیعت ، انکار نمى کند، چون چشم نظام طبیعت از دیدن آن پر است ، و برایش تازگى ندارد، در هر آن مى بیند که زنده اى به مرده تبدیل میشود و مرده اى زنده میگردد، صورتى به صورت دیگر، حادثه اى به حادثه دیگر تبدیل مى شود، راحتى ها جاى خود را به بلا و بلاها به راحتى میدهند.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii