eitaa logo
تفسیر صوتی آیه به آیه
422 دنبال‌کننده
134 عکس
62 ویدیو
0 فایل
هر گونه استفاده از مطالب کانال مجاز است 😊 ارتباط با مدیر انتقاد و پیشنهاد 👈👈 @zzirani
مشاهده در ایتا
دانلود
10.Yunus.010-11.mp3
2.71M
تفسیر آیه ۱۰ و ۱۱ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
سلام و ادب خدمت همراهان کانال 🌺 از امشب در این کانال روزانه یک خلاصه تفسیر از تفسیر ارزشمند المیزان قرار داده می شود. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید 👈 @zzirani
خلاصه ۱ از کتاب 🔹تاریخ این نوع بحث که نامش ‌ تفسیر است ، از عصر نزول قرآن شروع شده و این معنا از آیه : ((کما ارسلنا فیکم رسولا منکم ، یتلوا علیکم آیاتنا، و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه ))، (همچنانکه در شما رسولى از خود شما فرستادیم ، تا بر شما بخواند آیات ما را، و تزکیه تان کند، و کتاب و حکمتتان بیاموزد) به خوبى استفاده میشود، چون مى فرماید: همان رسولیکه کتاب قرآن به او نازل شد، آن کتاب را به شما تعلیم مى دهد. 🔸قرآن دلیلى است که بسوى بهترین سبیل راه مى نماید، و آن کتاب تفصیل ، و جدا سازى حق از باطل است و کتاب بیان است ، که هر لحظه به تو سعادتى میدهد، کتاب فصل است ، نه شوخى ، کتابى است که ظاهرى و باطنى دارد، ظاهرش ‌ همه حکمت است و باطنش همه علم ، ظاهرش ظریف و لطیف و باطنش بسیار ژرف و عمیق است ، قرآن داراى دلالتها و علامتها است و تازه دلالتهایش هم دلاتى دارد عجائب قرآن را نمى توان شمرد، غرائب آن هرگز کهنه نمى شود، در آن چراغهاى هدایت و مناره هاى حکمت است ، قرآن دلیل بر هر پسندیده است نزد کسى که انصاف داشته باشد. 🔹بنابراین بر هر کسى لازم است که دیدگان خود را در آن بچراند و نظر خود را به این صفات برساند (و با این صفات به قرآن نظر کند) تا دچار هلاکت نشود و از خلیدن خار به پاى چشمش رهائى یابد، چه تفکر مایه حیات قلب شخص ‌ بصیر است ، چنین کسى مانند چراغ بدستى میماند که در تاریکی هاى شب نور دارد، او به سهولت و به خوبى میتواند از خطرهائى که تاریکى مى آفریند رهائى یابد، علاوه بر اینکه در مسیر خود توقفى ندارد، على علیه السلام هم (به طوریکه در نهج البلاغه آمده ) مى فرماید: (قرآن چنین است که پاره اى از آن پاره اى دیگر را بیان میکند، و بعضى از آن شاهد بعضى دیگراست ).... و این یگانه راه مستقیم و روش بى نقصى است که معلمین قرآن و هادیان آن ، ائمه علیهم السلام پیموده اند. ✨شروع تفسیر قرآن کریم ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔹 بسیار مى شود که مردم ، عملى را که مى خواهند آغاز کنند، با نام عزیزى و یا بزرگى آغاز مى کنند، تا باین وسیله مبارک و پر اثر شود و نیز آبروئى و احترامى به خود بگیرد و یا حداقل باعث شود که هر وقت نام آن عمل و یا یاد آن به میان مى آید، به یاد آن عزیز نیز بیفتند. 🔸آغاز با نام خدا ادب و عمل را خدائى و نیک فرجام مى کند. این معنا در کلام خداى تعالى نیز جریان یافته ، خدای تعالى کلام خود را به نام خود که عزیزترین نام است آغاز کرده ، تا آنچه که در کلامش هست مارک او را داشته باشد و مرتبط با نام او باشد و نیز ادبى باشد تا بندگان خود را به آن ادب ، مودب کند و بیاموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهایش این ادب را رعایت نموده ، آن را با نام وى آغاز نموده ، مارک وى را به آن بزند، تا عملش خدائى شده ، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلى از آن اعمال ، خدا و رضاى او باشد و در نتیجه باطل و هالک و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدائى آغاز شده که هلاک و بطلان در او راه ندارد. 🔹خواهید پرسید که دلیل قرآنى این معنا چیست ؟ در پاسخ مى گوئیم دلیل آن این است که خدایتعالى در چند جا از کلام خود بیان فرموده : که آنچه براى رضاى او و به خاطر او و به احترام او انجام نشود باطل و بى اثر خواهد بود، و نیز فرموده : بزودى به یک یک اعمالى که بندگانش انجام داده مى پردازد و آنچه به احترام او و به خاطر او انجام نداده اند نابود و هباء منثورا مى کند، و آنچه به غیر این منظور انجام داده اند، حبط و بى اثر و باطل مى کند، و نیز فرموده : هیچ چیزى جز وجه کریم او بقاء ندارد، در نتیجه هر چه به احترام او و وجه کریمش و به خاطر رضاى او انجام شود، و به نام او درست شود باقى مى ماند، چون خود او باقى و فنا ناپذیر است و هر امرى از امور از بقاء، آن مقدار نصیب دارد، که خدا از آن امر نصیب داشته باشد. ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @bairanii
10.Yunus.012-13.mp3
2.9M
تفسیر آیه ۱۲ و ۱۳ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
10.Yunus.014-15.mp3
3.04M
تفسیر آیه ۱۴ و ۱۵ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۲ از کتاب 🔹رسول خدا (ص ) فرمود: (هر امرى از امور که اهمیتى داشته باشد، اگر به نام خدا آغاز نشود، ناقص و ابتر مى ماند، و به نتیجه نمى رسد) و کلمه (ابتر) به معناى چیزیست که آخرش بریده باشد. از همین جا مى توانیم بگوئیم حرف (باء) که در اول (بسم الله ) است ، از میان معناهائى که براى آنست ، معناى ابتداء با این معنائى که ما ذکر کردیم مناسب تر است ، در نتیجه معناى جمله این مى شود: که (من به نام خدا آغاز مى کنم ). 🔸مخصوصا این تناسب از این جهت روشن تر به نظر مى رسد که کلام خدا با این جمله آغاز شده و کلام ، خود فعلى است از افعال و ناگزیر داراى وحدتى است و وحدت کلام به وحدت معنا و مدلول آن است ، پس لاجرم کلام خدا از اول تا به آخرش معناى واحدى دارد، و آن معناى واحد غرضى است که به خاطر آن غرض ، کلام خود را به بندگان خود القاء کرده است . 🔹حال آن معناى واحدى که غرض از کلام خدایتعالى است چیست ؟ از آیه : ((قد جاء کم من الله نور و کتاب مبین ، یهدى به الله ))، (از سوى خدا به سوى شما نورى و کتابى آشکار آمد، که به سوى خدا راه مى نماید) ...، و آیاتى دیگر، که خاصیت و نتیجه از کتاب و کلام خود را هدایت بندگان دانسته ، فهمیده میشود: که آن غرض واحد هدایت خلق است ، پس در حقیقت هدایت خلق با نام خدا آغاز شده ، خدائى که مرجع همه بندگان است ، خدائى که رحمان است ، و به همین جهت سبیل رحمتش را براى عموم بندگانش چه مؤ من و چه کافر بیان مى کند، آن سبیلى که خیر هستى و زندگى آنان در پیمودن آن سبیل است ، و خدائى که رحیم است ، و به همین جهت سبیل رحمت خاصه اش را براى خصوص مؤ منین بیان مى کند، آن سبیلى که سعادت آخرت آنان را تاءمین نموده ، و به دیدار پروردگارشان منتهى مى شود، 🔸و در جاى دیگر از این دو قسم رحمتش ، یعنى رحمت عامه و خاصه اش خبر داده ، فرمود: ((و رحمتى وسعت کلشى ء، فساکتبها للذین یتقون ))، (رحمتم همه چیز را فرا گرفته ، و بزودى همه آن را به کسانى که تقوى پیشه کنند اختصاص مى دهم ) این ابتداء به نام خدا نسبت به تمامى قرآن بود، که گفتیم غرض از سراسر قرآن یک امر است ، و آن هدایت است ، که در آغاز قرآن این یک عمل با نام خدا آغاز شده است . 🔹علت ابتداء هر سوره با بسم الله و اما اینکه این نام شریف بر سر هر سوره تکرار شده ، نخست باید دانست که خداى سبحان کلمه (سوره ) را در کلام مجیدش چند جا آورده ، از آن جمله فرموده : ((فاتوا بسورة مثله ))، و فرموده : ((فاتوا بعشر سور مثله مفتریات )) و فرموده : ((اذا انزلت سورة ))، و فرموده : ((سورة انزلناها و فرضناها)). 🔸 از این آیات مى فهمیم که هر یک از این سوره ها طائفه اى از کلام خدا است ، که براى خود و جداگانه ، وحدتى دارند، نوعى از وحدت ، که نه در میان ابعاض ‌ یک سوره هست و نه میان سوره اى و سوره اى دیگر. 🔸و نیز از اینجا مى فهمیم که اغراض و مقاصدى که از هر سوره بدست مى آید مختلف است ، و هر سوره اى غرضى خاص و معناى مخصوصى را ایفاء مى کند، غرضى را که تا سوره تمام نشود آن غرض نیز تمام نمى شود، و بنا بر این جمله ((بسم الله )) در هر یک از سوره ها راجع به آن غرض واحدى است که در خصوص آن سوره تعقیب شده است . 🔹پس بسم الله در سوره حمد راجع به غرضى است که در خصوص این سوره هست و آن معنائى که از خصوص این سوره بدست مى آید، و از ریخت این سوره برمى آید حمد خدا است ، اما نه تنها به زبان ، بلکه به اظهار عبودیت ، و نشان دادن عبادت و کمک خواهى و در خواست هدایت است ، پس کلامى است که خدا به نیابت از طرف بندگان خود گفته ، تا ادب در مقام اظهار عبودیت را به بندگان خود بیاموزد. ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @bairanii
10.Yunus.016-17.mp3
1.86M
تفسیر آیه ۱۶ و ۱۷ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
10.Yunus.018.mp3
1.88M
تفسیر آیه ۱۸ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۳ از کتاب 🔹در حقیقت مى خواهیم اخلاص در مقام عبودیت و گفتگوى با خدا را به حد کمال برسانیم و بگوئیم پروردگارا حمد تو را با نام تو آغاز مى کنم ، تا این عملم نشانه و مارک تو را داشته باشد و خالص براى تو باشد. 🔸ظاهرا کلمه ((الله )) در اثر غلبه استعمال، علم (اسم خاص ) خدا شده و گرنه قبل از نزول قرآن این کلمه بر سر زبانها دائر بود و عرب جاهلیت نیز آن را مى شناختند، همچنان که آیه شریفه : ((و لئن سئلتهم من خلقهم ؟ لیقولن الله )) (و اگر از ایشان بپرسى چه کسى ایشان را خلق کرده ، هر آینه خواهند گفت : الله )، و آیه : ((فقالوا هذا لله بزعمهم ، و هذا لشرکائنا))، (پس درباره قربانیان خود گفتند: این مال الله ، و این مال شرکائى که ما براى خدا داریم )، این شناسائى را تصدیق مى کند. 🔹از جمله ادله ایکه دلالت مى کند بر اینکه کلمه ((الله )) علم و اسم خاص خدا است ، این است که خدایتعالى به تمامى اسماء حسنایش و همه افعالى که از این اسماء انتزاع و گرفته شده ، توصیف مى شود، ولى با کلمه ((الله )) توصیف نمى شود، مثلا میگوئیم الله رحمان است ، رحیم است ، ولى بعکس آن نمیگوئیم ، 🔸یعنى هرگز گفته نمیشود: که رحمان این صفت را دارد که الله است و نیز میگوئیم ((رحم الله و علم الله و رزق الله ))، (خدا رحم کرد، و خدا دانست ، و خدا روزى داد،) ولى هرگز نمیگوئیم (الله الرحمن ، رحمان الله شد)، و خلاصه ، اسم جلاله نه صفت هیچیک از اسماء حسناى خدا قرار مى گیرد، و نه از آن چیزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته میشود. 🔹از آنجائى که وجود خداى سبحان که اله تمامى موجودات است ، خودش خلق را به سوى صفاتش هدایت مى کند و مى فهماند که به چه اوصاف کمالى متصف است ، لذا مى توان گفت که کلمه ((الله )) بطور التزام دلالت بر همه صفات کمالى او دارد و صحیح است بگوئیم لفظ جلاله ((الله )) اسم است براى ذات واجب الوجودى که دارنده تمامى صفات کمال است. 🔸و اما دو وصف رحمان و رحیم ، دو صفتند که از ماده رحمت اشتقاق یافته اند. کلمه (رحمان ) صیغه مبالغه است که بر کثرت و بسیارى رحمت دلالت مى کند، و کلمه (رحیم ) بر وزن فعیل صفت مشبهه است ، که ثبات و بقاء و دوام را میرساند، پس خداى رحمان معنایش خداى کثیر الرحمه ، و معناى رحیم خداى دائم الرحمه است ، 🔹 و به همین جهت مناسب با کلمه رحمت این است که دلالت کند بر رحمت کثیرى که شامل حال عموم موجودات و انسانها از مؤ منین و کافر مى شود، و به همین معنا در بسیارى از موارد در قرآن استعمال شده ، از آن جمله فرموده : ((الرحمن على العرش استوى ))، (مصدر رحمت عامه خدا عرش است که مهیمن بر همه موجودات است ) و نیز فرموده : ((قل من کان فى الضلاله فلیمدد له الرحمن مدا))، (بگو آن کس که در ضلالت است باید خدا او را در ضلالتش مدد برساند) و از این قبیل موارد دیگر. 🔸نیز به همین جهت مناسب تر آنست که کلمه (رحیم ) بر نعمت دائمى ، و رحمت ثابت و باقى او دلالت کند، رحمتى که تنها به مؤ منین افاضه مى کند، و در عالمى افاضه مى کند که فنا ناپذیر است ، و آن عالم آخرت است ، هم چنانکه خدایتعالى فرمود: ((و کان بالمؤ منین رحیما))، (خداوند همواره ، به خصوص مؤ منین رحیم بوده است )، و نیز فرموده : ((انه بهم رؤ ف رحیم ))، (بدرستى که او به ایشان رئوف و رحیم است )، و آیاتى دیگر، و به همین جهت بعضى گفته اند: رحمان عام است ، و شامل مؤ من و کافر مى شود، و رحیم خاص مؤ منین است. ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @bairanii
10.Yunus.019-20.mp3
2.54M
تفسیر آیه ۱۹ و ۲۰ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
10.Yunus.021.mp3
1.62M
تفسیر آیه ۲۱ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۴ از کتاب معنى حمد و فرق آن با مدح کلمه حمد بطوریکه گفته اند به معناى ثنا و ستایش در برابر عمل جمیلى است که ثنا شونده به اختیار خود انجام داده ، به خلاف کلمه (مدح ) که هم این ثنا را شامل میشود، و هم ثناى بر عمل غیر اختیارى را، مثلا گفته مى شود (من فلانى را در برابر کرامتى که دارد حمد و مدح کردم ) ولى در مورد تلالوء یک مروارید، و یا بوى خوش یک گل نمى گوئیم آن را حمد کردم بلکه تنها مى توانیم بگوئیم (آن را مدح کردم ). فرموده : ((هو الله الواحد القهار او است خداى واحد قهار))، نیز فرموده : ((و عنت الوجوه للحى القیوم ))، (ذلیل و خاضع شد وجوه در برابر حى قیوم ) و در این دو آیه خبر داده است از اینکه هیچ چیزی را به اجبار کسى و قهر قاهرى نیافریده ، و هیچ فعلى را به اجبار اجبارکننده اى انجام نمیدهد، بلکه هر چه خلق کرده با علم و اختیار خود کرده ، در نتیجه هیچ موجودى نیست مگر آنکه فعل اختیارى او است ، آن هم فعل جمیل و حسن ، پس از جهت فعل تمامى حمدها از آن او است . پس روشن شد که خدایتعالى هم در برابر اسماء جمیلش محمود و سزاوار ستایش است ، و هم در برابر افعال جمیلش ، و نیز روشن شد که هیچ حمدى از هیچ حامدى در برابر هیچ امرى محمود سر نمى زند مگر آنکه در حقیقت حمد خدا است ، براى آنکه آن جمیلى که حمد و ستایش حامد متوجه آنست فعل خدا است ، و او ایجادش کرده ، پس جنس ‌ حمد و همه آن از آن خدا است . خدایتعالى در این سوره به بنده خود یاد مى دهد که چگونه حمدش گوید، و چگونه سزاوار است ادب عبودیت را در مقامى که مى خواهد اظهار عبودیت کند، رعایت نماید، و این ظاهر را جمله (الحمد لله ) نیز تاءیید میکند. حمد توصیف است ، و خداى سبحان خود را از توصیف واصفان از بندگانش منزه دانسته ، و فرموده : ((سبحان اللّه عما یصفون ، الا عباد اللّه المخلصین ))، خدا منزه است از آنچه توصیفش مى کنند، مگر بندگان مخلص ‌ او)، و در کلام مجیدش هیچ جا این اطلاق را مقید نکرده ، و هیچ جا عبارتى نیاورده که حکایت کند حمد خدا را از غیر خدا، به جز عده اى از انبیاء مخلصش ، که از آنان حکایت کرده که حمد خدا گفته اند، در خطابش به نوح علیه السلام فرموده : (فقل الحمد لله الذى نجینا من القوم الظالمین ، پس بگو حمد آن خدائى را که ما را از قوم ستمکار نجات داد)، و از ابراهیم حکایت کرده که گفت : ((الحمد لله الذى وهب لى على الکبر اسمعیل و اسحق ))، (سپاس خدائى را که در سر پیرى اسماعیل و اسحاق را بمن داد) و در چند جا از کلامش به رسول گرامیش محمد (ص ) فرموده : که ((و قل الحمد لله بگو الحمد لله ))، و از داود و سلیمان (علیهماالسلام ) حکایت کرده که : (و قالا الحمد لله گفتند: الحمد لله ) و از اهل بهشت یعنى پاک دلانى که از کینه درونى ، و کلام بیهوده ، و فسادانگیز پاکند، نقل کرده که آخرین کلامشان حمد خدا است ، و فرموده : ((و آخر دعوایهم ان الحمد لله رب العالمین )). و اما غیر این موارد هر چند خدایتعالى حمد را از بسیارى مخلوقات خود حکایت کرده ، و بلکه آنرا به همه مخلوقاتش ‌ نسبت داده ، و فرموده : ((و الملائکه یسبحون بحمد ربهم ))، و نیز فرموده : ((و یسبح الرعد بحمده ))، و نیز فرموده : ((و ان من شى ء الا یسبح بحمده ))، (هیچ چیز نیست مگر آنکه خدا را با حمدش تسبیح مى گوید). بنابراین ، مخلوق خدا به هر وضعى که او را بستاید، به همان مقدار به او و صفاتش احاطه یافته است و او را محدود به حدود آن صفات دانسته ، و به آن تقدیر اندازه گیرى کرده ، و حال آنکه خدایتعالى محدود به هیچ حدى نیست ، نه خودش ، و نه صفات ، و اسمائش ، و نه جمال و کمال افعالش ، پس اگر بخواهیم او را ستایشى صحیح و بى اشکال کرده باشیم ، باید قبلا او را منزه از تحدید و تقدیر خود کنیم ، و اعلام بداریم که پروردگارا! تو منزه از آنى که به تحدید و تقدیر فهم ما محدود شوى ، همچنانکه خودش در این باره فرموده : ((ان اللّه یعلم و انتم لا تعلمون ))، (خدا مى داند و شما نمى دانید). اما مخلصین از بندگان او که گفتیم : حمد آنان را در قرآن حکایت کرده ، آنان حمد خود را حمد خدا، و وصف خود را وصف او قرار داده اند، براى اینکه خداوند ایشان را خالص براى خود کرده . پس اینکه در آغاز سوره فرمود: (الحمد لله ) تا بآخر، ادب عبودیت را مى آموزد، و تعلیم مى دهد که بنده او لایق آن نبود که او را حمد گوید، و فعلا که مى گوید، به تعلیم و اجازه خود او است ، او دستور داده که بنده اش بگوید. ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @bairanii