eitaa logo
کانال تقی متقی
265 دنبال‌کننده
380 عکس
39 ویدیو
3 فایل
شاعر، نویسنده، پژوهشگر، مترجم، ویراستار ، روزنامه نگار و مدیر فرهنگی این کانال، بازتاب دهنده سروده ها، نوشته ها، فایل های صوتی و آرای تقی متقی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
«کوتاه نوشت» گاه تلاش صد ساله برای «خوشنامی» کم است و فرصت یک روزه برای «بدنامی» زیاد! @taghimottaghi40
«رستمی باید» رخش باد افسار گسیخته شیهه کشان در دشت می دود؛ رستمی باید و کمندی شاید! @taghimottaghi40
. «وقتی دلت برای خدا تنگ می شود» پاییز نیز فصل دل انگیزی است وقتی که باد برگ می افشاند از درخت؛ وقتی که برگ بال به پرواز می دهد؛ وقتی درخت در دلش آهنگ زندگی است. پاییز نیز فصل دل انگیزی است وقتی نگاهت از جنس تازگی از جنس یک بهار تماشاست. وقتی صدای ساده گنجشک های باغ در غربت غروب زیباترین قنوت درختان است باور کنیم فصل دل انگیزی است وقتی دلت برای خدا تنگ می شود. @taghimottaghi40
"کرامات" از کرامات پاییز یک چشمه اش این: باغ ها با کلاغان هماغوش؛ ابرها کوزه ی آب بر دوش. @ taghimottaghi40
«هاله اندوه» در دفترم نوشتم پرنده صدای آوازش در گوشم پیچید؛ در دفترم نوشتم بهار درخت های عریان پشت پنجره به شکوفه نشستند؛ نوشتم شادی کوچه پر از ساز و آواز شد؛ نوشتم قلم هاله ای از اندوه بر دفترم خیمه زد و ابری شد و گریه سر داد! @taghimottaghi40
برشی از یک مثنوی: «نافه ی مشک» «در مدح رسول مهربانی(ص) و هفته وحدت» ...شب و ماه بود و حرا بود و تو شروع شب ماجرا بود و تو رسیدی؛ عبای رسالت به بر خبر داشتی از خدا و بشر خداوند خواندت بشیر و نذیر بشر را به راه خدا دست گیر چراغ شب افروز امت شدی عنایت نشین کرامت شدی ادب، سرنهاده به دامان تو خرد، ایستاده به فرمان تو شفاعت به چشمت نظر دوخته ز سرچشمه ات رحمت آموخته طبیب النفوس و عزیزالوجود و آیینه ی لطف رب ودود شکوه شکرخنده ی بامداد تبسم فروش مه و ابر و باد صبوری، ز حلمت نشان یافته تحمل، ز تاب تو برتافته جوانمرد دنیا و دین تیغ تو ظفر، آب خورده ست از میغ تو نظر کرده ی جبرییل امین رسول خدای ملک آفرین سرآغاز هر خیر و خوبی که هست سرانجام تقدیر بالا و پست نیاید ز ما زو به جز پیروی کز این پیروی پشت ما شد قوی ز ناکس چرا چوب منت خوریم به وحدت ز هر امتی برتریم به توحید خوانده خدا و رسول بخوانیم هم؛ بلکه افتد قبول مدم ای برادر! به نیران فرق که گرمی نماند به خورشید شرق به غرب این قدر میل کردن خطاست به حق تکیه کن؛ زانکه اینت سزاست کلام رسول امین است این ز ما بر رسول امین، آفرین! @taghimottaghi40
«کوتاه نوشت» خوشا به حال آنان که با چشمان بسته می بینند و با بال های شکسته، پرواز می کنند! @taghimottaghi40
«آخرین گلوله» (به ملت مظلوم فلسطین) دژخیم! آخرین گلوله ات را نیز شلیک کن؛ تفنگت سبک تر می شود خودت سبک تر می شوی زمین سبک تر می شود وقتی انسانی از سرشانه هایش به زیر می افتد؛ ما به جز همین گلوله که در سینه جا خوش می کند چه وزنی داشته ایم؟! @taghimottaghi40
"فریاد" گر نشد قسمت که چون غزه توی متن ماجرا باشیم دست کم با یک جهان فریاد با فلسطین همصدا باشیم. @taghimottaghi40
«آی آدم ها!» کودکان غزه را کشتند پیش چشم مردم دنیا کاش نیما بود و می فرمود: با شمایم آی آدم ها! @taghimottaghi40
«باور کنید من سنگ نیستم» دیگر حتی بهانه ای برای گریه نمانده است؛ حرفی برای آه، بغضی برای ناله های غریبی. چشمه های خشکیده چشمم را از حسرت کدام باران نباریده سیراب کنم؟ به عصای دست کدام واژه مهربان بیاویزم؟ قامت شکسته ام را به امیدِ امدادِ کدام عماد، عمود نگه دارم؟ من آتش گرفته ام، می شنوید؟ من ویران شده ام، می بینید؟ این جا نه دیواری پناهگاه است و نه سنگی سد راه، آوار آوار نامردمی و خروار خروار قساوت بر سرم فرود آمده است. فریادهای خاموشم را طوفان به محاصره گرفته و اشک های فراموشم را سیل خون به مفاخره. جسمم در پنجه های زمختِ آهن و سیمان مچاله و روحم در شبِ ناگزیر هزار کابوسِ خوابگرد، استحاله شده است. غیرت مردانم را در «قلقیلیا» به آتش کشیدند و جَنینِ زنانم را در «جِنین» سر بریدند. در «طولْکَرْم» همه چیز به شبی بی انتها پیوند خورده و رؤیای «الخلیل» در هیاهوی هزار کابوسِ سیاه، گم شده است. این گُرازهای کور و کر که آسمان دنیا را به بوی تعفن خود آلوده اند در اردوگاه ها جمجمه جوانانم را بر سنگفرش خیابان ها پاشیده اند و گیسوان دخترکان معصومم را به دست بادهای هرزه سپرده اند. اینک من در میادین سوخته سرزمینم بی جوشن و بی سلاح، چرخ می زنم و یا هو می کشم و گلوله ها گرداگردم جشن گلریزان گرفته اند. باور کنید این جا همه چیز برای کشتنم دست به دست هم داده اند؛ از جنگنده های تا بن دندان مسلّح تا سقف ها و دیوارهای نا مطمئن، از ژست های سردمداران فریبکار تا قطعنامه های بی پشتوانه سازمان ملل. اما با این همه من هنوز زنده ام؛ بی آب، بی غذا، بی شام، بی چراغ، بی دریچه ای به فرداهای روشن. ادامه👇
از این جهنم بی سرنوشت، آیا دری به سوی باغ های بهشت گشوده خواهد شد؟ آیا فردا چشمان بی فروغم به طلوع آتشین آفتاب صبح خواهد آویخت؟ آیا گریزگاهی ناگهان، بر این غریبه در میهن، آغوش خواهد گشود؟ آیا...؟ آقایان! باور کنید من سنگ نیستم که گلوله را در مُشتم مچاله کنم، آتش را پس بزنم، سیلی به صورت طوفان بنوازم و زخم های خونچکان راهی در من نداشته باشند. من از جنسِ شیشه ام؛ شکستنی چون سکوتِ شامگاهیِ کودکانِ «دِیْرُ البَلَح» با دلی به نرمای آب و روحی جاری در آفاق ملکوت. من از جنسِ اشکم؛ خاکی تر از غبار پریشان «غزّه» و دلتنگ چون غروب های غمگینِ «رَفَح». من از جنس گنجشکان بی آشیانِ «اَریحا» و از نسلِ «کربلا» ی به غارت رفته ام. مسلمانان! نه از رومم، نه از زنگم، نه از هندم، نه از چینم؛ فلسطینم، فلسطینم، فلسطینم، فلسطینم! @taghimottaghi40
. «یک کربلا غزه» شمر و یزید و حرمله، هستند هر روز آری روز عاشوراست امروز هم یک کربلا غزه مثل حسین بن علی(ع) تنهاست! @taghimottaghi40
«میلاد تازه» (برای انتفاضه فلسطین) نگاهت شعله ور از آتش خشم دلت نارنجکی ضامن کشیده است مبارک بادت این میلاد تازه که شور زندگی در ما دمیده است فلسطینی! در این دنیای وحشی غریبی، بی کسی، تنهاترینی شکستی هیبت نمرودیان را چو ابراهیمی و آتش نشینی اگر چه دست تو خالیست اما دلت لبریز ایمان و یقین است «شهادت» رمز و راز بودن توست نخستین گام پیروزی همین است صدایت می کنم از پشت دیوار در این غوغای شور و همصدایی تو در آن سو برادر جان، من این سو نبود ای کاش دیوار جدایی! مهر ۷۹ @taghimottaghi40
. «گرگ های هار» دود، آتش، مرگ، ویرانی می شود تکرار در غزه غیر خونریزی نمی دانند گرگ های هار در غزه. @taghimottaghi40
«کشتزاران اندوه» صهیونیست ها کشتزاران اندوه خاورمیانه را هر بار با بمب شخم می زنند دانه می کارند؛ ...ما به گریه آب می دهیم و با حسرت درو می کنیم! @taghimottaghi40
«فلسطین» چه سخاوتمند مرگ را در آغوش می کشند؛ این کودکان که حیاتبخش فردای فلسطین اند. @taghimottaghi40
«کوهسنگی» کوهسنگی هم که باشی بعضی خبرها ویرانت می کند! @palestine @Gaza @taghimottaghi40
«کندوهای عسل فردا» امروز چه آسان می توان مرد وقتی «فردا» در خیال تان لباس روشنی به تن دارد و سیل وار از بلندی های جولان سرازیر می شود: شهرک ها را با خود می برد؛ کنیسه ها را با خود می برد؛ دیوار حایل را با خود می برد؛ کوه صهیون و هر چه را جعلی است با خود می برد. امروز چه آسان می توان مرد وقتی که «فردا» کندو های عسلش را در کام تان سرریز می کند و چشم های ترس خورده تل آویو به کوری می افتد از نیش زنبورهای غزه. فردا را بگو سپیده پشت پلک شب تیغ به دست ایستاده است و پرچم فلسطین بر دوش از تپه ها بالا می رود تا به آفتاب صبح خوشامد بگوید؛ ... و صبح چه نزدیک است! @taghimottaghi40
«لعن نامه» لعنت به امریکا؛ لعنت به اسرائیل؛ لعنت به بمباران؛ لعنت به بمب افکن؛ لعنت به شمر و خولی و ابن زیاد قرن؛ لعنت به دولت های بی غیرت؛ لعنت به هر کس نیست با غزه؛ لعنت به «بایدن» صدهزاران بار؛ رحمت بر آن کس می کند این لعن را تکرار؛ جز لعن آیا واژه ای در خورد اینان هست؟ هر کس که وجدان دارد و بویی ز انسان برده گوید نیست؛ پس لعن کن این قوم را هر صبح؛ پس لعن کن این قوم را هر شام؛ شاید که سوز سینه مجروح غزه گیرد از لعن شما آرام. @taghimottaghi40